خواهران محترم و مبارز مجلهی «پیام زن»،
بادرود های بیپایان و آرزوی موفقیت های بیشتر تان، میخواهم تا از طریق «پیام زن» درد و آلام زنان و دختران كشورم را كه از ٣ سال گذشته از جانب گروههای بنیادگرای «جهادی» متحمل میشوند بازگویم. هدفم از انعكاس رنج و غم زنان افغان اساساً بخاطر محكوم و رسوا نمودن ماهیت كریه و «جهادی» همه آنانی است كه جهت پابوسی به آستان فاشیست های مذهبی به امید تفویض كدام پست و یا چوكی مهم، مقابل جنایات بیحد و حصر شان كه حالا دیگر برای همه جهانیان اظهرمنالشمس گردیده است سكوت پیشه نموده و بدتراز آن آنانرا با تردستی و بیشرمی، حق به جانب، مخلص و منزه قلمداد مینمایند.
در شمارهی مسلسل ۴۰ «پیام زن» در بخش (تظاهرات «راوا» و قولههای اخوان) عنوان «آیا بیحجابی تمدن است؟» توجهم را بخود جلب نمود كه در ارگان نشراتی «دانشجویان مسلمان افغانستان» به نشر رسیده تا به زعم ایشان تظاهرات پرشكوه و مبارزه دموكراسیخواهانهی شما پیشقراولان ضد بنیادگرایی را با كلمات نهایت ركیك و كوچگی محكوم نمایند.
بهرصورت آنچه شما در برخورد به دشنامهای «دانشجویان مسلمان» آورده اید به نظرم كافی است زیرا بگفته خودتان «ما با شما چلی بچههای معلومالحال كاری نخواهیم داشت، بلكه كماكان حملات افشاگرانهی خود را بر صاحبان شما (گلبدین، سیاف، ربانی و...) تمركز میبخشیم كه در حاشیهی آن بادِ پرو بالك زدن موجودات بیمقداری چون شما خودبخود خالی خواهد شد.»
اما من میخواهم به اسنادی تكیه كنم در رد ادعای این «دانشجویان مسلمان» خود فروخته كه با بیوجدانی خاصی مینویسند: «اگر بعد از به قدرت رسیدن مجاهدین كدام حادثه بیعصمتی هم واقع شده باشد، همه دیدند كه كمونیستهای قسم خورده (ملیشههای دوستم، ملیشه های كیان، ملیشههای خدیداد كه به گروهكهای مزاری مشهور بودند) مرتكب آن شد كه متأسفانه جنگهای داخلی بقای آنان را تضمین كرده بود.»
دراین كه گروههای مذكور مرتكب «كدام حادثه بیعصمتی» شده اند، حرفی نیست اما آیا شما «دانشجویان مسلمان» كه حلق تان در شیر گلبدین، ربانی، سیاف و شركأ تر است، سه سال وحشیگری و بیناموسی و تجاوز به عصمت هزاران زن و دختر هموطن ما از جانب صاحبان تان را به همین سادگی «كدام حادثه بیعصمتی» و آن هم صرف از جانب «كمونیستهای قسمخورده» و «ملیشه های» فلان و بهمان میدانید. و فكر میكنید كه به بركت «اختتام» جنگهای داخلی «كدام حادثه بیعصمتی» اتفاق نمیافتد؟
خواهران محترم، برای رد دروغگویی چلی گك های جهادی و مكتبی موسوم به دانشجویان مسلمان، من به ترجمه مطالبی اكتفا میكنم در مورد نقض بیشرمانه و فاحش حقوق زنان در افغانستان كه از سراسر جهان نوشته شده و طی فقط سه ماه اخیر در مطبوعات پاكستان انتشار یافته است.
امیدوارم آنها را به عنوان سیلی هایی به روی «دانشجویان مسلمان» چاپ كنید.
سیلی اول
روزنامه «فرنتیرپست» مورخ ۴ اگست ١۹۹۵ تحت عنوان «رنجبران خاموش» مینویسد:
«گزارش اخیر عفوبینالملل در رابطه با زنان افغانستان فاش میسازد كه زندگی صدها هزار زن و كودك افغان در فاجعهی حقوق بشر كه كشور را از سه سال به اینسو ویران نموده، تباه گردیده است. بعد از سقوط كابل بدست مجاهدین در اپریل ١۹۹٢، هزاران زن به قتل رسیده، معلول و بیپناه شده اند.
