پیـام زن و خواننـدگان

چرا دفاع از کامبخش و نه غوث‌زلمی؟

افضل ـ امریکا،

در نامه خود می‌نویسد:

دفاع شما از پرویز‌کامبخش و حتی در هشتم مارچ که تصویر بزرگش را به روی ستیج گذاشته بودید کار بسیار ارزنده بود. فقط می‌خواستم بپرسم که چرا تا به حال «راوا» به هیچ نوع دفاعی از غوث‌زلمی که اتفاقاً او هم اهل مطبوعات است، دست نزده است؟...

آیا مجموعه‌ای از کارتون‌های منتشر شده در «پیام زن» را تنظیم کرده اید که برایم بفرستید؟ البته بهای آن به شمول هزینه پستی را هر قدر شود قبلاً خواهم فرستاد.

• دوست عزیز، به نظر ما دفاع از پرویزکامبخش برای هر فرد و سازمان مدعی آزادیخواهی و دموکراسی‌طلبی وظیفه‌ای تخطی‌ناپذیر است. در این روزگاری که جوانان اغلب به سوی دام مهلک ان‌جی‌او، توجه به زندگی خصوصی و گریز از سیاست رانده می‌شوند، پرویزکامبخش به مسئله زنان می‌اندیشد و با به خطر انداختن آزادی، تحصیل و حتی جانش می‌خواهد در زیر سیطره جنایتکاری مثل عطامحمد و کل ارتجاع مافیایی، روشنگری نماید که به قیمت محکوم شدنش به ۲۰ سال حبس تمام می‌شود. کامبخش که امیدواریم به سان فرزادکمانگرها در ایران پیگیر و استوار باقی بماند.

اما تا جایی که ما می‌دانیم غوث‌زلمی اول با تمام وجود با میهنفروشان پرچمی کار کرد و سپس خود و قلمش را به جنایت‌پیشگان بنیادگرا و رژیم مافیایی کرزی عرضه داشت و میدان‌دار عرصه‌های مختلف در رسانه‌های گوناگون بود. به این هم اکتفا نکرد و معلوم نیست در برابر چه مقدار پول هنگفت و چه زد و بندهای ناپاک و ضدملی دیگر با منابع مشکوک‌ ناگهان به فکر چاپ قرآن بدون متن عربی آن افتاد. او کسی نبود که نفهمد این کار کمکی خواهد بود به بنیادگرایان که قابو می‌دهند تا یک چنین فرصت‌هایی را برای چنگ و دندان نشاندادن به مردم به دست آرند. پس پشت آقای زلمی باید به منبع یا منابعی بند بوده باشد که خطر مدتی زندان رفتن را در ازای پول و امکانات دیگر می‌پذیرد. علاوتاً مگر او آن قدر بی‌خبر و احمق بود که نمی‌دانست امروز هیچ هموطن مسلمان ما در زندگی جهنمی‌اش کمبود قران با ترجمه و تفسیر را حس نمی‌کند؛ از این رو اگر کشش پول نبود چه غرض و مرض او را به انتشار «قران پاک» واداشت؟‌ شخصیت و قضیه این فرد به شدت سوظن برانگیز است. دعوا و جنجال او هم با همان مرتجعان قاتل و رژیمی ضد ملی است که او کمر به نوکری برای آن‌ها بسته بود. دفاع از غوث‌زلمی به معنی دفاع از یک مهره‌ی باندهای جهادی ـ مافیایی خواهد بود و نه هرگز دفاع از آزادی بیان.

ما نه دفاع بلکه افشای عناصری چون غوث‌زلمی‌ها را جزء وظیفه آزادیخواهانه خود خواهیم پنداشت.

متاسفانه مجموعه‌ای از کارتون‌های «پیام زن» را نداریم که برای‌ تان بفرستیم.

