پیام‌ زن‌ و خوانندگان‌

ذكیه‌سادات‌ - بامیان‌،

«از مطالعه‌ "پیام‌ زن‌" لذت‌ می‌برم‌ زیرا دردهای‌ ملتم‌ را در آن‌ می‌خوانم‌، دردهایی‌ را كه‌ بارها خواسته‌ام‌ بیان‌ كنم‌ ولی‌ نمی‌دانم‌ از كجا شروع‌ و در كجا ختم‌ كنم‌... در حق‌ افغانستان‌ و مردمش‌ آنقدر خیانت‌ صورت‌ گرفته‌ كه‌ از بیان‌ خارج‌ است‌... و آنانی‌ كه‌ آنرا بیان‌ می‌كنند، قهرمان‌ هستند.»

***

فخریه‌ اسد - كابل‌،

سلام‌های‌ صمیمانه‌ برای‌ خواهران‌ عزیز و دست‌ اندركاران‌ مجله‌ وزین‌ "پیام‌ زن‌" تقدیم‌ میكنم‌.

من‌ یكی‌ ازخوانندگان‌ و علاقمندان‌ فعالیت‌های‌ شما هستم‌ و قبلاً هم‌ با بعضی‌ از همكاران‌ شما معرفت‌ حاصل‌ نموده‌ بودم‌ و فعلاً چون‌ در كابل‌ مصروف‌ وظیفه‌ در یكی‌ از ارگان‌های‌ ملل‌ متحد هستم‌ زمینه‌ ملاقات‌ رویارو با دوستان‌ خوب‌ خود را كه‌ همكاران‌ شما هستند ندارم‌ اما اگر دوستان‌ شما به‌ كابل‌ باشند شاید بتوانیم‌ باهم‌ صحبت‌های‌ مفید داشته‌ باشیم‌.

سلام‌های‌ من‌ را برای‌ همه‌ دست‌ اندركاران‌ نشریه‌ وزین‌ شما و بقیه‌ دوستان‌ برسانید.

دوست‌ گرامی‌، از نامه‌ مهربانانه‌ی‌ شما سپاسگزاریم‌، كاش‌ آدرس‌ دقیق‌ تان‌ را میفرستادید تا با شما تماس‌ گرفته‌ و بعد ترتیب‌ دیدار های‌ بعدی‌ را میدادیم‌. لطفاً به‌ تلفن‌ یا ایمیل‌ ما درینمورد بگویید. متقابلاً همه‌ برای‌ شما سلام‌ و آرزوی‌ موفقیت‌ دارند.

***

سلیم‌ ایرج‌،

دوست‌ عزیز، با سپاس‌ ایمیل‌ تانرا گرفتیم‌.

***

درود بر چامسكی‌!شرم‌ بر سپانلو، خایفی‌ و خویی‌!

نوید - پشاور

«در شماره‌ ۵۹ خواندم‌ كه‌ «راوا»ی‌ رزمنده‌ حتی‌ از چشم‌ پروفیسور نوم‌چامسكی‌ نیز دور نمانده‌ است‌. این‌ برای‌ هر هموطن‌ آگاه‌ و شرافتمند موجب‌ افتخار بسیار است‌. چامسكی‌ كه‌ "نیویارك‌ تایمز" او را "به‌ تحقیق‌ مهمترین‌ روشنفكر زنده‌" نامیده‌ است‌ دارای‌ بیش‌ از ۵۰ كتاب‌ است‌ و موقعیت‌ او در دنیای‌ زبانشناسی‌ را به‌ مقام‌ انشتاین‌ در فیزیك‌ همسنگ‌ می‌شمارند. او به‌ خاطر معتبرترین‌ و پیگیرترین‌ نكوهشگر سیاست‌های‌ اسرائیل‌ و مخصوصاً جنگ‌ امریكا در ویتنام‌، خلیج‌، افغانستان‌ و عراق‌ از شهرت‌، محبوبیت‌ و اعتبار كم‌نظیری‌ در جهان‌ برخوردار است‌. او دولت‌ امریكا را بزرگترین‌ تروریست‌ خوانده‌ و اسامه‌ و طالبان‌ و سایر تروریست‌های‌ بنیادگرا را محصول‌ امریكا می‌شمارد. او می‌گوید: "اگر "جهانی‌ كردن‌" توطئه‌ سردمداران‌ غرب‌ است‌ برای‌ استقرار ستم‌سالاری‌های‌ خصوصی‌ در سراسر جهان‌، پس‌ این‌ استدلال‌ كه‌ "جهانی‌ كردن‌" شكوفایی‌ را گسترش‌ خواهد داد، افسانه‌ی‌ بیش‌ نیست‌."

توجه‌ یكچنین‌ دانشمندانی‌ نسبت‌ به‌ مبارزه‌ و نقش‌ "راوا" بسیار ارزنده‌ و بااهمیت‌ است‌. اما نمی‌دانم‌ چرا نشریات‌ و روشنفكران‌ پرمدعای‌ افغان‌ در خارج‌ (از داخل‌ بگذریم‌ كه‌ سایه‌ سگان‌ شكاری‌ در آنجا حاكم‌ است‌) راجع‌ به‌ این‌ موضوع‌ سكوت‌ اختیار نموده‌اند. آیا این‌ از سر حسادت‌ و یا احساس‌ خجلت‌ و سرافگندگی‌ است‌ كه‌ قلمزن‌های‌ انجمنی‌ می‌بینند با وصف‌ هیاهوی‌ كركننده‌ "بی‌بی‌سی‌" برای‌ شان‌، شخصیت‌هایی‌ مثل‌ چامسكی‌ به‌ آنان‌ بهایی‌ قایل‌ نمی‌شوند؟

چامسكی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ آشنا نیست‌ و به‌ همین‌ گونه‌ با وضع‌ واقعی‌ كشور ما و شاعران‌ و نویسندگان‌ ما كه‌ كمر به‌ نوكری‌ بنیادگرایان‌ بسته‌اند، چندان‌ آشنایی‌ نخواهد داشت‌ ولی‌ با این‌ هم‌ گول‌ تبلیغات‌ عوامل‌ "ادبی‌" جنایتكاران‌ مذهبی‌ افغانستان‌ را نخورده‌ و به‌ اكرم‌عثمان‌ها، رهنوردزریاب‌ها، لطیف‌پدرام‌ها، اسداله‌حبیب‌ها و... پشیزی‌ ارزش‌ قایل‌ نمی‌شود، در حالیكه‌ متاسفانه‌ آقایان‌ اسماعیل‌خویی‌، پرویزخایفی‌ و علی‌سپانلو در حدی‌ سقوط‌ می‌كنند كه‌ اولی‌ برای‌ یك‌ شكنجه‌گر خادی‌ و جاسوس‌ برهان‌الدین‌ربانی‌ شعر می‌گوید و دو تای‌ دیگر هم‌ به‌ عزاداری‌ احمدشاه‌مسعود می‌نشینند كسی‌ كه‌ افراد مركزی‌ گروهش‌ هم‌ اكنون‌ نماد اعمال‌ هرگونه‌ جنایت‌پیشگی‌، بیشرافتی‌ و زورگویی‌ در كشور اند.

در خاتمه‌ پیشنهادی‌ دارم‌:

در جامعه‌ بزرگ‌ ایرانیان‌ در اروپا و امریكا شاعران‌ و نویسندگان‌ مبارز و ضد سازشكاری‌ فراوان‌ وجود دارند. شما باید از طرق‌ مختلف‌ و مصرانه‌ از آنان‌ بخواهید تا برخورد شرم‌آور و سخیف‌ و توهین‌آمیز سه‌ شاعر ایرانی‌ به‌ مردم‌ افغانستان‌ را مورد اعتراض‌ جدی‌ قرار داده‌ و از آنان‌ طالب‌ توضیح‌ شوند. منظور به‌ هیچ‌ وجه‌ این‌ نیست‌ كه‌ این‌ سه‌ شاعر برای‌ «راوا» یا مینای‌ شهید یا قهرمانان‌ ایران‌ شعر بسرایند، منظورم‌ اینست‌ كه‌ آنان‌ اگر شعرسرایی‌ برای‌ پدرام‌ و مسعود را محمل‌ نزدیكی‌ خود با بنیادگرایان‌ خون‌آشام‌ افغانی‌ و ایرانی‌ قرار نداده‌اند باید از شعرگویی‌ خود برای‌ برادران‌ افغانی‌ خامنه‌ای‌ و خلخالی‌ و لاجوردی‌ عذرخواهی‌ نمایند تا وجدان‌ خود آنان‌ هم‌ از این‌ اهانت‌ زننده‌ به‌ مردم‌ ما و آرمان‌های‌ آزادیخواهانه‌ شان‌ زیاد ناراحت‌ نباشد.

