م‌.امی‌ها مردم‌ ما را از پشت‌ خنجر می‌زنند

صفیه‌ ـ پشاور

كاركنان‌ محترم‌ «پیام‌ زن‌»، شیر زنان‌ دلاورافغان‌ سلام‌ های‌ گرم‌ خویش‌ را تقدیم‌ تان‌ می‌دارم‌. فعالیت‌ های‌ برحق‌ و انقلابی‌ شما خواهران‌ مبارز نه‌ تنها قوله‌ی‌ بنیادگرایان‌ افغانی‌ و پاكستانی‌ را بالا نموده‌ بلكه‌ كسانیكه‌ در خرقه‌ افراد «فكور» و «مدرن‌» خواسته‌ اند اخوانی‌ بودنشان‌ مخفی‌ باشد نیز از مبارزات‌ شما سخت‌ ناراحت‌ شده‌ و به‌ ناله‌ افتاده‌ اند مانند م‌.امی‌ها.

گرچه‌ شماره‌ ۴۰ «پیام‌ زن‌» كمی‌ دیرتر بدست‌ من‌ رسید ولی‌ مطالب‌ بسیار سودمندی‌ داشت‌. اما من‌ به‌ حیث‌ یك‌ فرد آزادیخواه‌ و خواننده‌ مجله‌ شما سیاه‌ شدن‌ چندین‌ صفحه‌ آنرا با اراجیف‌ بنیادگرایان‌ جاهل‌ و وحشی‌ حیف‌ می‌دانم‌. اینان‌ ارزش‌ آنرا نداشته‌ و ندارند كه‌ وقت‌ خواننده‌ با خواندن‌ نوشته‌ های‌ شان‌ ضایع‌ شود. زیرا آنان‌ برای‌ تطهیر خاینانی‌ كمر بسته‌ اند كه‌ مال‌ مردم‌ را حلال‌ می‌دانند، به‌ ناموس‌ مادران‌ ۷۰ ساله‌ تجاوز می‌كنند و كشتار مردم‌ تفریح‌ شان‌ است‌. این‌ برای‌ ما مفهوم‌ است‌ فقط‌ به‌ م‌.امی‌ها كه‌ آن‌ همه‌ جنایات‌ حیوانی‌ جهادی‌ها طبع‌ شانرا ملول‌ نمی‌سازد ولی‌ از اطلاق‌ صفحات‌ خاین‌ و بی‌ناموس‌ و... به‌ بنیادگرایان‌ دهان‌ شان‌ كف‌ می‌آورد، باید مفهوم‌ نباشد.

من‌ وقتی‌ نامه‌ م‌.امی‌ را خواندم‌ تعجب‌ كردم‌ كه‌ او چه‌ كسی‌ را می‌خواهد فریب‌ دهد. از نظر من‌ این‌ شخص‌ فقط‌ یك‌ عامل‌ ساده‌ی‌ مطبوعاتی‌ جانیان‌ اخوانی‌ نیست‌ او تسلیم‌ شده‌ای‌ به‌ بنیادگرایان‌ است‌ كه‌ اینك‌ با «پیروزی‌ انقلاب‌» به‌ دفاع‌ از آنان‌ برمی‌خیزد. او گرچه‌ قیافه‌ ناراض‌ از وضع‌ موجود را به‌ خود گرفته‌ و بنیادگرایان‌ را به‌ «مار و گژدم‌ های‌ كشنده‌» تشبیه‌ می‌كند. اما از مجموعه‌ حرف‌ هایش‌ به‌ وضاحت‌ برمی‌آید كه‌ باید از مزدبگیران‌ كوچك‌ مطبوعاتی‌ بنیادگرایان‌ باشد. در غیر آن‌ چگونه‌ یك‌ افغان‌ دلسوز به‌ مردم‌ و وطن‌ خود كه‌ لگد مال‌ خر مستی‌ و سگ‌ جنگی‌ بنیادگرایان‌ شده‌ است‌، به‌ خود حق‌ می‌دهد كه‌ به‌ برخورد آشتی‌ناپذیر شما نسبت‌ به‌ آنان‌ اعتراض‌ كند و مجله‌ شما را اوراق‌ «پرعقده‌» و «اراجیف‌» بداند؟

