پاسخ به چند سوال

پاسخ به نامه ن.س. از پشاور


چرا و چگونه ما فعالیت علنی داریم؟

منابع مالی ما

آیا نجیب بهتر از اخوان نبود؟

- نخست باید گفت که خیر «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» در پاکستان تشکیل نگردیده بلکه در داخل کشور و قبل از کودتای ثور بنیانگذاری شده است. وقتی این به اصطلاح تنظیم‌ها را پشاوری یا پاکستانی یا ایرانی می‌گفتیم و یا می‌گوییم منظور اساساً وجود رهبری یا بدنه آن‌ها در پاکستان نبوده بلکه ما این‌ها را عمدتاً از لحاظ سیاسی منسوب به کشورهای بیگانه می‌دانیم. به همین علت است که امروز با این که اکثر احزاب مذکور در داخل کشور بستر انداخته اند، ما آن‌ها را کماکان پاکستانی، ایرانی و عربی می‌نامیم زیرا سر همگی آن‌ها به آخور آن دولت‌ها بسته است.

بنابر این «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» چون هیچگاه به این ننگ آلوده نبوده و نیست، پس او را نمی‌توان «از عوامل پاکستان» خواند. البته این اتهام کثیف را از بنیادگرایان و شرکا می‌شنویم اما از آن‌ها گله نیست چرا که «کافر همه را به کیش خود شمارد»!

- در پاکستان مثل دیگر کشورهای غیر فاشیستی دنیا، آزادی‌های معین برای سازمان‌های خارجی وجود دارد. آزادی مطبوعات این کشور مخصوصاً وسیع و درخور توجه است. و ظاهراً فعالیت‌هایی چه مطبوعاتی چه غیر مطبوعاتی تا زمانی که نسبت به منافع علیای کشور خیانت‌آمیز تلقی نشود، قانوناً نمی‌توانند محدود یا ممنوع شوند. در این کشور کتاب‌ها و نوشته‌های فراوانی در باره هر مسئله‌ای هر قدر هم «حساس» نظیر آی.اس.آی و فعالیت‌هایش، انتشار می‌یابد.

بد نیست همین جا به آن عده‌ای هم اشاره کنیم که برای توجیه جبن، بی‌عملی، بی‌برنامگی، سرگردانی و پریشان فکری خود، ما را متهم می‌سازند که گویا به علت ساخت و پاخت با مقامات پاکستان است که جرات می‌کنیم این همه فعالیت علنی داشته باشیم! به این‌ها باید بگوییم که یکبار صد دل ترسیده‌ی خود را از گلبدین یک دل کرده و دست به انتشار نشریه یا براه انداختن اکسیونی بزنند تا برخورد مقامات این کشور را تجربه کنند که شاید آنگاه از آن اتهامات سخیف خود نسبت به ما خجل گردند.

- ولی مصون ماندن از «گزند» مسئله‌ا‌ی جداست. هر چند جلو فعالیت‌های ما به طور رسمی گرفته نشده است اما از «گزند» ابداً «مصونیت» نداشته‌ایم. علاوه بر حرکت بر اساس شناخت از دقایق کار در این کشور به خاطر همین «عدم مصونیت» بوده که سر رهبر ما و دو تن دیگر توسط آدمکشان گلبدینی و خاد از تن‌شان جدا می‌شود، از تعقیب و تهدید سگ‌های حزب اسلامی در امان نیستیم، نشریات خود را نمی‌توانیم در یک چاپخانه به چاپ برسانیم و بسیاری اوقات با مشکلات متعددی روبرو می‌شویم که ذکر مفصل همه‌ی این‌ها ملال‌آور خواهد بود. فقط ما از یاد نمی‌بریم که:

در بیابان گر ز شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

- ما از هیچ جایی (اگر منظور منبع خارجی باشد) تمویل نمی‌شویم. دو سال پیش کمیته‌ای خارجی هم که ما را در پیشبرد کار شفاخانه ملالی و مکاتب کمک می‌کرد آخرالامر زیر فشار بنیادگرایان و حامیان بین‌المللی‌شان و خرابکاری و جاسوسی چند مخالف فرومایه و خودفروخته از ادامه امداد خود امتناع ورزید. لیکن باید دانست که وقتی عده‌ای زنان انقلابی و مصمم جهت مبارزه‌ای بی‌امان و تا به آخر با دشمنانی پلید، دست بدست هم دهند، قادر اند تا بر مشکل مالی و دشواری‌های عظیم‌تر از آن قدم به قدم غلبه یابند. برای سازمانی انقلابی که در راه تغییر وضعیت جامعه و نبرد با اهریمنی‌ترین نیروها گام نهاده است، مشکل مالی بزرگترین مشکل به شمار نمی‌رود.

اما راجع به «پیام زن» شایان یاد‌آوری است که در دو سه سال اخیر تیراژش به چند هزار می‌رسد و در مورد چند شماره معین ناگزیر از چاپ مجدد آن‌ها شده ایم. در اوایل، انتشار هر شماره گران تمام می‌شد ولی اکنون با توجه به تیراژ چشمگیر ‌آن خرجش از فروش و اعانه تامین می‌شود.