... زنان تحصیلكرده كه محدود به شهر كابل اند، تا سال ١۹۹٢ با چنین رفتار وحشیانه، آنهم بدست هموطنان خود شان روبرو نشده بودند. اما از طرف دیگر زنان مناطق دوردست كه با بدرفتاری و تجاوزات مواجه اند كسی ندارد كه از طرف آنان سخن گوید ویا مسایل شانرا حل و فصل كند.
در جریان تجاوز روسها، در بحبوحه جنگ گروههای مختلف به دهات و قصبات هجوم برده و با زنان و اطفال رفتار غیرانسانی میكردند. گزارش گردیده است كه در پهلوی بعضی قومندانان محلی، عربهایی كه در جنگ مقدس میجنگیدند، زنان افغان را به زور به ازدواج خود میآوردند.
گفته میشود كه دراثر فقدان قانون ونظم زنان ازطرف قومندانان پولدار خریده میشوند و روند تعدد زوجات در افغانستان روبه افزایش است.
در بسیاری مواقع، زنان از جانب احزاب مختلف از كار در دفاتر منع میگردند. زنانی كه حجاب را رعایت نمیكنند توسط رهبران و قومندانان تنظیمها مجازات میشوند. آن زنانی كه از مقداری تحصیلات برخوردارند مخصوصاً زنان كابل، بدترین ستم ها را بدست جنگ سالاران متحمل میشوند. اخیراً در غزنی دختری ١۶ ساله بخاطر امتناع از پوشیدن چادر به قتل رسید.»
در گزارش «عفو بینالملل» راجع به زنان افغانستان آمده است: «گروههای مسلح، زنان را در خانهی شان به قتل رسانیده، بطرز وحشیانهای لت و كوب كرده، مورد تجاوز قرار داده به عنوان زنان قومندانان گرفته میشوند یا به فحشاء كشانیده میشوند. برخیها از بیم سردچار شدن به یكچنان سرنوشتی دست به خودكشی زده اند. طبق گزارشها دهها زن ناپدید و چند تن سنگسار گردیده اند. عده زیادی از زنان كه خود قربانی جنایات بوده اند یا شاهد جنایات، دچار بیماریهای روانی گردیده اند.»
گزارش همچنان حاكیست كه زنان توسط جنگ سالاران از حقوق بنیادی بشمول حق تجمع، آزادی بیان و كار محروم شده اند و این فعالیت ها ضداسلامی به شمار میآیند.
گزارش مدعیست كه «متجاوزان اعضای گروههای عمده مجاهدین و جنگسالاران اند كه ساحه معینی را تحت كنترول خود دارند. یك ساحه پس از نبردی طولانی دست بدست میشود و نتیجتاً تمام مردم منطقه در معرض انتقامجویی قرار میگیرند. جشن فاتحان معمولاً با كشتار و تجاوز بر زنان و غارت مال و منال برگزار میشود.»
تجاوز به زنان توسط مجاهدین مسلح مربوط به احزاب مختلفِ درگیر، منحیث شیوهای ارعاب جمعیت مغلوب و انعام به مجاهدین از جانب رهبران نادیده گرفته میشود.
در گزارش زنی به عفو بینالملل اظهار میدارد: «روز بعد مجاهدین تفنگ دار حزب اسلامی آمدند، آنان بیرحمیهای زیادی انجام دادند. بطور مثال تعداد زنان كوچهی ما توسط آنان مورد تجاوز قرار گرفتند. یك زن جوان را با خود بردند كه
چند روز بعد جسد او در گوشهای از شهر پیدا شد.
... اقلاً در یك حادثه، پدری، زمانیكه مشاهده نمود مجاهدین به قصد دخترش به خانهی او میآیند، دخترش را قبل از آنكه آنان ببرند به قتل رساند.»
