در حاشیه کنفرانس هرات
سر و صدای فراوان كنفرانس هرات آقای اسماعیل خان هم مثل دهها كنفرانس و گردهماییهای «جهادی» قبلی سرانجام فرو نشست و دیدیم كه این هیاهوی بسیار هم برای هیچ بود. در آینده نیز اگر در بستر همین خرك و درك جاری جلساتی ازین قبیل دایر شود جز ناكامی مفتضحانه، سرنوشت دیگری نخواهد داشت. چرا؟ زیرا:
۱) علت فاجعه بیكران و بیمانند حاكم در افغانستان، احزاب مزدور و بخصوص جنس بنیادگرای آنهاست كه زیر پوشش دین و مذهب بر جان و هستی و عفت و غرور مردم ما پنجه در افكندهاند. معادلهای كه یكطرف آن را رهبران میهنفروش این احزاب تشكیل دهد، هرگز نمیتواند مساوی به حل كوچكترین مسئله شود چه رسد به قطع جنگ، التیام زخمهای مردم و اعمار مجدد كشور.
۲) دشمن بیچون و چرا و نابخشودنی ملت ما بنیادگرایان اند. اینان برای ملت ما مرادف خاینترین، جنایتكارترین و بویناكترین نوع حكمرانان تاریخ میباشند و بنابر این از آنان كه ستمكاری و خیانت و جنایتپشیگی در ذات شان است، هرگز نباید و نمیتوان به مطالبه صلح و آزادی و عدالت و استقلال... پرداخت. تحقق ابتداییترین آرزوهای مردم ما هم بدون برافتادن حاكمیت بنیادگرایان ناممكن است. در حالی كه مجلسهای با رنگ و بوی «جهادی» هم برای تحكیم این حاكمیت خونبار بودهاند.

هدف اولی و آخرین این كنفرانس تلاش برای گره زدن سرنوشت ملت ما با بنیادگرایی و تثبیت این یا آن «رهبر» خاین «جهادی» است كه از سر و پایش خون مردم میچكد و فقط و فقط شایستهی محكمهای صحرایی و چند بار اعدام میباشد. بناً كسانی كه بخواهند هنوز هم دم این یا آن «قیادی» را چسپیده و برای تحمیل «امارت»اش كنفرانس برپا نمایند، بر زخم مردم ما نمك پاشیده آنان را بسختی رشیخند كرده و مرتكب كثیفترین خیانت نسبت به تودهای سوگوار میشوند.
۳) اگر فردی مثل آقای اسماعیلخان (و نظایر او) بخواهد كنفرانسش از طرف مردم جدی گرفته شود قبل از همه و مهمتر از هر چیز باید حسابش را با كلیه «امیران» جنایتكار بنیادگرا جدا و صاف ثابت كند. آشتی دادن مردم ما با میهنفروشان مذهبی محال و درعین حال خیانت است. آقای اسماعیل همان شوخی بسیار نابخشودنی و آزاردهندهی حقانیها، محسنیها و محمدیها و... را تكرار كرد وقتی از یك طرف به زیارت گلبدین شتافت و از طرف دیگر علیه دوستم تاخت و آن همرزم «برادر جهادی» خاینش را «غیر قابل قبول» اعلام كرد. او باید بداند پیش از آنكه و بیشتر از آنكه به دوستم بپردازد، شرافتمندانه و آبرومندانه اینست تا نسبت به «برادر قیادی حكمتیار صاحب» توجه كند كه چگونه و چرا در آغوش آن ملیشای «ملحد»، «كمونیست»، «گلیمجمع»، مزدور ببرك و ازبكستان و... غنود؟ ضمناً بر اسماعیلخان است بیاد آورد كه هنوز «برادر حكمتیار» از شهنواز تنی «ملحد و كمونیست و وطنفروش» هم ولو جدا شده باشد اما طلاق نگرفته و دست در دست دوستمبای گذاشت!
بنظر میرسد اسماعیلخان كه كار «صدراعظم صاحب» شما شش قاته خراب است. درین مورد رسم وطن ماست آقای اسماعیلخان كه هر دو طرف زوج خرام را باید به گلوله بست و نه یكطرف را!
دوستم بیسواد و آلت دست را به هر لعن و دشنامی آلودن ولی گلبدین خاین را «برادر قیادی» خواندن - زیر نام هر گونه دیپلماسی و سیاستی كه باشد - اوج ریاكاری و سازشكاری خاینانهای است كه مردم ما دیگر از آن بجان آمدهاند.
۴) در تمامی این كنفرانسها بطرزی حیرتانگیز و باورنكردنی روحیهای مملو از حساسیت بغایت ناشرافتمندانه بر ضد زن مستولی بوده است. هر چند شركت «بشیرالمومنات»هایی از نوع فاطمه یاسرها و سایر عیال بنیادگرا در ماهیت مافوق ارتجاعی اجتماعات مذكور ذرهای تغییر نمیتواند ایجاد كند، ولی نخوت و جنون ضد زن سررشتهداران وحشی در حدی میباشد كه كوچكترین توجهی به حفظ ظاهر هم نكرده و حتی «عاجزه»های دست نشانده و كوكی خود را نیز در گردهماییهای شان راه نمیدهند.
انكار بیشرمانهی موجودیت نصف نفوس كشور به معنی كوبیدن اولین میخ بر تابوت این گردهماییهای ضد مردمی بوده است.
بدون تمركز به از بین بردن مكروب بنیادگرایی، كشور در حال احتضار را با هیچ جلسه و شورایی هر قدر هم پر خرج و تبلیغ، نمیتوان از چنگال كرگسان پلید نجات بخشید.
تنها با قطع ید و واژگونی حاكمیتهای فئودالی بنیادگرایی است كه امكان انعقاد وسیعترین گردهماییها با شركت كلیه نیروهای سیاسی وطن ما در فضایی واقعاً دموكراتیك و مبنی بر اصول دموكراتیك پیدا خواهد شد.