قتل وحشیانه داکتر تتسو ناکامورا و پنج همراه افغاناش، مردم سوگوار سراسر افغانستان را در ماتم تلخ نشاند. این حامی راستین تودههای ستمکش ما، با ترک هرگونه آسایش در جاپان بیش از ۳۰ سال از عمرش را وقف خدمت به نیازمندان میهن ما کرد. او که بین مردم به نام کاکامراد شهرت یافته بود، در چند سال اخیر در یکی از طالبزدهترین نقاط افغانستان - ننگرهار- با حفر بیش از ۱۵۰۰ چاه عمیق، ۱۱ سربند و ایجاد ۲ شفاخانه به باشندگان نادار آنجا زندگی و شکوفایی هدیه نمود. او با امکانات محدود ولی با جانفشانی، فداکاری و پشتکار توانست دشت سوزان گمبیری را به باغهای سرسبز مبدل و برای بیش از ۶۰۰هزار تن زمینه کار و زندگی را مساعد سازد. ناکامورا با دیدن زندگی رقتبار در آن ساحه رنج میبرد و همچو یک افغان میهندوست بعد از ساعت ۴عصر به کارگران میگفت: «تا حال برای پول کار کردید، یک ساعت برای وطن تان کار کنید».
ادامهی: خون داکتر ناکامورا را نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!
روزهای ماتم ملی هفت و هشت ثور امسال همزمان است با انجام غداری عظیم دیگر امریکا پس از بر تخت نشاندن سرسفاکان جهادی سیاف، ربانی، فهیم، ظاهر قدیر، عبدالله، دوستم، اسماعیل، عطامحمد، محقق، قانونی، خلیلی وغیره به دنبال سقوط مزدوران طالبی.
همان طوری که از سوی ما و دیگر نیروهای آزادیخواه پیشبینی میشد، امریکا پس از حذف طالبان از لیست دشمنانش حال تلاش دارد تا زیر نام صلح این قاتلان جانی هزاران جوان افغان و پادوان پلید پاکستان و قطر و عربستان را در کنار برادران جهادی شان در افغانستان نصب نماید تا مانند باند تروریست گلبدین هار نقش پاسدار سرسپرده و همیشگی منافع سیاسی و اقتصادی دولت تجاوزگر را در سرزمین ما به عهده گیرند. بدون تریدی مردم ما در آرزوی صلح میسوزند اما صلحی که بین آدمکشان و دزدان بوده و به قیمت تضرع و امتیاز دادن به مزدوران بیگانه مثل طالبان تمام شود، به معنی باز شدن مجدد دروازه دوزخیست که طالبان طی امارت اسلامی خود مردم ما را در آن عذابکش کرده بودند. این گونه «صلح» از همان ابتدا آبستن جنگهای خانمانسوزتر و برباددهندهتر خواهد بود. امریکا خیانت جدیدش را توسط خلیلزاد و دلالی کرزی، جلادان جهادی و عناصر فرومایهای چون انورالحق احدی، عزیز رفیع، شهنوازتنی، ثریا دلیل، حبیبه سرابی، عمر زاخیلوال، نیلاب مبارز، حفیظ منصور، اورزلا اشرف، غفور لیوال، لطیف پدرام، زلمی رسول، داکتر عالمه، جاوید کوهستانی، شهلا فرید، نورالحق علومی، رنگین سپنتا، سیما سمر و... عمله جامعه مدنی و نظایر آنان چه در مسکو و چه در دوحه یا هر مکان دیگر عملی میسازد. خلاف ادعای بیشرمانه و رذیلانهی فوزیه کوفی طالبان خونآشام ذرهای فرق ماهوی ننموده و به قول این زن زینتالمجلسی«جالب» نشدهاند. پلنگ هیچگاه خالهایش را تغییر نمیدهد. وقتی طالبان به صورت مشترک یا مستقل به حکومت برسند، چنانچه سیاف در سالهای خون و خیانت جهادیها گفت کابلِ کافر باید بسوزد، با تکیه بر امربالمعروف و سایر نهادها و فرامین خود از زنان و مردان پیر و جوان به سختی انتقام خواهند گرفت. برخورد بردهوار عناصر سرکاری و خودفروخته که برای رسیدن به مقام و چوکی از هرگونه ناموس و شرف و حیثیت خود تیر بوده و با بیشرافتی کممانندی به امر ارباب و پدرخوانده خود خلیلزاد مقابل طالبان زانو زده و پس از