مدافعان‌ قلم‌ بدست‌ طالب‌ در تقابل‌ با مدارك‌

قسمت اولقسمت دومقسمت سوم

قسمت‌ سوم

آذرویه‌ ـ آلمان‌


رفیع‌اله‌موذن‌ رئیس‌ پولیس‌ طالبان «راوا» را تهدید نمود:

نخستین‌ باری‌ نیست‌ كه‌ چنین‌ تهدیدی‌ از جانب‌ مدافع‌ طالب‌ (وجدان‌) صورت‌ می‌گیرد، ملارفیع‌الله‌موذن‌ ـ كه‌ قرار مسموع‌ با «اكسا» و «كام‌» و «خلقی‌»ها روابطی‌ داشت ـ منحیث‌ رئیس‌ پولیس‌ مذهبی‌ طالبان‌ پس‌ از اشغال‌ كابل‌، اولین‌ سازمانی‌ را كه‌ مورد تهدید قرار داد «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» بود. در همین‌ رابطه‌ «پیام زن‌» شماره‌ ۴۶ (اسد ۷۶ ـ آگست‌ ۹۷) ارگان‌ نشراتی‌ این‌ سازمان‌ تحت‌ عنوان‌ «ملارفیع‌ موذن‌، ما را از چنگ‌ و دندان‌ نشان‌ دادن‌های‌ كوچگیت‌ نمی‌توانی‌ بترسانی‌» نوشته‌ای‌ دارد كه‌ بخش‌هایی‌ از آن‌ در ذیل‌ درج‌ می‌گردد:

(این‌ بخش‌ از نوشته‌ ر انیاوردیم‌ و خوانندگان‌ می‌توانند به‌ همان‌ شماره‌ «پیام‌ زن‌» رجوع‌ كنند. و تنها به‌ آوردن‌ پاورقی‌ از «آذرویه‌» اكتفا می‌كنیم‌. ـ «پیام‌ زن‌»)

شاعر «صاحبدل‌» واصف‌باختری‌ كه‌ به‌ استشاره‌ وی‌ از نجیب‌ترین‌ فرزندان‌ انقلابی‌ كشور مانند داكتر رزبان‌، داكترهاشم‌مهربان‌ و داكتردادگر كه‌ بعد از تصرف‌ زندان‌ «پلچرخی‌» توسط‌ ارتش‌ روس‌ زنده‌ بودند ـ به‌ شهادت‌ رسیدند. این‌ ریوه‌گر سیه‌ كردار كه‌ آزادی‌اش‌ را از زندان‌ در بدل‌ خون‌ مبارزان‌ انقلابی‌ و سجده‌ در پیشگاه‌ اشغالگران‌ به‌ چنگ‌ آورد، قبل‌ از رهائی‌ طی‌ مصاحبه‌ اختصاصی‌ای‌ كه‌ از رادیو پخش‌ شد، بخاطر «عفوعمومی‌» زندانیان‌ دوره‌ امین‌ جلاد، از اشغالگران‌ روس‌ و شخص‌ ببرك‌كارمل‌ ابراز سپاس‌ نموده‌ تجاوز را بگونه‌ای‌ تائید كرد.


تهدید ناشر ماهنامه‌ی‌ «پگاه‌» توسط‌ داكترنیازی‌:

جالبتر آن‌ است‌ كه‌ «چیزنویسان‌» و بلندگویان‌ طالبی‌ لانه‌ كرده‌ در غرب‌، اكثراً «خلقی‌» بوده‌ و تعدادی‌ از آنان‌ در خدمت‌ اطلاعات‌ كشورهایی‌ كه‌ در آن‌ اقامت‌ دارند قرار گرفته‌ و به‌ اتكای‌ همین‌ پشتوانه‌ی‌ استخباراتی‌ از یكسو و داشتن‌ ذهنیت‌ معتاد به‌ تئوری‌ توطئه‌، دسیسه‌، شانتاژ و ترور از سوی‌ دیگر، به‌ تهدید و تخویف‌ ناشرینی‌ می‌پردازند كه‌ جریانات‌ و رخدادهای‌ كشور در خون‌ و آتش‌ فرورفته‌ای‌ خود را زیر نظر داشته‌ و بدون‌ واهمه‌ و هراس‌ مردم‌ را از دومین‌ فاجعه‌ یعنی‌ تهاجم‌ اجیران‌ پاكستانی‌ آگاه‌ می‌نمایند. یكتن‌ از اینان‌، كه‌ «خلقی‌» معلوم‌الحالی‌ است‌ بنام‌ داكترعبدالحی‌ نیازی‌ (وی‌ با چند تن‌ از «خلقی‌»های‌ دیگر، یكی‌ از چینل‌های‌ تلویزیون‌ «نیویارك‌» را به‌ «دافغانستان‌ تلویزیون‌» تسمیه‌ نموده‌ و از آنطریق‌ به‌ تطهیر طالبان‌ و موعظه‌ برای‌ آنان‌ اشتغال‌ دارند)، ناشر ماهنامه‌ی‌ «پگاه‌» را ذریعه‌ تلفن‌ تهدید نموده‌ است‌.