درود بر چامسكی‌!
شرم‌ بر سپانلو، خایفی‌ و خویی‌!»

***

فتح‌ تورپیكی‌ - سویس‌،

نامه‌ی‌ تان‌ را گرفتیم‌. نامه‌ جداگانه‌ای‌ در مورد چگونگی‌ دریافت‌ «پیام‌ زن‌» برایتان‌ فرستاده‌ شد. ولی‌ طوریكه‌ پیوسته‌ متذكر شده‌ایم‌ به‌ علت‌ چاپ‌ متأسفانه‌ نامنظم‌ «پیام‌ زن‌» نمی‌توانیم‌ وجه‌ اشتراك‌ قبول‌ كنیم‌.

***

ج‌.فروغ‌ - كالیفرنیا،

از نامه‌ و شعر ارسالی‌ تان‌ به‌ مناسبت‌ ۸ مارچ‌ تشكر. امید داریم‌ شعرهای‌ بهتری‌ از شما بگیریم‌.

***

مریم‌ رشیدی‌ - هالند،

از نامه‌ و ابراز محبت‌ شما به‌ «راوا» سپاسگزاریم‌. نشریاتی‌ كه‌ خواسته‌ بودید برای‌ تان‌ پست‌ شد. از این‌ به‌ بعد «پیام‌ زن‌» را مرتباً دریافت‌ خواهید نمود.

* * * *

با سیاهی‌ جنایت‌پیشگان‌ جهادی‌ نباید میهنفروشانِ «اكادمیسین‌» و «كاندید اكادمیسین‌» را سفید جلوه‌ داد

مهندس‌ اشكبوس‌ (مخموربیگی‌)

دوستان‌ گرامی‌ درودهای‌ آتشین‌ من‌ نثار تك‌ تك‌ تان‌ باد.

من‌ این‌ متن‌ دادخواهی‌ را به‌ چندین‌ سایت‌ و جریده‌ ارسال‌ نمودم‌ ولی‌ متاسفانه‌ هیچ‌ جرئت‌ آنرا نداشتند كه‌ به‌ چاپش‌ مبادرت‌ ورزند. من‌ هم‌ از ایشان‌ شكوه‌ای‌ ندارم‌. چون‌ در جسارت‌ شما شك‌ و تردیدی‌ وجود ندارد اینك‌ خدمت‌ شما ارسال‌ می‌نمایم‌.

موفقیت‌های‌ بیشتر از پیشتر را برایتان‌ آرزو می‌نمایم‌. از دور دست‌های‌ تك‌ تك‌ تانرا به‌ علامت‌ وداع‌ می‌فشارم‌.

از ارسال‌ نوشته‌ی‌ تان‌ با عنوان‌ «دادخواهی‌» به‌ مناسبت‌ دهمین‌ سالگرد قتل‌ عام‌ مردم‌ چنداول‌ توسط‌ احمدشاه‌مسعود، سیاف‌ و جنرال‌ مومن‌ و آن‌ اشاره‌ دوستانه‌ به‌ «پیام‌ زن‌» متشكریم‌. ولی‌ متاسفانه‌ آن‌ را به‌ چند دلیل‌ عمده‌ زیر نتوانستیم‌ به‌ چاپ‌ برسانیم‌:

حتماً به‌ یاد دارید كه‌ چنداول‌ توسط‌ سگان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ روسها نیز مورد یورش‌های‌ وحشیانه‌ قرار گرفته‌ بود كه‌ باید به‌ آن‌ اشاره‌ای‌ ولو گذرا می‌شد تا صحبت‌ از جنایت‌ها و رذالت‌های‌ بنیادگرایان‌ به‌ معنی‌ كمرنگ‌ نشان‌ دادن‌ سیاهی‌ روی‌ آن‌ میهنفروشان‌ تلقی‌ نشود.

در نوشته‌ از «كاندید اكادمیسین‌ اعظم‌سیستانی‌» یادآور شده‌اید كه‌ گویا به‌ این‌ موضوع‌ پرداخته‌ است‌.

اولاً باید بدانید كه‌ این‌ «كاندید اكادمیسین‌ اعظم‌سیستانی‌» از میهنفروشان‌ كلان‌ پرچمی‌ است‌. پس‌ بر او و امثالش‌ است‌ كه‌ اگر لكه‌های‌ خون‌ در آستین‌ نداشته‌ باشند، قبل‌ از هر گونه‌ دهن‌ باز كردن‌ علیه‌ خاینان‌ جنایتكار جهادی‌ بر گذشته‌ ننگین‌ خود پرداخته‌ آن‌ را ذره‌ ذره‌ با صراحت‌ و صداقت‌ افشاء ساخته‌ و بر آن‌ یكبار و برای‌ همیشه‌ تف‌ اندازند. فقط‌ بعد از آن‌ است‌ كه‌ حرف‌ها و ادعاهای‌ شان‌ بار خواهد یافت‌ و از طرف‌ مردم‌ جدی‌ گرفته‌ خواهند شد. در غیر آن‌ وقتی‌ چلنی‌ بر چلوصاف‌ خرده‌ گیرد، جز پوزخند زدن‌ چه‌ حاصلی‌ خواهد داشت‌؟

و نكته‌ آخر این‌ كه‌ چنانچه‌ بارها متذكر شده‌ایم‌ ما به‌ كاربرد القاب‌ «سرمحقق‌»، «اكادیمیسن‌» یا «كاندید اكادیمیسین‌» و... را میراث‌ سال‌های‌ ظلمانی‌ اشغال‌ می‌دانیم‌ كه‌ فقط‌ كافیست‌ آقایان‌ دریافت‌ كننده‌ آن‌ القاب‌ اندكی‌ وقار و شخصیت‌ خود را دوست‌ داشته‌ باشند تا از افزودن‌ آنها در نام‌های‌ شان‌ حذر كرده‌ و اگر خیلی‌ احساس‌ بی‌قراری‌ می‌كنند از معادل‌ معمول‌ آنها در كشور استفاده‌ كنند.

در صورتی‌ كه‌ بتوانید كمبودهای‌ فوق‌ در نوشته‌ را اصلاح‌ نمایید، در شماره‌ آینده‌ آن‌ را به‌ چاپ‌ خواهیم‌ رسانید.

***

با سپاس‌ فراوان‌ از حسین‌ علی‌ جویا- استرالیا،

نامه‌ ۶ صفحه‌ای‌ عنوانی‌ «پیام‌ زن‌» فرستاده‌ كه‌ حاوی‌ دو قطعه‌ شعر هم‌ می‌باشد، و این‌ هم‌ گوشه‌های‌ از نامه‌اش‌:

«من‌ یكی‌ از برادران‌ زجردیده‌ و بلاكشیده‌ افغانی‌ شما هستم‌ كه‌ از بركت‌ دست‌ ناپاك‌ خاینان‌ وطنی‌ آواره‌ دیار غربت‌ شده‌ام‌ و بی‌صبرانه‌ انتظار روزی‌ را دارم‌ كه‌ دژخیمان‌ بنیادگرا، خائنین‌ خادی‌ - جهادی‌ و چاكران‌ قلم‌ بدست‌ شان‌ به‌ زباله‌دان‌ نیستی‌ سپرده‌ شده‌، ناامیدی‌ها به‌ امید بدل‌ شده‌ و پرچم‌ دموكراسی‌ برافراشته‌ گردد.