◙ ◙ ◙

عدم برخورد ما به رزاق مامون؟

د.م. ـ پشاور،

«راوا» کارنامه‌ای ارزشمند به حسابش دارد حاوی افشاگری‌های شاعران، نویسندگان و روزنامه‌نویسان خادی‌ـ‌جهادی. اما نمی‌دانم چرا بین کسانی که چهره واقعی خادی‌ـ‌جهادی شان از پس ماسک‌های گوناگون برملا شده است،‌ آقای رزاق مامون وجود ندارد؟

• اولاً ما در شماره ۶۲ «پیام زن» عقرب ۱٣۸٣ در مقاله «"سپیده‌"ای که نبود» در پیوند به کتاب رزاق مامون «عصرخودکشی» نکاتی را آوردیم با تکیه بر این که او در کتابش خاد و خادیان را نه خاینان و جنایتکارانی حرفه‌ای خونخور، فاسد و بیمار بلکه کارمندانی نورمال، فهیم و شاعر پیشه و حتی وطندوست و ضدروس تصویر نموده است. و گفتیم که باید منتظر جلد دومش بود تا دیده شود با جنایتکاران جهادی چه برخوردی دارد.

• در شماره ۶۶ـ۶۷ «پیام زن» عقرب ۱٣۸۷ به تمجید خاینانه‌ی وی از محمدخاتمی برخورد کردیم با تکیه بر این که چرا این کاسه‌لیسی‌ بیشرمانه‌اش را به نمایندگی از مردم ما انجام داده و بدینترتیب به رذیلانه‌ترین شکل ممکن به مردم ما توهین نموده است.

• از این‌ها پیشتر در شماره ۴۲ «پیام زن» حوت ۱٣۷۴ در مطلبی که در افشای جنایتکاران جهادی و مشخصاً لطیف‌پدرام خوشخانه‌ای آمده در واقع رزاق‌مامون را هم هدف قرار می‌دهد زیرا او به عنوان مدیرمسئول هفته‌نامه کابل دست خوشخانه‌ای مزبور را گرفته و به جولان درآورده تا هر چه در چنته فحاشی روسپی‌وارش داشته بر ضد «راوا» بیرون دهد. رزاق مامون از تنبان کشیدن لطیف‌پدرام خوشخانه‌ای بیشتر لذت برده است.

شاید او به همین قدر افشاگری می‌ارزید. از همه اساسی‌تر این که مکرراً گفته ایم که برعکس ضرب‌المثل مشهور «سگ را بزن که صاحبش بترسد»، ما نیاز زیادی به ترساندن انجمنی‌های خرد و درجه دو نمی‌بینیم به استثنای حالاتی خاص.

ما جبن، معامله‌گری با رژیم ایران و صحه‌گذاردن بر فتوای تروریستی خمینی، تسلیم طلبی و فرومایگی واصف‌باختری، اکرم‌عثمان، رهنوردزریاب،‌ اسدالله‌حبیب، عسکرموسوی و... را نمایان نموده‌ایم. بدین ترتیب دیگر لزومی به ترساندن کچک‌های اینان ـ مامون‌ها، حمیرا‌نگهت ستگیرزاده ها، ناصرطهوری‌ها، ضیارفعت‌ها، مهساطایع‌ها، کاظمی‌هاـ نخواهد بود.

در نظر است در شماره آینده مطلبی در افشای چهره‌ی این نویسنده‌ی گلبدینی‌ـ‌شورای نظاری با ماسک «دموکرات» داشته باشیم.

◙ ◙ ◙

حسن‌بانو غضنفر، خاین یا ابله؟

سلما ـ آلمان،

خواهران مبارزم،

از طریق نشریات و سایت تان از فعالیت‌ها و پیکار شما علیه دژخیمان جهادی، طالبی و افشای صاحبان غربی شان، اطلاع حاصل می‌کنم. با یک تعداد از دوستانم در این جا در مورد وضعیت افغانستان و مخصوصاً وضع زنان بحث‌هایی داشته ام. بعضی‌ها معتقد اند که وضع زنان در افغانستان نسبت به دوران طالبان و در مجموع در مقایسه با هر زمان دیگر تغییر کرده زیرا امروز یک تعداد از زنان توانسته اند به پارلمان راه یابند، وزیران زن در حکومت حضور دارند و از همه مهمتر این که وزارت «امور زنان» ساخته شده که در این زمینه کار می‌کند. اما من و تعداد دیگری از دوستانم با این بحث‌ها موافق نیستم. به این دلیل که همه این تغییرات ظاهری اند، نمی‌شود با نصب چند زن سرکاری،‌ سازشکار و دارنده افکار بنیادگرا منتظر تعییراساسی درروزگار سیاه وتیره زنان کشورما بود.

