كابل‌ كماكان‌ اسیر خیانت‌ و رذالت‌

اعتراض‌ زنان‌ كابل‌

روز سه‌شنبه ۱۳‌ دلو ۱۳۷۱ تعدادی‌ از زنان‌ با اطفال‌ شان‌ كه‌ از شدت‌ سرما می‌لرزیدند، به‌ نشانه‌ی‌ اعتراض‌ بر اوضاع‌ بسیار بد و وحشتناك‌ كابل‌ نخست‌ مقابل‌ تعمیر ملل‌متحد با لحنی‌ شدید بی‌اعتنایی‌ این‌ موسسه‌ را در رابطه‌ با اوضاع‌ داخلی‌ افغانستان‌ محكوم‌ نمودند. یكی‌ از زنان‌ پاكستان‌، ایران‌ و عربستان‌ را بخاطر مداخله‌ بیشرمانه‌ی‌ شان‌ ملامت‌ نموده‌ گفت‌: «این‌ كشورها عاملین‌ اصلی‌ كشتار، دزدی‌ و بربادی‌ در وطن‌ ما بوده‌ و هر یك‌ آنها به‌ گروه‌های‌ طرفدار و مزدور شان‌ كمك‌ مالی‌ و نظامی‌ می‌نمایند تا بیشتر از این‌ وطن‌ ما را به‌ به‌ خاك‌ و خون‌ بكشانند.»

پدر حمید گل‌ فرمان‌ آتش‌بس‌ می‌دهد!

شام‌ جمعه‌ ۱۴ حوت‌ ۱۳۷۱ رادیو كابل‌ اعلام‌ كرد كه‌ جنرال‌ حمیدگل‌ به‌ آتش‌بس‌ غیررسمی‌ بین‌ نیروهای‌ درگیر در جنگ‌ نظارت‌ مستقیم‌ می‌نماید و هیئتی‌ را مامور نموده‌ تا در نقاط‌ حاكم‌ نظامی‌ رفته‌ و هر گروهی‌ را كه‌ از مقررات‌ آتش‌بس‌ خلاف‌ورزی‌ می‌نماید نشانی‌ كند.

پیام‌ جنرال‌ حمیدگل‌ پاكستانی‌ در زمانی‌ برای‌ نیروهای‌ مسلح‌ درگیر در كابل‌ فرستاده‌ می‌شود كه‌ سران‌ «جهادی‌» غرض‌ آتش‌بس‌ دایمی‌ و امضای‌ موافقتنامه‌ی‌ صلح‌ اسلام‌آباد به‌ پاكستان‌ رفته‌ بودند.

این‌ امر بخوبی‌ بیانگر این‌ واقعیت‌ است‌ كه‌ جنرال‌ صاحب‌ در غیاب‌ به‌ اصطلاح‌ رئیس‌ جمهور و دیگر رهبران‌ «جهادی‌» دولت‌ اسلامی‌، گرداننده‌ی‌ امور كشور بوده‌ و سیلی‌ دیگری‌ است‌ بروی‌ آن‌ بیشرم‌هایی‌ كه‌ ادعا دارند دولت‌ اسلامی‌ آزاد و مستقل‌ است‌.

جهادی‌های‌ پست‌فطرت‌ یك‌ نفر را می‌كشند اما به‌ مرام‌ بی‌ناموسانه‌ی‌ شان‌ نمی‌رسند

شفیقه‌ معلمه‌ كودكستان‌ چنین‌ حكایت‌ می‌كند:

«شب‌ یكشنبه‌ ۲۳ حمل‌ ساعت‌ ده‌ شب‌ ۴ نفر مسلح‌ از حزب‌ اسلامی‌ گلبدین‌ داخل‌ منزل‌ ما شدند. در آن‌ شب‌ كه‌ مهمان‌ هم‌ داشتیم‌، شوهرم‌ رسول‌ از دزدان‌ مسلح‌ حزب‌ خواهش‌ كرد كه‌ به‌ اتاق‌ «سیاه‌سرها» داخل‌ نشوند و تمام‌ اموال‌ و دارایی‌ خانه‌ را در اختیار شان‌ گذاشت‌. جنایتكاران‌ در حالیكه‌ در دهلیز خانه‌ ضربه‌ای‌ فیر می‌كردند بطرف‌ زن‌ها حمله‌ور شدند و مردان‌ با دست‌ خالی‌ ضمن‌ زد و خورد از ما دفاع‌ نموده‌ و از ورود دزدان‌ بی‌ناموس‌ به‌ داخل‌ اتاقی‌ كه‌ زن‌ها پناه‌ برده‌ بودند ممانعت‌ كردند. در اثر فیر آنها دست‌ شوهرم‌ زخمی‌ برداشت‌ و برادر شوهرم‌ امین‌ ۲۳ ساله‌ كه‌ تازه‌ نامزد شده‌ بود بخاطر دفاع‌ از عفت‌ و ناموس‌ ما به‌ شهادت‌ رسید. ظاهراً از برخورد تفنگداران‌ چنین‌ معلوم‌ می‌شد كه‌ آنها می‌خواستند حسینه‌ خواهر شوهرم‌ را با زور فرار دهند. اما در اثر مقاومت‌ شوهرم‌ و برادرش‌ با آنكه‌ یكی‌ زخمی‌ و دیگری‌ شهید شد‌ جانیان‌ بی‌ایمان‌ و بی‌وجدان‌ نتوانستند به‌ مرام‌ شوم‌ شان‌ نایل‌ شوند و ناچار با خبر شدن‌ همسایه‌ها و مردم‌ محل‌ پا به‌ فرار گذاشتند.»

