
مردم دنیا بار دیگر شاهد توفان در ایران سرزمینی بوده اند که سی سال است در جهنم جلادان مذهبی میسوزد. زنان و مردان به جان آمدهی ایران تقلب در انتخابات را بهانه قرار داده و در خیابانهای تهران و سایر شهرها، یک صدا علیه رژیم شعار سر دادند. تقلب گسترده در انتخابات برای مردم اهمیت نداشت. آنان میدانستند رژیمی که دستش تا مرفق به خون دهها هزار از بهترین فرزندان ایران رنگین است و از اول تا حال با تهدید و ترور و تزویر مرادف بوده است، چگونه ممکن است انتخابات آزاد را برگزار نماید؟ برعلاوه مردم آگاه ایران میدانستند که موسوی، کروبی، رفسنجانی و خاتمی که به علت سگجنگی درون رژیمی از تقلب در انتخابات سخن گفته و کوشیدند خود را «رهبران» جنبش تثبیت نمایند، هیچ فرقی با برادران خاین شان به سرکردگی خامنهای و احمدینژاد ندارند. صرف نظر از رفسنجانی ملیاردر که بوی جنایتها و خیانتهایش عالم را فرا گرفته، موسوی و کروبی و خاتمی نیز داغ قتل عام زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷ وغیره جنایتهای نابخشودنی را بر پیشانی دارند. بدون شک اینان با «برادران» بر سر قدرت خود دارای تضادهایی اند اما مخالفت و نفرت مردم علیه کل نظام جمهوری اسلامی، همهی باندهای رژیمی را به وحشت انداخته و در یک صف نگه میدارد. در تاریخ استبداد خونبار ولایت فقیه جریان به اصطلاح «اصلاحطلبان» درست در مقطعهایی به میدان آمده که جنبش مردم سرنگونی نه این و آن «رهبر» بلکه واژگونی نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است. اکنون هم که پیدا بود مردم برای درهم شکستن رژیم دژخیمان مذهبی به پاخاستهاند، اصلاحطلبان به رهبری موسوی میکوشند تا رژیم منفور را از سقوط نجات دهد و با این هدف مردی به بد نامی حتی رفسنجانی را در کنارش دارد. از نشستن موسوی بر جای احمدینژاد، امریکا و متحدان هم استقبال میکنند زیرا آنها هر جنایتکاری را به شرطی تبعیت از سیاستهای شان، دوست دارند درست همانطوری که در کشور بلا کشیدهی ما تیم جلادانی به سرکردگی داکتر عبدالله را بر تیم جنایتکاران مافیایی به سرکردگی کرزی ترجیح میدهند بدون کوچکترین اعتنا به داغهای خون و خیانت بر داکتر عبداله و باندش.
موسوی، خاتمی، کروبی و امثالهم که بر سر و روی خود لکههای خون مردم را دارند، در فردای آزادی ایران در کنار به اصطلاح «اصول گرایان» محاکمه صحرایی خواهند شد. اینان در واقع شریرترین پاسداران فاشیزم مذهبی اند..
مهدی کروبی گفته است: «با برگزاری انتخابات مجدد اراده ملت را بپذیرید و بقای نظام را تضمین کنید.» این زبان و نیت کلیه «اصلاح طلبان» نظام خون و خیانت اسلامی است. میخواهند با رنگ سبز و نعره الله و اکبر، رنگ خون از روی اندام خود و نظام جنایت و خیانت شان را پوشانیده و بر دوامش بیفزایند. موسوی هم دروغ میگوید که «خواسته مردم دفاع از جمهوریت نظام در کنار اسلامیت آن است.» مردم به جان رسیدهی ایران به هیچ چیزی کمتر از سرنگونی نظام راضی نخواهند بود. تا به حال دیده نشده که جریانی رفرمیست ولو قوی و با پایه تودهای، نظامی خودکامه و خونبار را اصلاح کرده باشد. در افغانستان ما هم امریکا و نوکران مذهبی و غیر مذهبیاش که ادعا میکنند میتوانند در چهارچوب همین رژیم جهادیـ مافیایی به سردمداری کرزی «عدالت»، «دموکراسی» و «حقوق زن» را برقرار سازند، در آخرین تحلیل حامی، همدست و جزء ماشین دولتی جنایتکاران مسلط اند که برای شان ثروت و قدرت میبخشد و بنابرین هرگز نمیخواهند از بین برود. اینان به خاطر حفظ «نظام» شان نه فقط خواهان خروج نیروهای امریکا و متحدان از افغانستان نیستند بلکه با طالبان مزدور و هر گروه خاین و آدمکش دیگر نیز کنار خواهند آمد.

قیام نشان داد که رژیم جنایت چقدر منفور، سست و لرزان است. و مردم به جان آمده آموختند که دولت پلیسی مذهبی خونخور را به سان رژیم محمد رضاشاه که ژاندارم منطقه بود، میتوان در هم شکست.
قیام سرنگون خواهانهی مردم ایران با خیانت «اصلاحطلبان» مواجه است. ولی عمر رژیم تبهکار جمهوری اسلامی به شمارش افتیده است. قیام مردم ایران با بلند شدن بازوی توانای کارگران و تودههای روستایی، بار دیگر اعتلا و اقتدار خواهد گرفت و این بار نظام فاشیستـی تئـوکراتیک را بر سـر تمـامی پاسدارنش چه «اصلاحطلب» و چه «اصولگرا» خراب خواهد کرد. پیروزی انقلاب استقلال طلب و عدالت خواهانه و ضد بنیادگرایی ایران، بر تمام منطقه و منجمله افغانستان اسیر مافیای جهادی و مالکان خارجی آن، اثر بزرگی خواهد داشت. سگان وطنی رژیم ایران از غریو ضد ولایت فقیه به خود میلرزند. بگذار با سقوط تخت و بخت ملایان هار در آن کشور، سگان مذکور نیز مرگ شان را تجربه کنند.
توفنده و پیروز باد مبارزه مردم ایران بر ضد رژیم جنایتپیشهی جمهوری اسلامی!