در شماره ۴١ «پيام زن» گزارشی درباره قتل پسر ٢۰ ساله افغان بنام جابرنادری بوسيله نازيستهای آلمان آمده بود كه با توجه به آن دوستان شورای نويسندگان ماهنامه «واژه» شعری را برای ما فرستادند كه آن را با امتنان فراوان در همين جا میآوريم.
همــدردی
دوست من از چه كسی مینالی و شكايت به چه كس خواهی برد؟ به پليس آلمان؟ به سازمان بی حقوق بشر!؟ تا چه كسی به ياريت برخيزد؟ تا چه شود؟ تا كه جوان از دست رفتهات را باز يابی؟ آيا تو هنوز درك نكردهای كه يك آوارهای، كه سرنوشت آوارگان به از اين نيست و نخواهد بود؟
آنان كه از خون تو هستند، از خون من هستند و همه ريشه در يك خاك داريم، با ما چنان كرده اند كه در مقايسه چنگيز و تيمور را سفيران صلح عالم شناسانده اند! هم آنان كه به آتشمان كشيدند و آوارگی را برايمان ارمغان آوردند. حال چه جای شكايت از بيگانه؟!
به خود آييم و از خود به شكايت برخيزيم كه از ماست كه برماست! شكايت از آنان كه شير هرزگی و خيانت را از پايين تنهی كلنتن و ميجر نوشيده اند، راه به جای نخواهد برد كه خود نيز چنين اند و چنين میخواهند. من و تو گرچه از دو كشوريم اما گويی سرنوشتمان با يك قلم و به يك سياق زده شده است. من نه مسلمانم اما اگر تو مسلمانی و معتقد به «مالناالانقاتل فی سبيل الله و قد اخرجنا من ديارنا و ابنائنا فلما كتب عليهمالقتال» (سوره البقره آيه ٢۴۶) چه ايرانی و چه افغانی و ... تنها يك راه داريم:
سياووش تهرانی
كپنهاگ ٢٢ـ۳ـ١۹۹۶