کمایی افتخار فشردن دست خونپر طالبان، پشت آنان نماز میخوانند، این جلادان را جریتر ساخته و به حمله بر مردم ما و تقدیم کامل افغانستان به مالکان پاکستانی شان ترغیب میکند. در این میان اشرف غنی که مزه سیلی پرتحقیر امریکا به رویش را چشیده و ساخت و پاختهای زبونانهاش با باند عطا و محقق کاری را از پیش نبرده، در حالی که وطنفروشان طالبی روزانه دهها و صدها تن سرباز و افراد غیرنظامی را کشته و ولسوالیهایی را یکی بعد دیگری سوزانده و چاپیده و اهالی بیپناه را آواره و دربدر میکنند، او و مشاوران احمقش با تقلای رقتانگیزی برای نشستن بر سر میز مذاکره با طالبان هر دری را کوبیده و به اندازهای در این تگدی دستپاچه پیش میروند که کار به تعیین گروه ۲۵۰ نفره میانجامد که در نتیجه حتی مورد تمسخر طالبان «آیاسآی» قرار میگیرند. البته هیچکس از دولتی پوشالی فاقد پایه تودهای و حداقل رنگ ملی و آغشته با مکروب بنیادگرایان و تکنوکراتهای شیر «سیا» خورده که فقط بلدند نکتایی هر چه کلانتر زده و حتی شیوه حرف زدن شان را از سخنگویان امریکایی میمونوار تقلید کنند، توقع ندارد که بخواهد یا بتواند ضمن تصفیه قاطع تبهکاران و فاسدان در دولت، مردم را مسلح ساخته و به جنگی فیصلهکن برای پاک کردن دامان افغانستان از لوث طالبان و داعشیان و سایر تروریستها فرا بخواند. این کار تنها با قیام سرتاسری مردم ما تحقق یافتنی است که با طرد و قلع و قمع بیدریغ کلیه سرجانیان چهار دهه از صفوف خود، بیرق استقلال، آزادی و دموکراسی را بر فراز افغانستان اسیر و زخمی دست اراذل مذهبی و غیرمذهبی که پستان «سیا» و «آیاسآی» و رژیمهای مخوف فاشیستی دینی ایران و عربستان و قطر را در حلق دارند برافرازند. این محض شعار دادن نیست. هم اکنون در سودان و الجزایر تودههای مردم و زن و مرد با نترسیدن از نیرویهای سرکوبگر دولتی و پافشاری روی مبارزه میخواهند رژیمهای مستبد و بنیادگرابوی را به زبالهدان تاریخ بیندازند، ملت ما که از سنن خجستهی مقاومت ضد انگلیسی و ضد تجاوز روسی برخوردار است چرا نتواند مشتی آدمکشان طالبی و داعشی و همفکران نکتاییپوش آنان را تار و مار کرده و برای همیشه تا زیر پای ولینعمتان شان بدواند؟
ادامهی: نه جنایتکاران طالبی و نه جهادی، قدرت به دست مردم افغانستان!
عمر زاخیلوال شرفباخته که از عزا گرفتن برای "امیرالمومنین" اش عار نکرد، پوز گرفتن با یک ملای آدمکش را باید افتخارش بشمارد.
ما پیوسته میگفتیم که دشمنان طالبی و جهادی ملت و میهن ما از نظر ماهیتی فرقی با هم ندارند و تنها دست یافتن به قدرت و ثروت است که آنان را به پریدن به روی یکدیگر میکشاند. نشست مسکو برای صدمینبار این حقیقت را ثابت نمود. این نشست در عینحال برای هزار و یکمین بار ثابت نمود که طالبان و سران جهادی کثیفترین نوع روسپیان سیاسی اند که به مجرد دیدن لقمهای چربتر از این و آن قدرت جهانی – منطقوی بیدرنگ به سوی آن میدوند. اینان که دیدند حالا ابرقدرت امریکا با سرافکندگیای نظیر رانده شدن از ویتنام توسط مردم قهرمان آن سرزمین، مجبور به ترک سوریه شده و درگیر مسایل بیشمار داخلیاش است، عجالتا رو به سوی مسکو کردند. این خاینان خوب میدانند که بدون حمایت یک قدرت، «امارت» پرخون و خیانت شان مدتی طولانی دوام نخواهد آورد. البته این تعویض قبله به معنای بریدن هزار و یک رشته شان با امریکا نیست.
