خنجری بر حنجرهی دژخیمان

سید احمد دهزاد

سید احمد دهزاد
اسمش سیداحمد متخلص به دهزاد در سال ۱۳۱۸ در قریه میان شهر ورسج ولسوالی فرخار ولایت تخار در یك خانواده پیشهوری روستایی چشم بجهان گشود. تعلیمات ابتدایی را مثل هزاران کودک دیگر محروم از مکاتب عادی بالاجبار در مدارس دینی محل آموخت. وی با درک تضاد های اجتماعی و بیدادگری ملاکان و استثمارگران به دهقانان و سایر زحمتکشان سخت رنج میبرد زیرا خود نیز از بین رنجبران برخاسته بود.
مشاهده و لمس فقر و ستمکاری بر زحمتکشان او را منقلب کرده و بر میانگیخت تا راه رهایی واقعی آنان را دریابد. مطالعه و آشنایی با انقلابیون وی را به درستی ایده های سوسیالیستی و براندازی رژیم استبدادی وقت معتقد ساخت.
افکار سیاسیاش در نخستین شعر او چنین بازتاب یافت:
اسمش سیداحمد متخلص به دهزاد در سال ۱۳۱۸ در قریه زیبای میان شهر ورسج ولسوالی فرخار ولایت تخار در یك خانواده پیشهوری روستایی چشم بجهان گشود. تعلیمات خصوصی را در مدارس دینی محل آموخت. وی با شناخت جامعه و درك تضادهای طبقاتی از مظالم و بیدادگری ملاكان و استثمارگران كه بالای طبقات محروم محلش اعمال میگردید سخت رنج میبرد زیرا او خودش از طبقات محروم و زحمتكش بوده و با تمام وجودش درد و ستم طبقاتی را احساس میكرد.
از خون خلق باده به ساغر نمیكنم
خود را زپول رشوه توانگر نمیكنم
ملاكوار هستی دهقان نمیخورم
رنگین كفم بخون برادر نمیكنم
دیدم هزار فتنه پس پرده سیاه
هیچ اعتنا به پرده و چادر نمیكنم
با حرفهای تندو پر از طمطراق تو
خود را من ای وكیل دیگر خر نمیكنم
جز بازوی دلاور نان آفرین خویش
تكیه به هیچ قدرت دیگر نمیكنم
دهزاد در زمانة صد چشم پر زاشك
تعریف چشم و ابروی دلبر نمیكنم
اما دهزاد با هرچه بیشتر آگاه شدن و شکفتن استعداد شعریاش به روشنفکری کتابی، لفاظ، افاده فروش و پرمدعا بدل نشد بلکه راسختر از پیش به این باور شد که وظیفهاش ارتقای آگاهی و متشکل ساختن دهقانان به هر طریق ممکن و درآمیختن با آنان است.
دهزاد میکوشید ضمن سوادآموزی با دهقانان، به آنان در مورد ماهیت میهنفروشانه و ضدمردمی خلق و پرچم و نیز مرتجعان بنیادگرا آگاهی دهد.
او در دشوار ترین شرایط با وصف مخالفت ملاکان به خاطر اقدامی ولو ابتدایی در راه مبارزه با جهل و خرافات و اشاعه علم و دانش بین مردم بینهایت عقب نگهداشته شدهی روستایش موفق شد تا مکتبی را در قریه برپا دارد. همچنین با درک اهمیت کار بین زنان مکتبی دخترانه را تاسیس کرد که در آن روزگار امری خارج از تصور بود.
دهزاد با کار خستگی ناپذیر و عاشقانهاش بین دهقانان مهمترین دشمن ملاکان و عمال دولتی به شمار میرفت و به همین علت آنان در سال های قبل از کودتای هفت ثور در اثر توطئهای مشترک او را به زندان افکندند. و در زندان بود که سرود:
بجرم عشق مردم كردهاند زنجیر و زندانم
بجرم اینكه آزاداست، بیدار است وجدانم
بجرم اینكه دایم در صف مزدور و دهقانم
بجرم اینكه انسان هستم و دركار انسانم
چنین مجرم نباشد در خور بخشایش سركار
كه دارد آتشین قلب و سرپرشور، دل بیدار
در اشعار تودهای دهزاد در این سالها زندگی و رنج و امید های دهقانان و کارگران، نترسیدن از پیکار و مرگ و هجو استثمارگران تصویر شده اند.
در دورانی که میهنفروشان پرچم و خلق یورش بیسابقه و لجام گسیختهای را علیه انقلابیون ضد اخوان و ضد تسلط مزدوران شوروی آغاز کرده بودند، نام سید احمد دهزاد در صدر لیست آن تبهکاران در شمال کشور قرار داشت. دهزاد در سال اول حاکمیت کودتاچیان میهنفروش دستگیر و همراه با هزاران مبارز تسلیم ناپذیر دیگر در پلچرخی زنده بگور یا تیرباران شد.
تاریخ دقیق جانباختن دهزاد و دهزاد ها همانند جایگاه مزار شان نامعلوم است.
دهزاد این شعر را در پاسخ به نامه یکی از همرزمان شاعرش نوشت:
بدورانیكه عدل و دار پایمال ستمكار است
حقیقت را بزنجیر میكشد در كنج زندانی
چه معنی دارد آزادی با آن زحمتكش محروم
شرافت را فروشد در بهای یك لب نانی
مخور غصه رفیق شاعر رزمنده سرشورم
شب سرد سیاه رادر پی است صبح درخشانی
من اندر نامة اعمال دهقانی چنین خواندم
كه از بطن كهن دوران جهد یك تازه دورانی
زمان میآورد دهزاد فرمان رهایی را
گر ایمان داری بر اندیشه والای انسانی