مردم‌ بین‌ دو سنگ‌

روز دوشنبه‌ ۲۳ حمل‌ تعدادی‌ از اهالی‌ قلعه زمان‌ ان‌ و ده‌خدایداد كه‌ به‌ طرف‌ خانه‌های‌ شان‌ می‌رفتند و اكثراً از ترس‌ حزب‌ اسلامی‌ ریش‌ مانده‌ و پكول‌ می‌پوشیدند، از طرف‌ افراد مسلح‌ دوستم‌ در ساحه‌ی‌ مكروریان‌ اول‌ لت‌ و كوب‌ شده‌ و بعد از مدتی‌ حبس‌ و چاپیدن‌ ساعت‌، پول‌ و دیگر اشیای‌ قیمتی‌ شان‌ دوباره‌ آزاد شدند. قضیه‌ از این‌ قرار است‌ كه‌ دوستمی‌ها افرادی‌ را كه‌ از ساحه‌ تحت‌ نفوذ حزب‌ گلبدین‌ می‌آیند آزار و اذیت‌ نموده‌ كه‌ چرا ریش‌ مانده‌، از پتو و پكول‌ استفاده‌ می‌نمایند. و برعكس‌ اگر این‌ افراد در ساحه‌ تحت‌ نفوذ گلبدین‌ سر لچ‌ گشت‌ و گذار نمایند و ریش‌ خویش‌ را بتراشند به‌ انواع‌ مختلف‌ مورد بازپرسی‌ قرار می‌گیرند.

مردم‌ بیچاره‌، از جوان‌ تا ریش‌سفید می‌گویند: در چه‌ بلایی‌ گرفتار شدیم‌ آخر تقصیر ما مردم‌ چه‌ است‌؟ چه‌ كنیم‌ و به‌ كجا برویم‌؟ به‌ كی‌ عرض‌ و داد نماییم‌؟ اینجا قانون‌ جنگل‌ حاكم‌ شده‌، هر گروهی‌ كه‌ مسلح‌ است‌ هر بی‌ناموسی‌ایرا كه‌ از دستش‌ بر آید در حق‌ ما دریغ‌ نمی‌نماید. سرنوشت‌ این‌ ملت‌ بیچاره‌ و ستمدیده‌ در دست‌ چند تنظیم‌ جاهل‌ و جانی‌ افتیده‌ كه‌ جز دزدی‌، آدمكشی‌، ویرانی‌ و دهشت‌افگنی‌ وظیفه‌ی‌ دیگری‌ ندارند.

خون‌ ناهید معصوم‌، داغ‌ ننگ‌ ابدی‌ بر جهادی‌های‌ بی‌ناموس‌


ناهید با خونش شکوه تازه ای بر عشق زنان ما به عصمت شان بخشید و سوگند انتقام دیگری بر لبان هر هموطن با شرافتش جاری ساخت.

شب‌ ۲۰ دلو ۱۳۷۱ چند نفر «جهادی‌» مسلح‌ داخل‌ آپارتمان‌ ۱۸ بلاك‌ ۱۶ مكروریان‌ سوم‌ مربوط‌ عبدالحمید شده‌ و می‌خواستند كه‌ دختر ۱۴ ساله‌اش‌ موسوم‌ به‌ ناهید را بربایند. دخترك‌ متوجه‌ این‌ نیت‌ شوم‌ دزدان‌ بی‌ناموس‌ می‌شود در حالیكه‌ دیگر اعضای‌ فامیل‌ درگیر مشاجره‌ با آنها می‌باشد بخاطر حفظ‌ عفت‌ خود از شر شرفباختگان‌ «جهادی‌» به‌ بالكن‌ آپارتمان‌ رفته‌ و از طبقه‌ پنجم‌ خود را به‌ زمین‌ انداخته‌ و جابجا هلاك‌ می‌شود.

فردای‌ این‌ حادثه‌ تمام‌ اهالی‌ منطقه‌ با تابوت‌ دخترك‌ بر شانه‌های‌ شان‌ دست‌ به‌ تظاهرات‌ می‌زنند و شعارهای‌ مرگ‌ بر «جهادی‌»های‌ خاین‌ و جنایتكار و مرگ‌ بر وطنفروشان‌ و مزدوران‌ بیگانه‌ و ده‌ها شعار دیگر را سر می‌دهند كه‌ بیانگر عمق‌ نفرت‌ آنها نسبت‌ به‌ بنیادگرایان‌ وطنفروش‌ می‌باشد. بعد از نیم‌ ساعتی‌ سر و كله‌ی‌ عده‌ای‌ از تفنگداران‌ پیدا می‌شود كه‌ با فیرهای‌ متوالی‌ مظاهره‌چیان‌ را پراكنده‌ نمودند. روز بعد جنرال‌ فهیم‌ رئیس‌ امنیت‌ دولت‌ اسلامی‌ با یك‌ مقدار پول‌ به‌ خانه‌ی‌ پدر ناهید رفته‌ و می‌خواست‌ با پیشكش‌ نمودن‌ پول‌ از فامیل‌ دختر دلجویی‌ نماید. اما یكی‌ از زنان‌ حاضر در صحنه‌ پول‌ها را به‌ سر و روی‌ جنرال‌ صاحب‌ حواله‌ نموده‌ و می‌گوید كه‌ «این‌ پول‌ها را به‌ این‌ سگ‌های‌ وحشی‌ بدهید تا به‌ جان‌ و مال‌ و ناموس‌ مردم‌ تجاوز نكنند». افراد شورای‌ نظار دوستمی‌ها را مسئول‌ این‌ جنایت‌ می‌دانند و اما دوستمی‌ها ادعا دارند چون‌ این‌ ساحه‌ تحت‌ نفوذ شورای‌ نظار است‌، عاملین‌ این‌ حادثه‌ باید آنها باشند.