ادامهی: جنایتکاران طالبی و جهادی متحد میشوند، ملت ما باید علیه آنان یکپارچه به پیکار برخیزد!
در هشتم ثور ۱۳۷۱ فصل شوم دیگری در تاریخ کشور ما باز گردید که کابوس آن تا امروز در فضای جامعه پیچیده است. باندهای جنایتپیشه اخوانی که سالها زیر پر و بال امریکا، پاکستان، ایران و شیخهای عربی پرورش یافته بودند، بعد از سقوط رژیم دستنشانده روسی، بر اریکه قدرت نصب شدند. در نخستین روزهای مستولی شدن تنظیمهای خودفروخته، آنان طبق وصیت پدروکیل پاکستانی شان جنرال اختر که گفته بود «کابل باید بسوزد»، این شهر زیبا و باشندگانش را چنان سوزانیدند که صاحبان خارجی شان را نیز انگشت به دهان ساخت. طی حاکمیت این ستمپیشگان وحشی، قانون جنگل در کشور حکمفرما گردید و پاتکسالاری و دستبرد به ناموس و داراییهای مادی و معنوی وطن ما به امر عادی مبدل گشت.
دار و دستههای گلبدین، ربانی، سیاف، مسعود، مزاری، محسنی و دوستم بخاطر قدرت و تامین منافع باداران پاکستانی، ایرانی و عربی شان به جان هم افتادند که قربانیان اصلی آن مردم بیگناه افغانستان بودند. در کمتر از چند ماه کابل به شهر ارواح مبدل شد و یکونیم میلیون شهروند آن که داغدار هشتاد هزار عزیز جانباخته خویش در جریان سگجنگیهای جهادی بودند، مجبور به ترک خانه و کاشانه خود گشتند.
قدرتهای غربی به رهبری امریکا که غرق تجلیل جشن پیروزی خود تحت عنوان «شکست کمونیزم» بودند، در افغانستان که دیگر عجالتا برایشان کمارزش شده بود، قیضه غلامان شان را باز گذاشتند تا بر سر ویرانههای کشور مستی کرده و آخرین مرمی سلاحهایی را که طی سالها در اختیار مزدورانشان قرار گرفته بود به مصرف رسیده و زمینه برای برنامههای بعدی در افغانستان آماده گردد. در واقع، عمدتا امریکا و غرب نمیخواستند دنیا بداند که مولودات بنیادگرای شان که روزی رونالد ریگن آنان را «رزمندگان آزادی» خوانده بود چه جهنمی را بر ملت مظلومی برپا کردهاند و این جانیان از رقص مرده، سوزانیدن انسانها در کانتینرها و میخ کوبیدن بر سر انسان لذت میبرند.
ادامهی: ننگ هفت و هشت ثور را فقط با بهار آزادی و دموکراسی میتوان زدود
باز هم هشت مارچ روز جهانی زن فرا میرسد و زنان کشور ما کماکان در جهنمی بنام افغانستان که توسط امریکا و دستپروردگان طالبی، داعشی، جهادی و تکنوکراتاش برپا گردیده است، میسوزند. سرزمینی که ۱۷ سال قبل توسط امریکا و متحدانش مورد اشغال نظامی قرار گرفت تا زنان آن «آزاد» گردند حالا در هر گوشهاش جنایت و بربریت علیه زنان جاریست و فضای معافیت کامل برای پلیدترین دشمنان زن مهیا گردیده است. قتل و سوزانیدن، بینی و گوش بریدن، لت و کوب، تجاوز جنسی، سنگسار و به گلوله بستن و شلاق زدن در محضر عام، از واقعاتیست که زنان افغان در زیر پرچم دروغین «دموکراسی و حقوق زن» امریکا هر لحظه آن را تجربه میکنند.