بعد از شماره‌ ۴۸ در اثر دوری‌ از وطن‌ رابطه‌ام‌ قطع‌ شد اینك‌ مشتاق‌ دریافت‌ دوباره‌ نشریات‌ تان‌ هستم‌. قیمت‌ نشریات‌ و هزینه‌ پستی‌ آنرا خواهم‌ پرداخت‌. حساب‌ بانكی‌ شما را جهت‌ كمك‌های‌ ناچیز مالی‌ام‌ خواهانم‌. من‌ داستان‌هایی‌ نوشته‌ام‌ كه‌ فكر نمی‌كنم‌ كار مهمی‌ كرده‌ باشم‌ زیرا اگر به‌ جای‌ این‌ كتاب‌ها واقعیت‌های‌ را جمع‌آوری‌ می‌كردم‌ كه‌ دژخیمان‌ بنیادگرا را هدف‌ قرار می‌داد افتخار بیشتر نصیبم‌ می‌شد، معهذا با همه‌ كم‌ و كاستی‌ آن‌ را به‌ شما تقدیم‌ می‌كنم‌.»

موضع‌ قاطع‌ تان‌ را در برابر دشمنان‌ مردم‌ و ملت‌ می‌ستاییم‌، نشریات‌ به‌ آدرس‌ شما فرستاده‌ شد خواهان‌ همكاری‌ بیشتر تان‌ هستیم‌. با ما در ارتباط‌ باشید.

***

س‌. ا. - ناروی‌،

«سال‌ نو را برای‌ همه‌ تبریك‌ می‌گویم‌ و امیدوارم‌ سال‌ جدید، آورنده‌ صلح‌ و آرامی‌ برای‌ افغانستان‌ و سراسر جهان‌ و نابودی‌ كامل‌ بنیادگرایان‌ فاشیست‌ و خائن‌ باشد... جرئت‌ و شهامت‌ شما قابل‌ قدر و ستایش‌ هست‌...»

دوست‌ عزیز، متقابلاً برایتان‌ تهنیت‌ و درود داریم‌. نامه‌ جداگانه‌ی‌ همراه‌ با شماره‌های‌ «پیام‌ زن‌» برایتان‌ فرستاده‌ شد. لطفاً از رسیدن‌ آنها اطمینان‌ بدهید.

***

س‌. عدنان‌ دبستانی‌ - ناروی‌،

دوست‌ عزیز، از احساسات‌ و حسن‌ نظر تان‌ نسبت‌ به‌ كار و مبارزه‌ اعضای‌ «راوا» صمیمانه‌ ممنونیم‌. برای‌ آشنایی‌ و معلومات‌ در مورد «راوا» و فعالیت‌هایش‌ از صفحه‌ انترنت‌ ما دیدن‌ كنید، و برای‌ دسترسی‌ به‌ «پیام‌ زن‌» وغیره‌ نشریات‌ می‌توانید برای‌ ما بنویسید تا آنها را در بدل‌ هزینه‌ پستی‌ برایتان‌ بفرستیم‌.

***

عبدالنثار - بلژیك‌،

«سلام‌ و احترامات‌ صمیمانه‌ خود را خدمت‌ تمام‌ كاركنان‌ قهرمان‌، خدمت‌ زنان‌ رنجدیده‌ افغان‌ تقدیم‌ می‌كنم‌. از مدت‌ زیادی‌ سایت‌ شما را تعقیب‌ می‌كنم‌ و تمام‌ اخبار شما را به‌ دقت‌ می‌خوانم‌. من‌ همیشه‌ فكر برآمدن‌ زن‌ افغان‌ از این‌ بدبختی‌ را دارم‌ و می‌خواهم‌ با هر فردی‌ كه‌ خواهان‌ كمك‌ به‌ زن‌ افغان‌ باشد همكاری‌ كنم‌. اگر شما اجازه‌ بدهید، در بلژیك‌ كه‌ فعلاً زندگی‌ می‌كنم‌ به‌ نفع‌ شما فعالیت‌ كنم‌.»

دوست‌ ارجمند، از آمادگی‌ تان‌ برای‌ كمك‌ به‌ ما بسیار ممنونیم‌. در مورد چگونگی‌ این‌ كمك‌ لطف‌ نموده‌ بیشتر برای‌ ما بنویسید. به‌ انتظار نامه‌ بعدی‌ تان‌ مجدداً از همكاری‌ شما پیشاپیش‌ متشكریم‌.

***

صمد پیمان‌ - دنمارك‌،

از نامه‌ و ابراز علاقمندی‌ تان‌ سپاسگزاریم‌. شماره‌های‌ ۵۸ و ۵۹ «پیام‌ زن‌» برای‌ تان‌ ارسال‌ گردید.

***

عزیزالله‌ ولی‌ - آلمان‌،

دوست‌ عزیز، از نامه‌ تان‌ ممنونیم‌. نامه‌ جداگانه‌ برای‌ تان‌ فرستاده‌ شد امید از دریافت‌ آن‌ به‌ ما اطمینان‌ دهید.

***

ن‌. ب‌ - پشاور،

دوست‌ ارجمند،

با سلام‌ و تشكر قلبی‌ از ارجگزاری‌ تان‌ به‌ «پیام‌ زن‌» باید گفت‌ كه‌ برای‌ همه‌ جالب‌ است‌ بدانند چه‌ گپ‌ شد كه‌ جمیله‌مجاهد ناگهان‌ در حد یك‌ نیمه‌ قهرمان‌، ستاره‌ی‌ بی‌رقیب‌ رسانه‌های‌ جهانی‌ گردید. بدون‌ تردید اكثریت‌ نطاقان‌ رادیو و تلویزیون‌ علاقمند بودند سقوط‌ وحوش‌ طالبی‌ را اعلام‌ كنند چنانچه‌ اكنون‌ هم‌ مشتاقانه‌ در انتظار اند روزی‌ زوال‌ و سرنگونی‌ جنگ‌سالاران‌ و دیگر عوامل‌ جنایتكار جهادی‌ را به‌ آگاهی‌ مردم‌ عذاب‌كشیده‌ی‌ ما برسانند. كاری‌ كه‌ جمیله‌مجاهد كرد، انجام‌ وظیفه‌ای‌ معمولی‌ بود كه‌ هیچ‌ ریسكی‌ برایش‌ در برنداشت‌ و هیچ‌ دل‌ و گرده‌ی‌ خاصی‌ نمی‌خواست‌ زیرا طالبان‌ از كابل‌ كاملاً موش‌ شده‌ غار می‌پالیدند و نیروهای‌ ایساف‌ در شهر مستقر بودند. ولی‌ وقتی‌ رسانه‌های‌ غول‌آسای‌ جهانی‌ قصد كنند واقعاً می‌توانند از كاه‌ كوه‌ سازند چنانچه‌ در همان‌ روزها خانم‌ دیگری‌ با گروهی‌ از زنان‌ برای‌ تظاهرات‌ گرد آمدند و دیدیم‌ كه‌ همین‌ رسانه‌ها چه‌ هیاهوی‌ بی‌سابقه‌ای‌ را راه‌ انداختند در حالیكه‌ تظاهرات‌ «راوا» را در شهرهای‌ پاكستان‌ كه‌ مورد حمله‌ خونین‌ اوباش‌ طالبی‌ و «ائتلاف‌ شمال‌» قرار می‌گیرند گویی‌ كور شده‌ و نمی‌توانند ببینند!

مردم‌ ما كم‌كم‌ به‌ این‌ گونه‌ ترفندهای‌ رسانه‌های‌ جمعی‌ بین‌المللی‌ آشنا می‌شوند اما وظیفه‌ روزنامه‌نویسان‌ استقلال‌طلب‌ و شرافتمند ماست‌ كه‌ هشیار بوده‌ و در حد خود بهیچوجه‌ اجازه‌ ندهند قهرمانان‌ دروغین‌ و ساخت‌ رسانه‌های‌ بین‌المللی‌ جایی‌ را در دل‌ و دماغ‌ مردم‌ بنیادنگرا گزیده‌ی‌ ما احراز كنند.

دوست‌ ارجمند، با وصف‌ اینكه‌ مقاله‌ شما در باره‌ شخصیت‌ جمیله‌مجاهد و همسرش‌ سیدامین‌اله‌مجاهد بسیار روشنگر است‌ اما متاسفانه‌ نتوانستیم‌ آن‌ را به‌ چاپ‌ برسانیم‌ زیرا ادعاهای‌ مندرج‌ در آن‌ (منجمله‌ دریافت‌ موتر و پول‌ از فهیم‌) و حتی‌ نقل‌قولی‌ از وی‌ در برابر خبرنگاران‌ امریكایی‌ را مستند نساخته‌ بودید كه‌ امیدواریم‌ در صورت‌ امكان‌ این‌ توضیحات‌ لازم‌ را برای‌ ما بفرستید تا در شماره‌ آینده‌ آن‌ را انتشار دهیم‌.

