شهزاده شاهد وهابی و یکی از معتمدترین جاسوسان «آی.اس.آی» که اسامهبنلادن را شهید خواند.
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر جورج بوش و تونیبلیر بلافاصله عزم را در حمله به افغانستان جزم کردند، زیرا بهانهی امتناع طالبان از تحویل دادن اسامهبنلادن را داشتند و نیز برای امریکا تاریخ مصرف چاکران طالبیاش گذشته بود و در نظر داشت تا باقی بازیهای شوم را با دستپروردگان جهادی و تکنوکراتهایی که سالها در مکتب «سی.آی.ای» تعلیم دیده بودند، از پیش برد.
و اما بعد از ۱۳۸۹ زمانی که امریکا مصمم به حضور نظامی دراز مدت در افغانستان شد، گزینه ادامه جنگ را به صلاح ندانسته و خواست تا طالبان و گلبدین را در آخور کرزی(١) و سپس ع و غ بسته و با ایجاد دولتی مشتمل بر جاسوسان و میهنفروشان سفاک لنگیزن و نکتاییزن در افغانستان، غارت منابع کشور ما و آسیایمیانه و سایر نقشههای کره ارضیاش را با خاطر آرام دنبال کند. به این منظور جمعی از جنایتکاران و خاینان ملی جهادی، طالبی و گلبدینی از قبیل رسول سیاف، آصف محسنی، تورن اسماعیل، مولوی قلمالدين، هادی ارغندیوال، مولوی ارسلا رحمانی، محمد موسی هوتک، نعمت شهرانی، حکیم مجاهد، محقق، مولوی خیبر، دین محمد، صديقه بلخی و... را زیر نام «شورای عالی صلح افغانستان» وارد صحنه کرد.(۲) اگرچه وجود افراد فوق در شورا برای اثبات ماهیت خیانتآلود آن کافیست، با این هم شاید چند آدمکش هار ذیل را کمتر خوانندگان ما میشناختند:
عطاالرحمن سلیم تعلیم گرفتهی مدرسههای پاکستان و از جاسوسان کارکشتهی «آی.اس.آی» است که رابط احمد شاه مسعود در مذاکرات با طالبان بود.
نعیم کوچی از سرقصابان طالبی است که با پافشاری کرزی پس از چهار سال از زندان گوانتانامو رها شد و از جمله در سازماندهی حمله به ریاست امنیت به اصطلاح رجال برجسته دست داشت؛ مولوی شهزاده شاهد وهابی و یکی از معتمدترین جاسوسان «آی.اس.آی» که اسامهبنلادن را شهید خوانده و اعتراف کرد که «پول ۲۴۰۰ پروژه شورای صلح دزدیده شده است و اعضای شورای صلح از سفارتخانهّهای مختلف تنخواه میگیرند.» طبعا اگر خودش نیز از اجیران فاسد و کثیف نمیبود باید با افشاگری مفصل و استعفا از شورا حسابش را از برادران و خواهران خایناش جدا میکرد. این تروریست باید در خورد و بردی با برادرانش جور نیامده باشد که پردهدری کوچک فوق از دهانش بیرون میجهد؛ عطاالرحمن سلیم از معاونان شورا، تعلیم گرفتهی مدرسههای پاکستان و از جاسوسان کارکشتهی «آی.اس.آی» است که رابط احمد شاه مسعود در مذاکرات با طالبان بود.
کارنامه اغلب اعضای شورا که جز گرفتن معاشهای گزاف و عیاشی و هرزگی در خارج کاری ندارند مملو از داغهای ننگینتر از اینهاست که قصد ذکر همه را نداریم. تنها به این نکته تاکید مینماییم که دولت دستنشانده چگونه از فرط درماندگی، فساد، چندپارگی و وابستگی به استخبارات کشورهای مختلف علاوه بر آنکه زیر پای طالبان و گلبدین میلولد، هر کدام از اعضای شورا با وقاحت رذیلانهای میکوشند از این خونخواران و قاتلان پلید به کمک رسانهها چهرههایی «بسیار مهم»، «محبوب مردم» و «مطرح» بتراشند و هر کلمه و جملهای را که آنان بر زبان میآرند مورد تدقیق و تفسیر قرار داده و بدینترتیب مردم ما را شکنجه میکنند.(۳)
نعیم کوچی از سرقصابان طالبی است که با پافشاری کرزی پس از چهار سال از زندان گوانتانامو رها شد.