«دانشجویان مسلمان افغانستان»، آیا بازهم «بیعصمتی»ها را صرف از جانب «ملیشه ها» میدانید یا چطور؟
سیلی دوم
نقض حقوق زنان
ما از شنیدن نقض حقوق زنان در افغانستان بشدت تكان خوردیم. در وضع ناپایدار جاری در این كشور، زنان و اطفال بیگناه، توسط عساكر بی رحمانه به قتل میرسند. زنان اختطاف میشوند، مورد تجاوز قرار میگیرند، شكنجه میگردند و وادار به فحشاء میشوند. زنان مهاجر را مجبور میكنند تا به پوسته های مرزی در مسیر راهشان رشوه بدهند. در عین حال، زنانی كه بخاطر حقوق شان در افغانستان متشكل میگردند مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و در بعضی مواقع رهبران چنین سازمانهایی به قتل میرسند. در بعضی مناطق زنان از آزادیهای اولیه محروم اند و حتی توسط «مقامات» محلی سنگسار میشوند.
ما از دولت پاكستان مصرانه میخواهیم علیه این مظالم اعتراض نماید و اقداماتی اتخاذ كند كه بتواند مقامات انتقالی در افغانستان را زیر فشار قرار دهد تا تضمین دهند كه نیرو های دولتی در تخلفات از حقوق بشر كه از جانب گروه های سیاسی مسلح اجراء میگردد، همدست نگردند. برعلاوه، مقامات باید وادار گردند تا همه اشكال ستم، مجازات غیرانسانی و توهینآمیز بشمول مجازات مرگ، سنگسار و شلاق زدن و نیز همه قوانینی را كه میان مرد و زن تبعیض قایل میگردند و نقض حقوق زنان را نادیده میگیرند، از بین ببرند.
ما از رهبران همه جناح های سیاسی مسلح درگیر افغان تقاضا مینماییم كه كمترین معیار های انسانی را كه در كنوانسیون ژنو قید گردیده، مراعات كنند.
ما از آنان میخواهیم تا كسانی را كه زیر فرمانشان اند از ارتكاب تجاوزات در مورد حقوق بشر مثل كشتار خودسرانه شهروندان، هتكناموس، شكنجه و تجاوزجنسی و بخصوص از تجاوزات علیه زنان، باز دارند.
ما از همه شهروندان با احساس پاكستان تقاضا مینماییم تا از وضعی كه بر زنان در افغانستان میگذرد آگاه گردند، پیشتیبانی و هماهنگی خویش را از زنان آن كشور اعلام نموده و دولت شان را وادارند كه اقدامات فوق را جهت بهبود بخشیدن این وضع ناگوار روی دست گیرد.
جنیت چیری ـ افریقای جنوبی
«فرنتیرپست»، ٢٢ جولای ١۹۹۵
سیلی سوم
بدرفتاری با زنان افغان
نقض حقوق بشر توسط گروههای مختلف در افغانستان وسیعاً گزارش میگردد. این تخلفات بخصوص برای زنانی كه علیالقاعده مورد تجاوز قرار می گیرند و اختطاف میشوند فاجعهآور میباشد.
داكتر اندراگان ـ كانادا
«مسلم»، ٢١ جولای ١۹۹۵
سیلی چهارم
فاجعه در افغانستان
من به صفت یكی از اعضای سازمان عفو بینالملل كه برای كار در افغانستان مقرر گردیدهام از آن جاییكه بشدت از ادامهی نقض حقوق بشر در این كشور نگرانم، برایتان نامه مینویسم.
من از شما میخواهم فاجعه حقوق بشر در جریان كشمكش در افغانستان را محكوم نمایید.
مسئله حقوق بشر در افغانستان به درجهی مخوفی رسیده است. از سال ١۹۹٢، زمانیكه حكومت طرفدار روسیه سقوط كرد و گروه های مجاهدین قدرت را در پایتخت كشور، كابل غصب نمودند، ١۵۰۰۰ نفر كشته شدند، صدها هزار بیپناه و هزاران نفر «ناپدید» گردیدند. با وجود شكنجه و تجاوزجنسی وسیعی كه از جانب تقریباً همه گروههای سیاسی مسلح انجام میگیرد، به نظر میرسد مجامع بینالمللی چشمان خود را بسته اند.
