غصب دارایی های مردم از جمله جنایاتیست که به کرات از طرف جنگسالاران افغانستان در سه دهه اخیرصورت گرفته است.
عدم تعقیب جنایات جنگی و جرایم ضد بشری، جنایتکاران را تشجیع کرده که باز هم مثل گذشته بیهراس از محکمه و قانون دست به جنایتکاری بزنند .
بتاریخ ۲۱ قوس سال ۱۳۸۶ قومندانان نیرومند جنبش دوستم بنام کمال قومندان و حاجی پاینده محمد پنجصد جریب زمین زراعتی مردم اسحاق زایی ولسوالی سیدآباد ولایت سرپل را غصب نموده و مالکین اصلی آن را که قریب پنجاه فامیل میشوند به کوچ اجباری مجبورکرده اند.
ادامهی: غصب داراییهای مردم در سرپل
فامیل دخترک تهدید کرد که اگر به دوسیه شان رسیدگی صورت نگیرد دست به خودکشی جمعی خواهند زد
بر اساس گزارش تلویزیون آریانا از سرپل، یکبار دیگر یک دختر ۱۲ ساله مورد تجاوز جمعی پنج مرد مسلح قرار گرفته است و همچون گذشته مقامات دزد و خاین آن ولایت با بیتفاوتی به این قضیه برخورد میکنند.
ادامهی: دختر ۱۲ سالهای در سرپل مورد تجاوز جمعی جنگسالارن قرار گرفت
موسیخان را به قتل رساند و با دختر جوان بیست سالهی او بزور ازدواج کرد.
شریفه دختر موسی خان پیلوت متقاعد، در ۲۹ میزان سال ۱۳۷۱ با دیدن جسد در خون آغشته پدر دانست که یگانه مدافع خود را از دست داده است و شراب بیگ قوماندان بدهیکل، با وجود داشتن سه زن دیگر بزودی او را هم بزور به عقد خود در خواهد آورد.
گل اندام معلم ادبیات در لیسه نسوان شهر میمنه که همسایه شریفه و شاهد عینی قتل موسی خان بود، خاطره تلخ این حادثه را چنین حکایت کرد:
شریفه دختر موسی خان پیلوت با چشمان مملو از اشک و مو های دراز و پریشان بالای جسد پدر زار و حیران گریه میکرد و به افرادیکه در اطراف جنازه پدر او حلقه زده بودند با نگاه های مظلومانه التماس مینمود که نجاتش دهند و اما دریغ که سرها در گریبان بود و هیچکسی توانمندی نجات او را نداشت. بخاطری که پدر او موسی خان سابق پیلوت و مرد مسن شصت ساله را یکروز قبل بنابر مخالفت با این ازدواج اجباری به قتل رسانده بودند.
ادامهی: ستمکاری، قتل و ازدواج اجباری جنگسالاران در فاریاب
زوری گیری و غصب دارایی های مردم از جمله جنایاتیست که به کرات از طرف اکثریت جنگسالاران افغانستان در سه دهه اخیرصورت گرفته است.
عدم تعقیب عدلی و پیگیری جنایات جنگی و جرایم ضد بشری، جنایتکاران را دوباره جرأت داده که بازهم بی هراس از محکمه و قانون دست به اعمال گذشته بزنند .
بتاریخ ۲۱ قوس سال ۱۳۸۶ قوماندان های نیرومند جنبش ملی اسلامی جنرال دوستم بنام کمال قوماندان و حاجی پاینده محمد پنجصد جریب زمین زراعتی مردم قوم اسحاق زایی ولسوالی سید آباد ولایت سرپل را غصب نموده و مالکین اصلی آنرا که قریب پنجاه فامیل میشوند به کوچ اجباری مجبورکرده اند.
کمال قوماندان و برادراش حاجی پاینده محمد دو قومندان مشهور ملیشه های سرپل هستند که در لشکر تحت امر دوستم اضافه از بیست سال خدمت نموده اند و از مهره های مهم حزب جنبش ملی اسلامی محسوب میشوند. اکنون پاینده وکیل سرپل در ولسی جرگه است و کمال قوماندان در خارج ازکشور سفر کرده است.
ادامهی: زورگیری و غصب دارایی های مردم در سرپل
محمد نادر ـ جوزجان،
جنایت داماد سناتور کبیر «جوزجانی»
در اواخر حمل ۱۳۸۵ رحیماله جان داماد قاضی کبیر «جوزجانی» سناتور انتصابی، عبدالرحمن یک تن از دهقانان قریه سوجانی ولسوالی خواجه بهاوالدین را با دست بسته در جلو سگهای هار خود انداخته که شکم، رانها، کمر و شانهها و روی فرد مذکور پاره پاره شده و به حالت کوما به شفاخانه خواجه بهاوالدین بستری شد.
واقعه ازین قرار بوده که دهقان مذکور از رحیماله جان یک مقدار پول قرضدار بوده که همیشه به علت ناداری خود را از وی پنهان میکرده است. تا اینکه یک روز در نزدیک منزلش در کوچه به گیرش میافتد و وی را به موتر جیپ خود انداخته به منزلش میبرد و بعد از لت و کوب زیاد دست بسته در صحن حویلیاش سگهایش را بالایش رها میکند و سگهای مست و هار هم در چند دقیقه عبدالرحمن را پاره پاره مینمایند. ولسوال به این جرم رحیماله جان را زندانی میسازد ولی قاضی کبیر از کابل آمده او را از محبس میکشد. مردم خواجه بهاوالدین از جنایت داماد قاضی کبیر نفرت عمیق به دل دارند.
