
ایدئولوگهای امپریالیزم در هر فرصتی مطابق به طرح قدرتهای جهانخوار مینویسند و دهان باز میکنند تا اعمال و حرکات آنها را تیوریزه کرده، درست و منطقی و مهمتر از همه انسانی و حقوق بشری جلوه دهند. شریل بنارد در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی راجع به مقالهاش در نشریهی «نشنل اینترست» (۲۷ فبروری ۲۰۱۹) سخن گفت. نکتهی محوری این مقاله و مصاحبه، به اصطلاح انتقاد شریل است از زنان جامعه مدنی و انجیویی افغان که به زعم وی مخالف صلح هستند و میخواهند «اوضاع مثل چند سال اخیر باقی بماند، دالرها همچنان سرازیر شود و سربازان امریکایی باقی بمانند.» مسئله این است که اکثریت زنان طرف انتقاد او که لحن شان را «ناراحتکننده» میخواند کسانی اند که در ۱۹ سال گذشته زیر پر و بال امریکا و به زور دالر جان گرفتند و «مشهور» و «شخصیت» شدند. شریل بنارد مانند هر بادار دیگر با تحقیر به رخ این خانمها میکشد:
«اینان شخصا و هم از طریق سازمانی که تاسیس کردهاند خیلی به حمایت امریکا وابسته شده و از منابع مالی امریکا بهرهمند شدهاند و تعجبی ندارد که نمیخواهند این حمایت قطع گردد...
اگر میخواهید به زنان افغان کمک کنید باید از این جا شروع کنید، مسئله طول عمر شان، کیفیت زندگی شان، نگرانی از زنده ماندن اعضای خانواده شان، اینان مشکلات اصلی بیشتر زنان افغان است، نه این که یک دوره آموزشی دیگر در سویدن به خرج مالیاتدهندگان امریکایی ببینند.»
او و همفکران تازه متوجه شدهاند که «مشکلات اصلی بیشتر زنان افغان» چیست و زن و مرد فاسد انجیویی شان طی نزدیک به دو دهه گذشته هرگز برای حل حتی یکی از این صدها مشکل کوچکترین قدمی برنداشتند. میلیونها دالری که زیر نام «توانمندسازی زنان افغان» به کشور سرازیر شد نه برای حل «مشکلات اصلی بیشتر زنان افغان» بلکه برای پر کردن جیب و تامین عیاشی و هرزگی همین گروه زنان و مردان زیر نام پروژه، ورکشاپ، تریننگ، سفرهای خارج وغیره حیف و میل گردید. امریکا در نظر نداشت و ندارد که به «مشکلات اصلی بیشتر زنان افغان» رسیدگی شود. در غیر آن در ۴ دهه گذشته از حاکمیت گروههای جهادی و طالبی این ریشه تمامی مشکلات زنان افغان، حمایت نمیکرد و دست آنان را در جنایتکاری علیه نیم نفوس باز نمیگذاشت.
شریل اظهار میدارد:
«تغییر دادن و به جلو بردن یک جامعه و تغییر دیدگاهش نسبت به جایگاه زن وظیفه زنان همان جامعه است. از بیرون نمیشود این کار را کرد، میشود کمک کرد. امریکا ۱۷ سال است که کمک میکند و در این سالها مسایل زنان را بسیار جدی گرفت. برنامههای آموزشی متعددی داشتیم که به زنان آموزش میدادیم که چگونه نقش رهبری داشته باشند و در سیاست و اقتصاد فعال باشند. خوابگاه ساختیم و روی تامین مالی مکاتب دختران زیاد کار کردیم.»


شهرزاد اکبر با پیر و پیشوای درجه یکاش خلیلزاد و پیر درجه سوماش مولوی قرلق

پدر خوانده با فاطمه عزیز و سیمین حسنزاده عفریتهی کثیفی که زنده سوزاندن فرخنده را برحق دانست.