دست‌ تان‌ را به‌ گرمی‌ می‌فشاریم‌.

***

فرهاد - كانادا،

دوستان‌ ارجمند،

چندی‌ قبل‌ مطلبی‌ زیر عنوان‌ «ستایش‌ ظلم‌ و ستم‌» در مجله‌ «افغان‌ رساله‌» توجه‌ام‌ را جلب‌ كرد. و برای‌ تان‌ فرستادم‌ تا اگر آن‌ را ارزشمند یافتید، در «پیام‌ زن‌» چاپ‌ كنید.

***

دوست‌ عزیز،

تشكر از ارسال‌ نامه‌ و بریده‌ تان‌، آن‌ را در همین‌ شماره‌ گنجانیدیم‌.

***

دوستی‌ از هالند،

متاسفانه‌ نام‌ و ۶ صفحه‌ مطلب‌ فكس‌ شده‌ی‌ شما (ظاهراً در باره‌ فعالیت‌ عناصری‌ خاین‌ در ترویج‌ مسیحیت‌ در كشور) آنقدر ناخوانا و درهم‌ برای‌ ما رسید كه‌ نتوانستیم‌ سر و ته‌ آن‌ را درست‌ بفهمیم‌.

سپاسگزار خواهیم‌ بود اگر آن‌ را مجدداً پاك‌نویس‌ كرده‌ برای‌ ما بفرستید تا احتمالاً چاپ‌ آن‌ را در شماره‌ آینده‌ در نظر بگیریم‌. لطفاً از نوشتن‌ در حاشیه‌ صفحات‌ خودداری‌ كنید.

با تشكر و آرزوی‌ موفقیت‌ برای‌ تان‌.

***

گاردین‌ در باره‌ «راوا»

صمیم‌ - آسترالیا،

با تشكر از همكاری‌ تان‌، نامه‌ی‌ تان‌ را در همین‌ شماره‌ می‌خوانید:

«...

اگر "پیام‌ زن‌" نمی‌بود...؟ این‌ سوال‌ بارها به‌ ذهنم‌ خطور كرده‌ است‌. دلیلش‌ هم‌ بی‌خبری‌ افغانان‌ مقیم‌ این‌ جاست‌. ضمن‌ مطالعه‌ "پیام‌ زن‌"، برای‌ رفع‌ عطشم‌ به‌ آگاهی‌ از اوضاع‌ كشور و جهان‌ به‌ جستجوی‌ مضامین‌ جامع‌، غنی‌ و مبنی‌ بر حقایق‌ تلخ‌ سرزمینم‌ در صفحات‌ انترنت‌ می‌پردازم‌. در جریان‌ این‌ كاوش‌ برخوردم‌ به‌ مقاله‌ ارزشمندی‌ از نویسنده‌ انگلیسی‌ جان‌پلجر كه‌ در گاردین‌ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۳ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. قسمتی‌ از آنرا كه‌ در برگیرنده‌ مصاحبه‌ یكی‌ از اعضای‌ "راوا" است‌ بدون‌ معطلی‌ برای‌ تان‌ فرستادم‌ تا از آن‌ استفاده‌ كنید. و وعده‌ می‌دهم‌ به‌ زودترین‌ فرصت‌ همه‌ آنرا ترجمه‌ و برایتان‌ بفرستم‌.

"... مرینه‌ یكی‌ از اعضای‌ "راوا" اظهار داشت‌: "در زمان‌ طالبان‌ ما در گورستان‌ زندگی‌ می‌كردیم‌ اما مصون‌ بودیم‌. بعضی‌ها حتی‌ فكر می‌كنند كه‌ آنان‌ بهتر بودند. درماندگی‌ و ناامیدی‌ در ین‌ حد است‌. شاید تغییراتی‌ جزئی‌ رونما شده‌ باشد ولی‌ زنان‌ هنوز هم‌ جرئت‌ ندارند بدون‌ چادری‌ از خانه‌های‌ شان‌ بیرون‌ بیایند. البته‌ ما خود هم‌ به‌ علت‌ مشكلات‌ امنیتی‌ از آن‌ استفاده‌ می‌كنیم‌."

ما بطور مخفی‌ با هم‌ دیدیم‌ و او چهره‌اش‌ را پوشانیده‌ بود تا شناخته‌ نشود. مرینه‌ نام‌ مستعار اوست‌. "راوا" سازمان‌ قهرمانی‌ است‌ كه‌ سالهاست‌ دنیا را در جریان‌ واقعیت‌های‌ افغانستان‌ گذاشته‌ است‌. اعضای‌ "راوا" مخفیانه‌ به‌ نقاط‌ مختلف‌ كشور رفته‌ و كمره‌ها را در زیر چادری‌ شان‌ حمل‌ می‌كردند. آنان‌ جریان‌ اعدام‌ زنی‌ را توسط‌ طالبان‌ فلم‌ گرفتند و آنرا به‌ طور مخفی‌ به‌ غرب‌ فرستادند. او گفت‌: "ما فلم‌ را به‌ رسانه‌های‌ متعدد خارجی‌ چون‌ رویترز، بی‌بی‌سی‌ و ای‌بی‌سی‌ آسترالیا بردیم‌ ولی‌ در جواب‌ گفتند كه‌ نمی‌توانند آنرا نشر كنند زیرا برای‌ مردم‌ غرب‌ خیلی‌ تكاندهنده‌ است‌." این‌ فلم‌ بالاخره‌ توسط‌ چینل‌ ۴ بی‌بی‌سی‌ نشر شد. بعد از حادثه‌ یازدهم‌ سپتامبر بود كه‌ مطبوعات‌ امریكایی‌ به‌ مسئله‌ زنان‌ افغان‌ پرداختند.

سكوت‌ بش‌ و رسانه‌های‌ امریكایی‌ قبل‌ از یازدهم‌ سپتامبر نسبت‌ به‌ مسئله‌ زنان‌ افغان‌ به‌ قول‌ مرینه‌ همان‌ سكوت‌ امروزی‌ غرب‌ در مورد سرشت‌ جنایتكارانه‌ی‌ رژیم‌ جنگسالارانِ مورد پشتیبانی‌ امریكا را تداعی‌ می‌كند.

دو تن‌ از دخترانی‌ كه‌ بدون‌ چادری‌ به‌ مكتب‌ می‌رفتند به‌ قتل‌ رسیدند و اجساد شان‌ دهن‌ دروازه‌ خانه‌ی‌ شان‌ انداخته‌ شده‌ بود. ماه‌ گذشته‌ ۳۵ تن‌ زن‌ همراه‌ با كودكان‌ شان‌ به‌ خاطر فرار از تجاوز قومندانان‌ خود را به‌ دریا انداختند. این‌ است‌ افغانستان‌ امروز؛ طالبان‌ و جنگسالاران‌ "اتحاد شمال‌" دو روی‌ یك‌ سكه‌ اند. و تا جائیكه‌ نقش‌ امریكا مطرح‌ است‌، این‌ یادآور داستان‌ فرانكشتاین‌ است‌ كه‌ غولی‌ را آفرید كه‌ بالاخره‌ خودش‌ را درید. اگر امریكا این‌ جنگسالاران‌، اسامه‌بن‌لادن‌ و گروه‌های‌ بنیادگرا را در جریان‌ جنگ‌ ضد روسی‌ در افغانستان‌ بوجود نمی‌آورد، مزدوران‌ مذكور آنچنان‌ بر صاحب‌ شان‌ در یازدهم‌ سپتامبر ۲۰۰۱ حمله‌ نمی‌كردند.

...»

