برادر گرانقدر ما«ش.م.ع» - استرالیا،
دو نامه شما را گرفتیم. اشك ریختن شما با شنیدن سرودهای انقلابی و میهنی احساس عمیق وطندوستی شما را میرساند. از اظهار محبت و علاقه تان نسبت به «راوا» شكرگزاریم. امیدواریم در پخش نشریات و كاستهای «راوا» مساعدت بكنید.
* * *
دوست گرامی H.N - اتریش،
نامه پر مهر شما با یك چك پنجاه دالری برای ما رسید. از احساسات انقلابی شما نسبت به «راوا» سپاسگزاریم. هشت كاست به آدرس تان روان شد. همكاریهای بعدی تان را فراموش نكنید.
* * *
برادر گرامی هیوامحمد مهاجر كرد عراقی مقیم كویته،
نامه شما را گرفتیم. نظر شما بخاطر حقوق زنان درخور ستایش است. ما ضمن اینكه برای ملت آزادیخواه كرد آرزوی پیروزی میكنیم، قهرمانیهای زنان كردی را میستاییم و تا جاییكه برای ما ممكن است در انعكاس جانبازیهای شان خود را متعهد میدانیم. به امید همكاریهای بیشتر شما.
* * *
دوست محترم محمدرسول نقشبندی ـ پشاور،
نامه شما كه از احساسات انقلابی تان حكایت میكند مواصلت كرد. «پیام زن» برای تان روان شد. در انتظار نامههایتان هستیم.
* * *
دوست عزیز ضیاالدین «بهیج» ـ پشاور،
نامه تان را گرفتیم و ازینكه به مبارزات زنان كشور توجه خاصی دارید و میخواهید چیزهایی درین باره بنویسید، قابل قدر است. با مراجعه به نشریات «راوا» جواب سوالات تان را كه مطرح كردهاید خواهید یافت. نشریات برای تان ارسال شد. چشم براه همكاریهای بعدی تان هستیم.
* * *
برادر محترم عبدالرشید آریا ـ چترال،
نامه تان را گرفتیم. با احساسات انقلابی خود ما را سرافراز كردهاید. نظر شما در رابطه با شوونیزم دولت ایران و مزدوران حزب وحدت كاملاً بجاست. ما هم كوشیدهایم در حد توان این وحشیگریها را بگوش جهانیان برسانیم. اهداف «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» در «پیام زن» روشن شده است كه با مراجعه به آن جوابهای خود را مییابید.
برادر عزیز، تاكید بیشتر ما روی خواست دموکراسی بخاطریست كه اولاً بنیادگرایان این بزرگترین ارزش انسانی را معادل كفر میدانند. ثانیاً، پوشالیان زیر نام دموکراسی به آن شدیداً خیانت ورزیدهاند. ما میخواهیم پرچم واقعی دموکراسی را بدوش بكشیم و آن را از هر نوع لوث و تحریف مبرا سازیم. در صورت دقیق شدن آدرس تان چیزهایی را كه خواستهاید ارسال میداریم. همكاریهای تانرا با ما ادامه دهید. از شعر شما در شمارههای بعدی «پیام زن» استفاده خواهیم كرد.
* * *
برادر گرامی رحمان پناهنده ایرانی ـ كراچی،
دو نامه شما را گرفتیم. از محبت تان نسبت به «راوا» سپاسگزاریم. از شرایط بد مهاجرت تان كه بدبختانه دامنگیر اكثریت مهاجرین ایرانی و افغانی میباشد، آگاهیم. شمارههای «پیام زن» مسلسل به آدرس شما ارسال میگردد. چشم براه پیشنهادات و انتقادات تان هستیم.
* * *
برادر عزیز سید محمد شمسایی ـ پشاور،
دو نامه حاكی از علاقه تان نسبت به «پیام زن»، مواصلت كرد. با مراجعه به شمارههای «پیام زن» جواب تمام سوالات خود را خواهید یافت. همكاریهای تان را با ما ادامه بدهید.
* * *
برادر عزیز نورآقا و همسرش صالحه، نامه پر مهری برای ما فرستادهاند. از اظهار علاقمندی آنان بسیار سپاسگزاریم. «پیام زن» و كاستهای سرودهای میهنی برای شان ارسال شد.
* * *
برادر گرامی فرهاد ـ امریكا،
نامه پر مهر و محبت تان با ۵۰ دالر برای ما رسید. كاستها همراه با نشریات درخواستی برای تان پست شد. از آمادگی شما در همكاری برای پخش «پیام زن» در امریكا متشكریم. موفق باشید.