به هر حال سال قبل آگاه گردیدیم که حسن‌بانو غضنفر وزیر امور زنان، در آلمان است و در شهر برلین کنفرانسی مطبوعاتی را برایش ترتیب دادند. من هم در این برنامه شرکت کردم. چی درد سر بدهم تان با ذکر مفصل جوابات خنده‌آور و ابلهانه این زن. اما کاش او صرفاً احمق می‌بود. او در یکی از پاسخ‌هایش در پهلوی جاهل و ناآگاه بودن، ماستمالی کردن و جنایات برادران جهادیش را هم خاینانه به نمایش گذاشت. یکی از خبرنگاران آلمانی که چندین بار به افغانستان سفر کرده و در رابطه به خودسوزی زنان گزارش‌ها تهیه نموده بود از خانم وزیر پرسید که چرا آمار خودسوزی زنان در این اواخر بالا رفته و وزارت شما دلایل آن را در چی می‌بیند؟ وزیر صاحب مثلی که چندان معنای آمار را هم نمی‌دانست گفت: زنان افغان نمی‌دانند که از آزادی و دموکراسی چگونه استفاده کنند، حالا در افغانستان به زنان آزادی‌های زیادی داده شده، زنان و مخصوصاً دختران جوان فکر می‌کنند که باید به تمام خواسته‌های شان جواب مثبت داده شود و اگر نشد باز دست به خودسوزی می‌زنند مثلاً یک دختر به خاطری که محفل عروسی‌اش در هوتل دلخواهش برگزار نمی‌شود اقدام به این عمل می‌کند. خبرنگار آلمانی بعد از شنیدن این «دلیل» مسخره و توهین‌آمیز به زنان ما که در کوره سلطه‌ی جلادان مذهبی می‌سوزند، سالون را ترک گفت و من به درجه زینت‌المجلس بودن، خاین بودن و معامله‌گر بودن این نازن در برابر جنایتکاران جهادی، یک بار دیگر به سیاه بختی زنان کشورم با موجودیت این «وزیر»های فرمایشی خودفروخته، پی بردم.

◙ ◙ ◙

ویس ـ هالند،

تشکر از مطلب ارسالی تان « عتیق رحیمی مشاطه‌گر سلطنت و خاینان جهادی»، که قبلا در سایت ما جا داده شده بود، آن را در همین شماره آوردیم. موفق باشید.

◙ ◙ ◙

توهین به داکتر اعظم‌ دادفر از سوی اوباش «مسعود بزرگ»

سلام‌الدین ـ کابل،

دو سال قبل از یکی از ولایت دور دست برای ادامه تحصیل در پوهنتون به کابل آمدم. از وحشی‌گری‌های احزاب جهادی در دوران حاکمیت شان بین سال‌های ۷۱ تا ۷۵ شنیده و خوانده بودم. اما به مجردی که وارد این شهر شدم با دیدن خرابه‌ها عمق فاجعه را بیشتر درک کردم و بی‌اختیار گریه‌ام گرفت. در مدتی که این جا هستم بسیار چیزها است که مرا آزار می‌دهد: ویرانه‌های شهر، زنان و کودکان گدا، مردان خسته و گرسنه در جاده‌های شهر، کاخ‌های بلند جنایتکاران جهادی و... اما کشنده‌ترین آن دیدن عکس‌های سرجنایتکاران بر خاک نمناک از خون ده‌ها هزار شهید کابل است.

