«اخوان از كی میترسد؟
از ظاهرشاه، مثل ترس جن از بسماله!»
این از آغاز جنگ ضد روسی و تا حال ورد كلام مردم ما بوده است و واقعیتی است كه جز خود اخوان خاین، هیچكس آن را انكار نمیكند.
و اكنون با آمدن جنرال عبدالولی، بار دیگر كابوس ظاهرشاه، اخوان را به تب لرزهای مرگبار دچار ساخته است. منتها اوضاع امروز با دیروز فرق دارد. اگر تا دیروز تنها از دستهای بنیادگرایان خون مردم میچكید، امروز از فرق سر تا پای آنها در خون و خیانت و رذالت آغشته است. بنابر این روسیاهی عظیم، در لحن اكثر این ریاكاران نسبت به ظاهرشاه، تفاوت دیده میشود. گلبدین كه همانند رسول سیاف، ظاهرشاه را تهدید به مرگ میكرد، به اصطلاح رئیس «شورای هماهنگی» صبغتاله مجددی و تروریست معروف حسین منگل را به دیدارش میفرستد. ربانی هم تا هنوز خجالت نكشیده ـ هر چند او و دیگر برادران «قیادیش» در بیشرمی مانند ندارند ـ كه شخصاً علیه او با زبان یك آدمكش سخن گوید. و فقط سیاف چون حیات و مماتش به آویزان بودن در پای جمعیت ربانی بسته است، گویی بمثابه دستپاك ربانی و گلبدین و امثالهم و كاملاً بیاعتنا به شاخهای خیانت و جنایت بر كلهاش، وظیفه گرفته تا تقریباً با همان لحن لچكانهی گذشته، بر ضد وی بتازد.
ظاهرشاه باید بداند كه افغانستان بعلت سرایت مكروب مهلك بنیادگرایی، اینچنین در حال نزع افتاده و نجاتش فقط و فقط با دور كردن این مكروب از تن پر درد و پاره پارهاش میسر است و بس.ظاهرشاه معجزه نمیتواند، ولی در شرایط حاضر چه كاری از او ساخته است؟
ما مدتها پیش گفته بودیم كه از نظر مردم حتی پاپیگك او هم بر جلادان بنیادگرا شرف دارد. ولی او تنهاست و عدهای بوروكراتهای ملكی و نظامی بدنام، فرتوت و فرصتطلب خود را به او چسبانیدهاند؛ تشكیلات ندارد؛ در برابر دشمنان مسلح، فاقد نیروی نظامی است؛ و در برخورد به بنیادگرایان قاطع نیست.
اما از جانب دیگر او از حمایت اكثریت قریب به اتفاق مردم برخوردار میباشد كه غیر از داشتن وجهه برای كسب پشتیبانی بینالمللی، همین باید متكای اصلیش را در ورود فعال به صحنه سیاسی كشور اخوانگزیدهی ما تشكیل دهد. ولی آیا او كسی است كه بر ضد جنگسالاران خاین اخوانی، مردم ما را جهت برپایی قیامی عمومی فرا بخواند؟
بهیچوجه. از طریق جنرال عبدالولی دریافتیم كه او خواستار انعقاد لویه جرگه میباشد. صرفنظر از مسایل متعدد كه در تركیب انتخاب اعضا و چگونگی اجلاس آن وجود دارد، آیا بنیادگرایانی كه در شهوت قدرت میسوزند و مزهی آنرا هم تا حدودی چشیدهاند، به تصامیم این لویه جرگه بهایی قایل خواهند شد؟ اگر نه، با در نظرداشت اینكه بنیادگرایی بینالمللی هم سخت در تلاش است تا عوامل كثیف افغانیش را آشتی داده و آنان را مقابل ظاهرشاه، ولو هم موقتاً در یك صف نگهدارد، اقدام موثر بعدی وی چه خواهد بود؟
البته او میتواند بر عوامل مساعد ذیل توجه كند:
- احتمال ایجاد دودستگی علنی بین جمعیت اسلامی.
- اگر چه بریدن مجددی منحیث زایده گلبدین از «شورای هماهنگی» بیاهمیت است اما ماه عسل دوستم، گلبدین و كریم خلیلی نیز مدت زیادی نهپاییده و وحدت آنان دستخوش از هم پاشیدگی و شكافهای جدیتری خواهد شد.
- تمرد قومندانهای متعددی از رهبران خاین و اعلام پیوستن شان به جریان ظاهرشاه.
ولی اگر شاه سابق، به نیرویی مثل طالبان تكیه كند كه از لحاظ ضدیت با دموكراسی، زن و علم و فرهنگ، برادران سكهی بنیادگرایان جانورخو بشمار میروند، یا بدون هیچ قید و شرطی دستهای خونآلود خاینان بنیادگرا و میهنفروشان پرچمی و خلقی را بفشارد، در آنصورت بر اعتبار، موقعیت و امكان توفیقش لطمهای جدی وارد خواهد آمد.
ظاهرشاه باید بداند كه افغانستان بعلت سرایت مكروب مهلك بنیادگرایی، اینچنین در حال نزع افتاده و نجاتش فقط و فقط با دور كردن این مكروب از تن پر درد و پاره پارهاش میسر است و بس.