این‌ شخص‌ كه‌ توان‌ مبارزه‌ را در خود ندیده‌ و چهار دست‌ و پا به‌ اخوان‌ تسلیم‌ شده‌ فكر می‌كند وقتی‌ خودش‌ شهامت‌ ایستادگی‌ مقابل‌ درندگان‌ بنیادگرا را ندارد، دیگران‌ هم‌ عاری‌ از شهامت‌ اند ازینرو طعنه‌ می‌دهد كه‌ «كجاست‌ آن‌ نیروی‌ آزادیخواه‌ و دموكرات‌ كه‌ به‌ آنان‌ تكیه‌ كرد؟»

م‌.امی‌ می‌گوید «برای‌ مردم‌ ما از خصلت‌ آنان‌ (بنیادگرایان‌) سخن‌ زدن‌ بیهوده‌ است‌.»

در كدام‌ مكتب‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌، تبلیغات‌ و مبارزه‌ فرهنگی‌ بیهوده‌ است‌؟ مگر نقش‌ فرهنگ‌ فقط‌ تا زمانی‌ است‌ كه‌ ماهیت‌ و خصلت‌ دشمن‌ شناخته‌ شد و بعد پایان‌ می‌ یابد؟ آیا مردم‌ ما به‌ خصلت‌ ذاتی‌ و عوامل‌ حیاتی‌ و مماتی‌ بنیادگرایان‌ كاملاً واقف‌ اند؟ م‌.امی‌ با «دستورالعمل‌» خود می‌خواهد خاینان‌ بنیادگرا و كلیه‌ همدستان‌ را از افشاء گردیدن‌ و در نهایت‌ از گزند توفان‌ مردم‌ ما درامان‌ نگهدارد (....)

با آن‌ همه‌ «وجیزه‌» هایی‌ كه‌ م‌.امی‌ در نامه‌اش‌ آورده‌ می‌خواهد بگوید كه‌: شما اعضای‌ «راوا» حق‌ ندارید از آزادی‌ زن‌ سخن‌ بگویید. درین‌ كشور نه‌ دموكراسی‌ وجود دارد و نه‌ گروه‌ و فرد ملی‌ و مترقی‌، پس‌ بیایید مثل‌ من‌ از گذشته‌ی‌ اندوهبار درس‌ بگیرید، رو به‌ خاك‌ افتاده‌ توبه‌ كنید، به‌ اخوان‌ تسلیم‌ شوید و فلسفه‌ مزدوری‌ را به‌ حیث‌ فلسفه‌ زندگی‌ قبول‌ كنید ومخصوصاً بی‌ادبی‌ است‌ و حق‌ ندارید گلبدین‌، ربانی‌ و دیگر امیران‌ اسلامی‌ را جانی‌، چپاولگر، راهزن‌، متجاوز و بی‌ناموس‌ بنامید چراكه‌ هرچه‌ نباشد آنان‌ امیرصاحبان‌ ما و آن‌ قیادی‌های‌ جهادی‌ اند كه‌ بر پایه‌ رهبری‌ فكری‌ و عملی‌ شان‌، افغانستان‌ ما درطول‌ كمتر از سه‌ سال‌ اخیر به‌ آنچنان‌ دوران‌ مشعشع‌ و پر بركت‌ پا نهاده‌ كه‌ خمینی‌ و علی‌شریعتی‌ و سیدقطب‌ و مودودی‌ را در گور مبهوت‌ میسازد!

از نظر وی‌ تحول‌ بزرگ‌ اجتماعی‌ برقراری‌ حاكمیت‌ احزاب‌ اخوانی‌ است‌. تحول‌ عظیم‌ فكری‌ هم‌ همان‌ تحول‌ فكری‌ خودش‌ است‌. یعنی‌ تواب‌ شدن‌ به‌ درگاه‌ اخوان‌ و سر نهادن‌ به‌ تمام‌ اعمال‌ و سیاستهای‌ خاینانه‌ و جنایتكارانه‌ی‌ شان‌.

(....)