عکس‌های مسعود از همه بیشتر در گوشه و کنار شهر دیده می‌شود، از جمله یکی آن در صحن پوهنتون کابل. سال قبل یک روز صبح وقتی وارد پوهنتون شدم تعداد زیادی از محصلان و افراد پلیس را دیدم که در اطراف این عکس جمع شده بودند. با کنجکاوی نزدیک شدم، عکس بزرگ مسعود را که در نزدیکی پوهنحی حقوق نصب شده بود با چند دستمال پوشانیده بودند. از یکی دو محصل پرسیدم که چی خبر است؟ گفتند که کسی شب هنگام روی عکس رنگ سیاه پاشیده و او را خر خطاب کرده است. خوب من هم در جمع تماشاگران ایستادم تا ببینم چی می‌شود. چند محصل شورای نظاری را که می‌شناختم دیدم مصروف تلفن کردن اند و به دوستان دیگر خود از موضوع اطلاع می‌دهند. هر لحظه به تعداد افراد اضافه می‌گردید و مخصوصا سر و کله‌ی شورای نظاری‌ها بیشتر پیدا می‌شد. آنان تصمیم تظاهرات را داشتند. یک ساعت بعد رییس پوهنتون با معاونانش آمدند و خواستند که خشم طرفداران مسعود را آرام کنند. اما فایده نداشت آنان خواستار برکناری رییس پوهنتون، معاونان و تمام پرسونل امنیتی پوهنتون بودند و می‌گفتند که باید به زودترین فرصت به خواست‌های شان جواب داده شود در غیر آن تمام پوهنتون را ویران می‌کنند.

بعد از یک ساعت یا بیشتر داکتر اعظم‌دادفر وزیر صاحب تحصیلات عالی برای خاموش کردن خشم برادران جوان جهادی‌اش به صحنه رسید. او سخنان خود را با چاپلوسی‌های بی‌مانندی شروع کرد و گفت که مسعود تنها قهرمان شما نه که از ما و تمام افغانستان است ما هم از این کار نادرست که صورت گرفته ناراحت هستیم. خودم به مجردی که خبر شدم دستور دادم تا عکس بزرگترش را درست کنند و هر چه زودتر به جای این عکس نصب نمایند. در این میان محصلی که با لهجه غلیظ شمالی گپ می‌زد، حرف‌های وزیر صاحب حقیر را قطع کرد و گفتگ «نصب عکس چی کار است این را ما خود ما می‌کنیم اما ما خواست‌های دیگر داریم.» و چند خواست‌اش را گفت. او با زبان لچکانه خود به وزیر صاحب پست و خودفروخته گفت اگر تمام این تقاضاهای ما را بر آورده نسازی باز خودت را زنگ بسته کرده زیر این عکس می‌رقصانیم. رییس پوهنتون دید که وزیر بی‌آبرو بسیار بی‌آبروتر شد فوری به محصلان اعلام کرد که یک هیئت از نمایندگان خود را انتخاب کنید که با وزیر صاحب روی خواست‌های تان صحبت نماید.

اوباشان شورای نظاری هم مصلحت را در تعیین هیئت دیده و از تظاهرات صرف نظر نمودند.محصلان دیگر بین هم می‌گفتند که این اعظم‌دادفر بیشتر از آن بی‌حیثیت و فرومایه است که از این گونه اهانت‌های برادران جوانش احساس خشم و شرمساری کند. و من با خود گفتم که به راستی مرتد بی‌وجدانی که از معاون دوستم شدن و بعد قبول وزارت در دولتی جهادی‌ـ‌مافیایی خجالت نکشد از هیچ رسوایی نخواهد شرمید.

◙ ◙ ◙

میرویس پویانپور ـ کابل،

با سپاس نوشته‌ی «نویسندگان سایت «خاوران» جواب طلب نیستند، ‌باید به مثابه دلالان جنایتکاران جهادی طرد شوند!» را در همین شماره گنجانیدیم. منتظر مطالب دیگر از شما هستم.

