شاعران مقاومت یونان از زبان شاملو
احمدشاملو در دفتر دوم مجموعه آثارش با نام «همچون كوچهیی بیانتها» كه گزینهای از اشعار شاعران بزرگ جهان است، مروری دارد بر شعر مقاومت یونان كه دو دوره تاریخی (جنگ جهانی دوم ۱۹۴۵-۱۹۳۹) و حكومت نظامیان كودتاچی (۱۹۷۶-۱۹۷۴) در یونان را در برمیگیرد كه بخشهایی از آنرا نقل میكنیم:
«هیتلر برای "نجات" از "شر" مخالفان خود و در عین حال به قصد بهرهكشی از نوعی بردهداریِ مدرن، در سراسر اروپای اشغالی دست به اقدامات حیرتانگیزی زد كه در تاریخ رذالت و شقاوت نظیری برای آن نمیتوان یافت. آنان یهودیان ممالك مختلف، كولیها، كمونیستها، میهنپرستان كشورهای اسیر، مخالفان سیاسی و عقیدتیِ خود و اسیران جنگی را در واگنهای حمل چارپایان به اردوگاههای مختلفی اعزام میكردند كه معمولاً در نقاطی دور افتاده و از طریق بیگاری كشیدن از خود زندانیان ایجاد كرده بودند و یا در صورت لزوم بدان گسترش میدادند. هر اردوگاه در حقیقت كشتارگاه سازمان یافتهیی بود و هر زندانی در واقع محكومی كه حكم مرگش پیشاپیش صادر شده.
"زندانیهای هر قطاری كه به اردوگاه میرسید همان دم توسط دو پزشك اس.اس. معاینه میشدند. معاینه بدین طریق صورت میگرفت كه به زندانی دستور میدادند راه برود و از روی طرز راه رفتن او كه اغلب هفتههای دراز در راه بود و خرد و متلاشی به مقصد میرسید رأی میدادند كه به كار كردن قادر است یا نه. وازدهها را همان دم همراه كودكان و سالخوردگان به بهانهی استحمام روانهی اتاقهای گاز میكردند."
رودلففرانتسهوس R.F. Hoess یكی از اوباشانی كه سرپرستی كشتارگاه آوشویتس(١) را بر عهده داشت و پس از جنگ به جرم سر به نیست كردن دوملیون و پانصدهزار تن در این كشتارگاه در محل جنایات خود به دار آویخته شد طی محاكمه خود در دادگاه نورنبرگ گفت:
"- حل نهاییِ مسئلهی یهود به معنیِ انهدام تمامیِ یهودیان اروپا بود و من به سال ۱۹۴۱ در ماه ژوئن فرمان یافتم وسایل اجرای این امر را فراهم كنم. نخست از تربلینكا بازدید كردم تا از شیوهی كار در آن اردوگاه اطلاعاتی به دست آرم. آنها در عرض ششماه هشتادهزار تن را نابود كرده بودند و وسیلهی كارشان گاز مونوكسید بود."
پارهیی از شهود در دادگاه نورنبرگ شهادت دادند كه خاكستر اجساد قربانیان كه در بدو امر با كامیونهای كمپرسی حمل و به رودخانهی زولا Sola ریخته میشد بعدها برای كود به فروش میرسید و منبع درآمد سرشاری شده بود. همچنین طبق سندی كه دادستان روسیِ دادگاه ارائه داد مؤسسهیی واقع در دانتزیگ Danzig نوعی كورهی برقی مخصوص برای تهیهی صابون از چربیِ بدن انسان اختراع كرده بود.
سرایندهی شعر غزلِ غزلها و آندونیس شاعر یهودیالاصل یونانی یاكووسكامپانللیس Iacovos Kampanellis، از نمایندگان نسل پر آوازهی ادبیِ یونانِ فردای جنگ جهانی دوم است. اشعار مرثیهوار او در بارهی ماوتهاوزن زادهی خاطرات روزهای سیاهی است كه خود وی در این كشتارگاهِسازمان یافتهی حكومت فاشیستهای آلمان زندانی بوده است.
غزلِ غزلها این گونه به پایان میرسد:
«ای دختران ماوتهاوزن
ای دختران بلزن
شما محبوب زیبای مرا
ندیدهاید؟
- در میدانگاهی یخزده بدو برخوردیم،
شمارهیی بر بازوی
سپیدش داشت
و ستارهی زردی(۲) در قلبش.