در شماره‌ ۲۶ ثور ـ جوزای‌ ۱۳۷۶ ـ می‌ ۱۹۹۷ ماهنامه‌ «پگاه‌» تحت‌ عنوان‌ «آنچه‌ باور نداشتم‌ شنیدم‌» موضوع‌ تهدید منعكس‌ شده‌ كه‌ قسمت‌هایی‌ از آن‌ نقل‌ می‌شود: «مصروف‌ كار ...بودم‌ كه‌ زنگ‌ تلفون‌ به‌ صدا در آمد هموطنی‌ بود از شهر "نیویارك‌" بنام‌ (داكترعبدالحی‌ نیازی‌) كه‌ دارای‌ دم‌ و دستگاه‌ سمعی‌ و بصری‌ تبلیغاتی‌ نیز در آن‌ شهر می‌باشد... فرمودند: "وقتی‌ شما طالبان‌ را در هر شماره‌ "پگاه‌" می‌كوبید، در واقع‌، همه‌ پشتونها را می‌كوبید، در حالیكه‌ پشتونها اكثریت‌ بوده‌ و موءسس‌ افغانستان‌ اند. شما متعلق‌ به‌ اقلیت‌های‌ افغانستان‌ هستید و سلطه‌ی‌ اكثریت‌ پشتون‌ را دیده‌ نمی‌توانید... شما جملات‌ چینستی‌ (؟) مانند ملیت‌ها را بكار میگیرید، در افغانستان‌ هیچوقت‌ از اقلیت‌های‌ دیگر بجز سلطان‌محمود بچه‌ی‌ سبكتگین‌ حاكم‌ نبوده‌ همه‌ بشمول‌ وی‌ خاین‌ بوده‌ اند. اقلیت‌ها در افغانستان‌ از بیرون‌ آمده‌اند، آنها نباید ادعایی‌ داشته‌ باشند... شما چرا احمدشاه‌مسعود و رشیددوستم‌ را نمی‌كوبید كه‌ یكی‌ آن‌ جاسوس‌ روسهاست‌ و دیگرش‌ قاتل‌ پشتونها؟»

در بخشی‌ از پاسخ‌های‌ «پگاه‌» چنین‌ آمده‌: «برایش‌ گفتم‌: اگر پگاه‌ آندو را آنطوری‌ كه‌ شما آرزو دارید نه‌ كوبیده‌، به‌ هیچوجه‌ و در هیچ‌ شماره‌ای‌ از آنها دفاع‌ هم‌ نكرده‌، در عین‌ حالی‌ كه‌ هیچ‌ نوع‌ تعلق‌ فكری‌، سیاسی‌، قومی‌ و امثالهم‌ به‌ آنها نداشته‌ و ندارد، شرف‌ و وجدان‌ پاك‌ ما به‌ ما حكم‌ می‌كند كه‌ منافع‌ ملی‌، سرنوشت‌ خونین‌ و هستی‌ وطن‌ و مردم‌ محروم‌ آنرا به‌ هیچ‌ وجه‌ فدای‌ تعلقات‌ و ملحوظات‌ سمتی‌ و قومی‌ و زبانی‌ وغیره‌ نكنیم‌ كه‌ نكرده‌ایم‌،