باری، بگذارید اعلام کنیم که متاسفانه بنیه مالی ما بسیار ضعیف است ورنه شعاع مبارزه ما بر ضد خاینان بنیادگرا خیلی بیشتر و موثرتر از این می‌بود. با این حال خوشحالیم که در همین شرایط هم، وضع ما از لحاظ مالی نیز توجه خوانندگانی چون شمار را –هر چند از دیدگاهی دیگر- جلب کرده است!

- اصل ایجاد وحدت هرچه وسیعتر درست است و رمز موفقیت. تا جایی که به ما مربوط است به کلیه تشکل‌های آزادیخواه و ضد بنیادگرا همبستگی و همکاری خود را اعلام داشته‌ایم و در این راه از تلاش باز نخواهیم ایستاد. از سازمان زنانی که نام برده‌اید متاسفانه خبر نداریم. یقیناً منظورتان سازمان زنان میهنفروش پرچمی و خلقی نیست که اکنون پستی و ننگ همکاری با گلبدین و شرکا را نیز با خود حمل می‌کنند. بعضی گروه‌های ارتجاعی ممکن است به علت اختلافات و سگ جنگی‌های درونی، با این و آن باند بنیادگرا درافتند که جانبداری در این دعوای خانوادگی خاینان، خطا است. از نظر ما بدون توجه به ماهیت افراد یا گروه‌ها و بلکه صرفاً بر پایه به اصطلاح ضد بنیادگرایی بودن آنان، مسئله «وحدت سیاسی» نمی‌تواند مطرح باشد. برای افراد زیادی از خلقی‌ها و پرچمی‌ها و اخوانی‌ها، آزمایش و زمان بسیاری لازم است تا داغ خیانت‌های گذشته‌ی خود را بشویند.

- کی گفته که خروج تجاوزکاران روسی نتیجه کار رهزنان جهادیست؟ ما همواره توده‌های فقیر خود را مجاهدان جنگ مقاومت دانسته ایم. عده‌ی کثیری از آنان که کارت عضویت این و آن حزب را داشته اند جز به خاطر دسترسی به امکانات نبوده است.

- بحث زیاد روی نجیب را مردود می‌دانیم. دست این میهنفروش و یارانش به خون هزاران هموطن ما رنگین است. او به خاطر خیانت‌ها و جنایت‌هایش شایسته است نه یکبار که چند بار بر سر دار رود. گریبان خاین نجیب به هیچ وجه با برخورد به «اشتباهات گذشته» خلاص نمی‌شود. از صرفاً جلادی‌های او در زمان ریاست خادش و در روزهای سقوط، نزدیکی‌اش با گلبدین، صدور صد حکم اعدام به وی را توجیه می‌کند.

فقط آنانی که از ماهیت رژیم پوشالی و نجیب هیچ نمی‌دانند یا خیلی عامیانه و سطحی می‌دانند، مردم ما را صرفاً در برابر انتخاب بین دو خاین (نجیب و مثلاً گلبدین) قرار می‌دهند. راه سومی راهی بود که سلطه رژیم نجیب و اخوان هیچ کدام را در بر نداشت. ما به نوبه خود خواستار این بدیل بودیم. اما بنیادگرایان مزدور که جنون «امارت» داشتند، با تایید و حمایت ولینعمتان‌شان نگذاشتند بر جای رژیم پوشالی، دولتی غیر وابسته و طرفدار دمکراسی بنشیند.

- اگر منظور از «شرایط کنونی» همین خرک و درک کنونی با دلقکانی چون ربانی و گلبدین وغیره باشد، طبیعتاً در این وضع انتظار روی کار آمدن رژیمی متکی به خود و آزاد مسخره است. یک دولت بر اساس ایجاد مناسبات و یا دریافت کمک از دولت‌های دیگر نیست که نوکر بیگانه می‌شود. دولتی آزاد و متکی بر مردم می‌تواند ضمن گسترده‌ترین روابط متساوی با کشورهای دیگر جداً حامی استقلال هم باشد. گلبدین و ربانی وغیره به خاطر داشتن مناسبات عادی با پاکستان و ایران و عربستان نیست که میهنفروش و چاکر نامیده می‌شوند بلکه چنانچه بر همگان روشن است پیدایش و پرورش و به «امارت» و «صدارت» رسیدن و خلاصه حیات و ممات اینان همه در گرو وابستگی به دولت‌های مذکور بوده و هست.

تا زمانی که دولتی معتقد به اصول دمکراسی و شرکت تمام نیروهای سیاسی صرفنظر از ایدئولوژی آن‌ها، در وطن استقرار نیافته. ما از مبارزه به اشکال مختلف علیه نیروهای بنیادگرا و ضد دمکراسی باز نخواهیم ایستاد. این نمی‌تواند نشستن بر سر «غندی خیر» تلقی شود. سازشکاری و تبانی با حکومت‌های عوامفریب ضد آزادی و ضد دمکراسی مبین طرز تفکر ارتجاعی و مردود «شوله‌ات را بخو و پرده‌ات را بکو» است که مفهومی جز گریز از مبارزه و عدم احساس مسئولیت در مورد «سرنوشت ملت بیچاره» ندارد.

آخرین مطالب