***

شعر كاستیلو روی‌ همه‌ شاعران‌ انجمنی‌ را سیاه‌ می‌نماید

محمود ا.س‌. - كویته‌،

«شعر كوتاه‌ پشت‌ جلد شماره‌ ۵۹ چقدر در دلم‌ نشست‌ و فكر كردم‌ كه‌ این‌ شعر همچون‌ گرزی‌ بر فرق‌ تمام‌ شاعران‌ به‌ قول‌ شما "انجمنی‌" می‌خورد كه‌ در سراسر زندگی‌ خفتبار شان‌ از برابر هرچه‌ جنایت‌پیشگی‌ و خونخواری‌ و خیانت‌ و بی‌ شرافتی‌ اشغالگران‌ و نوكران‌ پرچمی‌ و خلقی‌ آنان‌ و سپس‌ "قیادیان‌" درنده‌ صفت‌ "ائتلاف‌ شمال‌" و طالبی‌ بود، خونسرد، بی‌اعتنا و بی‌وجدان‌ گذر كردند و اگر هم‌ به‌ زعم‌ خودشان‌ "توجهی‌" فرمودند چیزی‌ جز آه‌ و ناله‌ی‌ موش‌مانند و بدون‌ هدف‌ گرفتن‌ جلادان‌ بنیادگرا نبوده‌ است‌.

به‌ راستی‌ این‌ مرده‌ شاعران‌ مذكر و مونث‌ انجمنی‌ "وقتی‌ ملت‌ به‌ مانند آتش‌ یك‌ اجاق‌/كوچك‌ و تنها/ فرومرد،/به‌ چه‌ كار مشغول‌ بودند"؟

این‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ "وجدان‌ سوخته‌" از واصف‌باختری‌ و اكرم‌ عثمان‌ گرفته‌ با لیلاصراحت‌روشنی‌ و لطیف‌پدرام‌ و سیاهسنگ‌ و سپوژمی‌زریاب‌ و غیره‌ اگر بیشرمانه‌ به‌ خمار و سكوت‌ غرق‌ نمی‌بودند به‌ دو كار مشغول‌ بودند: اول‌ سیراب‌ شدن‌ از شیر روسها و سگان‌ شان‌ و دوم‌ تن‌ سپردن‌ به‌ پستی‌ای‌ سیاهتر- خود را همانند جلادان‌ بنیادگرا "اسلامی‌" كردن‌، برای‌ "قهرمان‌ ملی‌" كاذب‌ شان‌ قلم‌ زدن‌ و یا جهان‌ را در "شعروادب‌" خنثی‌ و بی‌ خون‌ و حرامزاده‌ی‌ خود خلاصه‌ كردن‌ تا جبن‌ و فرصت‌طلبی‌ و معامله‌گری‌های‌ سیاسی‌ شان‌ را كتمان‌ نموده‌ باشند!

دوستان‌ ارجمند "پیام‌ زن‌" مبارز، من‌ آنقدر از این‌ انجمنی‌ های‌ غیرت‌باخته‌ متنفرم‌ كه‌ گاهی‌ فكر می‌كنم‌ شاید شما مرتكب‌ اشتباه‌ كلانی‌ شده‌اید كه‌ با افشا چهره‌های‌ زرد اینان‌، آقایان‌ و خانم‌های‌ مذكور را از گور فراموشی‌ و هوا شده‌ كه‌ در آن‌ به‌ تدریج‌ فرو می‌رفتند، بیرون‌ كشیده‌ و به‌ یاد مردم‌ دادید.

راستی‌ چه‌ خوب‌ بود اگر شرح‌ حال‌ مختصر شاعر گواتیمالایی‌ را نیز میاوردید تا خوانندگان‌ بهتر شخصیت‌ یك‌ هنرمند مبارز را با شخصیت‌ ارتجاعی‌ و حقیر هنرمندان‌ انجمنی‌ ما مقایسه‌ كنند.»

خواننده‌ گرانقدر، از توجه‌ تان‌ به‌ ندای‌ بزرگ‌ كاستیلو خوشحالیم‌ كه‌ چنانچه‌ شما هم‌ به‌ درستی‌ نوشته‌اید همچون‌ صاعقه‌ای‌ بر كله‌ی‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ انجمنی‌ می‌خورد.

این‌ چند سطر شاعر شهید گواتیمالایی‌ در واقع‌ حدیث‌ درد و نفرت‌ ما هم‌ از كل‌ آنچه‌ است‌ كه‌ در دریده‌ ماسك‌ چاكران‌ ادبی‌ میهنفروشان‌ و جنایت‌ پیشگان‌ بنیادگرا تا حال‌ در "پیام‌ زن‌" آمده‌ است‌.

در شماره‌ آینده‌ حتماً شرح‌ حال‌ اتورنه‌كاستیلو را خواهم‌ گنجانید.

***

سمیع‌ - جلال‌ آباد،

با اظهار سپاس‌، نامه‌ تان‌ را در همین‌ جا گنجانیدیم‌.

«سلام‌ به‌ خواهران‌، مادران‌ و بردران‌ كه‌ سر خویشرا قربان‌ راه‌ آزادی‌- دموكراسی‌ و عدالت‌ اجتماعی‌ مینمایند. من‌ یكی‌ از علاقمندان‌ پیام‌ و دیگر رساله‌های‌ انقلابی‌ از سوی‌ "جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌" ام‌ و برین‌ افتخار مینمایم‌ كه‌ خواهران‌ و مادران‌ در راه‌ آزادی‌ و استقلال‌ كشور ایشان‌ شانه‌ به‌ شانه‌ برادران‌ شان‌ در مبارزه‌ سهیم‌ اند.

من‌ یكبار دیگر از شما انقلابیون‌ اظهار سپاسگزاری‌ مینمایم‌ و همیشه‌ موفقیت‌ بیشتر در مبارزات‌ تان‌ خواهانم‌.»

***

واحدی‌ - هالند،

با اظهار سپاس‌ از احساسات‌ گرم‌ تان‌، این‌ هم‌ قسمتی‌ از نامه‌ تان‌:

«سلام‌ واحترامات‌ نهایت‌ صمیمی‌ام‌ را برای‌ خواهران‌ گرامی‌القدر راوا و دست‌اندركاران‌ وتمام‌ اشخاصی‌ كه‌ زحمات‌ فوق‌العاده‌ را برای‌ آگاهی‌ و روشن‌ ساختن‌ اذهان‌ مردم‌ درپی‌ اعمال‌ شرم‌آور این‌ محاهلین‌ جانی‌، خاینین‌ ملی‌ و وطنفروشان‌ شناخته‌ شده‌... می‌كشند و چنان‌ صفحات‌ مستند در انترنت‌ و جراید ترتیب‌ میدارند تقدیم‌ میدارم‌. برای‌ همه‌ شما صحت‌ و سلامتی‌ كامل‌ تمنا میدارم‌. به‌ امید موفقیت‌های‌ مزید شما.»

***

پ‌. رتبیل‌ و بشیر نبی‌ - كانادا،

با سپاس‌ فراوان‌ از مبلغ‌ ۳۴۲ دالر كمك‌ ارسالی‌ تان‌ اطمینان‌ می‌دهیم‌.

***

قوله‌ای‌ از میهنفروشان‌ پرچمی‌

صمیم‌ ـ آلمان‌

«... این‌ نوشته‌ یعنی‌ "دیروز ما امروز ما فردای‌ ما" از طرف‌ گویا "كمیته‌ موقت‌ تفاهم‌ و همبستگی‌ میان‌ اعضای‌ سابق‌ حزب‌ وطن‌ در اروپا" است‌ و فكر می‌كنم‌ سند خوبیست‌ از این‌ میهنفروشان‌ كه‌ باید توسط‌ شما افشا شود تا نتوانند هموطنان‌ ما را حتی‌ در اروپا با چرب‌زبانی‌ و درفشانی‌های‌ بیشرمانه‌ فریب‌ دهند. كار اصلی‌ را به‌ شما وامی‌گذارم‌ اما با آنهم‌ خواستم‌ چند نكته‌ را كه‌ بلافاصله‌ پس‌ از دیدن‌ این‌ سند ذهنم‌ را اشغال‌ كرد برایتان‌ بنویسم‌ به‌ این‌ آرزو كه‌ در نوشته‌ خود آنها را بیشتر و مستدلتر بشكافید.»

