ارسالی پ. ن. آ.
وقتیكه كلمه انسان را بزبان میآوریم منظور ما صرف جنس مرد نه بلكه جنس زن نیز میباشد. در چوكات تصنیف علمی موجودات جای جداگانه برای جنس مونث و مذكر تعیین نگردیده بلكه صرف در كتگوری انسان جا داده شده است. پس انسانها چه مذكر و چه مونث بنیانگذار، تشكیلدهنده و تنظیمكننده اجتماع انسانی بوده تحت هر نوع شرایط و حالات محیطی و بالمقابل هر نوع پدیدهها مساویانه متاثر میشوند.
اگر ما بطور دقیق هدف اساسی موجودات زنده روی این كره خاكی را مطالعه نماییم همانا بقای نسل است كه هر موجود زنده را آماده مبارزه علیه هر نوع پدیدهای میسازد كه حیاتش را به خطر بیاندازد. موجودات برای نیل به هدف اصلی شان كه بقای نسل است، تشكیل اجتماعات مینمایند. پس تشكیل اجتماع هدف اصلی بقای نسل را تامین میكند.
برای تشكیل اجتماع، بقا و تداوم نسل ضروری بوده و در این امر موجودیت دو جنس (مذكر و مونث) حتمی پنداشته میشود.
حال میبینیم كه برای تولید نسل بوسیله دو جنس مختلف چه عوامل و مراحل مورد نیاز است. در رابطه با این مطلب حكم قاطع است كه هر دو جنس تولید تخمه مینمایند تا با یكجا شدن آنها مراحل ابتدایی نیل به هدف آغاز گردد.
مراحل تشكل تخمه در مردان و در زنان یك سلسله فعالیتهای فزیولوژیكی را همراه دارد. یعنی مردان و زنان نیاز به صرف انرژی لازه بغرض تولید تخمه در بدن شان دارند. ولی تفاوتی كه در مراحل تولید تخمه در مردان و در زنان دیده میشود آنست كه زنها متحمل سپری نمودن دورههای ماهوار میشوند در حالیكه مردان مبرا از سپری كردن چنین دورهاند.
زنان علاوه بر صرف مقداری انرژی جهت تشكیل تخمه یك مقدار زیاد انرژی خود را با ضایع شدن خون در دورههای شان از دست میدهند.
دوران پر درد بارداری یك مادر كه پدر از آن بیخبر است بخاطر برآورده ساختن هدف مشترك قابل دقت است. در این دوره جسم مادر مسئول نگهداری، نمو و تغذیه طفلش بوده و با خون خود فرزندش را تغذیه میدارد. و ازینهمه رنج، پدر عاری بوده و نمیتواند احساسی از آن داشته باشد.
پس میبینیم كه زنان با پذیرش رنج و صرف انرژی بیشتری نسبت به مردان در تولید نسل شریكند تا بقای نسل را تضمین نموده و در جمع موجودات زنده جایی را بنام جامعه انسانی بسازند.
اگر مردان ادعا كنند كه كارهای ثقیل را انجام داده میتوانند و زنان آن توانایی را ندارند به خطا رفتهاند. زیرا كار به هر اندازهای كه ثقیل باشد بمصرف زیاد انرژی متناسب میگردد و چنانچه تذكر داده شد زنان نسبت به مردان بیشترین انرژی را در دورههای مختلف زندگی صرف مینمایند. بناً توانایی انجام كارهای ثقیل را هم دارند.
در تشكیل اجتماع انسانی و تولید نسل هر زن و مرد مساویانه سهم دارند و باید حقوق زن در جامعه معادل و مساوی حقوق مرد باشد. زنان این حق مسلم خود را در جامعه تثبیت و تعیین میكنند. مردان بخود نبالند كه به زنان حق میدهند و یا از حق محروم شان میسازند. بلكه زن امروز معنی واقعی زندگی را دانسته و توانایی تامین حقوقش را با نیروی خودش در جامعه دارد.
در این زمینه مثالی میآوریم. اگر دو فرد یكی لاغر اندام و دیگری فربه و چاق بوده بخاطر وصول به هدفی دست بهم بدهند و خانهای را برای آسایش شان اعمار و مساویانه كار و مصرف نمایند و سرانجام به هدف خویش نایل آیند آنگاه كدام عدالتی خواهد بود كه حقوق بیشتری را در مورد خانه برای شخص فربه قایل شده و حقوق كمتری را به فرد لاغر اندام قایل شده و نامش را عدل و انسانیت بگذارد؟
وقتیكه در عدالت انسانی عمل فوق بیعدالتی و بیانصافی شمرده میشود به یقین كه در عدالت خداوند همچو بیانصافیها و بیعدالتیها گنجایش ندارد.
وقتی زنان را خونخوار، جلاد و جنایتكار نمییابیم دلیلش آن نیست كه زنان ناتوان اند و نمیتوانند این اعمال غیر انسانی را كه برای عدهای از مردان مفهوم «شجاعت» را میگیرند انجام دهند. بلكه زن ارزش زندگی و انسان را فهمیده و منطقیتر فكر میكند و بر مصیبتی كه بر انسان میآید از نگاه یك مادر بفرزند و جگر گوشهاش مینگرد.
بنیادگرایان و روحانیون و ملایان مرتجع ما میخواهند قوانینی را وضع نمایند تا زنان را از تحصیل و سهمگیری فعال در امور مختلف باز بدارند و مانند گذشتهها و تا آخر حكمروایی مستبدانه و جاهلانه را با سواستفاده از دین بر نصف نفوس جامعه تداوم بخشند كه این حركتی ضد انسانی و ستمگرانه بوده و در نتیجه باید با پیكار متحدانه و آگاهانه زنان و كلیه مردان شرافتمند و آزادیخواه در هم شكسته شود.