بنابران‌ ربانی‌، احمدشاه‌مسعود، دوستم‌، سیاف‌، مجددی‌، ملاخالص‌، مزاری‌، گیلانی‌، گلبدین‌ و امثال‌ آنرا تا كنون‌ نه‌ نماینده‌ی‌ اصلی‌ و واقعی‌ ملیت‌های‌ مظلوم‌ تاجیك‌ و ازبك‌ و پشتون‌ و هزاره‌ی‌ افغانستان‌ دانسته‌ایم‌ و نه‌ اعمال‌ و كردار ناروای‌ آنان‌ مورد اندكترین‌ تأیید ما بوده‌ است‌. پس‌ همانطوریكه‌ سالها علیه‌ اشغالگران‌ روسی‌ و وطنفروشان‌ هفت‌ ثوری‌ مبارزه‌ نموده‌ ایم‌، علیه‌ «تنظیم‌»های‌ مونتاژ شده‌ی‌ هشت‌ ثوری‌ و «طالبان‌» پاكستانی‌ نیز قاطعانه‌ مبارزه‌ خواهیم‌ كرد. وقتی‌ «پگاه‌» طالب‌ را می‌كوبد نه‌ برای‌ آنكه‌ آنها پشتون‌ اند و ما گویا با این‌ كار ما مبتلا به‌ تعصبات‌ جاهلانه‌ی‌ قومی‌، زبانی‌ و ... شده‌ایم‌، بلكه‌ به‌ این‌ دلیل‌ است‌ كه‌ ما آنان‌ را پرورده‌ی‌ دست‌ اجنبی‌ و بخصوص‌ پاكستانی‌های‌ غدار میدانیم‌ كه‌ صدها سند معتبر تا حال‌ در این‌ زمینه‌ به‌ نشر رسیده‌ است‌...» متعاقب‌ واكنش‌ «پگاه‌»، تنی‌ چند از خوانندگان‌ آن‌ ماهنامه‌ نیز با ارسال‌ نگاشته‌های‌ شان‌ در ماهنامه‌ی‌ فوق‌الذكر لاطایلات‌ داكترنیازی‌ را رد كردند. چندی‌ بعد از این‌ واقعه‌ تعدادی‌ از «خلقی‌»ها كه‌ در زیر پوشش‌ «افغان‌ تولنه‌» در شهر نیویارك‌ تجمع‌ كرده‌ اند، در محفلی‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ تجاوز روس‌ به‌ كشور، در شهر نیویارك‌ دایر شده‌ بود، خانمی‌ را در اثنای‌ سخن‌رانی‌ با فحاشی‌ و بی‌حرمتی‌ از ستیژ پائین‌ كردند كه‌ شرح‌ مختصر آن‌ در شماره‌ ۳۴ «پگاه‌» انعكاس‌ یافته‌ است‌: «محترمه‌ عالیه‌راوی‌ اكبر یكی‌ از زنان‌ افغان‌ در واشنگتن‌، بتاریخ‌ بیست‌ و هشتم‌ ماه‌ دسامبر ۱۹۹۷ با اداره‌ «پگاه‌» تماس‌ تلفنی‌ گرفته‌ با تأثر فراوان‌ گزارش‌ آتی‌ را ارایه‌ و تقاضا نمود تا بدون‌ كم‌ و كاست‌ به‌ نشر رسانیده‌ شود: «در محفلی‌ كه‌ بمناسبت‌ حادثه‌ی‌ ۲۷ ماه‌ دسامبر ۹۷ یا روز تجاوز نظامی‌ لشكر روس‌ به‌ كشورما در شهر نیویارك‌ دایر شده‌ بود، من‌ باساس‌ دعوت‌ نامه‌ی‌ رسمی‌ و به‌ اثر تقاضای‌ وجدان‌ خویش‌ غرض‌ اشتراك‌ و سخن‌رانی‌ در محفل‌ مذكور از واشنگتن‌ به‌ نیوریاك‌ مسافرت‌ كردم‌. باید علاوه‌ كنم‌ كه‌ این‌ محفل‌، از طرف‌ چند نفری‌ كه‌ خود را «افغان‌ تولنه‌» مینامند دایر شده‌ بود. من‌ اصلا با این‌ احساس‌ و گمان‌ كه‌ از یكطرف‌ در كشور دموكراسی‌ غربی‌ بسر میبریم‌ كه‌ در آن‌ هر كس‌ میتواند و حق‌ دارد آزادانه‌ اظهار عقیده‌ و نظر نماید و از طرف‌ دیگر، آقایانی‌ كه‌ اقدام‌ به‌ تدویر چنین‌ محفل‌ كرده‌ اند شاید اینقدر تربیت‌، حوصله‌مندی‌ و نزاكت‌های‌ اخلاقی‌ و سیاسی‌ را داشته‌ باشند كه‌ اگر من‌ به‌ حیث‌ یك‌ زن‌ تنهای‌ افغان‌ در همچون‌ محفل‌ اشتراك‌ نموده‌ و در رابطه‌ با درد و داغ‌ زنان‌ وطن‌ و مداخلات‌ بیگانه‌گان‌ در كشور عزیز اظهاراتی‌ بنمایم‌، دست‌ به‌ هتاكی‌ و دشنام‌ گویی‌ و حركات‌ خلاف‌ مردانه‌گی‌ و افغانیت‌ نزنند، در آن‌ محفل‌ اشتراك‌ كردم‌. اما بسیار زود دریافتم‌ كه‌ اشتباه‌ كرده‌ام‌، وقتی‌ نوبت‌ سخنرانی‌ من‌ رسید، همینكه‌ گفتم‌ حقوق‌ زنان‌ در وطنم‌ پامال‌ و جنگ‌ امروز در افغانستان‌، نتیجه‌ی‌ اغراض‌ كشورهایی‌ خارجی‌ و منجمله‌ پاكستان‌ است‌، دایركنندگان‌ محفل‌ كه‌ معلوم‌ شد طرفدار پاكستان‌ بوده‌ و مقصود دیگری‌ از این‌ حركات‌ دارند، سخت‌ ناراحت‌ شده‌ شروع‌ به‌ فحاشی‌ نمودند و بصورت‌ بسیار بیشرمانه‌، مرا از ستیز پایین‌ كردند. در این‌ فحاشی‌ و بی‌حرمتی‌ علیه‌ اینجانب‌ شخصی‌ بنام‌ «غفران‌» مشهور به‌ پاچا نقش‌ فعالی‌ داشت‌»

