لطیف‌پدرام‌ خادی‌ و سرقت‌ ادبیش

ناصر - كابل‌،

این‌ خواننده‌ ارجمند ما بریده‌ای‌ از هفته‌نامه‌ «كابل‌» مورخ‌ ۲۹ عقرب‌ ۱۳۷۳ را همراه‌ با نامه‌ای‌ گرم‌ فرستاده‌ است‌ كه‌ در قسمتی‌ از آن‌ گفته‌ می‌شود: «شما این‌ آقای‌ لطیف‌پدرام‌ را در شماره‌ ۲۹ و ۳۰ "پیام‌ زن‌" بحق‌ به‌ عنوان‌ شكنجه‌گر خادی‌ و بدنام‌ معرفی‌ نموده‌ بودید ولی‌ اینك‌ وی‌ با پیوستن‌ به‌ مطبوعات‌ «جهادی‌» برهان‌الدین‌ ربانی‌ لكه‌ی‌ دیگری‌ را بر پوش‌ ضخیم‌ پرچمیش‌ افزوده‌ است‌: او به‌ رسوایی‌ سرقت‌ ادبی‌ از سوی‌ یاران‌ خودش‌ نیز متهم‌ شده‌ است‌. واقعاً حیف‌ نویسنده‌ای‌ نامدار مثل‌ محموددولت‌آبادی‌ كه‌ پای‌ صحبت‌ یكچنین‌ عروسك‌ پرچمی‌ - اخوانی‌ -دزد، نشسته‌ بود. آفرین‌ بر "پیام‌ زن‌" كه‌ نقاب‌ این‌ خادی‌ "ادبی‌" و امثالش‌ را به‌ موقع‌ پاره‌ كرده‌ و به‌ مردم‌ و روشنفكران‌ شرافتمند ما آگاهی‌ بخشید....»

• دوست‌ گرانقدر،

تبصره‌ روی‌ لطیف‌پدرام‌ در همان‌ حدی‌ می‌ارزید كه‌ در آن‌ شماره‌ «پیام‌ زن‌» انعكاس‌ یافت‌. با یك‌ ژیگولوی‌ خادی‌ كه‌ حالا چتلی‌خوار اخوان‌ شده‌ - هر چند هم‌ اكت‌ شاعر و ادیب‌ «پیشرو» كند - چه‌ دعوای‌ بیشتری‌ می‌توان‌ داشت‌؟ كسی‌ كه‌ از خیانت‌ به‌ خاك‌ و مردم‌ ما به‌ شیوه‌ پرچمی‌ یا اخوانی‌، روگردان‌ نباشد، دزدی‌ ادبیش‌ چه‌ جای‌ بحث‌ دارد؟ آیا اگر او هیچگاه‌ به‌ سرقت‌ ادبی‌ دست‌ نمی‌زد یا نزند، سر مویی‌ از بوی‌ گند خادی‌ یا قلمزن‌ بودنش‌ در مطبوعات‌ بنیادگرایی‌ می‌كاست‌؟

آن‌ شماره‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» قبلاً به‌ دست‌ ما رسیده‌ بود و اما به‌ دلایلی‌ كه‌ متذكر شدیم‌ به‌ قضیه‌ سرقت‌ ادبی‌ لطیف‌ خان‌ خادی‌ اهمیتی‌ قایل‌ نشدیم‌. داستان‌ به‌ قلم‌ دوست‌ آقای‌ سارق‌ این‌ است‌ كه‌ لطیف‌پدرام‌ چیزی‌ به‌ عنوان‌ «دین‌ ایدئولوژی‌ نیست‌» را با نام‌ خود چاپ‌ كرده‌ بود در حالیكه‌ به‌ گفته‌ نویسنده‌ «كابل‌» مطلب‌ كلمه‌ به‌ كلمه‌ از كتاب‌ «فربه‌تر از ایدئولوژی‌» نوشته‌ عبدالكریم ‌سروش‌ نقل‌ شده‌ است‌.

این‌ مثالی‌ منحصر به‌ فرد نیست‌. بنظر ما ۹۰% آنچه‌ كه‌ در نشریات‌ جهادی‌ بخصوص‌ در زمینه‌ تاریخ‌ و دین‌ و فلسفه‌ و جامعه‌شناسی‌ می‌آیند از نوشته‌های‌ آخوندهای‌ ایرانی‌ دزدی‌ می‌شوند كه‌ اگر این‌ جنایتكاران‌ صرفاً در صفحات‌ كاغذ به‌ زهرپاشی‌ مشغول‌ می‌بودند در آنصورت‌ می‌شد و باید هر روز به‌ اثبات‌ بیسوادی‌ و سرقت‌های‌ ادبی‌ شان‌ پرداخت‌. اما از آنجایی‌ كه‌ میهنفروشان‌ مذكور مستانه‌ و شمشیركشان‌ بر گرده‌ی‌ مردم‌ ما می‌رقصند، دعواهای‌ به‌ اصطلاح‌ ادبی‌ با آنان‌ راه‌ انداختن‌، كار تنها دلالان‌ و مشاطه‌گران‌ فرهنگی‌ است‌ كه‌ می‌كوشند این‌ رهزنان‌ خاین‌ را فقط‌ و فقط‌ حداكثر «دزدان‌ ادبی‌» وانمود ساخته‌، از آنان‌ دوستانه‌ «انتقاد» كرده‌ و در تحلیل‌ نهایی‌ بمثابه‌ رهبران‌ «جهادی‌» قابل‌ قبول‌ جلوه‌ دهند.

آخرین مطالب