مردم ما با تجربه حكمروایی ترهكی تا نجیب، از تكرار تاریخ میترسیدند ولی اینك غمانگیزترین، نفرینشدهترین و روانفرساترین تكرار را شاهدند. آن دلقكهای مزدور در چتلدانی تاریخ مدفون شدند اما از ثور سال گذشته تا كنون، بر جای آنان گدیهای كوكی به مراتب وطنفروشتر، جانیتر و ضد دمكراتیكتر نشسته و میخواهند كشور ما را زیر سیطره كامل دراكولایی خود درآورند. ربانی و گلبدین و همدستان با بیشرمیای غیرقابل وصف، بر تمامی قسم و قرآنها و معاهدات گذشته پا نهاده و در جلالآباد زیر فشار قومندانانی خشمگین و بجان آمده، با دستپاچگی «كابینه»سازی كردند تا پس از تنفسی چند روزه، مجدداً به كلهخوری یكدیگر آغاز نمایند.
مجلس قرآنخوری را در جلالآباد گرفتند تا «ثابت» سازند كه دیگر كلید شان در دست خارجیان نیست. گویی مزدوری و وابستگی به بیگانگان مسئلهای جغرافیایی است! این خودفروختگان نمیدانند كه اگر در گذشته هم تمامی معاهدات شان در داخل كشور انجام میگرفت، ذرهای وابستگی آنان را نكاسته و نمیپوشاند. چشمپارگی این ریاكاران غدار سرحد نمیشناسد: ربانی فرد تبهكاری را كه تا دیروز «تروریست، جنایتكار، سبع، نهضتكش، یاغی وغیره میگفت (رجوع شود به اعلامیه جمعیت درباره شهادت ۳۰ تن از مجاهدین جمعیت در تخار بدست گروپ گلبدین)، بعنوان «صدراعظم» قسم داده و گلبدین با «وزرا»یی كه تا دیروز مباحالدم میدانست، «مراسم تحلیف» بجا میآورد! مردم ما كه از مناسبات سگ و پشك مانند احزاب بین هم به خوبی آگاهند، مطمئن اند كه این تازهترین مضحكه كابینهسازی نیز دیری نپاییده و اینها بار دیگر بطور جدی به دریدن یكدیگر آغاز خواهند كرد. نشانههای آن از هم اكنون پیداست: «صدراعظم» صاحب تروریست جرأت ندارد در داخل شهر كابل شود؛ عناصر بیحیثیت و ذلیلی كه به ننگ همكاری با جنایتكاری پلید تن دادهاند، با هزار تحقیر و توهین از شركت در «جلسات كابینه»، بوسیله شورای نظار باز داشته میشوند؛ گلبدین با دوستم یعنی فردی به صحبت مینشیند كه موجودیت نیرویش را در كابل علت اصلی جنگها و راكتبارانهای وحشیانهاش میخواند؛ مردم كابل از كابوس بارش راكت، رهایی نیافتهاند...
به این ترتیب بنیادگرایان و چاكران شان كه كوشیدند با قرارداد جلالآباد تصویری از خود ارائه دهند كه گلبدین و ربانی و وزرای شان پس از لیسیدن خون از سر و روی یكدیگر «دولت اسلامی» بوجود آورده و افغانستان به سوی «ثبات» پیش خواهد رفت، شكستی رسوا خوردند. اوراق قرارداد جلالآباد با راكت و گلوله در خون مردم كابل ما آغشته و در دهان به اصطلاح رئیسجمهور و صدراعظم و كسانی فرو رفت كه بسان مگسهایی خود را بنام «وزیر» به آن دو چسپانیدهاند.
هیچ رنگ و لعابی نیست كه چهره خاین و درماندگی فاشیستهای بنیادگرا را بپوشاند. ازاینجاست كه به اشاره اربابان به ماجراجویی كمك به عوامل ارتجاعی و كثیف از نوع خود در تاجیكستان میپردازند تا غیر از ادای نوكری تحقق رویای ضیاالحق مبنی بر تسلط بنیادگرایان در جمهوریهای آسیای میانه، به فكر ابلهانه خود توجه مردم عذابكش ما را بسویی دیگر مثلاً به «تجاوز دولت تاجیكستان و روسها» معطوف سازند! فكر شیطانی خوبی بود بشرط آنكه كارد این خاینان به استخوان مردم ما نرسیده و ماهیت پوشالی شان برملا نشده بود. دشمنان خونی مردم و آبادی وطن به آسانی قادر نخواهند بود پیكان مبارزه و خشم بنیانكن تودهها را از طرف خود به سوی دیگر منحرف سازند. عطش حیاتی مردم جنگزده، گرسنه و غرق در هزار و یك مصیبت دیگر ما در حال حاضر به آرامش، آزادی و دموكراسی خلاصه میشود. آیا نجیب میهنفروش و كاركشته درین گونه توطئهها، توانست جنگ ضد روسی و ضد رژیم خودش را به جنگ ضد پاكستان برگرداند؟
بنیادگرایان دشمن دموكراسی، جنایتكار و خیانتپیشه و پادوان شان قادر نخواهند بود دولتی یكدست و استوار ایجاد كنند. اختلافات و رقابتهای خونین درونی، ضدیت و نفرت بیپایان مردم علیه آنان و تجرید و مسخره بودن در سطح جهانی نخواهند گذاشت مشتهای این وطنفروشان یكی شده و بر سر مردم ما حواله گردد.
اینان در بنبست گیر كردهاند، باد پوقانهی «دولت اسلامی» شان با تجاوز به جان و مال مردم مدتهاست خالی شده است. و فقط با استفاده از پراكندگی نیروهای دموكراسیطلب و ضد بنیادگرایی است كه هنوز اهرم یك شبه حكومت را در دست دارند.
بر نیروهای آزادیخواه و دموكراسیخواه است تا هر گونه تصور واهی را دور انداخته، بدون كرنشهای «دیپلماتیك» و بدون توسل به شیوههای كبكی، بخاطر نبرد با دشمنان آزادی و دموكراسی با شمشیر روشن و پرافتخار دموكراسی پا به میدان نهند.