بین جلادان اخوانی، باند ربانی كه كابل را در اشغال دارد، سخت در تلاش است تا با استفاده از بقایای زنان پرچمی و خادی، به اغوای زنان كشور پرداخته و مثل دولت پوشالی كه به شانهی عدهای از زنان كلاشنكوف میداد و آنان را به «مارش» وامیداشت تا به دنیا نشان دهد كه هزاران زن طرفدار «حقیقت انقلاب ثور» دارد، میكوشد هر چه زودتر اینگونه نمایشات را به مرحله اجرا درآرد تا «ثابت» سازد كه لااقل زنان كابل حاضر اند برای دفاع از «فاجعه ۸ ثور» كه موجد سیاهترین مصایب بر سر زنان در تاریخ افغانستان محسوب میشود، جان خود را برای یكی از كثیفترین و فاشیستترین باندهای ضد زن فدا كنند!
قدریهیزدانپرست و آمنه افضلی از آن كنیزكانی اند كه با بیشرمی باور نكردنیای برای بیناموسان جهادی حنجره پاره میكنند.
شرفباختگان بنیادگرا را همه میشناسند، اما مسئله این است كه وجدان تو آمنه خانم را مثل وجدان «استاد» و دیگر قیمهایت «امارت» و شهرت قدرت سیاسی، كلوخ ساخته در حدی كه حتی حاضر نیستی بگویی كه مثلاً به استثنای برادران جمعیتی و سیافیات، آنهمه بیناموسیها را برادران «شورای هماهنگی»ات مرتكب شدهاند. چرا؟ برای اینكه میدانی آن تفت هم بروی خودت و «برادران» مینشیند چون آنان هر قدر هم شكم یكدیگر را بدرند باز «برادر» اند و بدون «اختلاف ایدئولوژیك».برای نمایاندن ماهیت این دو مزدور اخوانی كه اولی به اصطلاح رئیس موسسه عالی نسوان معرفی میشود و دومی مسئول بخش زنان «جمعیت اسلامی زنان افغانستان»، نخست ببینیم در همان برنامه (اول سپتامبر ۱۹۹۵) خبرنگار بی بی سی و چند زن افغان چه میگویند و بعد به گفتار دو عروسك در دست بنیادگرایان توجه كنیم كه چگونه میكوشند خون و نجاست را از سر و روی «حكومت عزیز اسلامی» بلیسند.
صدای واقعیت و صدای خیانت
خبرنگار بی بی سی: «به قدرت رسیدن گروههای اسلامی در افغانستان برای زنان افغان پیامدهای دردناكی داشته است. اولین اقدام مجاهدین بعد از تسلط شان بر شهر كابل مطابق گفتههای شاهدان عینی قتل و تجاوز و شكنجههای زنان و دختران بود.... ارعاب و وحشتی كه بعد از این اقدامات میان زنان بخصوص در شهرهای افغانستان بوجود آمد سبب شد كه زن و دختر افغان خانه و كاشانهی خود را رها كرده و به كشورهای دیگر بگریزند.»
داكتر جمیلهعثمان: «جنایاتی كه طی سال گذشته در حق زنان شده شاید در تاریخ بی سابقه باشد. در جنگها همیشه رسم مردان بود كه زنان و اطفال محفوظ میبودند و اگر بدست دشمن میافتادند آنان را محفوظ و با حرمت نگهداری میكردند... ولی متاسفانه در جنگهای اخیر همین رسم افغانی از بین رفت و بیحرمتیای نسبت به زنان، اطفال، موسفیدان و ریشسفیدان شد كه در طول تاریخ افغانستان و حتی در تاریخ بشر ممكن بالای انسان نشده باشد.»
ولی قدریهیزدانپرست، هر گونه نشانی از شرافت و وجدان یك زن را در خود میكشد و میگوید كه تا بحال سندی دال بر این جنایات نیافته است. او در پاسخ به سوال خبرنگار كه آیا موسسه نسوان در پی مورد و سند بوده؟ ابراز میدارد: «نه. ریاست موسسه نسوان، همواره در تلاش این مسئله است كه پیدا كند. اما شاید بر شما معلوم باشد كه افغانها مطابق رسم و سنتی كه دارند اگر باز هم بر این مسئله مواجه میشوند از ادعای آن ننگ دارند. شاید تلاش نكنند این را بگویند. من فكر میكنم شاید بعضاً از طرف تنظیمهای محدودی، یعنی فكر نمیكنم در سطوح همه تنظیمها این عملی شده باشد. شاید یكی دو تنظیم متهم به این كار باشد ولی ما اسناد نداریم.»
