اي وطن وطن وطن اي تو روح و جان و تن
گلزمين وطن وطن نازنين وطن وطن
ميزنند به جان تو آتش بيداد را
ميكشند و ميكشند ناله و فرياد را
اي وطن وطن وطن اي تو روح و جان و تن
معلم و كتاب تو خاكسار و دربدر
طفلكان تو چرا خسته اند و خون جگر
پايمال و پر پر است اي وطن گل هنر
حاكمان شهر و ده گله هاي گاو و خر
دفتر و ديوان علم مكتب و استاد را
ميكشند و ميكشند ناله و فرياد را
اي وطن وطن وطن ...
عبرت تاريخ ما دشمنان علم و فن
مظهر بدبختيها ضد آزادي و زن
تاجران هيروين خصم تو اي هموطن
با قيافه هاي چون كرگس و بوم و زغن
در شكنج و بند و دار مردم ناشاد را
ميكشند و ميكشند ناله و فرياد را
اي وطن وطن وطن ...
شهر و ده و كوهسار گشته است تباه تباه
آبشار و دود و باد ميكند صدا صدا
طفل و پير و مرد و زن ميكند چرا چرا
قاضيان عصر ما ميبرند دست و پا
هموطن قيام كن يادكن اجداد را
ميكشند و ميكشند ناله و فرياد را
اي وطن وطن وطن ...
|
|