امریکا از آغاز اشغال افغانستان تا امروز ادعای آزادسازی و تغییر در وضع زنان افغانستان را جار میزند. «راوا» مکررا به این حقیقت تاریخی تاکید نموده است که یک کشور خارجی آن هم یک قدرت سلطهجو که هدفش به بند کشیدن و تاراج ملتهای فقیر دنیاست، به هیچ وجه نمیخواهد ملت دیگر و از جمله زنان آن را آزاد سازد و به بهروزی برساند. خانم شریل باید بداند که «زنان شهرنشین کابلی» که وی بر آنان حساب میکند، عزم و فهم تغییر در وضعیت فاجعهبار زنان افغان را ندارند، زیرا از یک طرف اکثریت قاطع آنان به عنوان غلامان حلقه به گوش شبوروز بخاطر شهوت قدرت و ثروت خود را زیر پای امریکا میاندازند و از سوی دیگر این شهوت چنان شرف و شخصیتشان را شکسته که حاضر نیستند به اعمال سرجنایتکاران جهادی، طالبی و سیاستهای مماشاتجویانهی دولتی ایرادی جدی گیرند چه رسد به این که ذرهای از شجاعت و وجدان بلقیس روشن را داشته باشند که جانیان پلیدی چون گلبدین، سیاف، محقق، الله گل مجاهد، عطا محمد وغیره را بالمواجه و رک و صریح رسوا و خوار بسازند.
به یقین اگر هم معدود زنان مذکور شرافت ملالی جویاها و بلقیس روشنها را میداشتند که با فداکاریای درخور یک زن مردمدوست با خاینان جهادی و دیگر اجیرانتان میرزمیدند و نه این که در پایبوسی شما و سایر اربابان با هم مسابقه دهند، امروز وضعیت اکثریت زنان کشور ما متفاوت میبود و شما خانم شریل هم جرئت نداشتید که مانند یک امپراتریس متکبر و خونآشام آنان را خاینانه و کینتوزانه به تحقیر گیرید.
شریل بنارد اگر اندکی از وقاحتش میکاست قبل از یادآوری «کار زیاد روی تامین مالی مکاتب دختران»، چند نه فقط دو نمونه دزدی در معارف افغانستان در سالهای اخیر را به یاد میآورد: زدن ۲۵ میلیون دالر توسط یونس قانونی و مکاتب خیالی تروریست گلبدینی و جاسوس «سیا» فاروق وردک که از هر دو «سیگار» پرده برداشت. آیا میتوان با این وزیران دزد و جنایتپیشهی شما که شنیدن صدای پای زن را حرام و آنان را ناقصالعقل و نصف مرد میدانند، شاهد شکوفایی معارف افغانستان و بهبود تعلیم و تحصیل زنان بود؟
خانم شریل در سرتاسر مقاله و مصاحبهی خود با وقاحت غریبی میافزاید: «باید منظور طالبان را دانست»، «اگر با طالبان هوشمندانه برخورد شود به متحدی برای زنان در مبارزه با سنتهای پشتون ضدزن تبدیل خواهند شد.»
قبل از همه باید به او گفت که دلجمع باشد تعدادی از شاگردان افغانیاش قبل از وی از تغییر طالبان مژده داده بودند؛ قاچاقبر جمعیتی فوزیه کوفی در اولین دیدار با طالبان در مسکو از «برنامههای خوب» آنان به زنان افغان نوید داد! محبوب دیگر شما ملالی شینواری وقیحانه به ستایش از«پیراهن و تنبان پاک و عطر لوکس» آنان پرداخت! و مطمین باشید که این گدیگکهای شما از خرد تا بزرگ فقط نگران از دست دادن مقام و ثروت همزمان با تسلط طالبان اند. اگر در این ارتباط خودت یا خلیلزاد به آنان اطمینان دهید، دیگر با درندگان طالبی مسئلهای ندارند و همان سان که در برابر جلادان جهادی، عاجزههای سرخم و خاموش بودند در محضر طالبان هم برده و سربهزیر خواهند ماند و در تملق از میهنفروشان طالبی و اجرای شعبدهبازی «متمدن» وانمودن آنان با شاهگل رضایی، حبیبه سرابی، اصیلا وردک، زینب موحد، ماری اکرمی، لیلا جعفری و... رقابت خواهند کرد.
امپریالیزم برای پوشاندن اعمال خاینانه و جنایتگسترانهاش در کشورهای دیگر، تمام عوامل عقبماندگی را به گردن سنتهای حاکم میاندازد. شریل ابراز میدارد: «افغانستان خیلی سنتهای نفرتانگیز دیگر هم دارد» و بد دادن و نامزدی کودکان قبل از تولد در گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر را گواه میآرد: «دیدهبان حقوق بشر نگفته که قدرت سیاسی و مذهبیون دختران را از مکتب رفتن منع میکنند. دلیلاش ناامنی، نبود مکاتب، دوری مکاتب و ادامه نگاه سنتی خود خانوادهها است که یا دختران شان را زود شوهر میدهند و یا میخواهند خانه بمانند و وظایف خانهداری را یاد بگیرند.»

