پاسخ به نامه م. آیر (شعیبآریا)
خواننده محترم م.آیر (شعیبآریا)،
چنانچه میبینید نامهی شما را به استثنای چند تصحیح انشایی و املایی ضروری بطور كامل و بدون حذف هتاكیهای آن علیه «راوا»، آوردیم. نه از آنرو كه نامهای آگاهكننده، مستدل و بطور منطقی انتقادی است بلكه از آن رو كه باز هم زمینهای است برای توضیح مكرر مواضع ما.
ما همواره گفتهایم كه امروز حمله بر گلبدین و باندش متمركز باشد زیرا او و حزبش را بین احزاب بنیادگرا و سران آنها، خاینترین و جانیترین ارزیابی میكنیم. طبعاً این عمده گرفتن سمت حمله به معنای نادیده انگاشتن برادران بنیادگرا و حتی غیربنیادگرایش نیست. صرفنظر از طیف احزاب هشتگانه یا نهگانه پشاوری و ایرانی، «پیام زن» بمثابه نشریهی تشكلی انقلابی، از افشای آن جریانها یا محافل و نشریاتی منحط و مشكوك غافل نمانده و نخواهد ماند كه میخواهند زیركانه و با اشكال «روشنفكرانه» و «لطیف» (بازی با شعر و ادبیات) سیاستها و مقاصد میهنفروشان پرچمی و خلقی یا بنیادگرا را بخورد مردم ما بدهند. با اینحال به گواهی صفحات «پیام زن»، آماج اصلی مبارزه علیه گلبدین و باندش بوده است.
جمعی از گرگها بدون شك همه گرگ اند ولی اگر بین آنها گرگ خونخوارتری باشد باید قبل از همه برای از پا درآوردن همان یكی كوشید تا اینكه در آن واحد به جنگ تمام آنها رفت.
شما اختیار دارید فكر خود را معتبر بدانید. لیكن ما در مبارزه ضد بنیادگرایی به هر كدام از احزاب بنیادگرا بطور مشخص و با در نظرداشت تضادهای آنها برخورد میكنید. موضعگیری ما بر ضد گلبدین خاین از نظر شما «تكراری و بسیار خستهكن» میباشد. چه باید كرد؟ این یك مبارزه سیاسی است و استوار بر یك اصل مبارزاتی. داستان دنبالهدار خیالی نیست كه بتوان آنرا به میل این و آن تغییر داد تا از یكنواختی برآید. البته شما محق خواهید بود كه بر پایه نتایج عالی مبارزات وسیع و پرشور تان بر ضد گلبدین، او و حزبش را منكوب و تمام شده دیده و رخ نبرد تانرا بسوی افراد و احزاب دیگر متوجه سازید. سیاست عمده گرفتن امروزی مبارزه بر ضد حزب گلبدین برای اغلب خوانندگان و طرفدران ما مفهوم بوده و از آن حمایت میكنند، و این برای ما مهم است. فردا كه حزب گلبدین بیشتر از این بیآبرو و بینیرو شده و آخرالامر به چتلدانی تاریخ مدفون شود و دستجات بنیادگرای دیگر بر جایش نشینند، آنگاه جهت اصلی مبارزه ما هم تغییر خواهد كرد.آن دو نشریه راه خود را دارند و ما راه خود را. ما نماینده «افكار و آمال قاطبه ملت» نبوده بلكه میخواهیم ترجمان آرمان محرومترین بخش ملت خود باشیم و قبول هم نداریم كه نشریهای بتواند نه نماینده یك طبقه یا طبقات و افكار معین بلكه نماینده «افكار و آمال قاطبه ملت» باشد. بناً ما هرگز مضامین «هركس» را نشر نمیكنیم مگر اینكه جهتی آزادیخواهانه، ضد سازشكاری و ضد میهنفروشان بنیادگرا، پرچم، خلق و مدافعان ماسكدار آنان داشته باشند. درك ما از دموكراسی هم این نیست كه صفحات خود را جولانگه قلم فروختهشدهی عمال قدرتهای غربی و پلیدترین خاینان به دموكراسی بسازیم. البته بخاطر افشای مستندتر و دقیقتر دشمن، گاهی ناچار بودهایم كه در صفحاتی از نشریه خود نوشتهها یا نامههای كراهتانگیز این و آن بنیادگرا یا نوكران شان را درج كنیم.
درباره احمد شاه مسعود نظر خود را نسبتاً مبسوط بیان كردهایم. هیچ فرد بیغرض و دقیق ما را متهم به «دفاع» از وی نمیكند. همانطوری كه مسخره است اگر كسی ما را بخاطر آوردن گزارش و نقلقولهایی ضد بنیادگرایی و ضد خاینان جهادی از مثلاً حاجی لطیف، قومندان عبدالحق، اسحق گیلانی وغیره، «وابسته» به آنان بداند. اینكه احمد شاه مسعود بین خیلی از بنیادگرایان و دشمنان دموكراسی از دموكراسی و ضد بنیادگرایی و ضد آی.اس.آی صحبت میكند، بنظر ما نكتهای قابل توجه است و رسانندهی تضاد بین اردوگاه «جهادی» و وجود عواملی كه سرانجام آنرا از درون نیز درهم خواهد شكست. اگر احمد شاه مسعود، صادقانه ضد بنیادگرا باشد تا كی به چشم پتكان با دو «استاد» و «پروفیسور» تا مغز استخوان فاشیست و ضد دموكراسی ادامه خواهد داد؟ او چگونه بازیش را با «برادران جهادی» خاین در دریای خون مردم توجیه خواهد كرد؟ و آیا صحبت از دموكراسی وغیره تبسمی است برای جلب غرب و استفاده از نیروهای دموكراسیطلب كشور در منازعه با حریفان جهادی؟ و... در هر مطلب راجع به احمد شاه مسعود كه در «پیام زن» آمده، مسایل فوق مضمر است و هیچگاه به وی به عنوان نیلوفر دموكراسی و ضد بنیادگراییای اشاره نشده كه ناگهان در كشور آفتزده و در لجنزار بنیادگرایان جوانه زده است و همگان به بوییدنش دعوت شده باشند. هكذا تاكید همیشگی ما بوده كه احمد شاه مسعود باید در عمل ثابت بسازد كه ضد بنیادگرایی و خواهان دموكراسی میباشد.