اما مردم‌ كابل‌ قضاوت‌ دیگری‌ دارند و آن‌ اینكه‌ تمام‌ گروه‌های‌ مسلح‌ و بخصوص‌ بنیادگرایان‌ فاشیست‌ مسئول‌ این‌ همه‌ بی‌ناموسی‌ها، قتل‌، غارت‌، ویرانی‌ و بربادی‌ كشور ما هستند.

جهادی‌های‌ مافیایی‌

در دلو ۱۳۷۱ آدم ربایان‌ «جهادی‌» در حصه‌ اول‌ خیرخانه‌ پسر ۱۶ ساله‌ای‌ موسوم‌ به‌ محمدبخش‌ ولد فیض‌بخش‌ مشهور به‌ خزانه‌دار را ربوده‌ و از پدرش‌ تقاضای‌ پرداخت‌ مبلغ‌ پنجاه‌هزار دالر می‌نمایند. فیض‌بخش‌ از اینكه‌ توان‌ پرداخت‌ مبلغ‌ متذكره‌ را نداشت‌ در جریان‌ مكالمه‌ی‌ تلفونی‌ با ربایندگان‌ حاضر به‌ پرداخت‌ پنجاه‌ لك‌ افغانی‌ می‌شود. از این‌ ماجرا گروپ‌ مسلح‌ دیگر «جهادی‌» آگاه‌ شده‌ شامگاهان‌ به‌ منزل‌ فیض‌بخش‌ داخل‌ و بعد از لت‌ و كوب‌ فراوان‌ دست‌ و پای‌ وی‌ را بسته‌ و خواستار پول‌ می‌شوند. در این‌ گیرودار سایر اعضای‌ خانواده‌ به‌ شمول‌ دختران‌ جوان‌ مانع‌ لت‌ و كوب‌ پدر شده‌ و با تفنگداران‌ بی‌ناموس‌ «جهادی‌» در جدال‌ بودند كه‌ پسر بزرگتر فیض بخش‌ بنام‌ محمد رحیم‌ با شنیدن‌ سر و صدا با عجله‌ داخل‌ منزل‌ می‌شود و با دزدان‌ مسلح‌ درگیر می‌گردد و می‌تواند توسط‌ برچه‌ تبهكاران‌ یكی‌ دو نفر از آنان‌ را زخمی‌ كند. اما یكی‌ از تفنگداران‌ با فیر كلاشنكوف‌ محمدرحیم‌ را به‌ قتل‌ رسانده‌ و منزل‌ را ترك‌ می‌كنند.

فردای‌ آنروز بار دیگر برای‌ فیض ‌بخش‌ تلفون‌ می‌آید و این‌ بار كه‌ طرف‌ مقابل‌ گویا یكی‌ از «جهادی‌»های‌ مسئول‌ است‌ می‌خواهد از چگونگی‌ حادثه‌ مطلع‌ شود. فیض ‌بخش‌ توضیح‌ می‌دهد كه‌ «یك‌ پسرم‌ را گروگان‌ گرفته‌ و پسر بزرگترم‌ را شهید كردند، زنش‌ را بیوه‌ و اطفالش‌ را یتیم‌ ساختند. پولی‌ را كه‌ با یك‌ عالم‌ كار و زحمت‌ بدست‌ آورده‌ بودم‌ به‌ زور تفنگ‌ دزدیده‌ و خودم‌ را توهین‌ و سخت‌ لت‌ و كوب‌ نمودند. اینها همه‌ نتیجه‌ آن‌ همه‌ امیدها و دعاهایی‌ بود كه‌ برای‌ مجاهدین‌ و حكومت‌ اسلامی‌ داشتیم‌ و امروز به‌ چشم‌ سر می‌بینیم‌ كه‌ زیر نام‌ اسلام‌ چه‌ فجایع‌ و جنایاتی‌ نیست‌ كه‌ بر ما مردم‌ بیچاره‌ نمی‌شود. اكنون‌ می‌دانیم‌ كه‌ مجاهدین‌ واقعی‌ آنهایی‌ بودند كه‌ یا شهید شده‌اند و یا بوسیله‌ی‌ همین‌ باندهای‌ وحشی‌، آدم‌كش‌ و دزد از صف‌ مبارزه‌ بیرون‌ كشیده‌ شده‌اند.»

آدم ‌ربایان‌ بعد از كشته‌ شدن‌ محمد رحیم‌ و پایان‌ یافتن‌ مراسم‌ تدفین‌ محمد بخش‌ را با چشمان‌ بسته‌ نزدیك‌ خانه‌ شان‌ رها می‌نمایند. زیرا جهادی‌های‌ خاین‌، می‌دانند كه‌ از پدر در سوگ‌ نشسته‌ و برباد رفته‌اش‌ چیزی‌ حاصل‌ شدنی‌ نیست‌.

«به‌ دهنم‌ بكوبید زیرا برای‌ تان‌ دعا كرده‌ بودم‌»

مردی‌ از نزدیكی‌ یكی‌ از پوسته‌های‌ شورای‌ نظار در داخل‌ شهر كابل‌ عبور می‌كرد، ناگهان‌ راكتی‌ احتمالاً از طرف‌ حزب‌ گلبدین‌ و یا حزب‌ وحدت‌ در نزدیكی‌ و اصابت‌ كرد. مرد رهگذر كه‌ بسیار خشمگین‌ بود به‌ آواز بلند دشنام‌ داد و به‌ ادامه‌ آن‌ گفت‌ «اگر دولت‌داری‌ نمی‌توانید خوبست‌ مثل‌ نجیب‌ حكومت‌ را رها كنید و بگذارید به‌ آنهایی‌ كه‌ اهلیت‌ و كیفیت‌ حكومت‌ كردن‌ را دارند». در این‌ اثنا تفنگداری‌ از شورای‌ نظار كه‌ دشنام‌ مرد را شنیده‌ بود بطرفش‌ رفته‌ و او را زیر لت‌ و كوب‌ گرفت‌. مرد كه‌ با‌ مشت‌ و لگد و قنداق‌ تفنگ‌ از ناحیه‌ پشت‌ مورد حمله‌ قرار گرفته‌ بود، گفت‌ كه‌ «پشتم‌ ملامت‌ نیست‌ به‌ دهنم‌ بكوبید، زیرا برای‌ آمدن‌ تان‌ بسیار دعا كرده‌ بودم‌.»