در اینجا خانم شریل آشکارا دروغ میبافد. او دوران حاکمیت خون و خیانت گرگان جهادی و طالبی را کاملا به باد فراموشی میسپارد که ۹۰ درصد خشونت و تبهکاریها علیه زنان و دختران مستقیم یا غیرمستقیم به علت پشتیبانی جهادیها و طالبان انجام میگرفت. دختران از فراگیری تحصیل محروم بودند و در زمان طالبان حتی در مدرسههای قرونوسطاییشان که تنها کتب دینی تدریس میشد، حق اشتراک نداشتند. وقتی مجری برنامه از وضعیت کنونی زنان در مناطق تحت حاکمیت طالبان میپرسد، با ژست یک متفکر بیان میدارد:
«مهم است بدانیم که طالبان در مناطق شان چگونه حکومت میکنند، آیا زنان به امکانات صحی دسترسی دارند؟ اگر مکاتب دخترانه است و جنگ و بیثباتی نیست، آیا به دختران اجازه مکتب رفتن میدهند؟ من نه تنها از زنان افغان که از مراکز تحقیقی امریکایی هم مایوس شدم که چنین تحقیقاتی نمیکنند، دانستن این چیزها خیلی مفید است.»
این خانم طوری سخن میگوید که گویا طالبان در کره دیگری تشریف داشته، نه در پاکستان و افغانستان و از شکم امریکا بیرون نیامدهاند و بنابرین از فکر و کار شان مطلع نیست! در پاسخ به این «بیخبری» کودکانه و سیاه را سفید جلوه دادن به مقتضای جورآمد غدارانه امریکا با طالبان، سیلی احمد رشید به نقل از ویکیپیدیا بر خانم شریل کافی خواهد بود:
«امریکا بین سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶ از طریق متحدانش در پاکستان طالبان را غیرمستقیم حمایت کرد، زیرا واشنگتن طالبان را ضدایران، ضدشیعه و طرفدار غرب میدید. به عنوان مثال وقتی طالبان در ۱۹۹۵ هرات را به تصرف درآوردند و هزاران دختر را از مکاتب بیرون کردند، هیچ موضعگیری صورت نگرفت.
رابین رافل (دیپلمات امریکایی و تحلیلگر سیآیآی) قویا از تلاشها جهت دخیل کردن طالبان در امور حمایت کرد. همچنان در سفرش به افغانستان و پاکستان در اپریل و آگست ۱۹۹۶ از پروژه خط لولههای نفت یونوکال مورد حمایت طالبان، پشتیبانی کرد. وی اولین مقام ارشد امریکایی بود که شخصا با طالبان و رهبر آنان ملا عمر ملاقات کرد. وی از جامعه جهانی خواست تا "طالبان را در امور دخیل" سازند. اندکی پس از تصرف کابل، رافل در هماهنگی ایجاد روابط دیپلماتیک بین وزارت امور خارجه و طالبان نقش موثری داشت و از تسلط آنان بر کابل در سپتامبر ۱۹۹۶ به عنوان یک "قدم مثبت" استقبال کرد. حمایت قاطع وی از طالبان در اولین روزها باعث شد که بین بعضی از حلقات لقب "خانم طالبان" و "مادرخوانده طالبان" را کسب کند.
یکی از پیامدهای ممنوع قراردادن کار برای زنان توسط طالبان بسته شدن بسیاری از مکاتب ابتداییه نهتنها برای دختران که برای پسران هم در مناطقی چون کابل بود، زیرا تقریبا همه معلمان این مکاتب زنان بودند.»
علاوتا مگر بینظیر بوتو اعتراف ننمود:
«فکر روی کار آوردن طالبان از انگلیسها بود، مدیریت آن را امریکاییها به عهده گرفتند، هزینهی آن را سعودیها پرداختند و من اسباب آن را فراهم کرده و طرح را به اجرا درآوردم.» («لوموند»، ۳۰ اکتوبر ۲۰۰۰).