مادامیكه قدریه خانم اساساً منكر جنایات باداران مذكرش باشد؛ مادامیكه خیر و خیریت است و «برادران جهادی» اصلاً عادت به بیناموسی و رهزنی ندارند و تا حال صدها مثال تبهكاری و بیعصمتی جهادی دیده نشده، پس این گدیگك، «همواره در تلاش» كدام «مسئله» است كه «پیدا» كند؟
قدریه خانم و آمنه خانم، از زبان مردم ما و مخصوصاً زنان برباد رفتهی ما چی بگوییم غیر از اینكه ایكاش با اسدالهحبیبها یكجا، شما نیز همراه خواهران و دختران و پسران جوان تان در تهكوی خانهای در چنگال «برادران» وحدتی، گلبدینی یا دوستمی تان میافتادید تا شاید دیگر اینطور خاینانه به تقدیس متجاوزان به خود و دختر، خواهر و مادر خود دهان نمیگشودید.اگر تجاوز جهادی محدود به چند زن، یا چند ده زن هم میبود شاید «مطابق رسم و سنت» به مرگ تدریجی خود اكتفا میورزیدند و دم بر نمیآوردند. اما تجاوز خاینان بنیادگرا دامن صدها زن نجیب را گرفته و قصهی بیماران جهادی در اكناف عالم پیچیده و حتی غضب معلمان ایرانی و سودانی وغیره شان را برانگیخته و حتی بی بی سی كه چندان مایل نیست پرده از روی ستارگان بنیادگرایش گرفته شود ناگزیر از افشای شمهای از واقعیات هولناك میگردد. بدین ترتیب وضعی پدید آمده كه بسیاری از زنان قربانی نیز، افشای تبهكاران جهادی را نه «ننگ» بلكه برعكس تسكین و مرهمی كوچك بر زخم روح شان دانسته و دریافتهاند كه از سكوت شان فقط جنایتكاران بهره خواهند برد و بس.
آیا برادران «اسناد» بیناموسی شان را ارائه خواهند داشت؟
گدیگك با پر رویی خاصی، از «اسناد» گپ میزند، باید از قدریه خانم جهادی پرسید كدام «اسناد»؟ میخواستی كه «جهادی»ات پیش از ارتكاب جنایت از تو بخواهند تا در صحنه حاضر باشی؟ یا اینكه پس از ارتكاب بیناموسی برایت گزارش بفرستند تا صاحب «سند» شوی؟
از سوی دیگر برخلاف گفته جهادی خانم، «یكی دو تنظیم متهم به این كار» نه بلكه تمام «تنظیم»ها و مخصوصاً «تنظیم»های خاین اخوانی مشمول بیناموسی در حق زنان و دختران و پسران اند. لیكن باز هم مشكل نداشتن «اسناد» تو چطور میشود؟ انتظار داشتی یا داری كه به گفته خودت آن «یكی دو تنظیم»، جریان تجاوز به خواهران و مادران شان را به «رئیسه صاحب موسسه عالی نسوان» گزارش بدهند؟
جالب این است كه در همین مصاحبه همتای «خواهر یزدانپرست» یعنی آمنه افضلی، كمی خجالت كشیده و من من كنان، تجاوز برادرانش را به «مخالفین دولت اسلامی» نسبت میدهد: «طبعاً این شرایط هرج و مرج را مخالفین دولت اسلامی و مجاهدین ازین فرصت استفاده نموده برای بدنامی مجاهدین دست به همچو اعمالی زدهاند.» (جملات خانم بی ربط است و باید كوشید تا نكته اصلی آن را دریافت.»
جهادی خانم، این «مخالفین دولت اسلامی» كیانند؟ از كره مریخ آمدهاند یا طوریكه مردم ما و دنیا میدانند همان احزاب «برادر» گلبدین، «برادر» دوستم، «برادر» خلیلی و «برادر» مجددی اند كه در «شورای هماهنگی» با هم متحد شدهاند؟
شرفباختگان بنیادگرا را همه میشناسند، اما مسئله این است كه وجدان تو آمنه خانم را مثل وجدان «استاد» و دیگر قیمهایت «امارت» و شهرت قدرت سیاسی، كلوخ ساخته در حدی كه حتی حاضر نیستی بگویی كه مثلاً به استثنای برادران جمعیتی و سیافیات، آنهمه بیناموسیها را برادران «شورای هماهنگی»ات مرتكب شدهاند. چرا؟ برای اینكه میدانی آن تفت هم بروی خودت و «برادران» مینشیند چون آنان هر قدر هم شكم یكدیگر را بدرند باز «برادر» اند و بدون «اختلاف ایدئولوژیك».