«دیگر زنده‌ و مرده‌ دخترم‌ را نمی‌خواهم‌»

در برج‌ جدی‌ ۱۳۷۱ یك‌ گروپ‌ از افراد مسلح‌ سوار بر موتر جیپ‌ نزدیك‌ خانه‌ گلاب‌الدین‌ «شیرزائی‌» توقف‌ نموده‌ و دخترك‌ ده‌ یا دوازده‌ ساله‌اش‌ را می‌ربایند. بعداً تلفونی‌ از پدر دختر در بدل‌ رهایی‌ دخترش‌ مبلغ‌ پنجصدلك‌ افغانی‌ تقاضا می‌نمایند. گلاب‌الدین‌ در جواب‌ می‌گوید: «شما ای‌ انسان‌های‌ وحشی‌ صفت‌ بی‌ننگ‌ و بی‌ناموس‌ فكر نكرده‌اید كه‌ دختر یك‌ افغان‌ را از منزلش‌ برده‌ و دوباره‌ برگردانید مردم‌ چه‌ می‌گویند. با وجود اینكه‌ دخترم‌ تا هنوز جوان‌ نشده‌ و طفلك‌ معصومی‌ بیش‌ نیست‌، اما اگر من‌ لباس‌ او را از ورق‌های‌ قرآن‌ هم‌ بسازم‌ مردم‌ ما به‌ نظر نیك‌ به‌ طرف‌ وی‌ نخواهند دید. من‌ دیگر زنده‌ و مرده‌ دخترم‌ را نمی‌خواهم‌ و یك‌ افغانی‌ هم‌ برای‌ رهایی‌اش‌ نخواهم‌ داد.» فردای‌ آنروز آدم‌ربایان‌ بیمار و ددمنش‌ آن‌ طفلك‌ را پشت‌ در منزلش‌ می‌آورند، اما نه‌ زنده‌ بلكه‌ تن‌ تكه‌ پاره‌ شده‌اش‌ را.

بنیادگرایان‌ عربی‌ و پاكستانی‌ شریك‌ جرم‌ و جنایت‌ گلبدین‌

در اثر جنگ‌هایی‌ كه‌ در دلو و حوت‌ سال‌ گذشته‌ بین‌ جمعیت‌ و حزب‌ گلبدین‌ رخ‌ داد، اكثریت‌ اهالی‌ مناطق‌ چهلستون‌ الی‌ گذرگاه‌ خانه‌های‌ شان‌ را ترك‌ نموده‌ و مهاجر شدند. شدت‌ و وسعت‌ جنایات‌ ناشی‌ از جنگ‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ مردم‌ نتوانستند زخمی‌های‌ شان‌ را به‌ شفاخانه‌ انتقال‌ دهند و مجبور بودند كشته‌شده‌ها را در منازل‌ و كوچه‌ها دفن‌ نمایند.

شاهدان‌ عینی‌ كه‌ از پل‌ آرتل‌ گذر كرده‌ بودند، می‌گفتند كه‌ تعدادی‌ از كشته‌ شدگان‌ برای‌ چندین‌ روز روی‌ زمین‌ افتاده‌ بودند و حتی‌ بعضی‌ شان‌ طعمه‌ی‌ سگ‌ها گشتند. خانه‌های‌ مسكونی‌ مردم‌ در منطقه‌ چهلستون‌ الی‌ فابریكه‌ جنگلك‌ كه‌ اكثراً در اثر راكت‌باران‌ حزب‌ گلبدین‌ و جمعیت‌ ربانی‌ ویران‌ و تخلیه‌ شده‌ بود بعداً به‌ پایگاه‌های‌ حزب‌ تبدیل‌ شده‌ و تعداد زیادی‌ از عرب‌ها و پاكستانی‌ها كه‌ در این‌ جنگ‌ به‌ نفع‌ حزب‌ وطنفروش‌ گلبدین‌ شركت‌ داشتند نیز در این‌ پایگاه‌ها از طرف‌ اهالی‌ منطقه‌ دیده‌ شده‌اند.

مخفی‌كاری‌ شغالان‌

در اوایل‌ برج‌ دلو كه‌ افراد جمعیت‌ می‌خواستند ذریعه‌ی‌ چند تابوت‌ پول‌ هنگفتی‌ را به‌ سمت‌ شمال‌ انتقال‌ دهند، حین‌ عبور از جاده‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ هوایی‌ توسط‌ نیروهای‌ دوستم‌ مورد شك‌ قرار گرفته‌ و بعد از تحقیق‌ و تلاشی‌ معلوم‌ شد كه‌ بین‌ آنها غیر از پول‌ چیزی‌ دیگری‌ نیست‌. دوستمی‌ها دو تابوت‌ پول‌ را مصادره‌ كرده‌ و متباقی‌ را گذاشتند كه‌ جمعیتی‌ها با خود ببرند.

دزدی‌ ربانی‌ از كمك‌ ملل‌متحد

قرار اطلاعات‌ موثق‌، ملل‌ متحد جهت‌ مصارف‌ مواد سوختی‌ مامورین‌ و مستخدمین‌ دولتی‌ در زمستان‌ گذشته‌ معادل‌ یكصد دالر برای‌ هر نفر منظور نموده‌ بود. حكومت‌ ربانی‌ عوض‌ توزیع‌ پول‌ مذكور به‌ مستحقین‌، آن‌ را به‌ نماینده‌های‌ «شورای‌ اهل‌ حل‌ و عقد» رشوه‌ داد تا انتخابش‌ در «انتخابات‌» تضمین‌ شود.