◙ ◙ ◙

انتخابات و امریکا و دولت دست نشانده‌اش

انوش ـ مزار،

در نامه خود می‌نویسد:

«پیام زن» را استوارتر از هر زمان دیگر می‌‌خواهم و برایش می‌نویسم.

انتخابات با شعارها و کارزارها برای گزینش رییس جمهور یک کشور اشغال شده مثل افغانستان؛ در چوکات دموکراسی غربی خصوصاً اگر اسکلیت بندی آن با دست «معمار»ی چون امریکا طراحی شده باشد، چیزی به غیر از «مشروعیت بخشیدن به نظام» و معرفی «رییس دولت انتخابی» با استفاده از آرای مردم و بنام مردم و تمدید عمر نکبت بار جلادان مافیایی و جهادی نخواهد بود. از آغاز ثبت نام کاندیدان در «کمیسیون مستقل» اما خصی شده‌ی انتخابات معلوم شد که «مطرح ترین» چهره‌ها با خونین‌ترین کارنامه‌های سیاسی روی صحنه آمدند تا ملت نگون‌بخت ما بین لاشخوار و لجن‌خوار یکی را برگزیند. در میان لیست طویل چهل و یک نفره کاندیدان، عذاب دهنده‌ترین چهره‌ها چون کرزی، عبدالله، تنی، اشرف غنی، میرویس‌یاسینی، جبار ثابت، حبیب‌منگل، لطیف پدارم و ملا راکتی به چشم می‌خورد. در بخش دوم گمنامان هستند که از درج نام و تصویر شان در ورق رای دهی و ظاهر شدن در پرده تلویزیون‌ها مباهات می‌کنند.

علاوتاً عده‌ای به آقای رمضان بشردوست با وصف برخوردهای سازشکارانه‌اش به بنیادگرایان تنظیمی و مافیایی و طالبی دل بستند و می‌خواهند به او رای بدهند.

با آن هم از وضعیت فعلی چنین نتیجه می‌شود که کنار رفتن اکثریت نامزدان به نفع کرزی و عبدالله حتمی است منهای بشر دوست و سومین کسی که احتمالا درین بازی باقی بماند اشرف غنی خواهد بود.


زن افغان

ای که تابند‌ه‌تـر از مـاه درخشـان شدی ای زن
قد بـر افراشتی و گوهر و مرجـان شدی ای زن
بِشکستنـد نـه بشگفتـه شـاخت چـو بـن گـل
کودکـی بیش نبودی کـه زن خـان شدی ای زن
تـو که خود خالق مـردی بـه جهان بعـد خداوند
خَم شدی، بنده‌شدی،گوش‌به‌فرمان‌شدی ای‌زن
«بـد» گـرفـتـنـد تـرا در بـدل جـرم بــرادر
ز آتش ظلم و ستـم سوختـی بریان شدی ای زن
تـا کـه زیبنـده شـود بستـر شـاهی ز وجودت
بـا زر و زور رونــدۀ کـاخـــان شــدی ای زن
تـو کـه بـا امر خـدا دیـده بـدنیـا بـگشـودی
زنـده در گـور به امر و نهی مردان شدی ای زن
ای که از حسن و جمال تو جهــان رنگ گرفتست
زجر تیزاب به رخ برده چه داغـان شدی ای زن
تـا رمـق بود ترا ذره‌ای بیـشـت نشـمـردنــد
مُـردی و نا مور و شهـرۀ دوران شــدی ای زن
هـر قـدر مینـگـرم بـوده‌ای در بنـد اسـارت
روز هـا با غم خود دسـت و گریبان بودی ای زن
ای زن، ای خواهـر و ای مـادر و معشـوق و مُعلم
عشق گشتی و به خون و رگ هرجان شدی ای‌زن
گـریـه می گیـردم آخر که چرا در همه عمرت
بی نصیـب از حـق آزادی انسـان شـدی ای زن
لذت عشـــق تو «واهِــب» بِخرد در بدل جان
ز آنکه در سینـۀ او حسرت و ارمان شدی ای زن