دوست‌ گرانقدر،

از محبت‌ و ارسال‌ نوشته‌ به‌ ما و مخصوصاً تبصره‌ خود تان‌ به‌ آن‌ بسیار سپاسگزاریم‌. اشاره‌ به‌ قوله‌های‌ این‌ از گور برخاستگان‌ بویناك‌ و بیشرم‌ به‌ همان‌ اندازه‌ می‌ارزد كه‌ شما نموده‌اید.

اگر میهنفروشان‌ وقیح‌ پرچمی‌ و خلقی‌ خود را زیر چتر باند «قهرمان‌ ملی‌ كثیرالابعاد» نمی‌دیدند هیچگاه‌ جرئت‌ نمی‌داشتند با خونسردی‌ و با بی‌اعتنایی‌ كامل‌ به‌ دُم‌ دراز میهنفروشی‌ و جنایتكاری‌های‌ شان‌، «برنامه‌ موقت‌» و غیرموقت‌ صادر كنند و در بی‌بی‌سی‌ از «دموكراسی‌» داد سخن‌ دهند.

مبارزه‌ با میهنفروشان‌ و دژخیمان‌ بنیادگرا با هم‌ مرتبط‌ اند و از این‌ جنبه‌ نیز موضوع‌ اهمیت‌ كسب‌ می‌كند. و یادداشت‌ شما خوشبختانه‌ این‌ نكته‌ را در خود مضمر دارد. با تشكر مجدد از مقاله‌ تان‌ كه‌ در همین‌ شماره‌ آن‌ را به‌ چاپ‌ می‌رسانیم‌ امیدواریم‌ همكاری‌ تان‌ با ما فشرده‌تر ادامه‌ یابد.

***

سرخاینان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ را مردم‌ ما نمی‌بخشند

چند نكته‌ پس‌ از دیدن‌ نشریه‌ای‌ از پوشالیان‌ پرچمی‌

بوی‌ آزار دهنده‌ نوشته‌ از همان‌ شاه‌ شعاری‌ بالاست‌ كه‌ زیر عنوان‌ خودنمایی‌ می‌نماید:

«اینكه‌ كجا می‌رویم‌ بسیار مهمتر است‌ نسبت‌ به‌ اینكه‌ از كجا آمده‌ایم‌»!

طبعاً میهنفروشان‌ باید نگذارند حتی‌ كودكان‌ شان‌ بدانند كه‌ پدران‌ و مادران‌ شان‌ از كجا آمده‌اند زیرا اگر بدانند كه‌ زاده‌ والدینی‌ اند كه‌ به‌ حزبی‌ مزدور و عامل‌ كشور دیگری‌ متعلق‌ بودند؛ اگر بدانند كه‌ پدران‌ وطنفروش‌ شان‌ اول‌ با استبداد داودی‌ ساختند و بعد كودتا كردند و با وصف‌ تكیه‌ روی‌ هر گونه‌ جنایتكاری‌ و بیشرافتی‌ و كشتن‌ ۱۳ هزار زندانی‌ و ایجاد مخوف‌ترین‌ دم‌ و دستگاه‌ پلیسی‌ تاریخ‌ كشور یعنی‌ خاد شكنجه‌ و خون‌، بلافاصله‌ خود را در معرض‌ هجوم‌ نابود كننده‌ی‌ مردم‌ دیدند؛ اگر بدانند كه‌ كمتر از دو سال‌ بعد اربابان‌ كرملین‌ به‌ سر وقت‌ شان‌ رسیده‌ افغانستان‌ را اشغال‌ كردند و فقط‌ پس‌ از ۱۰ سال‌ مقاومت‌ مردم‌ و كشته‌ شدن‌ بیش‌ از یك‌ملیون‌ هموطن‌ ما بود كه‌ تجاوزگران‌ كشور را ترك‌ كردند؛ و تردیدی‌ ندارم‌ كه‌ والدین‌ پرچمی‌ یا خلقی‌ خود را عاق‌ خواهند كرد اگر بدانند كه‌ سپس‌ هم‌ این‌ خاینان‌ كه‌ خود را بیچاره‌تر از آن‌ می‌دیدند كه‌ بتوانند در حكومت‌ باشند، به‌ جای‌ سپردن‌ قدرت‌ به‌ مردم‌، با آدمكشان‌ و جباران‌ اسلامی‌ خون‌آشامتر از خود شان‌ زد و بند كرده‌ و سرانجام‌ قدرت‌ را به‌ برادران‌ سبزپوش‌ سیاه‌ طینت‌ خود سپردند؛ بسیاری‌ از آنان‌ گروه‌ گروه‌ خود را زیر پای‌ جانیان‌ نو به‌ قدرت‌ رسیده‌ی‌ جهادی‌ افكندند و جنس‌ خلقی‌ آنان‌ حتی‌ از همدستی‌ مستقیم‌ با گلبدین‌ جنایتكار و منحرف‌ و بیمار و نیز پیوستن‌ با بربرهای‌ بی‌شاخ‌ و دم‌ طالبی‌ ابا نورزیدند. پس‌ وطنفروشان‌ به‌ منظور حفظ‌ «آبرو» در محیط‌ خانواده‌ و نسل‌ جدید و قوم‌ و خویش‌ هم‌ كه‌ شده‌ باید به‌ هر تقلب‌ و دروغ‌ و تحریف‌ جهت‌ پوشاندن‌ ماهیت‌ خاینانه‌ و جنایتكارانه‌ شان‌ پناه‌ ببرند. اینان‌ حق‌ دارند التماس‌ نمایند كه‌ كسی‌ گذشته‌ شان‌ و اینكه‌ از كجا آمده‌اند را محكم‌ نگیرد.

بعداً میهنفروشان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ مقدمه‌ای‌ می‌آرند كه‌ بر سر آن‌ «بسم‌اله ‌الرحمن ‌الرحیم‌»ی‌ درشت‌ خط‌ خودنمایی‌ دارد. اما نمی‌دانند كه‌ این‌ چنین‌ پس‌ و پیش‌ خود را با كلمات‌ قرآنی‌ و دینی‌ آذین‌ بستن‌ فقط‌ سیاف‌ و فهیم‌ و اسماعیل‌ و قانونی‌ و محسنی‌ را راضی‌ می‌توانند ولی‌ هرگز نمی‌توانند از میزان‌ نفرت‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ خود بكاهند.

در مقدمه‌ اعتراف‌ می‌شود كه‌ «عده‌ای‌ از رهبران‌» شان‌ تا فرق‌ در لجن‌ قومپرستی‌، سمت‌بازی‌ سقوط‌ كردند و جانب‌ گروه‌های‌ مختلف‌ جهادی‌ را گرفتند كه‌ برعلاوه‌ علل‌ دیگر موجب‌ تلاشی‌ شان‌ شد. و آنگاه‌ از «گروه‌ها و محافل‌ حزبی‌» خواسته‌ می‌شود تا باید در «چنین‌ لحظات‌ حساس‌» («حساس‌» چرا كه‌ تا فرصت‌ از دست‌ نرفته‌ باید خود را به‌ صاحبان‌ مقام‌ غیربنیادگرا و بنیادگرا بچسپانند) متحد شوند.

میهنفروشان‌ از تجاوز شوروی‌ صحبت‌ نكرده‌ و صرفاً از «مداخله‌ و حضور نظامی‌ شوروی‌» یاد می‌نمایند. همچنین‌ دلیل‌ كودتای‌ ۷ ثور را وجود «بی‌ثباتی‌ و بحران‌» در كشور، موكول‌ بودن‌ «سهمگیری‌ نیروهای‌ سیاسی‌ در اداره‌ دولتی‌ به‌ آینده‌ مجهول‌» و امكان‌ سرنگونی‌ داود از طریق‌ پاكستان‌، می‌خوانند! گویی‌ پس‌ از روی‌ كار آمدن‌ این‌ مزدوران‌ «ثبات‌» به‌ كشور بازگشت‌ و «بحران‌» از آن‌ رخت‌ بست‌ و از نفوذ پاكستان‌ جلوگیری‌ شد!

به‌ همینگونه‌ میهنفروشان‌ بیشرم‌ آنهمه‌ جنایات‌ فراموش‌ ناشدنی‌ شان‌ را «سركوب‌ دگراندیشان‌» نام‌ می‌نهند. البته‌ ننگین‌تر و نابخشودنی‌تر از آن‌ توجیه‌ و دفاع‌ از تجاوز شوروی‌ می‌باشد.