در سالی که گذشت ددمنشان طالبی و داعشی به کمک آی.اس.آی پاکستان و «واواک» ایران در تبانی با حامیان شان در ارگ حملات وحشتناک انتحاری را در کابل و سایر ولایات انجام دادند که جان صدها هموطن بیگناه ما را گرفت. ضمن این که تعداد زنان در بین جانباختگان کم نبود، اما با هر حمله انتحاری صدها مادر در غم فرزندان خود مینشینند. دیدن اشک این مادران قلب هر انسان باوجدان را سخت میفشارد و نفرین ابدی را نثار عاملان آن و مخصوصا بچه نازدانه سی.آی.ای راکتیار میکند که با بیشرمی خاص یک بنیادگرای خونخوار از انتحاریون حمایت نموده تحت عنوان «استشهاد» به آن پایه مذهبی میتراشد.
ادامهی: خواهران! با پیکار قاطع زنجیرهای استعمار خارجی و استبداد داخلی را پاره باید کرد!
.
۱۵ دلو (۴ فبروری) مصادف است با سالروز جانباختن مینا، رهبر و بنیانگذار «جمعیت انقلابی زنان افعانستان» (راوا). ۳۱ سال قبل دشمن پلید گلوی زنی را فشرد که نماد آزادگی، ایستادگی و رزمندگی در برابر اشغالگران روسی و بنیادگرایان خونخوار بود. جاویدانه شدن مینا نه تنها «راوا» بلکه جنبش رهاییبخش و دموکراسیطلب افغانستان را از داشتن رهبر فرزانه و باصلابت محروم کرد.
با وجود حضور زنان آگاه در جنبش پیشرو و مترقی دهه چهل و پنجاه شمسی در افغانستان، هنوز هم مسئله زن برای کلیه سازمانها و جریانهای دموکراسیخواه آن زمان به طور جانبی مطرح بوده و به ندرت از مبارزه برای رهایی این نیمه پامالشده صحبت به میان میآمد. درست در همان موقع مینا و همرزمانش ندا برآوردند که زنان افغان میتوانند بخش مهمی از هر تحول سیاسی-اجتماعی در کشور باشند با این شرط اساسی که این «شیران خفته» آگاه شده و به حرکت آیند تا نقش عظیم خویش را در تحولات سیاسی ایفا نمایند.
ادامهی: راه مینا راه رهایی از اشغال و استبداد بنیادگراییست!
۱۶ سال قبل، ارتش جنایتکار امریکا به همدستی استعمارگر پیر، انگلیس، سرزمین ما را زیر نام «جنگ علیه تروریزم» و نابودسازی طالبان و لانههای القاعده مورد
تجاوز نظامی قرار دادند. اشغالگران در ظرف چند هفته نوکران طالبی خود را سرنگون و متواری نمودند اما گرگان جهادی را که خون هزاران انسان از سر و روی
شان جاری بود، در قدرت نصب کردند.
دولت متجاوز امریکا با همپیمانان خود در ناتو هزاران افغان بیگناه را در جریان عملیاتهای نظامی به رگبار بسته و با بی۵۲ و طیارهّهای بدون سرنشین جان دههاهزار
تن از مردم مظلوم ما را گرفته است. «محکمه بینالمللی جزایی»ICC در گزارش اخیر خود پرده از شکنجههای تکاندهنده جسمی و روحی نظامیان امریکایی برداشت که
علیه غیرنظامیان افغان در زندانیهای مخفی سی.آی.ای روا داشته میشود. اما این گزارش که ماهها از انتشار آن میگذرد وجدان هیچ یک از مقامات و روشنفکرانی را
که به عنوان «کارشناس» و «تحلیلگر سیاسی» در میزگردها گلو میدرند، تکان نداد، زیرا اکثر آنان خودفروخته و وطنفروش اند و همت و جرات ایستادگی در برابر
باداران شان را ندارند.
ادامهی: اشغالگران امریکایی و ناتو با پوشالیان و گرگان طالبی و داعشی شان عوامل فاجعه جاری اند!