خانم‌ اكبرراوی‌ از هموطنانش‌ تقاضا كرده‌ كه‌ فریب‌ این‌ عناصر مردم‌فریب‌ را نخورند و در محافل‌ شان‌ اشتراك‌ ننمایند.


آقای‌ روستارتره‌كی‌ باز هم‌ «در مزبله‌ی‌ تحریف‌ و تطهیر»:

داكتر م‌.عثمان‌روستارتره‌كی‌ در نشریه‌ «مجاهد ولس‌» شماره‌ ۲۳۵ حمل‌ ۱۳۷۶ مقاله‌ای‌ دارد تحت‌ عنوان‌ «مطبوعات‌ غرب‌ و حوادث‌ افغانستان‌» كه‌ پرداختن‌ به‌ تمام‌ خطوط‌ اساسی‌ آن‌ در این‌ یادداشت‌ نمی‌گنجد، مگر نمی‌توان‌ از سر یك‌ دو خط‌ آن‌ گذشت‌. آقای‌ روستارتره‌كی‌ بعد از آنكه‌ از توطئه‌ سكوت‌ مطلق‌ (!) مطبوعات‌ غرب‌ در قبال‌ ائتلاف‌ احمدشاه‌مسعود (این‌ نماینده‌ افشا شده‌ی‌ شوروی‌ سابق‌) با پرچمی‌ها و تقرر پرچمی‌ها در پست‌های‌ نظامی‌، زبان‌ قلمش‌ را به‌ ناله‌ آورده‌ است‌: «... این‌ در حالیست‌ كه‌ دستگاه‌های‌ مفتن‌ تبلیغاتی‌ كشورهای‌ غربی‌ از سر و صدای‌ ائتلاف‌ حكمتیار با خلقی‌ها و با رخنه‌ عناصر خلقی‌ در صفوف‌ طالبان‌ گوش‌ فلك‌ را كر ساخته‌ اند، بی‌ آنكه‌ در مورد اخیرالذكر اسنادی‌ ارائه‌ كرده‌ باشند.»

مؤثق‌ترین‌ و مهمترین‌ اسناد و مدارك‌ در مورد باندهای‌ جنایت‌پیشه‌، اجیر و میهنفروش‌ جهادی‌، طالبی‌، ملیشه‌ای‌ و همین‌ قسم‌ «خلق‌» و «پرچم‌» و «خاد» را می‌توان‌ در نشریه‌ معتبر، معروف‌ و محبوب‌ «پیام‌ زن‌» و برخی‌ نشرات‌ مبارز و حتی‌ نشرات‌ امریكاپسندی‌ مثل‌ «آینده‌ افغان‌» مشاهده‌ كرد. در ذیل‌ نگاهی‌ به‌ اسناد منتشر شده‌ی‌ «پیام‌ زن‌» در مورد رابطه‌ی‌ «خلقی‌»ها با طالبان‌ می‌اندازیم‌، با آنكه‌ می‌دانیم‌ انتشار دوباره‌ی‌ آن‌ احساس‌ و غرور فاشیستی‌ آقای‌ روستارتره‌كی‌ را كه‌ عقیده‌ دارد «... خداوند"ج‌" رسالت‌ نجات‌ افغانستان‌ از بن‌بست‌ فعلی‌ را بدوش‌ فرزندان‌ اهل‌ و صالح‌ كشور كه‌ با شمشیر و قلم‌ (طالبان‌ و خلقیان‌) با اهریمن‌ شكست‌ خورده‌ متجاوز می‌جنگند، گذاشته‌ است‌.» سخت‌ جریحه‌دار خواهد نمود.