از سگ‌جنگی‌ حزب‌ و جمعیت‌

به‌ روز سه‌شنبه‌ ۲۹ جدی‌ سال‌ گذشته‌ كه‌ جمعیت‌ عملیات‌ وسیع‌ به‌ اصطلاح‌ پاكسازی‌ را علیه‌ حزب‌ گلبدین‌ آغاز كرد، در قدم‌ اول‌ موفق‌ شد تا پایگاه‌های‌ حزب‌ را در بتخاك‌، شینه‌ و بگرامی‌ موقتاً تسخیر نماید اما در جریان‌ عملیات‌ بعدی‌ تلفات‌ زیادی‌ را متحمل‌ شد. مثلاً بیشتر از صد نفر افراد مسلح‌ مربوط‌ به‌ لوای‌ جنرال‌ بابه‌جان‌ پرچمی‌ كه‌ با جمعیت‌ است‌ زمانی كه‌ شبانه‌ در هوای‌ سرد زمستان‌ می‌خواستند به‌ پایگاه‌های‌ گلبدین‌ حمله‌ نمایند، اكثر شان‌ حین‌ عبور از دریای‌ كابل‌ واقع‌ پلچرخی‌ یخ‌ بسته‌ و مردند.

آقای‌ قانونی‌ و دموكراسی‌ و بنیادگرایی‌

destruction of Kabul in early 90's by fundamentalists
دغه ویجاړی او کنډوالی د پوهی، فرهنگ او پرمختگ ضد بنسټپالو د تاریخ کړی جوړوی.

روز شنبه‌ ۱۲ حمل‌ ۷۲ در تالار وزارت‌ دفاع‌ در محضر افسران‌ سابق‌ خلقی‌ و پرچمی‌ و قومندانان‌ مربوط‌ جمعیت‌ و شورای‌ نظار، یونس‌قانونی‌ رئیس‌ امور سیاسی‌ آن‌ وزارت‌ چنین‌ سخنرانی‌ نموده‌ است‌: «ما غلط‌ كردیم‌ كه‌ به‌ ناحق‌ حكم‌ ملحدین‌ را بر عده‌ی‌ زیادی‌ از مردم‌ صادر نمودیم‌. مسلمانان‌ واقعی‌ شما هستید. اسلام‌ اصیل‌ قبل‌ از ما درین‌ كشور وجود داشته‌ است‌. ما بعد از این‌ كسی‌ را اجازه‌ نمی‌دهیم‌ كه‌ افراطی‌ و بنیادگرا باشد. به‌ صراحت‌ می‌گویم‌ كه‌ ما به‌ طرف‌ دموكراسی‌ پیش‌ می‌رویم‌. از تمام‌ روشنفكران‌ و ترقی‌خواهان‌ خواهش‌ می‌كنیم‌ كه‌ در زمینه‌ی‌ احیای‌ دموكراسی‌ ما را كمك‌ نمایند.» او مضمون‌ بالا را روز دوشنبه‌ ۱۶ حمل‌ در گردهمایی‌ استادان‌ پوهنتون‌ نیز یادآوری‌ نموده‌ است‌.

مردم‌ با تمسخر و تعجب‌ می‌پرسند آیا آقای‌ «قانونی‌» واقعاً خواهان‌ دموكراسی‌ است‌؟ آیا واقعاً او و همفكرانش‌ ننگ‌ دارند از اینكه‌ افراطی‌ و بنیادگرا پنداشته‌ شوند؟ اگر چنین‌ است‌ تا كنون‌ چه‌ گام ‌های‌ عملی‌ در این‌ راه‌ بر داشته‌اند؟

تهدید دزدان‌ آدمكش‌ جهادی‌

روزهای‌ ۲۴ و ۲۵ دلو سال گذشته‌ شورای‌ نظار مناطق‌ باغ‌ بالا، كارته‌ مامورین‌، پولیتخنیك‌ كابل‌، انستیتیوت‌ علوم‌ اجتماعی‌، افشار و قرغه‌ را بعد از جنگ‌ شدیدی‌ از حزب‌ وحدت‌ تصرف‌ نمودند و به‌ غارت‌ اموال‌ مردم‌ و بی‌ناموسی‌ پرداختند. سركرده‌ این‌ عملیات‌ انور «دنگر» از شورای‌ نظار بود.

Hezb-e-Wahdat gunmen in action
نوجوانانی که باید کتاب و قلم در دست داشته باشند در اثر تربیت خاینان جهادی به جنایتکاران منحرف بدل شده اند.

نصراله‌ از باشندگان‌ كارته‌ مامورین‌ از سرگذشت‌ خود درین‌ جنگ‌ها چنین‌ قصه‌ می‌كند:

در روزهای‌ زد و خورد، من‌ و فامیل‌ منزل‌ خود را ترك‌ نموده‌ به‌ خیرخانه‌ فرار نمودیم‌. بعد از ختم‌ جنگ‌ وقتی‌ دوباره‌ به‌ كارته‌ مامورین‌ آمدم‌ دیدم‌ منزل‌ من‌ مثل‌ سایر منازل‌ به‌ اثر اصابت‌ راكت‌ها و مرمی‌های‌ توپ‌ به‌ ویرانه‌ بدل‌ شده‌. از اثاثیه‌ خانه‌ام‌ صرف‌ دو بستر برایم‌ باقی‌ مانده‌ بود و بس‌.

