برخی‌ هنرمندان‌ افغانستان‌ در آسمان‌ چكر می‌زنند

شازیه‌ ـ اسلام‌آباد

شنیدم‌ كه‌ در «گالری‌ هنری‌ هنركده‌» دو هموطن‌ نقاش‌ آقایان‌ اختر محمد زاهد و نعمت‌ حامد، آثار شان‌ را به‌ نمایش‌ گذاشته‌ اند. من‌ با چند دوستم‌ همانروز مشتاقانه‌ به‌ دیدن‌ نمایشگاه‌ رفتیم‌ به‌ این‌ امید كه‌ اگر تا كنون‌ از جانور سیرتی‌ بنیادگرایان‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ و وطن‌ ما فقط‌ در چند نشریه‌ محدود چاپ‌ خارج‌ سخن‌ می‌رفت‌، اینك‌ در آثار دو نقاش‌، جهنم‌ سرزمین‌ مان‌ را مجسمتر و مؤثرتر خواهیم‌ دید كه‌ هرچند در چشمان‌ ما اشك‌ خواهد آورد ولی‌ با جنبه‌ی‌ قوی‌ تبلیغاتی‌ و افشاگرانه‌ی‌ آنها برای‌ مخصوصاً پاكستانی‌ها تسكینی‌ خواهیم‌ یافت‌.

ولی‌ متأسفانه‌ كارهای‌ نمایشگاه‌ نه‌تنها هرگونه‌ امید ما را به‌ یأس‌ مبدل‌ ساخت‌ بلكه‌ آدم‌ به‌ عنوان‌ افغان‌ در برابر پاكستانی‌ها احساس‌ شرمساری‌ می‌كرد. به‌ استثنای‌ چند تابلوی‌ نعمت‌ حامد كه‌ نشانی‌ از وضع‌ جاری‌ كشور در خود داشتند آنهم‌ بصورت‌ غیرصریح‌، نامشخص‌ و بدون‌ تمركز روی‌ میهنفروشان‌ اخوان‌ و با آمیزه‌ای‌ از سبك‌ میناتوری‌ (گویی‌ بسیاری‌ نقاشان‌ ما بدون‌ میناتوركاری‌ مفهومی‌ برای‌ هنر نقاشی‌ قایل‌ نیستند)، تابلو ها همه‌ حاوی‌ مضمون‌ های‌ بشدت‌ تكراری‌، بی‌ارزش‌ و مبتذل‌ بودند. گویی‌ هیچكدام‌ از این‌ دو به‌ اصطلاح‌ هنرمند از افغانستان‌ نبودند كه‌ اینچنین‌ بی‌خیال‌، آرام‌ و سرخوش‌ هنوز هم‌ فكر آن‌ كمر و دستها و چشمهای‌ خاص‌ با لباسهای‌ مربوطه‌ی‌ چهره‌ های‌ میناتوری‌، مغز و دست‌ شان‌ را در زنجیر دارد كه‌ نمی‌خواهند ذره‌ای‌ از خیانتها و جنایتكاریهای‌ بی‌نظیر بنیادگرایان‌ وطنی‌ را تصویر كند.

آقایان‌ نقاش‌ اگر صرفاً به‌ مسئله‌ مادی‌ توجه‌ می‌داشتند، بازهم‌ كاملاً ممكن‌ بود كه‌ بدون‌ خنثی‌نگاری‌ و قدم‌ زدن‌ در ماورای‌ اوضاع‌ افغانستان‌، آثاری‌ بیآفـرینند مستقیماً ملهم‌ از آنچه‌ بركشور و مردم‌ ما می‌گذرد و سرشار از محكومیت‌ عوامل‌ این‌ محشر فاجعه‌بار كه‌ یقیناً به‌ فروش‌ هم‌ مـی‌رسیدند. آیـا مردم‌ همـه‌ خریدار آثار خنثی‌ و غیرسیاسی‌ و پیش‌پاافتیده‌ می‌باشند؟

اكثر نقاشی‌های‌ نمایشگاه‌ نمونه‌ بارزی‌ بشمار می‌رفت‌ از هنر بی‌مایه‌، بی‌شرم‌ و در تحلیل‌ نهایی‌ اخوان‌پسندانه‌. بنیادگرایان‌، دشمن‌ فقط‌ آن‌ هنر و هنرمند اند كه‌ پاره‌گر جامه‌ی‌ سپید شان‌ باشد كه‌ در پشت‌ آن‌ ساطور خونچكان‌ و قلب‌ سیاه‌ شان‌ نهان‌ است‌.

حین‌ بازگشت‌ از نمایشگاه‌، چند پاكستانی‌ هنردوست‌ از ما پرسیدند كه‌ نقاشان‌ مذكور از لحاظ‌ سیاسی‌ به‌ كدام‌ حزب‌ باید وابسته‌ باشند؟ ما گفتیم‌ آنان‌ را نمی‌شناسیم‌ لیكن‌ از روی‌ كارهای‌ شان‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ اگر با مرتجعان‌ بنیادگرا و غیربنیادگرا ارتباط‌ نداشته‌ باشند درآنصورت‌ باید متعلق‌ به‌ گروه‌ هنرمندانی‌ محسوب‌ شوند كه‌ وجدان‌ شان‌ خفته‌ است‌ و با ارائه‌ یكچنین‌ آثاری‌ موجب‌ سرافكندگی‌ نقاشان‌ متعهد كشور می‌گردند.



تصویر از هفته‌ نامه‌ «كابل‌»، شماره‌ ۸۹


اینگونه‌ نقاشی‌های‌ مبتذل‌ كه‌ یادآور هنر و فرهنگ‌ ارتجاعی‌، فرتوت‌ و تهوع‌آور امیران‌ خاین‌ با حرمسراهای‌ شان‌ است‌، به‌ وسیله‌ نشریات‌ خادی‌ـجهادی‌ تبلیغ‌ می‌شود تا وانمود سازند در كشوری‌ جهادی‌ شده‌ كه‌ برخی‌ «قیادی‌»هایش‌ رادیو را «صندوقچه‌ شیطان‌» نامیده‌ و فوتبال‌ و دیگر ورزشها را از «اعمال‌ حرام‌» می‌نامند، «هنر» و «هنرمند» وجود دارد و «هنر» اسلامی‌ و جهادی‌ (البته‌ گلاستنوستی‌ شده‌) در زمینه‌ نقاشی‌، هم‌ چیزی‌ نیست‌ جز این‌ تمثال‌ پرغمزه‌ی‌ علیا مخدره‌ كه‌ طبعاً خمار چشمانش‌ نه‌ از سرمستی‌ و این‌ گپها بلكه‌ بیانگر غرق‌ بودن‌ ایشان‌ در بركات‌ بیشمار «انقلاب‌ اسلامی‌» توسط‌ «تنظیم‌های‌ جهادی‌» برای‌ مردم‌ اولین‌ بار شاد شده‌ و به‌ بهروزی‌ رسیده‌ی‌ افغانستان‌ می‌باشد!
آخرین مطالب