نورجهان دختر كشاورز فقيری از محله سيلهت بود كه در شمال شرقی بنگلادش است. وی از همسر اولش جدا شده و در جنوری ۱۹۹۳ مجدداً ازدواج كرد كه يك اتفاق ساده و قابل قبول در ميان مسلمانان است. ملای محل، ازدواج دوم نورجهان را غيرشرعی خواند. چند روز بعد در سحرگاه، نورجهان را به محلی آورده و تا كمر در گودالی چال كرده و مريدان ملا او را به جرم زنا سنگسار كردند.
نورجهان
نورجهان را وادار كردند داخل گودالی در ميان ميدان بايستد او آنجا ايستاد، تا كمر فرورفته در گودال،
با سری آويزان آنها به نورجهان سنگ پرتاب میكنند،
سنگها به پيكر من میخورند.
سنگها به سرم میخورند، به پيشانیام، سينهام و پشتم
آنها سنگ میاندازند و بلند میخندند
میخندند و به فرياد فحش میدهند.
از پيشانی چاك برداشته نورجهان خون میريزد،
از پيشانی من هم.
چشمان نورجهان تركيده، چشمان من هم.
بينی نورجهان له شده، بينی من هم.
در سينه پاره پارهی نورجهان قلبش سوراخ شده،
قلب من هم
آن سنگها، آيا به تو نمیخورند؟
آنها بسيار بلند میخندند، میخندند
و خنده ريشهايشان را میلرزاند.
عرق چينهايشان از شدت خنده تكان میخورد.
آنها میخندند و چوب دستی هايشان را تكان میدهند.
از چلهی بیرحم چشمانشان، تيرها سرعت میگيرند
برای سوراخ كردن بدن نورجهان بدن من هم
اين تيرها، آيا به تو نمیخورند؟تسليمه نسرين