شما که به برکت تیمهای سیآیای جلسات محرمانه، خوابگاه و تشناب سران طالبان را هم زیر نظر دارید، چطور از وضعیت زنان و زندگی سایر مردم ما که دنیا از آن آگاه است بی خبرید؟ آیا شریل کور و کر است که خبر سوزانیدن یکی دو مکتب توسط مزدوران طالبی خود را نخواند و نشنود؟ اگر اعدام صحرایی زرمینه و چندین زن دیگر در زمان حاکمیت این جانیان فراموشاش شده و یا آنها را متعلق به دوران «بد بودن» طالبان بداند، سنگسار رخشانهها، به گلوله بستن ثریاها، گردن زدن تبسمهای دهساله و کشتن و شکنجه و ربودن صدها زنان توسط طالبان از چه حکایت میکند؟ جنون زنستیزی دستپرودههای جهادی، طالبی و داعشی خانم شریل چنان عیان است که نیاز به هیچ «تحقیقی اکادمیک» ندارد وعروسکهای انجیویی و «مقاماتی»شدهاش به اندازه سواد و اهلیت خود زیرعنوان «رفتار اشتباهآمیز طلبه کرام مرتبط با زنان» با نهایت اخلاص و وسواس اطلاعات را جمعاوری و به دستگاههای جاسوسی امریکا انتقال داده و میدهند.
شریل به رویش نمیآرد که در چهل سال گذشته عملیکنندهی «سنتهای نفرتانگیز» در افغانستان کیها بودند؟ کیها به روی دختران بیحجاب و مکتبرو تیزاب میپاشیدند؛ کیها به مجرد رسیدن پای کثیف شان به کابل و گرفتن قدرت، حجاب اجباری را بر زنان تحمیل کردند و در جریان سگجنگیهای خود از تجاوز به دختر هفت ساله و مادر هفتاد ساله دریغ نکردند؟ همانگونه که گلبدین، ربانی، سیاف، مسعود، محقق، خلیلی، عطا محمد، فهیم، عبدالله و دیگر دژخیمان را در کشتن چپها و میانهروها (۱) موظف کردید، دیگر چه ملحوظی برای شما قاتلان چپها و میانهروها وجود داشت که آن گرگان گرسنه را در ددمنشی و بیناموسی علیه زنان و مردان زنجیر کرده و بر گردهی مردم ما سوار شان نکنید؟
مسلما بخشی از فرهنگ افغانستان چه پشتون و چه غیرپشتون، بخصوص در پیوند با زنان، نفرتانگیز و ضد انسانی است. لیکن تروریستهای جهادی و طالبی همیشه نمایندگان و مدافعان اصلی این بخش «نفرتانگیز» فرهنگی بودهاند. تمامی جرگهها و محاکم صحرایی برای سنگسار، به شلاق بستن، بد دادن، ازدواج اجباری وغیره تبهکاریها توسط جنگسالاران جانی طالبی و جهادی راهاندازی و پشتیبانی میگردند. نصایح محیلانه خانم شریل به درد مشتی زن و مرد خودفرختهی جامعه مدنی و امریکاپرست میخورد که مشتاق اند با مزدوران طالبی پاکستان «هوشمندانه» متحد گردند. اما زنان آگاه و مبارز افغان به شریل میگویند که این فاشیستهای متعفن مذهبی را شما برای ادامه اجرای برنامههای استیلاگرانه امریکا ذخیره کنید. ولی ما راه رهایی افغانستان از چنگال «سنتهای نفرتانگیز» و صدها تیرهبختی کثیف دیگر را صرفا و صرفا در پیکار مصممانهی طردکنندهی دوستان طالبی، جهادی و داعشی و هر دولت دستنشاندهی شما میبینیم و بس.
* * * *
بعد از انتشار مقاله شریل چند زن سرکاری از جمله شهرزاد اکبر، منیره یوسفزاده، اورځلا اشرف، رویینا شهابی، سمیرا سادات، مقدسه یورش، سانگه صدیقی و امثالهم واویلا کردند که گویا «شریل عزیز» «فعالیتهای رضاکارانه و ارزشمحور» آنان را نادیده گرفته و به «برخی از تحولات دموکراتیک و تاریخ گذشته مبارزات زنان افغان» توجه نفرموده است. این زنان جایگاه و موقعیت برده مانند خود را نزد امریکا از یاد برده و فکر میکنند صاحبان امریکایی شان واقعا آنان را زنان «مبارز»، «شجاع»، «کارآفرین» میشناسند و نمیدانند یا خود را به جهالت میزنند که اینگونه القاب کذایی مربوط پروژه شخصیتسازی آنان است و بهایی دیگر ندارد.