(اینجا گزارش‌های‌ از شماره‌های‌ ۴۲، ۴۴، ۴۶ و ۴۸ «پیام‌ زن‌» نقل‌ شده‌ كه‌ از آوردن‌ مجدد آن‌ صرف‌ نظر می‌كنیم‌ و خوانندگان‌ علاقمند می‌توانند به‌ گزارش‌های‌ شماره‌های‌ متذكره‌ رجوع‌ نمایند. ـ «پیام‌ زن‌»)

حال‌ توجه‌ خواننده‌ كاوشگر وقایع‌ خونبار كشور را به‌ سند دیگری‌ از زبان‌ اخوانی‌ مشهور جلب‌ می‌نمائیم‌: بتاریخ‌ ۲۵ جنوری‌ آقای‌ نثاراحمدزوری‌ مسئول‌ نشریه‌ «آینده‌ افغان‌» كه‌ در «نیویارك‌» منتشر می‌گردد، در شماره‌ هفتم‌ نشریه‌اش‌ در مصاحبه‌ با نمایندگاه‌ فوق‌العاده‌ی‌ طالبان‌ در نیویارك‌ سوالش‌ را اینطور طرح‌ نمود: «مولوی‌ تره‌خیل‌ (اخوانی‌ مشهور ـ نگارنده‌) در یك‌ مصاحبه‌ تلفنی‌ با رادیوی‌ خطاب‌ كه‌ از یك‌ شهر كلفورنیا پخش‌ می‌شود، گفته‌ كه‌: او یعنی‌ تره‌خیل‌ یك‌ هزار و پنجصد نفر اعضای‌ حزب‌ خلق‌ را كه‌ كارمندان‌ فنی‌ و تحصیل‌ یافتگان‌ شوروی‌ سابق‌ بوده‌ اند به‌ تحریك‌ اسلامی‌ طالبان‌ معرفی‌ كرده‌ و این‌ پرده‌ برداشتن‌ از حقایق‌ یك‌ تعداد زیادی‌ از مهاجرین‌ را سخت‌ متاثر ساخته‌ در این‌ مورد نظر شما چیست‌؟

سوال‌ آخر را مولوی‌ وكیل‌احمدمتوكل‌ چنین‌ جواب‌ داد: "مولوی‌ صاحب‌ تره‌خیل‌ در جمله‌ دیگر علمای‌ مذهبی‌... مویدین‌ قدم‌بقدم‌ تحریك‌ اسلامی‌ طالبان‌ اند، ... ما به‌ صراحت‌ می‌گوییم‌ كه‌ ما در افغانستان‌ دیگر به‌ كمونیستان‌ دیدن‌ خواب‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ را نخواهیم‌ داد و آنان‌ را متروك‌ می‌دانیم‌ و به‌ هیچ‌ صورت‌ امكان‌ بازگشت‌ آنها دیده‌ نمی‌شود اگر تا جای‌ كه‌ امكانات‌ موجود باشد نام‌های‌ آنان‌ گرفته‌ شود تا پرده‌ بیشتر از حقایق‌ گرفته‌ شود.... در افغانستان‌ تنها اعدام‌ نجیب‌ شهادت‌ می‌دهد كه‌ دیگر برای‌ اینها در افغانستان‌ جای‌ نیست‌ وسلام‌» (با گفتن‌ "یك‌ نه‌ صد آسان‌" گویا دیپلوماسی‌ كرده‌) چه‌ بهتر كه‌ به‌ ادامه‌ همین‌ موضوع‌ گفته‌های‌ یكتن‌ از خاینین‌ مشهور جهادی‌ یعنی‌ صبغت‌اله‌ مجددی‌ كه‌ بعد از عمری‌ مزدوری‌ و خدمت‌ به‌ سازمانهای‌ استخبارتی‌ انگلیس‌، امریكا و پاكستان‌ و خیانت‌ به‌ مردم‌ افغانستان‌ با پشتاره‌ای‌ دالر، كلدار و روبل‌ روسی‌، گاهی‌ به‌ سرزمین‌ فراعنه‌ و زمانی‌ به‌ دیار... پناهنده‌ می‌گردد، را در شماره‌ ۸ «آینده‌ افغان‌» مورخ‌ ۲۰ می‌ ۱۹۹۷ زیر عنوان‌ «محفلی‌ با حضور داشت‌ جناب‌ صبغت‌اله‌ مجددی‌ در نیویارك‌ دایر شد كه‌ در آن‌ چهار جانب‌ درگیر (باندهای‌ وابسته‌ و مزدور طالبان‌، جنبش‌ دوستم‌، وحدت‌ و نماینده‌ مسعود ـ نگارنده‌) در قضیه‌ افغانستان‌ اشتراك‌ داشت‌» ذیلاً مرور نمائیم‌:

«در مورد اینكه‌ طالبان‌ از كدام‌ كشور خارجی‌ پشتیبانی‌ ندارد به‌ گفته‌ آقای‌ مجاهد جناب‌ مجددی‌ گفت‌: "آقای‌ مجاهد زور آوری‌ نكن‌ خود پاكستانی‌ها به‌ من‌ گفتند كه‌ آنان‌ به‌ طالبان‌ كمك‌ می‌كنند و همچنان‌ خود امریكایی‌ها به‌ من‌ گفتند كه‌ به‌ طالبان‌ كمك‌ می‌كنند مكررا پاكستانی‌ها به‌ من‌ گفته‌ اند كه‌ به‌ طالبان‌ كمك‌ می‌كنند. حتی‌ خلقی‌ها و صاحبمنصبان‌ آن‌ در میان‌ طالبان‌ است‌. من‌ قومندان‌های‌ خلقی‌ را می‌شناسم‌ ما نباید حقایق‌ را پامال‌ و پنهان‌ كنیم‌... با آنكه‌ خلقی‌ها در میان‌ شان‌ اند، اما اشخاص‌ درست‌ نیز در میان‌ است‌ كه‌ باید كاملاً بیطرفانه‌ قضاوت‌ كرد... نماینده‌ طالبان‌ با نارضایتی‌ تمام‌ خواست‌ گفته‌های‌ او را در مورد خلقی‌ها و كمك‌های‌ خارجی‌ رد و یا مناقشه‌ كند." جناب‌ مجددی‌ با ناراحتی‌ تمام‌ علاوه‌ كرد كه‌ "من‌ به‌ این‌ ریش‌سفید دروغ‌ نمی‌گویم‌ من‌ از تمام‌ حقایق‌ خبر دارم‌" مجاهد گفت‌ "جناب‌ حضرت‌ صاحب‌ شما جانبداری‌ می‌كنید" ... "من‌ از كسی‌ هراس‌ ندارم‌ كه‌ جانبداری‌ كنم‌" (فردی‌ كه‌ خود خانواده‌اش‌ از ده‌ها سال‌ قبل‌ بدینسو یكی‌ از عوامل‌ عمده‌ اعمال‌ سیاست‌های‌ استعماری‌ انگلیس‌ و... در افغانستان‌ بوده‌ و با زد و بندهای‌ پشت‌ پرده‌ مدتی‌ هم‌ به‌ كرسی‌ موقت‌ ریاست‌ جمهوری‌ افغانستان‌ تعبیه‌ شد، مسلماً از وجود خلقیان‌ بین‌ طالبان‌ آگاه‌ است‌ و می‌داند كه‌ قومندانان‌ خلقی‌ در درون‌ داره‌های‌ طالبان‌ فعالیت‌ دارند.)

آقای‌ روستارتره‌كی‌ از طالبان‌ جاهل‌ و آله‌ دست‌ پاكستان‌ سرسختانه‌ جانبداری‌ نموده‌ می‌نویسد: «اما همین‌ پروپاگند بیرون‌ مرزی‌... جبهه‌ مشترك‌ ضد منافع‌ علیای‌ افغانستان‌، بخشی‌ از مطبوعات‌ افغانی‌ هجرت‌ و شبكه‌ پروپاگند بین‌المللی‌ غرب‌ روزی‌ نیست‌ كه‌ در رابطه‌ به‌ مداخلات‌ پاكستان‌ كه‌ هیچگونه‌ سند معتبری‌ در مورد ارائه‌ نگردیده‌ است‌ داستان‌های‌ جعلی‌ و تحریك‌آمیز را بدست‌ امواج‌ رادیو نسپارد و در مطبوعات‌ به‌ نشر نرساند»