* * *
برادر محترم رحیمرسولی ـ تهران،
نامه شما را گرفتیم. از وعده همكاری تان صمیمانه استقبال میكنیم. از گزارش اول شما در مورد ظلم پاسداران ایرانی نسبت به مهاجرین افغان در شمارههای بعدی «پیام زن» استفاده خواهیم كرد. گزارش دوم شما اگر دقیقتر میشد زمینه خوبی برای چاپ در «پیام زن» را پیدا میكرد. مثلاً حادثه مذكور در كجا و به كدام تاریخ بوقوع پیوست و مشخصات زن مذكور چه بود. «پیام» به آدرس تان ارسال میشود. وعده همكاریهای تان را فراموش نكنید.
* * *
نورچشم، ل. «هجرت» ۱۵ ساله از كراچی،
نامه پر محبتی برای ما فرستاده. در بخشهایی از نامهاش نوشته است:
«فعالیتهای شما قابل قدر است و خصوصاً در بخش موسیقی كه توانستهاید اهداف ملت افغانستان را توسط سرود به جهانیان برسانید... سرودهای مكتب را كه توسط همین گروپ خوانده شده بود از صدای امریكا شنیدم كه از خوشی به پوست خود نمیگنجیدم و آرزومندم كه این سرودها را از صدای رادیوهای دیگر جهان هم بشنوم تا همه دنیا از نالههای طبقه مظلوم افغانستان باخبر شوند».
هجرت جان عزیز، از حسن نظر و احساس پاكت نسبت به كار «راوا» بینهایت شكرگزاریم. كاست هفتم «راوا» را كه عنقریب منتشر خواهد شد، برایت میفرستیم. امیدواریم آنرا منحیث تحفهناچیزی از طرف خواهرانت بپذیری. آینده درخشانی برایت آرزو میكنیم.
* * *
دو نامه گرفتهایم از برادر گرامی رهگذر از امریكا. ضمن اینكه از كار و پیكار انقلابی خواهران ما بگرمی استقبال كردهاند در بخشی از نامه خود مینویسند:
«ازینكه در شرایط اختناقآور، وحشت و ترور، تظاهرات با شوكتی را به مناسبت تجاوز روسیه همه ساله براه میاندازید و موفق به گردآوری و سازماندهی جمعیت كثیری از زنان و اطفال و مردان افغان میگردید و همزمان با تقبیح تجاوز بر ضد بنیادگرایان و تروریزم گلبدین و دار و دستهاش در آن شرایط بد سیاسی و اختناقی، آواز زنان با شهامت كشور را بلند نگه میدارید، جای مسرت و امیدواری است.»
این برادر ما همكاری خود را در توزیع «پیام زن» در امریكا اعلام كردهاند كه ما از آن استقبال میكنیم.
* * *
دوستان عزیز «سازمان همبستگی زنان ایران» از فرانسه، نامه محبتآمیز تان كه در آن همكاریهای هر چه بیشتر بین «راوا» و آن سازمان عنوان شده است همراه با چك ۲۰ دالری رسید. ما نیز همبستگی رزمنده بین سازمانهای آزادیخواه زنان ایران و افغانستان را لازمی میدانیم. ۴ كاست به آدرس تان ارسال شد. امید نامه جداگانه ما و كاستها را دریافت كرده باشید. پیروزی تان را در راه حصول آزادی و دموكراسی خواهانیم.
* * *
ترجمه سرودها به انگلیسی و اردو
دوست ارجمند ع.ل از كالیفرنیا ـ امریكا،
تا كنون موفق نشدهایم سرودهای كاستها را به انگلیسی یا اردو ترجمه كنیم. ولی امید ترجمه بخشی از آنها را به زودی انتشار دهیم. از ترجمه انگلیسی سرود «آزادی، دموكراسی» كه روزنامهای آورده (صفحه ۶۱) شاید استفاده بتوانید.
* * *
برادر عزیز وحید از امریكا،
نامههای شما رسید. از علاقه تان نسبت به این مجله و ازینكه تصمیم دارید آن را بین خانوادههای افغان مقیم امریكا توزیع نمایید، سپاسگزاریم. ازین به بعد شمارههای «پیام زن» بصورت مسلسل و به تعدادی كه خواستهاید ارسال میگردد. در مورد وجه اشتراك سالانه «پیام زن» دوستان زیادی از ما طالب معلومات شدهاند متاسفانه در اثر مشكلات و مصروفیتهای فراوان نشریه بصورت منظم منتشر نمیگردد، بناً نخواستهایم بهای اشتراك آن را تعیین نماییم. قیمت هر شماره در پشت جلد نشریه درج است. در انتظار همكاریهای بیشتر شما هستیم.