ما تا كنون درباره شخص احمد شاه مسعود و جنایات و خیانتهای او گزارشی دریافت نكردهایم. شما میتوانستید بجای آنقدر هتاكی، از ترورها و جنایات و میهنفروشیهایش به ما بنویسید و بالنتیجه ثابت بسازید كه او با گلبدین فرق ندارد.
نكتهای در نامهی شما دال بر صحت و پیشرونده بودن سیاست ماست:
كی.جی.بی در هم ریخته یا آی.اس.آی كه گلبدین و شركا را در بطن خود پروراند و بمثابه بمبهای زهرآگین و مكروبیش به كشور ما پرتاب كرد و حالا هم طالبان میآفریند و...؟
در مورد رابطه با پرچمیها باید گفت كه كارنامه گلبدین درین زمینه نیز در مقایسه با احمدشاهمسعود بسیار پیشتر و بیشتر و شرمآورتر میباشد. زد و بندهای خاینانهی گلبدین با شهنوازتنی و رشیددوستم نظیر ندارد. آیا شما منكر ازدواجهای مكرر و باور نكردنی گلبدین با پرچمیها و خلقیها هستید؟
از نظر ما بلاهت محض است اگر احمد شاه مسعود، «برهم و درهم»كنندهی اصلی پلان ملل متحد پنداشته شود. غر و فشزدنهای «صدراعظم» صاحب جهادی علیه ابتكارات ملل متحد، نسبت به هر برادرش بدآیندتر و كركنندهتر بوده و هست. ما در شماره ۳۷ «پیام زن» گفتیم: «تلاشهای نماینده ملل متحد یا نظایر ان هر قدر حامل نكاتی بیشتر و جدیتر بسود مردم باشد و در مقابل دست «رئیس جمهور»، «صدراعظم» و همدستان شان را از لجنپاشی بر سرنوشت كشور كوتاه سازد به همان میزان دم میهنفروشان زیر گرفته شده و دیوانهتر از هر زمان دیگر به تخریب راه حلهایی خواهند پرداخت كه آنان را در مبادله منظور نكرده باشد.»
كوبیدن احمد شاه مسعود، گلبدین، كریمخلیلی یا رشید دوستم وغیره را از موضع تعصب قومی و ملیتی، انحراف ننگینی میانگاریم همسنگ بنیادگرایی كه هیچگاه و به هیچ قیمتی به آن در نخواهیم غلتید.
این دیگر گناه ما نیست كه بعضی افراد بیسواد و ناآگاه، از روی «پیام زن»، احمدشاه مسعود را «شعلهای وانمود خواهند كرد». تا آنجایی كه به ما مربوط است، حتی شما آقای شعیبآیر را كه از شعله دفاع میكنید و صفت «كبیر» را هم به فامیل محمودی میافزایید، «شعلهای» نپنداشته و بدینترتیب از اتهام زدن به جریان مذكور اجتناب میورزیم چه رسد به اینكه احمد شاه مسعود را به آن منتسب سازیم.
شما میتوانید زنانی را كه نام گرفتهاید برای تحكیم «قیام وحدت ملی در جامعه» منحیث نمونه برجسته سازید.
توضیحات ما همین بود. ولی در مورد تهدید و اخطار تان ضمن یاددهانی مجدد حرفهایی كه در شماره پیشتر آوردیم، میخواهیم این توصیه را به شما داشته باشیم كه باندهای گلبدین، ربانی، در این اواخر سیاف و نوكران بیمقدار گلبدین نظیر «افغان ملت» شمسالهداشمس وغیره به حد كافی علیه ما فعال اند و چنانچه در همین شماره شاهدید با لحن به مراتب جاهلانهتر و سخیفتر از نامه شما، به ما دشنام و فقط دشنام ركیك میدهند. تصور نمیكنیم امكانات تهدید و انبان بهتان و فحاشی شما، وسیعتر و غنیتر از این سمبولهای بیشرمی و شرفباختگی باشد. پس چه بهتر كه عجالتاً پاره كردن و سوزاندن نشرات ما و نصب كاریكاتور وغیره كارهای متذكرهی «انقلابی» تانرا به آنان سپرده و تنها به این وظیفه «مقدس» بپردازید: طبق سیاست «انقلابی» تان بجای افشای بنیادگرایان و اردلیهای پست «ادبی و فرهنگی» آنان و دیگر دشمنان آزادی و دموكراسی، قلم بدست گرفته و دل بدرد آمدهی تان بر ضد «پیام زن» را خالی كنید و آنها را به آن دو نشریه («آیینه افغانستان» و «مجاهد ولس») یا امثال آنها بفرستید تا آرزوی تان برآورده شود. اگر هیچ نشریهای متین و ضد بنیادگرایی حاضر به چاپ آن نشد خدا «افغان ملت» شمسالهداشمس را از روی تان نگیرد كه برای چاپ هر نوشتهی ضد «پیام زن» بخصوص كه در سطح خودش و حاوی كرشمه در برابر گلبدین باشد، دست به سینه ایستاده است.