میتوانم مثال هایی را كه عفو بینالملل به آنها آگاهی یافته است برایتان ذكر نمایم:
در نیمهی سال ١۹۹٢، ناهید دختر ١۶ ساله خود را از بالكن طبقهی پنجم خانهی شان پایین انداخت تا از تجاوز مجاهدین تفنگدار كه در جستجوی او بودند، نجات یابد. در مارچ ١۹۹۴، دختری ١۵ ساله در چهلستون در خانهاش، بعد از آنكه نگهبانان مسلح پدرش را به جرم اجازه دادن وی به مكتب رفتن كشتند، مورد تجاوز قرار گرفت. سایر زندانیان گروههای مسلح اظهار داشته اند كه آنان را با قنداق تفنگ میزدند، به اجساد مردگان میبستند و مجبور شان میساختند تا چنانكه برایشان گفته میشد گوشت انسان را بخورند.
در جنوری ١۹۹۴ یك زن ژورنالیست افغان توقیف گردید و توسط اعضای حزب وحدت متحد نیرو های حكمتیار، توسط قنداق تفنگ مورد لت وكوب قرار گرفت. او متهم به آن بود كه گویا میخواهد اطلاعات را به دشمن بفرستد و به وی گفتند تنها زمانی میتواند آزاد شود كه با نگهبانان تفنگدار مقاربت جنسی نماید. بعد از اینكه مبلغ هنگفتی پول به نگهبانان داده شد، او آزاد گردید.
اعضای گروههای سیاسی مسلح همچنان به زور داخل خانه های مسكونی در كابل و سایر نقاط كشور گردیده، اعضای مرد خانواده ها را كه از داخل شدن آنان ممانعت میورزند، میكشند، دارایی را ضبط نموده و اطفال و زنان را در معرض لت وكوب و تجاوز قرار میدهند.
نبود یك دولت و یا یك بنیاد ملكی در افغانستان به آن معنی است كه این گروههای سیاسی مسلح قادر هستند كه فعال مایشأ باشند. با عدم وجود تقریباً كامل سیستم قضایی و قانونی در اكثر نقاط كشور، رهبران گروههای مسلح، زندانیان را محكوم به اعدام، سنگسار و تازیانه زدن مینمایند.
در بعضی مناطق محاكمه ها، مجازات های فوری را با شلاق زدن و یا اعدام در ملای عام به مورد اجراء میگذارند. بعضی ها بنابر داشتن عقاید سیاسی، مذهبی یا قومی زندانی میگردند. اشكال جدید شكنجه نیز گزارش گردیده است.
عفوبینالملل كشتار، شكنجه و توقیف های خودسرانه و عمدی را بر مبنای عقاید سیاسی، قومی و نیز اعدام و «ناپدید» شدن ها را در افغانستان محكوم میكند. عفوبینالملل ازمجامع جهانی مصرانه میخواهد تا اقدامات عملی جهت خاتمه بخشیدن به نقض حقوق بشر در افغانستان اتخاذ نمایند.
فشار از جـانب كشور شما (پاكستان) در كوشش هایی بخاطر یافتـن یـك راه حل بیـنالمللـی بـه منظور خاتمـه بخشـیدن بـه فاجعه حقـوق بشـر در افغانستان، مخصوصاً میتواند مهم باشـد.
مـن مطمئنم كه میتوانم بر حساسیت و آگاهی شما از وضع توصیف شده در افغانستان تكیه نمایم و بناءً بر حمایت شما از نشر آن.
ب. البرتین ـ سویس
«فرنتیرپست»، ٣۰ می ١۹۹۵
سیلی پنجم
«رهبران افغان غافل از این اند كه حقوق بشر، حقوق زنان نیز معنی میدهد»
عفوبینالملل در گزارش سال ١۹۹۵ خود در مورد «زنان در افغانستان» كوشیده تا بر اوضاع و شرایط دردناكی كه افغانان در معرض آن قرار دارند، روشنی اندازد.
زندگی صدها هزار زن و كودك افغان در فاجعه حقوق بشر، كه افغانستان را در سه سال گذشته ویران نموده، برباد رفته است.
هزاران نفر در حملات توپخانهای كه هدف آن آشكارا و عمداً مناطق مسكونی میباشد و از جانب گروههای مختلف سیاسی كه از اپریل ١۹۹٢ با هم بر سر قدرت میجنگند، انجام میگیرد، به قتل رسیده و هزاران دیگر مجروح گردیده اند.