کشیدن سه چهره به عنوان بازی گران اصلی این بازی با مثلث کرزی، عبدالله و اشرف غنی و براه اندازی غوغای مناظره رویا روی آنان توسط شبکه‌های امریکا پسند رادیو تلویزیون افغانستان، طلوع، لمر، آریانا و رادیو آرمان هم، کاپی و دنباله درامه انتخابات در امریکا و کشورهای همسایه خصوصاً رژیم پلید ایران است. بعید نیست عبدالله شعار تغییر را از رهبر و پدر امریکایی‌اش اوباما و امید را از برادر همفکرش احمدی نژاد نگرفته باشد. «تغییر» اوباما با تشدید بمباردمان‌های هوایی و کشتار در افغانستان و پاکستان آغاز شد و «امید» احمدی نژاد هم خون صدها انسان آزادیخواه را به زمین ریخت و هزاران جوان دیگر را روانه زندان ساخت. پس عبدالله به حق با این شعار به میدان آمده چون با دستان او و باند کثیف‌اش در جنگ با برادران جهادی ۶۵ هزار انسان بیگناه کابل به قتل رسیدند.

کرزی که با گذشته هفت سال حکومت پوشالی‌اش به جز از زیر چپن گرفتن مافیای جهادی و غیرجهادی، سکوت مرگبار در برابر قتل و تجاوز خارجیان، چپاول دارایی عامه توسط مافیای ائتلاف شمال و برادران قاچاقبرش، گسترش فقر و بیکاری، عدم تصفیه حساب با جنایتکاران جنگی، توشیح قانون عفو جنایتکاران سه دهه اخیر، رهایی تجاوزکاران به ناموس دختران جوان بشمول اطفال سه ساله، گماشتن بدنامترین آدمکشان جهادی بنیادگرا در سمت‌های معاونیت، وزارت خانه‌ها، ولایات و نهایتاً انتخاب فهیم و خلیلی جلاد به عنوان معاونین دولت آینده اش؛ کاری انجام نداده است، آیاحق کاندید شدن را داشت؟ او در حالی شعار بهبود وضعیت معارف و امنیت را می‌دهد که فاروق وردک گلبدینی و حنیف اتمر پرچمی دو آدمکش نامی و وطنفروش مسلکی وزیر معارف و داخله کابینه‌اش هستند.

اشرف غنی که عمر طولانی خود را در جاسوس خانه سیا گذرانده و کارنامه ناپاکش در دوران وزارت مالیه ثبت است با سرسپردگی بلاقید، تعصب چند لایه، حامی تیوری «بازار آزاد»، اکت‌های پروفیسر مآب و نشان انتخاباتی رحل قرآن که فریبنده‌تر از ترازوی عدالت کرزی است؛ باید محاکمه می‌شد تا کاندید. شایسته بود ملت او را در عقب میله‌های زندان می‌دید تا کارزار انتخابات.

هرچند در راس این مثلث کرزی است اما تصمیم نهایی را نه مردم ما با رای خود بلکه امریکا در کاخ سفید می‌گیرد.

مرگ بر امریکا با کاندیدان قاتل و انتخابات دروغینش!

انتخابات را تحریم کنید زیرا در کشور اشغال شده انتخابات آزاد مفهومی ندارد!

◙ ◙ ◙

صالحه وهاب واصل ـ هالند،

خواهر گرامی قدر احتراماتم را بپذیرد.

خواستم با فرستادن این شعرم همکاری‌ام را با جمعیت منوری چون شما اعلام داشته زحمات و فعالیت‌های تان را که شاخصۀ یک نسل بهادر و از خود گذر است تقدیر کنم. اگر خواسته باشید با کمل میل همیشه با شما خواهران نازنینم همکار بوده می‌توانم.

موفق و همیشه کامگار باشید.

• خواهر گرامی، تشکر از نامه و شعر ارسالی تان. آن را در همین جا گنجانیدیم.

◙ ◙ ◙

آخرین مطالب