گویی مردم ما بیقرار صلح با آدمکشان گلبدین و آمدن وی به کابل باشند که عطا الرحمن سلیم با بیشرافتی خاصی میگوید: «روند مذاکره هنوز هم همراه آنها قطع نشده و امیدواریها وجود دارد و امیدوار هستیم روندی را که همراه آنها شروع کرده بودیم همان روند ادامه پیدا کند.» و وقتی گلبدین جفید که دولت «فرصت بمیان آمده بخاطر صلح را از دست ندهد»، دولت پوشالی پوپنکزده از درون و بیرون جرئت ننمود و نمیتوانست جواب دهد که «تو تیزاب پاش جنایتپیشه خوبست در بغل صاحبان پاکستانیات تا آخر حیات پرخون و خیانتات بیاسایی؛ ما با تو خاین صلح نداریم و تنها حلقهی دار ملت انتظار تو و همراهانت را میکشد.» به همین ترتیب تمام «کارشناسان» مافیایی و سخنگویان شورای صلح یکی پی دیگر به کاوش و تفحص در کلمه کلمه «پیام عیدی» ملا هیبتالله و فرق آن با پیامهای قبلی اجیران «آی.اس.آی.» پرداختند بدون هیچ اشاره به این که ملا هیبتالله نه سواد دارد و نه صلاحیتی و هر تفاوت و فرقی را باید در حرف و رفتار مالکان پاکستانی او دید که به امر آنان طالبان مزدور در شهرها و دهات ما شب و روز آتش و مرگ میبارند. دولتیان غدار به انحای گوناگون مستقیم و در لفافه طالبان و گلبدین را نیرویی ترسیم میکنند که اگر با آنان هر طوری است صلح نشود «نظام» با خطر سقوط مواجه خواهد شد. ولی این پمپکنندگان دو گروه جنایتکار هیچگاه به روی خود نمیآرند که بیشتر از آن که دو گروه منفور «قوی» باشند، دولت فاسد پوشالی پر از جانیان جهادی ونمایندگان طالبی و گلبدینی و جاسوسان «سیا» و «آی.اس.آی.» و «واوک»، ضعیف است و از درون در آستانه تلاشی قرار دارد، حقیقتی که «آی.اس.آی» آن را دریافته و به همین لحاظ همیشه دست استمداد برای صلح کرزی و حالا ع و غ را با لگد و تحقیر پاسخ میدهد.
«صلح»ی که فرضا با تضرع و لابه از میهنفروشان طالبی و گلبدینی به میان آید هرگز پایدار و به نفع مردم نبوده و دیری نخواهد پایید که توسط همین جانیان طالبی و گلبدینی و شرکا جایش را به جنگ و مصایب بیشمار دهد که کمر مردم سوگوار ما را بیشتر خواهد شکست. ما همواره گفتهایم که صلح واقعی فقط زمانی در کشور استقرار خواهد یافت که دست امریکای اشغالگر و متحدان از سرزمین ما کوتاه گردد، کلیه خاینان ۴۰ سال اخیر از هر جنسی مجازات شده و با تشکیل دولتی دموکراتیکِ برآمده از خیزش تودهها سرنوشت مردم به دست خود شان افتد.
فاروق وردک جانی گلبدینی که میلیونها دالر را از بابت مکاتب خیالی در زمان وزارتاش زیر زد، در آغوش مولوی فضل الرحمن پدر تروریستان طالبی حین مذاکرات صلح در پاکستان.
--------------------
(۱) مردم ما بر پایه نظر و عمل حامد کرزی خاین -هم برادر نامیدن طالبان و هم رهایی صدها نفر از آنان از زندانها تا مجددا به صفوف طالبان بپیوندند- به خوبی متوجه شده بودند که او چیزی از یک طالب کم ندارد ولی این حقیقت از دید خارجیان هم پنهان نمانده است. سایت «کونترپنچ» در ۲۹ دسمبر ۲۰۱۱ در «تاریخچه حقانیها» مینویسد: «وقتی طالبان پس از تصرف کندهار به گرفتن مناطق دیگر آغاز کردند، حامد کرزی یکی از سالاران (جنرالان) طالبان بود -بلی، رییسجمهور فعلی افغانستان یک طالب بود و جلالالدین حقانی بر ضد طالبان میجنگید. تنها زمانی که کابل در ۱۹۹۶ سقوط کرد و جلالالدین فهمید که «آی.اس.آی.» تحت حمایت «سی.آی.ای.» به طالبان کمک میکند، به طالبان پیوست.» جالب است بدانیم که در همین مطلب آمده است که چارلی ویلسن عضو کانگرس امریکا و مسئول کمک به مجاهدین افغانستان در سالهای ۸۰، جلالالدین حقانی را مردی «مظهر خوبی و نیکویی» نامید.
