افغانستان در سایه جهادیان و طالبان این نوكران بیگانه، به صورت میدان شغالیای در آمده كه كشورهای مختلفی بر آن چشم دوخته اند و در این اواخر بیش از همه شاهد كشمكشها و چانهزدنها بر سر این سرزمین ویران بودهایم.
امریكا زیر نام زدن جاسوس یاغی شدهاش اسامه بنلادن، كشور ما را هدف راكت كروز قرار داده و هموطنان بیگناه ما را به قتل میرساند تا به كشورهای همجوار و رقیبان غربیاش برساند كه افغانستان در بالاجیبش قرار دارد و نباید آرزوی حاكمیت بر آن را درسر بپرورانند. ایران كه با پیشرویهای طالبان، مزدبگیرانش را در شكست و درماندگی دید، زیر نام كشته شدن «دیپلمات» هایش، به نمایشات مسخرهای دست زد تا برای نوكرانش وقت كمایی كرده، آنان را دمی داده و هم توجه مردم ایران را از بحرانهای عمیق اجتماعی موجود منحرف سازد. و طالبان نیز به تحریك و با اتكا به بادران شان از جنگ با ایران صحبت به میان آوردند.
ما مدتها قبل گفتیم كه ربانی و دارهاش با تمام تبلیغات ضد پاكستان نمیتواند مردم ما را به جنگ با این كشور بكشانند. این گفته در مورد طالبان نیز صادق است كه با بالا كردن هیچ گرد و باد شداد و غلاظ ناسیونالیستی قادر نخواهند شد مردم ما را به جنگ با ایران راضی سازند. همانگونه مردم ایران نیز از طالبان حاكم در كشور شان به جان رسیده اند و دیگر هرگز آلت دست آن رژیم نشده و به این جنگ تن نخواهند داد. تودههای ایران وافغانستان زیر ستم بنیادگرایان دریافته اند كه تنها با سرنگونی جلادان مذهبی است كه میتوان زنجیرها را از دست و پای خویش پاره كرد و بس. لذا به یقین میتوان گفت كه درگیری احتمالی میان ایران و طالبان را تودهها و نیروهای آزادیخواه دو كشور در مسیری هدایت خواهند نمود كه منجر به سرنگونی هر دو نیروی تا مغز استخوان مرتجع و ضد مردمی گردد.
رنجشهای كنونی امریكا و طالبان روی مسئله اسامهبن لادن از همان نیرنگها و بازیهای آشناست كه میخواهد با آنها چاكران طالبش را مستقل و بیارتباط به امریكا معرفی نماید. امریكا اگر واقعا بخواهد، به اسامه كه بوسیله سیآیای پرورش یافت، یكشبه میتواند دست یابد مخصوصا كه اكنون در پناه طالبان بسر میبرد. طالبانی كه پیدایش و پرورش و سر پا نگهداشتن شان در كف امریكاست. دورویی امریكا در برخورد به بنلادن هم آشكار است: از یكسو در پی شكار یك بنیادگرا و از سوی دیگر چوب زیربغل كثیفرین رژیمهای بنیادگرا در كره زمین!
وقتی طالبان به ملتی اینچنین بی محابا و وحشیانه خیانت روا دارند، در برابر اسامه هرگز صادقانه عمل ننموده و هرگاهی تعاملات مختلف ایجاب كند و یا به لقمهای چربتر از آنچه كه اسامه در دهان شان میگذارد دست یابند با كمال میل حاضر اند او را به هر قدرتی تحویل دهند. ولی بنظر میرسد امریكا و عربستان در حال حاضر صلاح را در زنده ماندن اسامه میبینند تا آنكه با گرفتن و احتمالا كشتنش از او شهید بسازند.
واقعیت اینست تا زمانیكه ملت ما در چنگالهای خونین طالبان و جهادیان اسیر است احتمال هرگونه خیانت و جنایت و عوامفربیی و معاملات وطنفروشانه را باید انتظار داشت. آنانی هم كه ارتجاع قومپرستی چشمان شانرا كور كرده و طالبان را «معصوم» و "فرشتههای صلح" مینامند، باید گذشته از همه از خون هزاران هموطن بیگناه ما كه بوسیله اینان تنها در مزارشریف به زمین ریخته شد شرم كنند و بدانند كه دفاع از طالبان كمتر از دفاع از جهادیها، ننگین و نابخشودنی نیست. هرنیروی خارجیای هم كه به همكاری و تایید فاشیستهای طالبی یا جهادی برخیزد، در واقع به مردم ماتمدار ما نیشخند تلخی زده و دشمن آنان به شمار میرود.
خاینان جهادی را باآنكه درقوطی شده اند نباید تفاله شده پنداشت. اینان از مهارت فراوانی در خودفروشی به هر نیروی بیگانه برخوردار اند. ناظریم كه چگونه احمدشاه مسعود در پناه كمك مالی و تسلیحاتی فرانسه، ایران، روسیه، ازبكستان و ... و دوستم در دامان تركیه قرار دارند. سفر اخیر عبدالمالك به امریكا نمایانگر آنست كه چنانچه مدتها پیش بیان داشتیم، بادارن نمیخواهند این چاكران دیرین را یكباره به مثابه كاغذ تشناب دور بیندازند.
لیكن قدرمسلم این است كه تمامی جنایتكاران بنیادگرای درگیر در كشور تا تمام ظاهر پرهیاهوی شان شیرهای برفیای بیش نیستند. طالبان را برعلاوه سایر عوامل تضاد های عمیق درونی شان از هم میپاشاند و ثانیا چون كلیه گروههای بنیادگرا نه متكی بر نیروی تودهای بلكه بر سرپنجه بیگانگان و میله تفنگ سوار اند، محكوم به شكست و از بین رفتن مفتضحانه اند. اما نباید دست زیر الاشه نشست و از مللمتحد و یا مرجع دیگری انتظار معجزه را داشت. بر نیروها و عناصر انقلابی و دموكراسی خواه افغانستان است تا با هر امكان محدود و در هر سطح ممكن به مبارزه برخیزند و قوغ نفرت و انتقامی نهفته در سینهی میلیونها زن و مرد وطن ما را سمت داده و به آتش بنیان براندازی علیه "امیران" پلید و جنایت پیشه مبدل سازند.