م‌.امی‌ اگر با جهانخواران‌ غربی‌ و یا شرقی‌ مخالفت‌ می‌داشت‌ با اخـوان‌ و خلقـی‌ها و پرچمی‌ها مبارزه‌ می‌كرد. كلمه‌ بنیادگرایی‌ را «بی‌مفهوم‌» و مید اِن‌ پاریس‌ و واشنگتن‌ گفتن‌، ضد امپریالیزم‌ غرب‌ نمی‌توان‌ شد. اگر هـر چیزیكـه‌ از كارخانه‌ غرب‌ بیرون‌ شد منفی‌ باشد و بایـد با آن‌ مخالفت‌ ورزید در این‌ صورت‌ خود شما م‌.امی‌، چنانچه‌ در «پیـام‌ زن‌» هم‌ اشاره‌ شـده‌، باید نمـد مالیده‌ی‌ جد و خمتای‌ مادركـلان‌ را پوشیـده‌، شكر خدا را بجا كرده‌ و پهلـوی‌ شیطان‌ چراغك‌ با اهل‌ بیت‌ بنشینـی‌ و قصه‌ حور و پری‌، دیـو و خاتـون‌ را كنـی‌ و... زیـرا پتلـون‌، كرتـی‌، بـرق‌ وغیره‌ از لندن‌ و پاریس‌ و واشنكتن‌ آمده‌ و فزیك‌ دوا و رادیو وتلویزیون‌ را هم‌ آن‌ خانه‌خراب‌ های‌ غربی‌ به‌ وجود آورده‌ اند. اگر رژیم‌ عزیز ایران‌ جنگ‌ خنده‌آور و مذبوحانه‌ای‌ را علیه‌ آنتن‌های‌ بشقابی‌ شروع‌ كرده‌، به‌ اساس‌ تفكر و صوابدید م‌.امی‌ها، در افغانستان‌ بخت‌ برگشته‌، برادران‌ و مخصوصاً طالبان‌ محترم‌ و به‌ قول‌ عبدلمنان‌خان‌ نیازی‌ «طلبـه‌های‌ قهرمان‌» بایـد جهـاد قاطـع‌ را قبـل‌ از همه‌ بر ضد رادیو و كاغـد و قلم‌ و... راه‌ بینـدازند تا ملت‌ یكبار و برای‌ همیشـه‌ بـه‌ صورت‌ نـاب‌ و واقعی‌ از سیطره‌ علمی‌ و تكنیكی‌ و صنعتی‌ غرب‌ برآمده‌ و در عصر مطلوب‌ ایشان‌ قدم‌ گذارد.

بنیادگرایان‌ وحشی‌ ضد دموكراسی‌، ارزشهای‌ انسانی‌ و علم‌ و دانش‌ امـروزی‌ اند البته‌ با این‌همه‌ كه‌ چاشنی‌ بنیادگرایانی‌ از نوع‌ افغانستانی‌ اضافه‌ شود معنی‌ آن‌ دقیقتر می‌گردد. این‌ رهبران‌ «جهادی‌» و روشنفكران‌ تسلیم‌ شده‌ به‌ آنان‌ هستند كه‌ بنیادگرایی‌ را به‌ «اصول‌ بنیادی‌ اسلام‌» ربط‌ میـدهند و می‌خواهند تمام‌ جنایات‌ خود را بنام‌ دین‌ توجیه‌ و مخالفان‌ شان‌ را تكفیر كنند.

(....)

خطر م‌.امی‌ها را دست‌ كم‌ نگیرید اینان‌ مردم‌ ما را از پشت‌ خنجر می‌زنند. خصلت‌ «مار و گژدم‌» های‌ اخوانی‌ را تا حدودی‌ مردم‌ دانسته‌. اما خصلت‌ علمبرداران‌ روشنفكر مارو گژدم‌های‌ مذكور هم‌ باید نزد مردم‌ ما روشن‌ شود. باید صفحات‌ بیشتر مجله‌ را به‌ افشاء این‌ دانه‌ خوارهای‌ حقیر اخوان‌ اختصاص‌ دهید اما حتی‌المقدور بدون‌ چاپ‌ كامل‌ نوشته‌ های‌ رندانه‌ جهادی‌ شان‌.

آخرین مطالب