یكی‌ از اقاربم‌ موتر فلكس‌ واگونش‌ را طور امانت‌ در گراج‌ ما گذاشته‌ بود كه‌ از بخت‌ بدم‌ تایرهای‌ آن‌ را كسی‌ دزدیده‌ بود وقتی‌ افراد انور «دنگر» به‌ منزلم‌ داخل‌ شدند پرسیدند: «مالك‌ خانه‌ خودت‌ هستی‌؟ گفتم‌ بلی‌. پرسیدند موتر از خودت‌ است‌؟ جواب‌ دادم‌، نه‌ از دوستانم‌ است‌. این‌ بار با لحن‌ تهدیدآمیز و آمرانه‌ گفتند: زود تایرها را بیار، این‌ مال‌ كمونیست‌هاست‌، آن‌ را باید با خود ببریم‌. در جواب‌ گفتم‌: اگر تایرهای‌ موتر در منزلم‌ می‌بود پیشر از شما افراد حزب‌ وحدت‌ كه‌ اینجا آمده‌ بودند آن‌ را با خود می‌بردند و تكلیف‌ بردن‌ آن‌ بر دوش‌ شما نبود. یكی‌ از آنان‌ كه‌ دیگران‌ قومندان‌ صاحب‌ صدایش‌ می‌كردند گفت‌: فردا تا همین‌ وقت‌ باید تایرها را حاضر بسازی‌ در غیر آن‌ ترا در همین‌ حویلی‌ تیرباران‌ كرده‌ و موترت‌ را پرزه‌ پرزه‌ كرده‌ با خود می‌بریم‌.

راستش‌ از تهدید این‌ وحشی‌های‌ آدمخوار ترسیدم‌ و تا فردا به‌ هر بدبختی‌ بود چهار تایر آوردم‌ و به‌ این‌ صورت‌ از شر دزدان‌ آدمكش‌ نجات‌ یافتم‌. دو بستره‌ خود را بر پشت‌ نهاده‌ از كارته‌ مامورین‌ به‌ خیرخانه‌ آمدم‌.

قربانی‌ سگ‌جنگی‌ شورای‌ نظار و حزب‌

بشیر یكی‌ از باشندگان‌ آغاعلی ‌شمس‌ كابل‌ از برباد رفتن‌ تمام‌ هستی‌ خانه‌اش‌ چنین‌ می‌گوید:

در ۱۵ دلو سال‌ گذشته‌ درگیری‌ سختی‌ بین‌ حزب‌ اسلامی‌ و شورای‌نظار در منطقه‌ ما رخ‌ داد. خودم‌ و فامیلم‌ به‌ یكی‌ از زیرزمینی‌های‌ همسایه‌ ما پناه‌ بردیم‌. ۱۴ شبانه‌ روز را در سرمای‌ زمستان‌ در همان‌ زیرزمینی‌ گذراندیم‌. علاوه‌ از ما هشت‌ فامیل‌ دیگر نیز به‌ همین‌ محفظه‌ پناه‌ آورده‌ بودند. وقتی‌ زد و خوردها كاهش‌ پیدا كرد فرصت‌ یافتم‌ تا از منزل‌ خود برای‌ اطفالم‌ كه‌ از گرسنگی‌ سخت‌ ناآرامی‌ می‌كردند مقداری‌ مواد خوراكی‌ بیآورم‌. به‌ مجردی‌ كه‌ به‌ منزلم‌ رسیدم‌ دیدم‌ تمام‌ زندگیم‌ به‌ خاك‌ یكسان‌ شده‌. دو راكت‌ به‌ خانه‌ام‌ اصابت‌ نموده‌ و تمام‌ اجناس‌ آنان‌ به‌ غارت‌ رفته‌ بود. به‌ زحمت‌ فراوان‌ توانستم‌ یك‌ مقدار كچالو را از زیر انبار بیرون‌ بكشم‌ و آن‌ را در آتش‌ سرخ‌ كرده‌ به‌ اطفالم‌ خوراندم‌. فردای‌ آن‌ روز با استفاده‌ از آرامش‌ نسبی‌ خود را به‌ خانه‌ اقاربم‌ در شاه ‌شهید رساندم‌. فعلاً به‌ جز همان‌ یك‌ یك‌ جوره‌ لباس‌ هیچ‌ چیزی‌ در زندگی‌ برای‌ ما نمانده‌. خانمم‌ هنوز از این‌ مصیبت‌ اطلاع‌ ندارد.

۵ ملیون‌ افغانی‌ باج‌ به‌ حزب‌ وحدت‌!

به‌ تاریخ‌ ۲۲ جدی‌ ۱۳۷۱ حاجی‌نواب‌ با موتر پر از آردش‌ در گردنه‌ باغ‌بالا ربوده‌ شد. ربایندگان‌ كه‌ مربوط‌ حزب‌ وحدت‌ بودند، او را به‌ یكی‌ از قرارگاه‌های‌ خود در نزدیكی‌های‌ سیلوی‌ افشار انتقال‌ داده‌ و مدت‌ ۴۰ روز با خود نگهمیدارند. درین‌ مدت‌ با تهدید به‌ مرگ‌ و لت‌ و كوب‌ فراوان‌ از وی‌ عنوانی‌ فامیلش‌ نامه‌ای‌ می‌گیرند تا مبلغ‌ پنج‌ملیون‌ افغانی‌ را به‌ ربایندگان‌ بپردازد. فامیل‌ مذكور بخاطر آزادی‌ سرپرست‌ شان‌ چاره‌ای‌ جز پرداخت‌ پول‌ مذكور نداشتند‌.