قطعهی آندونیس، چنان كه پیداست زبان حال مردی زندانی است ناظر مرگ یكی از همزنجیران خویش كه به هنگام بیگاری و حمل قطعات بزرگ سنگ از خستگی و خونریزی از پای در میآید.
آندونیس
آنجا، بر پلهكان عریض
بر پلهكان اشكها
در كوره راه گود
افتادهی مرگ
در قلمرو زاریها
یهودیان و مبارزان قدم
برمیدارند
یهودیان و مبارزان بر خاك میافتند.
آنان هر یك تختهسنگی
بر دوش دارند
تختهسنگی كه صلیبِ مرگ است.
هم در آن دم است كه آندونیس صدایی میشنود صدایی كه میگوید:
"آه، رفیق! آه، رفیق!
مرا به بالا رفتن از پلهكان مدد
كن!"
لیكن آنجا، بر پلهكانِ عریض
بر پلهكانِ اشكها
هر گونه یاری
در حكم گناهیست
هر گونه شفقتی شایستهی عقوبتی.
یهودی بر پله فرو میافتد
و پله به سرخی میگراید.
"و تو، فرزند،
بدین سو بیا
و این سنگ را نیز بردار!"
سنگی گران بر دوش دارم و
سنگ دیگری نیز بر میدارم
نام من
آندونیس است
و تو نیز اگر انسانی
به كارگاه سنگكوبی قدم بگذار!

یانیسریتسوس
«یانیسریتسوس- Yanis Ritsos نامیترین شاعر متعهد یونان معاصر- خود در
بارهی این مجموعه چنین نوشته است:
"همهی این اشعار در یك روز ۱۶
سپتامبر - ۱۹۶۸ - در اردوگاه زندانیان سیاسی پارتهنی Partheni (واقع در
جزیرهیلهرُس Leros) نوشته شده است.
توده
تودهی كوچك
بی شمشیر و بی گلوله میجنگد
برای نانِ
همه
برای نور و برای سرود.
در گلو پنهان میكند
فریادهای شادی و
دردش را،
چرا كه اگر دهان بگشاید
صخرهها از هم خواهد
شكافت.
بر یونانیت گریه مكن
بر یونانیان اشك مریز
هنگامی كه اندیشناك شان مییابی
بر
یونانیت اشك مریز
هنگامی كه به زانو درمیآید
كارد در استخوان و بند بر
گردن.
بر یونانیت اشك مریز،
نگاه كن: اینك، اوست كه خیز
برمیدارد!
نگاه كن: اوست كه دیگر باره خیز برمیدارد!
شهامتش را باز
مییابد
------------------------------
۱- آوشویتس Auschwitz، داخاو Dachau، ماوتهاوزن Mauthauzen و بلزن Belsen نامهای چهار كشتارگاه از مجموعهی كشتارگاه های آلمان هیتلری در سراسر اروپا بوده است.»
۲- منظور از ستارهی زرد نیز ستارهی شش پری بوده است موسوم به ستارهی داوود كه از پارچهی زردرنگی میبریدهاند و رژیم هیتلری یهودیان را مؤظف میكرد آن را بر سینهی جامهی خود بدوزند.»
با وصف دنیایی از تفاوتها، خردجالی و قساوت و پستفطرتی طالبان، آنان را به طرز غریبی به نازیها شباهت میبخشد:
فاشیستهای هیتلری یهودیان را وامیداشتند تا ستارهی داوودی زردرنگ را بر جامههای شان بدوزند و همقطاران وطنی آنان فاشیستهای طالبی، وطنداران شریف سیك و هندوی ما را مجبور ساخته بودند پارچهای زردرنگ را بر پیراهن شان بدوزند تا از دیگران مشخص شوند. نازیها به زبالهدان تاریخ دفن شدند ولی طالبان در حال دوانده و دریده شدن توسط آفرینندگان شان اند.
و طنز دیگر اینكه صهیونیستهای اسرائیل گویی میخواهند انتقام آنهمه جنایتهای هیتلری بر یهودیان را از مردم تسلیمناپذیر و قهرمان فلسطین بگیرند.