باز هم‌ به‌ دو سند معتبر نه‌ از زبان‌ «ماشین‌ پروپاگند بین‌المللی‌ و مطبوعات‌ افغانی‌ در هجرت‌» بل‌ از زبان‌ داكتر «برنت‌روبن‌» دانشمند برجسته‌ی‌ افغان‌شناس‌ امریكایی‌ كه‌ بتاریخ‌ ۲۴ اكتوبر ۱۹۹۷ در سنای‌ امریكا و مركز بین‌المللی‌ «كارنگی‌» واشنگتن‌ طی‌ یك‌ محفل‌ در بسته‌ كه‌ نماینده‌ نشریه‌ «آینده‌ افغان‌» نیز در آنجا حضور داشت‌، به‌ نمایندگان‌ موسسات‌ مختلف‌ دولتی‌ امریكا در مورد افغانستان‌ بیانیه‌ داده‌ (درج‌ شماره‌های‌ ۶ و ۷ اكتوبر و فبروری‌ ۱۹۹۷ «آینده‌ افغان‌») توجه‌ می‌نمائیم‌: «... جنگده‌های‌ اسلامی‌ در نتیجه‌ چنان‌ معلوم‌ شدند كه‌ فساد اداریه‌ در میان‌ تبارز كرده‌ و نیز طوری‌ هویدا شد كه‌ كشور شان‌ را فروختند به‌ خاطر كمك‌های‌ خارجی‌ كه‌ به‌ آنان‌ می‌رسید و بالاخره‌ خود آنان‌ از ارزش‌های‌ ملی‌ و ناموس‌ شان‌ تخلف‌ كردند، مثل‌ تجاوز به‌ زنان‌ و دیگر تخلفات‌ حقوق‌بشر...»

«... در سال‌ ۱۹۹۴ بی‌نظیربوتو به‌ صدارت‌ انتخاب‌ شده‌ و نصیراله‌بابر به‌ حیث‌ وزیر داخله‌ و خود را پشتون‌ و از افغانستان‌ و متخصص‌ در امور این‌ كشور خوانده‌ و كمك‌ به‌ حكمتیار را روی‌ دست‌ داشته‌ و بدین‌ منوال‌ سیاست‌ در امور افغانستان‌ شیرازه‌ می‌گرفته‌، بابر به‌ شیوه‌ جدیدی‌ متوسل‌ شده‌ و برای‌ ایجاد گروه‌ طالبان‌ دست‌ بكار گردید... در حقیقت‌ و اصلاً در عمق‌ خود طالبان‌ مربوط‌ به‌ یك‌ سازمان‌ دیگر در پاكستان‌ است‌ و این‌ سازمان‌ جمعیت‌العلمای‌ پاكستان‌ می‌باشد كه‌ به‌ ریاست‌ قاضی‌فضل‌الرحمن‌ می‌چرخد. این‌ سازمان‌ یك‌ جمعیت‌ اصلی‌ و عنعنوی‌ پشتون‌های‌ پاكستان‌ بوده‌ كه‌ در اساس‌ یك‌ سازمان‌ سیاسی‌ است‌ تا مذهبی‌ كه‌ با پیپلزپارتی‌ (حزب‌ مردم‌) پاكستان‌ علایق‌ سیاسی‌ و حزبی‌ دارد. قاضی‌فضل‌الرحمن‌ رئیس‌ این‌ حزب‌ بوده‌ كه‌ با خان‌ولی‌ خان‌ در مسابقه‌ است‌. این‌ دو شخصیت‌ بابر و قاضی‌رحمن‌ این‌ پلان‌ طالبان‌ را ایجاد كردند.» «واقعه‌ هرات‌ وقتی‌ رخ‌ داد كه‌ یكماه‌ یا كمی‌ بیشتر كانگرس‌ امریكا مبلغ‌ دوصد ملیون‌ دالر را به‌ سی‌آی‌ای‌ تخصیص‌ داد تا كمك‌ به‌ تحت‌ تاثیر آوردن‌ ایران‌ را به‌ آن‌ مبلغ‌ پیش‌ ببرند و ایران‌ جریان‌ را چنان‌ خواند و تصور كرد كه‌ این‌ قدرت‌ نظامی‌ طالبان‌ را در هرات‌ بوجود آورده‌ است‌ و به‌ عواقب‌ آن‌ نگران‌ ماند.» «... عربستان‌سعودی‌ تصمیم‌ گرفت‌ تا یك‌ مقدار بزرگ‌ پول‌ (پول‌ هنگفت‌) در راه‌ این‌ تلاش‌ (تقویه‌ طالبان‌) به‌ كار اندازد. این‌ مقدار پول‌ توانست‌ موفقیت‌ اخیر زمینی‌ طالبان‌ را تضمین‌ كند و آنان‌ را قادر ساخت‌ تا جلال‌آباد را تصرف‌ كنند»

