داکتر بشر دوست و عریضه «شعله‌ای» نبودنش!

من نمی‌توانم به «رادیو آزادی» به طور منظم گوش دهم ولی برنامه «در امواج آزادی» را کمتر ناغه کرده‌ام.

«در امواج آزادی» پنجشنبه ۲۴ حوت ۱۳۸۵ سه نفر شرکت داشتند: جعفر رسولی، صدیق چکری و داکتر رمضان بشردوست. اولی از آنانی است که گویی فقط به همین خاطر آفریده شده که زبان و نوکر خانه‌زاد رژیم بر سر اقتدار باشد چه رژیمی چپ یا راست باشد چه میانه، دموکرات یا ضد دموکرات و ضد ملی. البته او همانقدر که به هر قیمتی و با نادیده گرفتن پیکر گندیده‌ی دولت کرزی به علت سازش با جنایتکاران و جاسوسان خود را ملزم به دفاع از آن می‌داند به همان اندازه و حتی از صدق دل بیشتر مدافع سیاست‌های امریکا و متحدان و نیز ایران در افغانستان و در سطح جهان است. من هیچ شکی ندارم که اگر فردا دایناسورهای طالبی رویکار بیایند یا جنایت‌پیشگان «ائتلاف شمال» قدرت را به صورت یکدست غصب کنند، آقای جعفر رسولی برای آنان حنجره‌اش را سختتر خراش خواهد داد.

صدیق چکری معرف حضور خوانندگان است. او اگر به علت رهبری باند خاین و جنایتکار ربانی، فرضاً از هر لکه‌ی جنایت‌ها و بی‌عفتی‌ها و قتل‌عام‌ها و غارت‌ها و جاسوسی به «آی‌اس‌آی» و «سی‌آی‌ای» و «واواک» بری می‌بود، تنها جشن کتاب سوزان تحت نظر وی در (۱۹۹۲ـ۹۶) سال‌های امارت سراسر خون و خیانت و رهزنی و بی‌ناموسی باندش کافی است که رویش را تاریخ کشور سیاه و سیاه نگه دارد. جالب است که این خاین در جریان حملات بدمعاشانه و با سبک جهادیش بر رمضان بشر دوست، فراوان از کلمات انگلیسی استفاده می‌کند تا شاید به شنوندگان برساند که خلاف شایعات، او صرفاً یک آدمکش اجیر و تروریست مسلمان نه بلکه تحصیلکرده‌ایست آشنا به زبان انگلیسی! چشم انجنیر ذکریا روشن! یک فحاش هرزه‌ی دیگر تا مغز استخوان ضد ملالی جویا اما انگلیسی دان!

اما آقای بشردوست.

بر هیچکس پوشیده نیست که یکی از علل پیشروی برق‌آسای شترگاوپلنگ‌های طالبی، سوار بودن ریاکارانه‌ی آنان بر توسن طرفداری از ظاهرشاه بود. در آن زمان مردم ما که سوختن در جهنم باندهای جهادی را تجربه می‌کردند، ظاهرشاه چه که بنابر قولی حتی سگ او را هم بر به اصطلاح رهبران خونخوار جهادی ترجیح می‌دادند.

آقای بشردوست هم از عالم ناشناخته بودن یک شبه به معروفیت و اعتبار در گستره‌‌ی افغانستان نایل آمد. زیرا صدای مخالفت صریحش را با جنایتکاران و دولت فاسد اعلام داشت. و در انتخابات کذایی بیش از سی هزار رای آورد که اگر دست کثیف «ائتلاف شمال» در کار نمی‌بود به یقین تعداد رای خیلی بیشتر از این می‌بود.

تا همین چند ماه پیش هم تمرکز او بر افشای جنایتکاران و فساد دولت بود هرچند نه آنچنان آشتی‌ناپذیر و واژگون خواهانه مثل ملالی جویا ولی به هر حال مردم فکر می‌کردند در ولسی جرگه‌ی تحت کنترول مافیای جهادی و خاینان گلبدینی و طالبی و پرچمی و خلقی، در کنار صدای ملالی جویا صدای دومی از یک مرد هم گاهگاهی طنین می‌افکند که خوب است.