شهرزاد اکبر (از مهرههایی که سیآیای بعد از دادن بورسیه تحصیلی، وی را در پستهای مختلف آزمود تا بالاخره به جای سیما سمر نشاند) از مادرش گله کرد: «خانم بنارد با زنان افغانستان و فعالان حقوق زن صحبت نکرده و به رنج آنها گوش نداده...» سیاهسر سیازاده باید میدانست که خانم شریل «فعالان حقوق زن» را بیشتر از خودتان و والدینتان میشناسد. مگر شما همه در بغل او نبالیدید و از پستان او و سیآیای شیر نخوردید؟ امریکا دایی همه مخلوقاتش است. این وقوف بر زیره و پودینه اجیرانش را رشید دوستم با زبان روشن مارشالانهاش اعتراف نموده که نباید علیالخصوص شهرزاد جان آن را از یاد ببرد: «اندیوال حتی اگه از ک...نم هم عکس بگیری، امریکا میفامه که ای دوستم است.» (۲) او نیاز به صحبت نداشت، بسیار دقیق از«رنج» تان هم باخبر است و در مقاله خود واضح مینویسد که «رنج» شما اینست که مبادا خرک و درک کنونی ادامه نیابد، مخصوصا «سرازیر شدن دالرها» بند شود و سیآیای تاریخ مصرف شما را پایان یافته تلقی کرده و دیگر زینتالمجلسیهای جوان واشنگتن و دستنشاندگانش به حساب نروید. ولی تو شهرزاد اکبر اگر مانند سلفات سیماسمر وجدانت را نفروخته و رشتههای پرچمی، دوستمی و جهادی نمیداشتی، متعاقب نصب در کمیسیون «مستقل» حقوق بشر باید گزارش جنایات چهار دهه را که سیما سمر خلیلی و حزب وحدتی زیر زد، منتشر میکردی تا شاید مردم افغانستان ترا به عنوان یک فعال شرافتمند حقوق زن و حقوق بشر جدی بگیرند که آنگاه شریل هم جرئت نمییافت به تو و همردیفانات فهم «مشکلات اصلی بیشتر زنان افغان»، «تغییر دادن و به جلو بردن یک جامعه و تغییر دیدگاهش نسبت به جایگاه زن وظیفه زنان همان جامعه است و از بیرون نمیشود این کار را کرد»، «مبارزه برای بدست آوردن حقوق به معنی چاپ مقاله در مطبوعات غربی نیست» و الفبایی از این قبیل را برای تان توهینگرانه تعلیم دهد.
اورځلا اشرف در تویتر نوشت:
«اگر من یک فمینیست امریکایی بودم، مخصوصا همسر سفیری که کشور اصلیاش را به مردانی میفروشد که بدترین سابقه را در مورد حقوق زنان دارند، فقط ساکت میبودم.»
به این وجیزه اورځلا خانم، شریل و همسرش قهقهه خواهند زد. امریکا برای خلیلزاد نهتنها کعبه آمال، که تمام کاینات و هست و بودش به شمار میرود، «علاقمندی» او به افغانستان برای آن است تا به مثابه کسی که از بخت بد از پدر و مادری افغان به دنیا آمده، آن را به شکرانگی رسیدن به بالاترین مقامات در امریکا، با هر خیانت ممکن زادگاهش را دو دسته تقدیم امپریالیزم متبوعش کند که کرد. تنها کسانی افغانستان را «کشور اصلی» خلیلزاد میخوانند که یا از قلت سواد و آگاهی رنج میبرند یا این که در عین «انتقاد» (از نوع انتقاد یک کنیزک به مراد و مالکش)، میخواهند با چسباندن او به افغانستان برایش غمزهکنان غمبر زنند. اورځلا طالبان را «مردانی که بدترین سابقه را مورد حقوق زنان دارند» تصویر مینماید. راستی؟ جدی میگی خانم اورځلا؟ تو که برای نیل به مقام و مکنت، در برابر جنایتپیشگان جهادی لبانت را دوختی و بر شنیعترین خیانتها و بیناموسیهای آنان هنرمندانه چشم بستی و معلوم نیست در حضور اراذل نامبرده با چادری سبز سه متره به چه ذلالتها و پستیها تن میدهی تا مبادا با توجه به سابقهات، ترا از مسند فعلی دور اندازند، چه شده که علیه «افغان بچیه» این قدر خشم گرفته و آنان را با کلماتی چنین شدید بیرحمانه به باد سرزنش میگیری؟ ننگ بر تو و فوزیه کوفیها و سیماسمرها و شاهگل رضاییها و... که مزدوران آیاسآی این گلوبران و سنگسارکنندگان هزاران زن و مرد شریف ناکام ما را افرادی اعلام مینمایید که از خوبیهای عالم سرشارند ولی فقط و فقط در مورد زنان «بدترین سابقه را دارند»! چون در حال حاضر موقف شریل و خلیلزاد و سیآیای به مخلوقات طالبی شان همین رنگ است پس خدا نکند که کنیزان و غلامان برخوردی مغایر آن را پیش گرفته، به قبلهی خود پشت نموده و در نتیجه ضمن تجربه سایر بلاهای پنتاگونی از موهبت شرکت در «مذاکرات بینالافغانی» ــ هرچند اوباشانهتر از فوزیه کوفی با فحاشی برادران طالب مواجه شوند ــ بازمانده سجلشان در چشم مالکان لکه بیفتد.
تاریخ زنان افغان در نبرد با تجاوزگران خارجی و شغالان داخلی بسیار درخشان است و زینتالمجلسیهای فوقالذکر در نقطه کاملا متضاد با ملالی میوند، غازی ادی، گلناره انا، ناهید ساعد، وجیهه، مینا و بیشمار دیگر نمادهای وطندوستی، آزادیخواهی و سلحشوری قرار دارند که سرمشق و موجب افتخار زنان شرافتمند وطن ما میباشند. در حالی که دسته دوم به مثابه ابزاری پوقانهای پندیده با پمپ امریکا که در برابر هر خفت و ذلت وبیعزتی از سوی امریکا معافیت دارند، مورد نفرت کلیه زنان ستمدیدهی ما اند. هوارد زین نویسندهی مبارز امریکا در معرفی اثر پرآوازهاش «تاریخ مردم امریکا» مینگارد: «میخواهم جوانان ما بفهمند که کشور ما تحت تسلط مردانی قرار گرفته که برای حقوق بشر و آزادیهای مدنی ارزشی قایل نیستند.» این ارزیابی لگد سختی بر پوزهی همه روشنفکران زن و مرد امریکاپرست وطنی ماست؛ ولی خواننده حسرت میخورد که مگر نویسنده بزرگ، هیلری کلنتنها، کاندولیزا رایسها، جینا هسپلها، نیکی هیلیها، شریل بناردها و... را نمیشناخت که کلمه زنان را نیز در کنار مردان میافزود؟
اینجا لازم است به کتاب شریل“Veiled Courage” که به کمک «راوا» در سال ۲۰۰۱ نوشت اشارهای نماییم. در آن هنگام اول نه از ماهیت او چیزی میدانستیم و نه حتی از نسبتاش با خلیلزاد. اما پسانتر که به این نکات پی بردیم، متاسفانه قضیه را جدی نگرفته، همکاری با وی را رد نکردیم و بدینترتیب مرتکب خطای شرمآوری شدیم. بنابراین انتقاد دوستان و حتی دشمنان را در زمینه کاملا برحق و وارد میدانیم. و با توجه به اهانتهای اخیر شریل بر زنان بیپناه و بیصدا و پرسوگ افغانستان، سنگینی اشتباه عذابدهنده را بیشتر حس میکنیم.
پاورقیها:
۱) این اعتراف به جلادپیشگی دولت امریکا از زبان شریل بنارد در جهان معروف شد که: «ما گذاشتیم که تمامی رهبران میانهرو کشته شوند. دلیلی که ما امروز در افغانستان رهبر میانهرو نداریم این است که ما به آنان (بنیادگرایان) اجازه دادیم که همه را بکشند. آنان چپها، میانهروها و عناصر بینابینی را در دهه هشتاد و بعد از آن کشتند و همه را نابود کردند.» («ایشیا تایمز»، ۱۸ مارچ ۲۰۱۰).
۲) مقاله «مستیهای شفیع عیار بر بال مگس»، پیام زن، ۲ عقرب ۱۳۹۷