* * *
برادر عزیز گلآقا از كمپ گرد جنگل بلوچستان،
نامه پر مهر تان را گرفتیم. از اظهار علاقه تان نسبت به «راوا» و حقوق زنان افغانستان بینهایت خوشحالیم. شما پرسیدهاید:
«- چرا در رابطه با برخورد غیرانسانی دولت ایران در "پیام زن" چیزی نمینویسید؟
- شما در داخل كشور هم فعالیت دارید؟ اگر هست در چه سطحی میباشد؟
- چرا در "پیام" شعر حماسی نمیآورید؟»
دوست عزیز، ما در مورد برخورد فاشیستی حكام ایرانی چیزهایی نوشتهایم. باید تذكر داد كه درین زمینه بهترین گزارشگران ما همین خوانندگان عزیز ما هستند.
آگاهی دادن زنان در شهرها، روستاها و متشكل كردن آنها در كمیتههای مخفی و شركت در تظاهرات و اساس كار ما را میسازد. «پیام زن» از طریق این شبكهها تا حدودی در داخل توزیع میگردد.
در تمام شمارههای «پیام زن» صفحاتی برای شعرهایی داریم كه در آن ندایی یا سوزی، فریاد شده باشد. در انتظار نامههای بعدی تان میباشیم.
* * *
از برادر گرامی خود ج.ل صاحب الحق «مولویزاده» سه نامه گرفتیم. از احساسات نیك شان نسبت به «پیام زن» و «راوا» سپاسگزاریم.
اینكه چرا «پیام زن» منظم منتشر نمیشود ناشی از همان مشكلاتیست كه در نامه شما هم تذكر یافته است. از همكاری شما در پخش و دفاع از «پیام زن» اظهار تشكر میكنیم. همكاریهای خود را ادامه بدهید.
* * *
همكار دایمی ما ع.ج از پشاور، باز هم نامهای برای «پیام زن» فرستادهاند. ایشان ضمن اینكه احساسات انقلابی خود را نسبت به ما ابراز داشتهاند، شرح مفصل و جالبی از عملكرد لشكر ایثار (بقول ایشان لشكر كلدار) گلبدین در ولایت لوگر نوشتهاند. ما ضمن قدردانی ازین برادر مبارز از نوشته شان در شمارههای بعدی «پیام زن» استفاده خواهیم كرد. چشم براه نامههای بعدی شان هستیم.
* * *
برادر محترم فتیحی از كاركنان شورای ولایتی كابل، مطالب ارسالی تان قابل نشر در مجله نبود. امید بعد از این مطالبی درباره وضع پر درد مردم و بخصوص زنان كشور برای ما نوشته و ارسال دارید. از مجلهای كه نام بردهاید برای ما بفرستید. منتظر همكاریهای شما میباشیم.
* * *
از قربانیان حزب فاشیستی گلبدین چگونه دفاع كنیم؟
امیرمحمد یكی از دوستان ما از بوستون امریكا نامه انتقادیای فرستاده كه با تشكر و سپاس فراوان متن كامل آن را به نشر رسانده و در اخیر هم مختصراً به جوابش میپردازیم.
«به مسئولین "پیام زن":
برای بار اول چشمانم به مجله "پیام زن" آشنا شده و دستم به شماره (مسلسل ۲۵ و ۲۶ جدی ۱۳۷۰) به این طرف اقیانوس رسید.
مرا "پیام زن" بدو جهت خوش آمد:
۱) این مجله یك سبك خاص انتقادی دارد.
۲) "پیام زن" ندای زن افغان محسوب میشود.
مرا انتقاد نمودن پیشه نیست. مگر امید سطور چند را بنابر خلوص نیتم در مورد این مجله بشمارید.
خواهران مبارز،
این واقعیت به شما و من به تلخی هویداست كه امروز هر فرد انقلابی و یا مبارز، مسلمان و یا اهل بینش كه از تحصیل زن افغان سخن راند ـ به تكفیرش میگیرند.
چه بسا اگر مردی از حقوق پامال شدهی زن امروز یاد كند، ملحد و دوزخیاش نامند.
پس در چنین جامعه، اگر مرد جوان و اهل خرد برخیزد بخروشد و به زانو آید بخاطر حقوق تو و خواهر تو ـ آیا روح آن جوان مسوول حق یادبود را در "پیام زن" ندارد؟
من از فروغفرخزاد، از نیمایوشیج و یا ژانپلسارتر سخن نمیگویم. من از كنار تو از نفس اجتماع خودت سخن میزنم. از آن محیطی میگویم كه تو و یارانت دلیرانه در آن "پیام زن" را رنگین و جان میبخشید.