آقای‌ روستارتره‌كی‌ چنین‌ سند معتبر و مهمی‌ را جزو تبلیغات‌ و پروپاگند كشورهای‌ غربی‌ محسوب‌ كرده‌ می‌نویسد: «چنان‌ معلوم‌ می‌شود كه‌ بخشی‌ از وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ پروپاگندی‌ بیرون‌ مرزی‌ به‌ شیوه‌ آگاهانه‌ و یا ناآگاهانه‌ یك‌ توطئه‌ بزرگ‌ بین‌المللی‌ را برای‌ قلع‌ و قمع‌ نفوذ اكثریت‌ قومی‌ در افغانستان‌ شكل‌ می‌دهند...» «... طالبان‌ فرزندان‌ اهل‌ و صالح‌ كشور اند كه‌ با شمشیر می‌جنگند و مستحق‌ شاد باش‌ می‌باشند».

این‌ نظر را سیزده‌ ماه‌ قبل‌ از نوشته‌ داكتر روستارتره‌كی‌، یك‌ كانگرسمن‌ امریكایی‌ در سنای‌ امریكا به‌ گونه‌ دیگری‌ بیان‌ كرده‌: «در مورد طالبان‌ آقای‌ "روهرباكر" گفت‌ او فكر می‌كند كه‌ آنان‌ یك‌ عامل‌ منفی‌ در افغانستان‌ نیستند، در حالیكه‌ آنان‌ یك‌ گروه‌ دیگری‌ اند كه‌ از تعداد وسیع‌ مردم‌ نمایندگی‌ می‌كنند...» (شماره‌ ۶ مورخ‌ اكتوبر ۱۹۹۶ «آینده‌ افغان‌»)

به‌ نظر نماینده‌ سرمایه‌ مالی‌ امریكا طالبان‌ عامل‌ مثبت‌ اند. نماینده‌ اكثریت‌ پشتون‌ و آقای‌ روستارتره‌كی‌ جمله‌ وی‌ را دستكاری‌ نموده‌ «عامل‌ منفی‌ نیستند» را حذف‌ كرده‌ و بجای‌ آن‌ «فرزندان‌ اهل‌ و صالح‌» را نشانده‌ و در عوض‌ «تعداد وسیع‌ مردم‌»، «اكثریت‌ قومی‌» را جاگزین‌ ساخته‌ است‌.

چه‌ تفاوت‌ ماهوی‌ میان‌ نظرات‌ یك‌ دانشمند و افغانستان‌شناس‌ امریكایی‌ كه‌ واقعبینانه‌ و بی‌هراس‌ طالبان‌ را تشریح‌ می‌نماید و نظرات‌ دو فرد دیگر وجود دارد. هر واقعیتی‌ كه‌ سیر شتابنده‌ تفكر شونیستی‌ آقای‌ روستارتره‌كی‌ را دچار تكان‌ و تشتت‌ نماید، یا مانع‌ حركت‌ آن‌ گردد، ولو تحت‌ تاثیر وجدان‌ و عاطفه‌، لحظه‌ای‌ آن‌ را بپذیرد، مگر بعد از لمحه‌ای‌ آن‌ را نادیده‌ انگاشته‌ و در كتمان‌ آن‌ تلاش‌ می‌ورزد، حتی‌ آن‌ را وارونه‌ هم‌ جلوه‌ می‌دهد. برای‌ تثبیت‌ این‌مدعا به‌ نوشته‌ فریدافسان‌ در شماره‌ ۴۰ و ۴۱ «پیام‌ زن‌» (مورخه‌ سرطان‌ ۱۳۷۴) تحت‌ عنوان‌ «آقای‌ روستارتره‌كی‌ درمزبله‌ی‌ تحریف‌ و تطهیر» مراجعه‌ می‌نمایم‌.

(خوانندگان‌ می‌توانند به‌ همان‌ شماره‌های‌ «پیام‌ زن‌» رجوع‌ كنند ـ «پیام‌زن‌»)

ادامه‌ دارد.

آخرین مطالب