اما اینک آقای بشر دوست شروع نموده که بر شعارهای برحق ضد جهادی و پرچمی و خلقی‌اش، ضدیت با مائوییزم و مائوییست‌ها را علاوه سازد. چرا؟ آیا او تحلیل و شناخت دقیقی از جنبش مائوییستی در افغانستان دارد؟ فکر نمی‌کنم. در غیر آن او باید می‌دانست که جنبش مائوییستی یا شعله جاوید یا دموکراتیک نوین، یگانه گرایش ایدئولوژیک‌ـ ‌سیـاسی بود و هست که افتخار مبارزه پیگیر بر ضد بنیادگرایان و میهنفروشان پرچم و خلق را داشت؛ بزرگترین جریان سیاسی به شمار می‌رفت و از شهرت و اعتبار و محبوبیت حتی در منطقه برخوردار بود؛ اکثر رهبران و فعالان و اعضای سازمان‌های مختلف متعلق به آن، به علت ایستادگی روی استقلال افغانستان و عقاید شان، به دست بنیادگرایان و پرچم و خلق ترور و تیرباران شدند. امروز هم با وصف تحمل ضربات هولناک و جبران ناپذیر، این جریان کماکان در مرکز حملات خاینان اخوانی و پرچمی و خلقی قرار دارد. این خاینان همیشه در هنگام احساس افلاس و ورشکستگی سیاسی در مقابل این و آن فرد یا تشکل، او را متهم به شعله‌ای و مائوییست بودن می‌کنند. این به سادگی می‌رساند که تمامی خاینان و جانیان مذهبی و غیرمذهبی مردم ما، اساسی‌ترین دشمن شان را عمدتاً در وجود شعله‌ای‌ها می‌بینند تا جریان ایدئولوژیک و سیاسی دیگر.

پس تزیید ناشیانه‌ی مائوییست‌ها در کنار خاینان اخوانی و پرچمی و خلقی توسط آقای بشردوست، هیچ دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد جز اینکه وی می‌خواهد به این وسیله به درگاه خاینان مزبور عریضه دهد که شعله‌ای نیست! ولی او نمی‌فهمد که برای به سمع رسانیدن اینگونه عرایض به گوش آنان به هیچوجه نباید به خود اجازه‌ی تحریف بسیار زشت و ناجوانمردانه تاریخ و واقعیت یک جنبش سربلند سیاسی را بدهد. او باید بداند که هر قدر هم بی‌ربط بر بد و رد گفتن بر شعله جاوید اصرار ورزد، کمپ‌های خاین مذکور چنانچه گفتم اتهام «مائوییست» را بر او می‌زنند. لیکن وی لازم است توجه نماید که برای یک مبارز اگر می‌خواهد صادق و حق‌بین و نترس باشد چاره‌‌ی کار آن نیست که پیش گرفته است. ضمناً آقای بشردوست خوبست آگاه باشد که شعله‌ای‌ها سازمان‌های معین خود را دارند و از نظر سیاسی بین آنها و او فاصله زیادی وجود دارد. او در چهار چوب نظام و با سازش و مصالحه با جنایتکاران و فسادزادگان حاکم می‌خواهد مردم تباه شده‌ی ما را به رستگاری رهبری کند، در حالی که آنها معتقدند بدون واژگونی خرک و درک گندیده‌ی فعلی هیچ مفری وجود ندارد و هرگونه امیدآفرینی به روزبهی مردم در چهارچوب حاکمیت مافیای جهادی و شرکا، در آخرین تحلیل خیانت به مردم است.

از همه مهمتر اینکه از یاد نبرد که اگر در او کوچکترین رگ شعله‌ای هم سراغ می‌شد، امریکاییان آقای کرزی را برحذر می‌داشتند که دست او را از سفارت افغانستان در فرانسه گرفته و مستقیماً در وزارت پلان بنشاند. علاوتاً اگر این تصادف دگرگون‌کننده اتفاق نمی‌افتاد، معلوم نیست وی تا کی کار زیر دست یک جنایتکار پلید مثل محراب‌الدين مستان در سفارت افغانستان در فرانسه را عار نمی‌شمرد، چیزی که یک شعله‌ای آن را نه عار که مرگ می‌انگارد.

اگر آقای بشردوست با تکرار اینکه همه و منجمله شعله‌ای‌ها به «تجارت سیاسی» پرداختند، عناصری مثل اعظم دادفر، رنگین سپنتا، کریم براهوی و نجیب روشن در دستگاه آقای کرزی مدنظرش باشد باید گفت که از دید شعله‌ای‌ها این افراد بدترین خاینان به آرمان‌های مائوییستی به حساب می‌روند. حساب شعله جاوید از آنان به همان اندازه جداست که با ملاراکتی، سیاف، گلبدین، دوستم، گلابزوی، رنجبر، قانونی و خلیلی. آقای بشردوست اگر می‌خواهد با پرنسیب و آگاهانه و غیرارتجاعی حرکت داشته باشد نباید با اشاره به چند چهره مفلوک و مرتد، به یک جریان با شکوه سیاسی لجن بپاشد.