خرید و فروش‌ «جهادی‌»

گفته‌ می‌شود سه‌ نفر از قومندانان‌ مشهور به‌ نام‌های‌ سیدانور از حركت‌ اسلامی‌، سیدعبدالهادی‌ مسئول‌ سیاسی‌ آن‌ و حاجی‌میرعبدالحسین‌صادقی‌ تركمن‌ از سازمان‌ نصر، مواضع‌ تحت‌ كنترول‌ خود در غرب‌ كابل‌ را مبلغ‌ ۷۰۰ ملیون‌ افغانی‌ به‌ نیروهای‌ احمد شاه ‌مسعود به‌ فروش‌ رسانیده‌اند. این‌ سازش‌ باعث‌ گردید كه‌ حزب‌ وحدت‌ مناطق‌ آبشار، ساحه‌ پوهنتون‌ و قسمت‌های‌ از باغ‌بالا را در كابل‌ از دست‌ بدهد.

«رهبران‌ دستور قطع‌ درختان‌ را داده‌اند»

به‌ صورت‌ عموم‌ در اكثر نقاط‌ شهر كابل‌ كه‌ تحت‌ ساحه‌ی‌ نفوذ «جهادی‌»هاست‌، تمام‌ درختان‌ كنار جاده‌ها و دیگر مناطق‌ را اره‌ كرده‌ یا سر زده‌اند. وقتی‌ از این‌ متجاوزین‌ پرسیده‌ شد كه‌ چرا همچو كاری‌ می‌كنید، در جواب‌ گفتند: «رهبران‌» ما دستور قطع‌ درختان‌ را داده‌اند.

عده‌ای‌ از مسافرین‌ كه‌ به‌ پشاور باز گشته‌ می‌گویند كه‌ در مسیر راه‌ كابل‌، جلال‌آباد، گروپ‌های‌ حزب‌ اسلامی‌ با بانك‌های‌ سیار خون‌ در كمین‌ نشسته‌ و افرادی‌ را كه‌ در رفت‌ و آمد اند از موتر پایین‌ كرده‌ ۱۰۰۰ سی‌سی‌ خون‌ را به‌ زور از آنان‌ می‌گیرند.

سه‌ تن‌ از كسانی‌ كه‌ خون‌ شان‌ در نزدیكی‌های‌ سروبی‌ بوسیله‌ افراد حزب‌ اسلامی‌ گرفته‌ شده‌ بود گفتند افراد حزب‌ اسلامی‌ بعد از توقیف‌ ما را به‌ موترهای‌ كلانی‌ كه‌ مجهز با وسایلی‌ طبی‌ و یخچال‌ بود انتقال‌ داده‌ و با تهدید و زور، خون‌ ما را گرفتند. آنان‌ عده‌ زیاد دیگری‌ را نیز دیده‌ بودند كه‌ انتظار داشتند تا خون‌ شان‌ گرفته‌ شود.

باند سیاف‌ خون‌ می‌گیرد و باند مزاری‌ خون‌ می‌ریزد

در كابل‌ زخمی‌ها اكثراً به‌ علت‌ نرسیدن‌ خون‌ تلف‌ می‌شوند. اما «جهادی‌ها» به‌ ضرورت‌ خون‌ زخمی‌های‌ شان‌ به‌ شیوه‌ «جهادی‌» رسیدگی‌ می‌كنند:

افراد شورای‌ نظار به‌ مجردی‌ كه‌ هزاره‌ای‌ را از روی‌ سرك‌ دستگیر نماید بیدرنگ‌ وی‌ را به‌ اتاق‌ مخصوصی‌ برده‌ و بعد از گرفتن‌ ۱۰۰۰ سی‌سی‌ خون‌ در صورتی‌ كه‌ «جرم‌» دیگری‌ نداشته‌ باشد رها می‌سازند و متقابلاً حزب‌ وحدت‌ عمل‌ وحشیانه‌تری‌ را مرتكب‌ می‌شود طوری‌ كه‌ بعد از هر جنگ‌ تعداد كشته‌شده‌های‌ خود را می‌شمارند و بعد به‌ همان‌ تعداد افراد بی‌گناه‌ طرف‌ مقابل‌ را (شامل‌ زنان‌ و كودكان‌) دستگیر نموده‌ اعدام‌ می‌نمایند.

سگ‌جنگی‌ حزب‌ وحدت‌ و جنرال‌ مومن‌

حزب‌ وحدت‌ به‌ تاریخ‌ ۱۵ ثور قصر دارالامان‌ و نواحی‌ آن‌ را طی‌ جنگ‌ سختی‌ از افراد جنرال‌ مومن‌ متصرف‌ شد. در این‌ جنگ‌ سه‌ تن‌ از جنرالان‌ طرفدار مومن‌ دستگیر و یك‌ هفته‌ بعد از طرف‌ حزب‌ وحدت‌ اعدام‌ گردیدند. این‌ ماجرا آتش‌ اختلافات‌ دو جانب‌ را بیشتر از پیش‌ ساخته‌ است‌.

از آتش‌ سگ‌جنگی‌ها

دستی است
      بالای دست شب
            دست سپید صبح

به‌ تاریخ‌ ۲۳ ثور ساعت‌ ۴ عصر ریاست‌ عمومی‌ شركت‌ نساجی‌ افغان‌ واقع‌ در جاده‌ میوند به‌ اثر اصابت‌ چندین‌ راكت‌ آتش‌ گرفت‌ كه‌ عملیه‌ اطفائیه‌ نتوانستند تا سه‌ روز آن‌ را خاموش‌ سازند.

درین‌ آتش‌سوزی‌ تمام‌ اثاثیه‌ شركت‌ با اسناد مهم‌ كه‌ شامل‌ بیلانس‌های‌ چندین‌ ساله‌ بود از بین‌ رفته‌اند.

در همین‌ روز آپارتمان‌ ماركیت‌ افضل‌ مقابل‌ مسجد جامع‌ پل‌خشتی‌ الی‌ پایان‌ چوك‌ كه‌ در ملكیت‌ حاجی‌ سیدانور بود كاملاً تخریب‌ و اموال‌ دكانداران‌ آن‌ به‌ تاراج‌ رفته‌ است‌.