(۲) غیر از این، تاریخ معاصر دنیا مخصوصا بعد از جنگ دوم جهانی شاهد است که قدرتهای امپریالیستی با مداخلات زیر نام پروسه صلح و مذاکره و تفاهم، خواستهاند روند محاکمه جواسیس و دستنشاندگان خود را متوقف ساخته و آنان را از محکومیت حتمی به خاطر جنایات هولناکی که در حق مردم مرتکب شدهاند، نجات دهند. افریقای جنوبی از مثالهای خوب آن به شمار میرود. در افغانستان این حمایت بیحد و حصر از جنایتپیشگان از سوی امریکا فاحشتر و بیشرمانهتر و درازمدتتر نسبت به هر کشور دیگر عملی گردیده است. اگر چنین نمیبود فاسدان خاینی مثل عمر زاخیلوال، ملا متوکل، صدیق چکری، انورالحق احدی، دوستم، محقق، ملا راکتی، فاروق وردک، یونس نواندیش، قدیر فطرت، ملا ضعیف، امین فاطمی، سرور دانش و خلاصه کلیه اعضای بلندرتبهی دولت کرزی و ع و غ باید حلقآویز شده یا در زندانها میپوسیدند نه اینکه سرشار و خرامان بر اریکهی قدرت سوار باشند.
(۳) از خیل «کارشناسان» خادی-جهادی که مخصوصا «رادیو آزادی» متعلق به «سیا» آنان را چپ و راست پتکی میدهد غیر از جاوید کوهستانی خادی و شورای نظاری، احمد سعیدی است که ملا عمر را محترمانه «امیرالمومنین ملا عمر مجاهد» میگفت، همیشه از «ستون پنجم» در دولت یاد میکرد اما مانند تمام «کارشناسان» مرتجع و سرکاری هیچگاه نام سران این ستون را بر زبان نراند، و پس از زخم خوردن از «ستون» بیدرنگ خود را به دولت عرضه کرد که متقابلا اجرش را دید و شامل هیئت مذاکرهکننده با طالبان شد. عذرخواهی احمد سعیدی از اهالی غور به سبب ننگ پادوی برای عبدالله قدمی مثبت بود ولی افتیدن به دامن غنی آن قدم مثبت را خنثا ساخت. اگر او در پوزشطلبی صادق و پیگیر میبود باید میدانست که پوزشهای زیادی را از مردم غور و سراسر افغانستان قرضدار است: نوکری در حکومت خادی؛ معاملهگریها با جنایتکاران جهادی؛ شرم نکردن از کار در سفارت افغانستان در پاکستان؛ کتمان ستون پنجمیها؛ ستودن بسمالله محمدی؛ سرساییدن به آستان فهیم در روز مرگ وی؛ کارنامه جنایتکاری چون حسین انوری را «درخشان در دل تاریخ» نامیدن و... او باید به ستایشهای داکتر عسکر موسوی که خود حفره متعفن بابه مزاری و بابه خلیلی و بابه محققبازی را در پیشانی دارد، لرزشی نهنهاده و بفهمد که صرفا با ندامت صریح از سابقه سیاهش است که مردم او و نظایرش را خواهند بخشید. نمونه دیگر پابوسان وحوش طالبی و شکنجهدهندهی مردم، چیزی است به نام «شبکه فعالان جوان برای اصلاح» که بوی جنایتکاران بنیادگرا و تایید دولت میدهد و ذلت و پستی را در حدی کشانده که از یک طرف ضیا مسعود در مجلساش شرکت میکند و از طرف دیگر سنگ طالبان را به سینه زده فریاد میکشد که طالبان کرام در قطر آماده اند و این دولت است که در مذاکرات تعلل به خرج میدهد!