اگر وی می‌پندارد که با ذکر مائوییزم در کنار میهنفروشان جهادی و پرچمی و خلقی، «وجیه المله»‌تر جلوه خواهد نمود، باز هم دچار اشتباه است. او باید بداند که شعور سیاسی مردم ما به طور چشمگیری بالا رفته است. اکثریت آنان این آگاهی را دارند که شعله‌ای‌ها از اول تا امروز مرتکب هیچ خیانت و جنایتی نسبت به مردم و وطن نشده و قطره‌های خون شان در سنگرهای جنگ مقاومت ضد روسی و قتلگاه‌های جلادان اخوانی و سگان روس‌ها وثیقه‌ی این اعتقاد و احترام شان را تشکیل می‌دهد. آیا او آن چشم وجدان را ندارد که این وثیقه را ببیند؟

آقای بشردوست اجازه بدهید قصه کوچکی را مختصراً بگویم:

در سال‌های جنگ ضد روسی در مجلس کلانی با شرکت مجاهدین منسوب به گروه‌های مختلف، یکی از به اصطلاح مجاهدین که با طمطراق صحبت می‌کرد و می‌کوشید میدان دار مجلس باشد حین حمله به پرچم و خلق از «کمونیست‌های شعله‌ای» هم نام گرفت که در برابر اسلام عزیز ایستاده اند و ...

اما یکی از پیرمردان حاضر در مجلس که بعداً دانستم از جنگاوران با نام و نشان ولایات غربی کشور به شمار می‌رفت و مکتب هم ندیده بود، سخنان او را قطع کرده و با صلابت و خشمی خاص گفت: «مگر شعله‌ای‌ها به خواهر و مادرت دست انداخته اند که آنها را مثل وطنفروشان پرچم و خلق می‌کوبی؟ ما در اینجا جمع شده‌ایم که بر ضد این وطنفروشان گپ بزنیم یا بر ضد کسانی که همین حالا دلاورانه‌تر از همگی ما و شما با روس‌ها و غلامان آنها می‌جنگند؟ و...» سخنران اخوانی دیگر جرئت نکرد به حرف‌هایش ادامه دهد.

شما آقای بشردوست نباید از آن پیرمرد شجاع و شرافتمند بسیار عقب باشید. او با زبان عامیانه حقیقت را بیان داشت و اگر محافظه‌کاری، جبن، مصلحت جویی و چاپلوسی مقابل اخوان و امریکا و متحدان در اصول سیاسی و شخصیت شما جایی نداشته باشند باید با استدلال نیرومندتر، مجاب کننده‌تر و علمی‌تر از او در برابر قاتلان و مزدوران بیایستید نه اینکه به منظور نمایش انتی کمونیزم اخوان و امریکا پسند تان، به مسخ حقایق و تحبیب غیر مستقیم اراذلی که ظاهراً آنان را عامل بربادی کشور قلمداد می‌کنید، توسل جویید.

دفاع از استقلال، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در افغانستان محتضر ما با دشنام و توهین به شعله‌ای‌ها به هر بهانه‌ای که باشد، دفاعی کاذب بوده و سرانجام به همزبانی با خاینان دینی و غیر دینی به این مرز و بوم منجر خواهد شد.

در پایان با حرکت از اینکه شما یک سکیولاریست نه ولی یک مذهبی مرتجع هم نیستید، شاید برای تان مفید باشد این عبارت معروف کشیش ضد فاشیست در فلم ایتالیایی «روم شهر بی‌دفاع» را بیاورم که زبان حال روحانیون مترقی در گذشته و حال می‌باشد که به جای جنگ و جاسوسی علیه انقلابیون، مبارزه بر ضد روحانیون خاین و مزدور را وظیفه خود می‌دانند. کشیش در پاسخ به شکنجه‌گران فاشیست که از همکاری او با پـارتیزان‌هـای کمونیست می‌پرسنـد پاسخ می‌دهـد: «من معتقدم کسی که برای عدالت و حقیقت می‌رزمد، گامزن راه خداست.»

برگرفته از سایت «افغان ـ جرمن آنلاین»

آخرین مطالب