گروههای مسلح، زنان بیدفاع را در خانه هایشان قتلعام نموده و یا آنانرا لت و كوب نموده و مورد تجاوز جنسی قرار میدهند.
بسیاری از زنان جوان اختطاف شده بعداً مورد تجاوز قرار گرفته، توسط قومندانان به زنی گرفته شده و یا به صفت فاحشه به فروش رسیده اند. بعضی آنان بخاطر احتراز از این سرنوشت خودكشی كرده اند. گزارش شده است كه زنان «ناپدید» میگردند و برخی نیز سنگسار میشوند. صدها هزار زن و كودك از ترس از خانه هایشان فرار نموده اند غافل از اینكه در جریان مهاجـرت و یـا در كمپ مهاجران، با تجاوزات و بدرفتاریهای بیشتـری مواجـه میشونـد. شمـاری از آنان از بدرفتاری هـای هولناكـی كه متحمل شده اند و یا مشاهده نموده اند به بیماری های روانی مبتلا گردیـده اند.
گزارش گردیده است كه انبوه زنان افغان اختطاف گردیده توسط گروههای مجاهدین و قومندانان بازداشت میگردند و بعداً بخاطر مقاصد جنسی مورد استفاده قرار میگیرند و یا به منظور فحشاء به فروش میرسند. دختران جوان دچار عین سرنوشت میشوند. تعدادی آنان بدلیل اینكه مربوط گروه مذهبی یا قومی دیگری اند از جانب قومندانان و یا افراد گروه مخالف قربانی میگردند. زنی به عفوبینالملل گفت كه برادر زادهی سیزده سالهاش توسط نگهبانان تفنگدار قومندان حزباسلامی در اواخر ١۹۹٣ اختطاف گردید. او واقعه را چنین شرح داد:
«آنان گفتند كه قومندان شان او (برادر زادهاش) را میخواهد. آنان دخترك را با خود بردند. او را در حالیكه مقاومت مینمود و فریاد میزد بیرون كشیدند. ما ترسیدیم كه اگر كدام اقدامی انجام دهیم همه كشته خواهیم شد. چندین ماه بعد، قومندان مذكور در جریان جنگی كشته شد و دختر توانست به خانه پدرش بازگردد. اختطاف دختران جوان در سالهای اخیر بسیار معمول شده است. آنان هر دختری را كه از رفتن با ایشان خودداری ورزد خواهند كشت.»
یك فامیل كه حدود پنج سال در ایران بسر میبرد و بعد از اینكه مجاهدین در اپریل ١۹۹٢ قدرت را بدست گرفتند به خانهی شان در ولایت فراه بازگشتند، به عفوبینالملل گفتند كه چگونه افراد مسلح یك قومندان جمعیت اسلامی در اوایل سال ١۹۹۴ به خانهی آنان یورش برده تا دختر شان را به قومندان ببرند:
«ما یك خانواده دهقانی بودیم. فامیل ما شامل ١۰ نفر بود. یك قومندان جمعیت اسلامی كه سه زن داشت با افراد مسلح به خانه ما آمد و تقاضا نمود كه با خواهر ١۵ سالهام عروسی میكند. برادرم اعتراض نموده و به او گفت كه بمثابه یك مرد ریشسفید نباید با دختر جوانی ازدواج كند. اما افراد قومندان برادرم را لت و كوب نمودند. یكی از تفنگداران با كلاشنكوفش به بازوی برادرم فیر كرد. پیراهن او با خون آغشته شد. ما مجبور شدیم دختر را بدهیم.»
بهرصورت، شاید بنیادگرایان بتوانند با پوشاندن جنایات دلخراش و موحش شان با هزاران حیله و تزویر، چند صباحی به عمر ننگین و سراپا جنایت بارشان ادامه دهند، اما دور نیست فردایی كه خشم اعتراض و مقاومت مردم ما اعم از زن و مرد، پیر و جوان، جنایتكاران بنیادگرا و رذالتپیشه را به پای عدالت تودهها بنشانند و دولتی مبتنی بر ارزش های دموكراتیك تأسیس و افغانستان را در شاهراه ترقی و همسرایی با سایر ملل رهنمون گردند.