در صفحات‌ دیگر اشاره‌ای‌ گذرا و مصلحت‌جویانه‌ با آنهمه‌ ددمنشی‌ جانیان‌ جهادی‌ از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ می‌شود ولی‌ به‌ رسمِ كلیه‌ معامله‌گران‌ خاین‌ سیاسی‌، هر چه‌ دَو و دشنام‌ و سخت‌گویی‌ یاد دارند نثار طالبان‌ می‌نمایند.

لیكن‌ جالبتر از همه‌ به‌ نظر من‌ جایی‌ است‌ كه‌ علی‌الرغم‌ اشاره‌ای‌ روباه‌ مانند به‌ «اشتباهات‌» (هیچگاه‌ آنها را خیانت‌ و جنایت‌كاری‌ نمی‌نامند) شان‌ ادعا می‌كنند كه‌ در كشور فلكزده‌ی‌ نیم‌جان‌ و خونچكان‌ ما: «حاكمیت‌ فئودالی‌ از لحاظ‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ تقریباً از میان‌ برداشته‌ شد»!

یعنی‌ میهنفروشان‌ ما با زبان‌ بی‌زبانی‌ می‌گویند كه‌ از بركت‌ تجاوز شوروی‌ افغانستان‌ صنعتی‌ شد و حالا جنگ‌سالاران‌ نماینده‌ و پاسدار فئودالیزم‌ نه‌ بلكه‌ صاحبان‌ آنهمه‌ صنایع‌ بزرگ‌ و متوسط‌ بیشمار در كشوری‌ شده‌اند كه‌ قریب‌ بود پا به‌ سوسیالیزم‌ بگذارد اما مداخله‌ خارجی‌ (پاكستان‌ و امریكا و چین‌) كار را خراب‌ كرد!

یك‌ سوم‌ نوشته‌ «برنامه‌ موقت‌ برای‌ آینده‌» عنوان‌ گرفته‌ كه‌ پر است‌ از موادی‌ معمول‌ به‌ اصطلاح‌ دموكراتیك‌ اما به‌ لحن‌ و صورتی‌ كه‌ گویی‌ این‌ مزدوران‌ از اول‌ بر این‌ ارزش‌ها اعتقاد و اتكا داشتند و اكنون‌ هم‌ «راه‌ پر افتخار» گذشته‌ را در این‌ «مرحله‌ تكاملی‌تر انقلاب‌ كبیر ثور»! ادامه‌ دهند.

در آخر اجازه‌ می‌خواهم‌ با الهام‌ و به‌ زبان‌ «پیام‌ زن‌» به‌ سرخاینان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ خطاب‌ كنم‌:

یاد تان‌ باشد تا زمانی‌ كه‌ شما تاریخ‌ شوم‌ و خونین‌ وطنفروشی‌ها و تبهكاری‌های‌ تان‌ را یك‌ به‌ یك‌، صریحاً و بدون‌ هر گونه‌ «دیپلماسی‌» و به‌ كار گرفتن‌ زبان‌ دو پهلو، برای‌ مردم‌ افشا ننموده‌ و خود را در اختیار محكمه‌ مردم‌ نگذارید و علناً و بی‌پرده‌ و بدون‌ هر گونه‌ حرامزادگی‌ «سیاستمدارانه‌» از جیره‌خواری‌ تان‌ به‌ كی‌جی‌بی‌ و ساخت‌ و پاخت‌های‌ خاینانه‌ تان‌ با جلادان‌ بنیادگرا و «الحاج‌ رشیددوستم‌» و «طلبه‌ كرام‌»، در پیشگاه‌ مردم‌ ما عذر نخواهید همانطور نابخشوده‌، منفور و جذامی‌ باقی‌ خواهید ماند كه‌ جز جنایتكاران‌ درمانده‌ی‌ بنیادگرا و برخی‌ همدستان‌ شان‌ همه‌ی‌ افراد یا تشكل‌های‌ آزادیخواه‌ و دموكرات‌، دست‌ آلوده‌ی‌ دراز شده‌ی‌ شما را با لگد پس‌ خواهند زد.

***

سیاست‌ «لجن‌» نیست‌، رهبران‌ پرچمی‌ و خلقی‌ لجن‌ اند لجنی‌ سخت‌ متعفن‌!

زید - امریكا

«دو شماره‌ "آینده‌" (نشریه‌ نهضت‌ آینده‌ افغانستان‌) نشریه‌ میهنفروشان‌ پرچمی‌ را همراه‌ چند اشاره‌ كوتاه‌ به‌ ناشران‌ آن‌ كه‌ بدون‌ تردید بیشرم‌ترین‌ بیشرمان‌ تاریخ‌ كشور اند، برای‌ تان‌ فرستادم‌ كه‌ آرزو دارم‌ در یكی‌ از شماره‌های‌ «پیام‌ زن‌» مورد تحلیل‌ و افشا قرار گیرند. اصراری‌ ندارم‌ كه‌ از یادداشت‌های‌ خود من‌ در باره‌ عبداله‌نایبی‌، سالم‌سپارتك‌، زیار و داكتراكرم‌عثمان‌ كه‌ نویسندگان‌ «آینده‌» به‌ شمار می‌روند، حتماً استفاده‌ كنید. خواست‌ اصلی‌ من‌ اینست‌ كه‌ چهره‌ میهنفروشان‌ وقیح‌ مذكور باز هم‌ با لحن‌ و عمق‌ و دید «پیام‌ زن‌» برملا شود همانطوریكه‌ به‌ دستگیرپنجشیری‌ پیشوای‌ این‌ فرقه‌ی‌ كثیف‌ و چشم‌پاره‌ پرداختید و من‌ و بسیاری‌ دیگر را شادمان‌ ساختید.

دوستان‌ ارجمند من‌، بدانید كه‌ به‌ استثنای‌ سه‌ چهار تا، نه‌ در داخل‌ و نه‌ در خارج‌ كشور هیچ‌ نشریه‌ای‌ وجود ندارد كه‌ جرئت‌ به‌ خرج‌ دهد یا این‌ شعور و موضع‌ را داشته‌ باشد كه‌ به‌ اكرم‌عثمان‌ها، دستگیرپنجشیری‌ها، عبداله‌نایبی‌ها وغیره‌ میهنفروشان‌ برخوردی‌ قاطع‌ و عاری‌ از سازش‌ «ادبی‌» یا سیاسی‌ كند یا اصلاً به‌ اهمیت‌ برخورد افشاگرانه‌ به‌ اینان‌ پی‌ برده‌ باشد. كار شما، ارزش‌ تاریخی‌ فوق‌العاده‌ای‌ دارد، به‌ آن‌ ادامه‌ دهید.

دست‌ فرد فرد شما را فشرده‌ و برای‌ تان‌ سلامتی‌ و پیروزی‌ خواهانم‌.

همكار گرانقدر،

از حسن‌ نظر پر محبت‌ تان‌ نسبت‌ به‌ ما، ارسال‌ نشریه‌ یاد شده‌ و نوشته‌ خود تان‌ در باره‌ عده‌ای‌ از قلمزنان‌ آن‌ سپاسگزاریم‌. به‌ علت‌ تنگی‌ فرصت‌ متاسفانه‌ در این‌ شماره‌ نتوانستیم‌ نه‌ بر مقاله‌ عبداله‌نایبی‌ با عنوان‌ «آیا سیاست‌ "لجن‌" است‌؟» و نه‌ مقاله‌ دیگری‌ از این‌ میهنفروشان‌ مافوق‌ وقیح‌ مكث‌ كنیم‌. در شماره‌ بعدی‌ راجع‌ به‌ آن‌ مطلبی‌ خواهیم‌ داشت‌.