درندگان طالبی و داعشی این بار در میرزااولنگ سرپل جنایت آفریدند و دهها زن، کودک و مرد معصوم را با وحشت کممانندی قتلعام نمودند. در حالی که گوشه و کنار کشور ما غرق جنگ و ماتم است، جنایتپیشگان دور دسترخوان غنی در ارگ و نیز گرگان دور مانده از ارگ، هر کدام زنجیر غلامی یک بادار بیرونی را به گردن انداخته مصروف ائتلافسازی و بزکشی برای بدست آوردن سهم بیشتری از قدرت اند.
ادامهی: دست کثیف امریکا و چاکرانش در خون معصوم میرزااولنگیها آغشته است!
نور دا د کابل د ویرجنو خلکو د ژوند برخه ګرځیدلی چی هر څو ورځې وروسته د خپلو ځیګر ټوټو او ډوډۍ راوړونکو په تازه او ځناوریز ویر کی کښینی. خو د غبرګولی لسم برید وروسته، خلکو د ۱۶۰ تنو وژل شویو درد په زړه کی غوښتل چی د جهادی او غیر جهادی رژیم پر وړاندی راولاړ شی او په کلک ګمان چی سرتاسری کیده او دا خیانتکونکی «نظام» یی راپرځاوه. خو جمعیت اسلامی د لطیف پدرام، ضیا مسعود او څو تنو انجویی دلالانو په استولو سره د غنی او بنسټپالو پر وړاندی ددغه پاڅون مخه له غنی سره د سپیتانه جګړې په لور راوګرځوله او ځانونه یی د هغه او د هغه پښتنو پلویانو ځای ناستي اعلان کړل. ددې ترڅنګ هغوی د ارګ نیولو لپاره د جمعیتیانو د یو وژل شوی کس په جنازه کی درې چاودنې (هغو هیڅ کله د ۱۶۰ تنو بیوزله او نومورکو په اور کی نه سوځيدل) او د جمعیتیانو جنایتکاره مشرانو په حقه او مظلوم ښودل پلمه ورګرځوله!
خو دا پوښتنه چی د ټولو ذهن یی نیولی بی ځوابه پاتی شوه چی څرنګه په دغو چاودنو کی چی د جمعیت په آند د حنیف اتمر کار وو، عبدالله، مسعود، قانونی، امرالله صالح، عطا محمد او نورو ته زیان و نه رسیده؟
ادامهی: زمونږ خلک د «نظام» د راپرځیدو غوښتونکی دی نه د لیوه پر ځای د سپی د کیناستو!
دیگر جزء زندگی مردم سوگوار کابل شده که هر چند روز با پارچه پارچه شدن دلبندان و نان آوران شان در عزایی تازه و موحشتر بنشینند. اما بعد از انفجار دهم جوزا، مردم با درد بیش از ۱۶۰ کشته در دل خونچکان شان خواستند علیه رژیم خاینان جهادی و
غیرجهادی برخیزند که به احتمال قوی سرتاسری شده و «نظام» خیانتپیشه را به زیر می کشید. اما جمعیت اسلامی با گسیل پلیدترین چهرههایش نظیر لطیف پدرام، ضیا مسعود و مشتی از دلالان اینجوییاش در تجمع اولیه مردم مسیر خیزش ضد غنی و بنیادگرایان
را به نفع سگجنگی با غنی تغییر داد و خود را به عنوان بدیل بی چون و چرای او و اطرافیان پشتونش اعلام نمود. این همراه بود با علم کردن سه انفجار در تشییع جنازه یک مقتول جمعیتی (آنان هرگز در غم بیش از ۱۶۰ قربانی نادار و گمنام نمیسوختند) و نمایش
حداکثر مظلوم نمایی و برحق نشاندادن اراذل سرجنایتکار جمعیتی برای تصرف ارگ!
البته این پرسش بیپاسخ ذهن همه را اشغال کرد که چطور در آن انفجار ها که به زعم جمعیت کار حنیف اتمر بود، به عبدالله، مسعود، قانونی،امرالله صالح، عطا محمد وغیره آسیبی نرسید؟
ادامهی: مردم ما خواهان واژگونی «نظام» اند نه نشستن سگ به جای شغال!