ادامهی: گزارشها از قلمرو جنایتسالاران و مافیای جهادی
در شعارها و پلاکارتهـایی که اعتـراضکننـدگان با خـود حمل میکردند از جمله نوشته شده بود:
جای قاتلان ملت نه پارلمان، بلکه زندان
عاملین گورهای جمعی باید محاکمه شوند
ټولنیزو قبرونو عاملان باید محاکمه شی
ما انتقام خون عزیزان خود را میخواهیم
ما خواهان برکناری جنایتکاران از قدرت هستیم
من محاکمه قاتلان پدر خود را میخواهم
مونږ د واکمنی څخه د جنایتکاران لری کیدل غواړو
حمایت از جنایتکاران خیانت به ملت است
ادامهی: تحصن به خاطر محاکمه جنایتکاران خادی ـ جهادی
مردم سیاف را مهار کردند
(گزارشگر: رستم - كابل) سیاف با تبانی یكی از قومندانان برجسته سابقهاش و شخص بیسوادی بنام حاجی شیرعلم سابق قومندان قول اردوی مركزی و فعلاً والی غزنی، زمینهای ساحه دشت چمتله و عقب كوتل خیرخانه را كه از سالهای خیلی قبل به تمام مردم پغمان منحیث چراگاه تعلق داشت بدون رضایت مردم نمرهبندی و بفروش رسانیده كه مردم پغمان در مقابل این عمل طاقت نیاورده دست به مظاهره زدند و سرانجام قسمتی از زمینها را دوباره تصاحب گردیدند.
در ساحه قلعه حیدرخان و نیز حاجی شیرعلم زمینهای مردم را به زور قباله كرده و زمین علف چر مردم كوچی ساحه چوك ارغنده بالا را تا كوتل تخت به قباله جعلی بالای مردم فروخته، مردم كوچی مقاومت نموده و با از دست دادن یك نفر و زخمی شدن چندین نفر دیگر به دولت مراجعه كردند ولی كرزی و همكارانش مسئله را كاملاً زیر کردند.
ادامهی: گزارش ها از قلمرو تفنگ و تریاک و تبهکاری
گلبر بوسیله شوهرش سوزانده شد
در نوامبر ٢٠٠٥، زنی به نام گلبر در یکی از شفاخانه های محلی ولایت سمت شمال افغانستان، بادغیس، بستر بود كه توسط شوهرش سوزانده شده بود.
به گفته مادرش، گلبر سه سال قبل با مردی بی رحم ازدواج کرد كه هر روز وی را زیر شکنجه میگرفت. بالاخره گلبر هم كه چاره را حصر دید به خانهی مادرش فرار کرد. روزی بعد شوهرش آمده از او خواست تا به خانه برگردد در غیر آن وی را خواهد کشت، ولی گلبر قبول نکرد. یک روز كه گلبر در خانه تنها بود، شوهرش سر رسیده و با پترول او را آتش زده و خودش فرار میکند.
ادامهی: نمونه هایی از تبهكاری های ضد زن در كشور بنیادگرا زده
ا.ش. ـ تخار،
تخار در چنگ ستمپیشگان مافیایی
ولایت تخار از لحاظ اداری تفاوتی با سایر ولایات ندارد، یعنی همان تفنگسالاران بنیادگرا كه قبلاً حاكمیت داشته اند هنوز هم حاكم بر منطقه اند و حتی از سطح ولایت گذشته به چوكی وزارت و ادارات ولایات دیگر هم دست یافته اند.
ناگفته نباید گذاشت كه اكثر این افراد با وجودیكه مكتب نخوانده اند رتبه تورن جنرالی و برید جنرالی وغیره را پیشوند نام خود دارند كه همه را برهانالدینربانی به ایشان اعطا كرده است.
نمونههایی از افرادیكه به سمتهای جدید گمارده شده اند:
ادامهی: گزارشها از قلمرو جنایت سالاران و مافیای جهادی
مسكا دختر عباس باشنده ولسوالی خیوه ولایت ننگرهار و مسكونه جلالآباد، بعنوان یكی از كاركنان انتخاباتی جهت ثبت نام رأیدهندگان با گروپی از همكارانش به قریههای مختلف سفر می كرد. وی بتاریخ ۹ اكتبر ۲۰۰۴ (روز انتخابات صدارتی) در یكی از كلینكهای واقع قریه شیگی ولسوالی خیوه ایفای وظیفه مینمود. در ختم آن روز از موتررانی بنام معشوق كه قبلاً شامل گروپ مسلح انجنیرغفار، یكی از قومندانان جانی حزب اسلامی گلبدین حكمتیار بود خواسته شد تا زنان كاركن را به خانههای شان برساند. مسكا نیز شامل این زنان میشد. موترران مذكور همه زنان را به خانههای شان رسانیده و مسكا آخرین نفر بود. مسكا كه تنها بود بشدت ترسیده بود. اما معشوق اطمینان داده میگوید كه وی را همچون خواهری به خانه كاكایش در قریه غاریكهنه خواهد برد. در مسیر راه موتر را در قریه قلاتك توقف داده و با چاقوی مسكا را تهدید و میكوشد تا به وی تجاوز نماید.
ادامهی: خودسوزی نه، بساط بنیادگرایی را باید سوزانید