ببینیم كنیزك افضلی، سینه بریدنها، تماشای وضع حمل یك زن و تجاوز به او، تجاوزهای دستجمعی به زنان و دختران جوان و مادران سرسفید را با چه زبانی «تقبیح» میكند: «ما این عمل را تقبیح میكنیم و این عمل را غیر اسلامی و غیر بشر دوستانه اعلام میكنیم.»
جنایتكاران جنسی و «دولت» جهادی
صرفنظر از بیسوادی و بی معرفتی خاص جهادی كه بر این خانم حاكم است، در جمله بالا واقعیت مهمی نهفته بوده و رسانندهی اصلاً موضع یك خاین بنیادگرا نسبت به جنایتكاریهای فوق میباشد. فاشیست دینی چه مونث و چه مذكر، آن اعمال خوك صفتانه را فقط «غیر اسلامی» و «غیر بشر دوستانه» (شاید نزد او بیناموسیهای «اسلامی» و «بشردوستانه» هم وجود داشته باشد) میخواند زیرا در فرهنگ او زن از «غنایم جنگی» بشمار میرود. باندهای برادر گلبدین و خلیلی و... اگر جایی را از برادر ربانی یا برادر سیاف تصرف میكند، یا برعكس، به خود حق میدهند كه با زنان هر گونه خواسته باشند رفتار كنند و آنان را چو نان، فرش و دیگ و كاسه بیانگارند. پس بدیهی است كه این «برادران» و «خواهران» خاین بر آنهمه رذالتهای حیوانی، با ناز و كرشمه فراوانی «غیر اسلامی» (۱) (و نه لااقل ضد اسلامی) و «غیر بشردوستانه» (و نه لااقل ضد بشری) نام نهند. و طبعاً جزای آن هم نمیتواند جدی باشد. و بهمین دلیل است كه آمنه خانم زحمت هر گونه تعقیب بیناموسان جهادی را به صراحت رد میكند: «اگر افراد دستگیر و بسزای اعمال خود برسند، طبعاً تاثیر مثبتی دارد ولی در شرایطی كه دولت درگیر جنگ است، فعلاً این شرایط برای دولت امكانپذیر نیست.»
یعنی زنان افغان بدانید و آگاه باشید كه چون دولت انقلابی و جنگی و اسلامی و جهادی ما فعلاً مصروف جنگ با برادران است، بناً اگر مورد بیعصمتی و بیناموسی قرار گرفتهاید و یا بگیرید، بیجهت خود را زحمت ندهید و به دولت محبوب گرفتار جنگ ما عارض نشوید!!
قدریه خانم و آمنه خانم، از زبان مردم ما و مخصوصاً زنان برباد رفتهی ما چی بگوییم غیر از اینكه ایكاش با اسدالهحبیبها یكجا، شما نیز همراه خواهران و دختران و پسران جوان تان در تهكوی خانهای در چنگال «برادران» وحدتی، گلبدینی یا دوستمی تان میافتادید تا شاید دیگر اینطور خاینانه به تقدیس متجاوزان به خود و دختر، خواهر و مادر خود دهان نمیگشودید. یا از كجا معلوم كه پس از آن وضع هم دعای خیرِ سرِ «رهبران جهادی» را نمیكردید كه یكی تان را «رئیس موسسه عالی نسوان» نام نهاده و دیگر تان را «رئیس بخش زنان» باند خود؟
یادداشت ها:
۱) پشت این بحث نمیگردیم كه خانمها و آقایان نو «جهادی»، بعد از هر آروغزدنی هم كلمه «اسلامی» را باد میكنند تا هر چه بیشتر بر غلظت «جهادی» شان بیفزایند. بیخبر از اینكه این همه قلقله كردن مضحك و تصنعی اسلام جز برای خود شان، برای هر خواننده یا شنوندهی دیگر استفراغآور میباشد.