***

سند دیگر پستی‌ و میهنفروشی‌ ربانی‌، قانونی‌، فهیم‌ و عبداله‌

م‌. دلاوری‌ ـ اسلام‌آباد

«... در شماره‌ پیشتر در پاسخ‌ جلیل‌ ـ كویته‌ كه‌ خواسته‌ بود از دعوت‌ ربانی‌ از جنرال‌حمیدگل‌ رئیس‌ آی‌اس‌آی‌ برای‌ گرفتن‌ قدرت‌ در كنار وی‌ قرار گیرد، سند بیاورید، شما بریده‌ روزنامه‌ «جنگ‌» را چاپ‌ كرده‌ بود. در حالیكه‌ در شماره‌ مسلسل‌ ۲۹-۳۰ «پیام‌ زن‌» سند معتبر دیگری‌ دارید كه‌ این‌ استاد خاینان‌ از جنرال‌ موصوف‌ می‌خواهد تا برای‌ او «اردوی‌ اسلامی‌» جور كند. این‌ یادداشت‌ شما از آن‌ جنبه‌ هم‌ اهمیت‌ فراوان‌ دارد كه‌ نشان‌ می‌دهد شیهه‌های‌ «ضد پاكستانی‌» فهیم‌ و داكترعبداله‌ و قانونی‌ و «جمعیت‌ اسلامی‌» بطور كلی‌ چقدر دروغین‌، عوامفریبانه‌ و خاینانه‌ می‌باشد.

بر اساس‌ همین‌ شماره‌ «پیام‌ زن‌» و به‌ نقل‌ از «فرنتیرپست‌» ۲۳ می‌ ۱۹۹۲ مولوی‌جلال‌الدین‌حقانی‌ تروریست‌ و مزدور حین‌ استقبال‌ خطاب‌ به‌ حمیدگل‌ می‌گوید: «شما جای‌ خاصی‌ در دل‌های‌ ما دارید.» و جنایت‌پیشه‌ی‌ خاین‌ ربانی‌، به‌ قول‌ شما پدرخوانده‌اش‌ را رسماً سازمانده‌ لشكرش‌ می‌سازد!

همین‌ سند كافیست‌ كه‌ مردم‌ افغانستان‌ صحت‌ ادعای‌ «راوا» را درك‌ كنند مبنی‌ بر اینكه‌ فاشیست‌های‌ دینی‌ طالبی‌ و جهادی‌ «ائتلاف‌ شمال‌» از یك‌ سرشت‌ اند ولو بیشتر از این‌ در سگ‌جنگی‌های‌ خونین‌ پوست‌ از سر یكدیگر بكشند.

از این‌ گونه‌ اسناد رسواكننده‌ی‌ خیانت‌پیشگی‌ بنیادگرایان‌ در «پیام‌ زن‌» زیاد است‌ و كاش‌ زمانی‌ بتوانید آنها را در یك‌ مجموعه‌ انتشار دهید.»

از توجه‌ و محبت‌ تان‌ سپاسگزاریم‌. چنانكه‌ همانجا هم‌ متذكر شده‌ بودیم‌ سند مذكور دم‌ دست‌ ما بود و واقعیتش‌ اینكه‌ همان‌ روزها وجود سند دیگر در شماره‌ ۲۹-۳۰ به‌ خاطر ما نیامد ولی‌ از جانب‌ دیگر مطمئن‌ بودیم‌ كه‌ بریده‌ «جنگ‌» را در هیچ‌ شماره‌ای‌ انتشار نداده‌ایم‌ كه‌ خوب‌ بود در اختیار خوانندگان‌ قرار می‌گرفت‌.

آن‌ قسمت‌ مورد اشاره‌ی‌ شما در شماره‌ ۲۹-۳۰ را همین‌جا میآوریم‌:

«گلبدین‌ و ربانی‌ و سایر بنیادگرایان‌ حق‌ دارند خاك‌ پای‌ ولی‌نعمت‌ قدیمی‌ شانرا سرمه‌ چشم‌ سازند. چنانچه‌ آقای‌ مولوی‌ جلال‌الدین ‌حقانی‌ حین‌ استقبال‌  از حمیدگل‌ گفت‌: "شما جای‌ خاصی‌ در دلهای‌ ما دارید." (فرنتیرپست‌، ۲۳ می‌ ۱۹۹۲)، اما مردم‌ ما از روی‌ اجساد تكه‌ تكه‌ شده‌ و جویهای‌ خونی‌ كه‌ در كابل‌ آفت‌ رسیده‌ی‌ شان‌ جاریست‌، جنرال‌ حمیدگل‌ها را بخاطر آنچنان‌ اخوان‌پروری‌ و افشاندن‌ و بارور ساختن‌ تخم‌ ارزشهای‌ ضددموكراسی‌، ضد آزادی‌ و ضد زن‌ در كشور ما جز دشمن‌، هرگز دوست‌ تلقی‌ نخواهند كرد.

آقای‌ ربانی‌ آنقدر خوار و حقیر میشود كه‌ از جنرال‌ موصوف‌ میخواهد تا بمثابه‌ مشاور خاصش‌ به‌ یاری‌ او در سازماندهی‌ "اردوی‌ اسلامی‌ افغانستان‌" بشتابد! (فرنتیرپست‌، ۳ جولای‌ ۱۹۹۲) اردویی‌ كه‌ زیر نظر رئیس‌ آی‌.اس‌.آی‌ بمیان‌ آید، اردوی‌ خصم‌، عمیقاً ارتجاعی‌، ضد ملی‌، ضد انقلابی‌ و كاملاً خاین‌ به‌ ملت‌ ما خواهد بود. آقای‌ ربانی‌ با یكچنین‌ اردوی‌ تان‌ ولو هزار بارهم‌ آنرا با لقب‌ "اسلامی‌" بپوشانید، مردم‌ ما تا نابودی‌ آن‌ خواهند جنگید.»

***

دزدی‌ «لطیف‌ جان‌»

داریوش‌ - پشاور

«شما در شماره‌ ۵۴-۵۳ «پیام‌ زن‌» به‌ درستی‌ آورده‌ بودید كه‌ واصف‌ و حسین‌فخری‌ و بسیاری‌ از نویسندگان‌ و شاعران‌ شیر انجمن‌ خادی‌ - جهادی‌ را خورده‌ متاسفانه‌ در حدی‌ بی‌مایه‌ هم‌ اند كه‌ حتی‌ عنوان‌ «آثار» خود را هم‌ از دیگران‌ می‌دزدند.

مثال‌ها فراوان‌ است‌ ولی‌ در «هفته‌ نامه‌ كابل‌» (۱۶ ثور ۱۳۷۴) نوشته‌ایست‌ به‌ قلم‌ خادی‌ - جهادی‌ مشهور لطیف‌پدرام‌ با عنوان‌ «تقلای‌ یك‌ جنین‌» كه‌ می‌دانیم‌ «طلا در مس‌» رضابراهنی‌ نیز این‌ عنوان‌ را در صفحه‌ای‌ از خود دارد: "مناجات‌ یك‌ جنین‌"!»

دوست‌ ارجمند،

روی‌ این‌ خادی‌ - بنیادگرا و همفكرانش‌ بیشتر از آن‌ سیاه ست‌ كه‌ یك‌ چنین‌ دزدی‌هایی‌ بر آن‌ چیزی‌ بیفزایند. كاش‌ كار لطیف‌پدرام‌ این‌ دلال‌ «سیاسی‌ و فرهنگی‌» جنایتكاران‌ بنیادگرا محدود به‌ زدن‌ اثر این‌ و آن‌ نویسنده‌ ایرانی‌ می‌بود. او با همكاری‌ رژیم‌ ایران‌ و عوامل‌ شاعر و نویسنده‌ آن‌ و نیز منابع‌ مشكوك‌ در غرب‌، توطئه‌های‌ زهرآلودتری‌ برای‌ مردم‌ ما خواهد چید كه‌ دیر یا زود شاهد آن‌ خواهیم‌ بود و متاسفانه‌ بار دیگر این‌ ادعای‌ همیشگی‌ ما ثابت‌ خواهد شد كه‌ قلمزنان‌ سازشكار با خاد و بنیادگرایان‌ جنایتكار، پلیدترین‌ و خطرناكترین‌ دشمنان‌ خاك‌ و خلق‌ رنجدیده‌ی‌ ما هستند.

***

از رسیدن‌ نامه‌های‌ دوستان‌ ذیل‌ اطمینان‌ می‌دهیم‌، به‌ جواب‌ آنها در شماره‌ آینده‌ پرداخته‌ خواهد شد:

معصومه‌ - هامبورگ‌    علی‌ - ایران‌
معروف‌شریف‌     محمدسعیدحسینی‌

***

آخرین مطالب