بمباری‌ مناطق‌ مسكونی‌

در اول‌ جوزا ساعت‌ هشت‌ونیم‌ صبح‌ طیاره‌های‌ مربوط‌ وزارت‌ دفاع‌ كه‌ می‌خواست‌ پوسته‌ سر كوه‌شهدا را بمباردمان‌ كند، بمب‌های‌ خود را بر منطقه‌ مسكونی‌ درخت‌ شنگ‌ و شور بازار پرتاب‌ كردند كه‌ در نتیجه‌ آن‌ سه‌ خانه‌ تخریب‌ و تمام‌ افراد آن‌ به‌ هلاكت‌ رسیدند.

شیوه‌ كمك‌ نظامی‌ پاكستان‌ به‌ گلبدین‌

دو گزارش‌، ارسالی‌ مولوی‌زاده‌

زمانیكه‌ مجددی‌ غرض‌ تصاحب‌ قدرت‌ از پشاور عازم‌ كابل‌ می‌شد حكومت‌ پاكستان‌ زیر عنوان‌ «غم‌ شریكی‌» و كمك‌ به‌ اهالی‌ شهر كابل‌ مقداری‌ گندم‌ كمكی‌ ملل‌متحد را به‌ كابل‌ ارسال‌ نمود. یكی‌ از قومندان‌هایی‌ كه‌ در جریان‌ انتقال‌ این‌ مواد بود چشم‌ دید خود را چنین‌ بیان‌ كرد:

در پشاور حدود ۸۰ موتر گندم‌ بار گردید و اجازه‌ حركت‌ بسوی‌ كابل‌ را یافت‌. در قسمت‌ فوقانی‌ ۶۰ اراده‌ موتر بطور نمایشی‌ گندم‌ و در قسمت‌های‌ تحتانی‌ آن‌ مقادیر زیاد مرمی‌ با راكت‌های‌ سكر ۴۰ـ۵۰ و ۶۰ جابجا گردید. زمانیكه‌ این‌ لاری‌ها در ساحه‌ تحت‌ نفوذ حزب‌ اسلامی‌ رسیدند، توسط‌ افراد آن‌ حزب‌ توقف‌ داده‌ شدند ظاهراً به‌ بهانه‌ی‌ اینكه‌ گویا نمی‌خواهند مواد به‌ كابل‌ برسد. حزب‌ اسلامی‌ موترهای‌ نشانی‌ شده‌ را كه‌ قبلاً از پشاور برای‌ شان‌ مخابره‌ شده‌ بود از طریق‌ كوتل‌ لته‌بند به‌ بگرامی‌ و چهارآسیاب‌ انتقال‌ دادند.

«شاروال‌» كابل‌ در صدد تهیه‌ ۹ملیارد دالر برای‌ باداران‌ دزدش‌

kabul in bloody years of early 90's
کجا از وحشت جهادی ها در امان مانده که نساجی افغان میماند؟

«به‌ اصطلاح‌ شاروال‌ كابل‌ به تاریخ ۲۷ حمل‌ ۱۳۷۲ به‌ خبرنگار وحدت‌ چاپ‌ پشاور گفته‌ است‌ "برای‌ اعمار مجدد كابل‌ مبلغ‌ ۹ملیارد دالر نیاز است‌."»

این‌ آقای‌ شاروال‌ یا در واقع‌ نعش‌كش‌ و دروازه‌بان‌ قبرستان‌ سوخته‌ای‌ بنام‌ كابل‌ در خواب‌ خرگوشی‌ است‌ یا اینكه‌ عمداً خود را به‌ جهالت‌ می‌زند. عامل‌ نابودی‌ شهر كابل‌ در یك‌ سال‌ اخیر كیست‌؟ زلزله‌، سیل‌ و سایر آفات‌ طبیعی‌ یا روسای‌ «قیادی‌» شما شاروال‌ صاحب‌ یعنی‌ خاینان‌ ملی‌ گلبدین‌، سیاف‌، ربانی‌ و مزاری‌ و امثال‌ آنان‌؟ اگر آن‌ فاشیست‌های‌ جنایتكار شهر ما را به‌ گورستانی‌ هولناك‌ بدل‌ كرده‌اند پس‌ چگونه‌ میتوان‌ شرف‌ و شعوری‌ داشت‌ و باز هم‌ در حالت‌ ادامه‌ حاكمیت‌ آن‌ وطنفروشان‌ «جهادی‌» از به‌ اصطلاح‌ بازسازی‌ و نوسازی‌ پایتخت‌ ویرانه‌ سخن‌ گفت‌؟ هیچ‌ وطنپرستی‌ و هیچ‌ كابلی‌ سوگوار نمی‌خواهد به‌ ۹ملیارد دالر یا كمتر و بیشتر از آن‌ آباد شود و مجدداً زیر پای‌ خاینان‌ و قاتلان‌ چون‌ گلبدین‌ و ربانی‌ و شركا خفه‌ و قربانی‌ گردد.

شاروال‌ صاحب‌ كمی‌ شرم‌ خوب‌ است‌. اگر بفرض‌ خانه‌ی‌ تان‌ با راكت‌های‌ رهبران‌ خاین‌ شما به‌ هوا پرانده‌ شود و در حالیكه‌ راكت‌پرانی‌ها را بالای‌ كوه‌ مشرف‌ به‌ خانه‌ خود ببینید، آیا باز هم‌ حاضرید دست‌ به‌ گدایی‌ زده‌ آنرا دوباره‌ آباد سازید تا مجدداً طعمه‌ وحشت‌ رهبران‌ بیمار و پلید تان‌ گردد؟؟

آخرین مطالب