
شعری از شهید مینا رهبر «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) که در شماره دوم، سال اول «پیام زن» (سرطان ۱۳۶۰) به چاپ رسیده بود.

ای مرد هموطن
دستان من زحلقه چوری رها شدند
فریاد من گسست همه حلقههای زر
عصیان من بریخت همه قلعههای زور
آن حلقههای شوم
آن حلقه ها زبندگی من نشانه بود
آن قلعهها به خامشی من بهانه بود
من سوختم گسیختم و سخت ریختم
هم بند بندگی
هم رنج زندگی
ای مرد هموطن
آری بدان که کیستم
چون زیسته چیستم
من کیستم؟ زنم
چون زیستم؟
در ته سنگ آسیاب زور
در زیر بار زر
اندر حصار بسته و مرموز قلعهها
در پنجههای زشت قرون و زمانهها
زندانی و شکنجه کش رنج و دردها
در زیر گامهای پر از خشم مردها
من چیستم؟
شاهینم و عقاب و همای بلند پرم
از زیر کوهبار قرون تن کشیدهام
در شامگاه میهن دربندکشیدهام
رخشنده اخترم
بر جان خصم ملت از بند رستهام
سوزنده اخگرم
برچشم پر ز کین و حریص سگان روس
برنده خنجرم