متعجبی كه من از كدام یار و یاورت میگویم؟
از مرد خونآلود حرف میزنم. از انسان مسوول و مبارز یاد میكنم كه عمری را در جاده آوارهگی جهت آموزش زنان بیدفاع وطن سپری نمود.
بیاد آر! از آن انجنیر عزیز احمد "عثمانی" با تو و همه خواهران راز میدارم.
با تمام محدودیتها، مشقات و جانفشانیها "عثمانی" جوان، در آموزش و پرورش زن جامعه ما كوشید. او پشتارهی مسوولیت را برداشت، برد و با خونش بمن و تو به میراث گذاشت.
با همه فضایل و ایثار این جوان دلیر، "پیام زن" به نوبه خود چه كرد؟
آیا همین كافی بود كه فقط كلمات فشرده و كوتاه در مورد او نوشت و گذشت؟
روشنفكری كه خودش در شفق صبح بخاطر عقایدش جهت تحصیل زن ناجوانمردانه ریخته شد ـ آیا همین قدر جای كوچك در مجله "پیام زن" داشت؟
اگر "پیام زن" با آن نقطهنگری و اساس نظری زوایای شهادت "عثمانی"را به مشاهده نگیرد ـ پس در كجا قدرت زن و "پیام زن" خواهد توانست كه نیروهای سیاه و عقبنگر را بمردم ما با عمق معرفی كند؟
در هر گوشه هژبری نشسته و میبیند كه ندای "پیام زن" چقدر از نقش انجنیر عزیزاحمد "عثمانی" میگوید و "قلم را میگریاند" تا یاد از "عثمانی" دیروز هژبرهای امروز، عثمانیهای فردا را پرورش دهد.»
* * *
پیام زن:
برادر عزیز از لطف و احساسات تان نسبت به مجله تشكر میكنیم.
شاید بدون تذكر روشن باشد كه «پیام زن» مجلهی سیاسی است نه خبری و ژورنالستیك كه صرفاً به واقعه نگاری بپردازد و بدون جهتگیری، خبری را نشر كند.
ما از نشریهبازی و ابراز نظرهای بیطرفانه، خنثی و بی خاصیت آنعده از «مفسرین سیاسی»، «دانشمندان» و «علمای سیاست» وطن ما كه بیشتر شان در امریكا و اروپا لمیدهاند بشدت بیزاریم.
و اما در رابطه با قربانیان فاشیزم بنیادگرایی بخصوص حزب آدمكش گلبدین باید گفت كه وقتی خبر شهادت هموطن آزادیخواهی را در پاكستان میشنویم بلافاصله با اقارب و دوستان شان در تماس میشویم. در صورتیكه موافق باشند میكوشیم قضیه را به مطبوعات پاكستان و جهان و با سازمانهای حقوق بشر بكشانیم، عرایض شان را به مراجع معین پاكستان برسانیم، به سرپرستی زن و فرزندانشان بپردازیم، اكسیونها و كنفرانسهای مطبوعاتی مشترك دایر كنیم و حتی سالروز شهادت شان را با برگزاری محافلی تجلیل نماییم. یا از همه گذشته مطلبی همراه با عكس شهید شان را در «پیام زن» بیاوریم.
این در شرایطی است كه خطرات جدی از چندین جانب ما را تهدید میكند و علاوتاً امكانات ما فوقالعاده محدود است.
توضیحات فوق را بخاطری دادیم تا برایتان روشن شود كه در مقابل شهید عزیزاحمد عثمانی و سایر شهیدان وطن خود به هیچ صورت بی تفاوت نبودهایم و نمیخواهیم با آوردن «كلمات فشرده و كوتاه» در مورد آنان اكتفا ورزیم.
برادر عزیز، وقتی ما فردای روز شهادت عزیز احمد عثمانی با فامیلش در تماس شدیم آنان حتی از دادن عكسهای وی خودداری كردند چه رسد به اینكه پیشنهادات دیگر ما را قبول كنند. وقتی عبدالرحیمچنزایی ربوده شد فامیلش نخواست عكس و خبر او را انتشار بدهیم تا اینكه با دوستان وی در خارج از پاكستان تماس گرفتیم. همچنان پس از ترور یكی از شخصیتهای سرشناس سیاسی كشور ما در پاكستان، به خانواده و دوستانش پیشنهاد برگزاری تظاهرات و یا دایر كردن كنفرانس مطبوعاتی را نمودیم. ولی متاسفانه ترس از تروریزم گلبدین، مانع دفاع آنان از شهیدانشان شد. این اشاره مختصری به برخورد و علاقه ما نسبت به قربانیان تروریزم است.
برای ما كاملاً مفهوم است كه چرا اقارب این شهیدان چنین وسواس دارند و از دخیل ساختن پای گلبدین منحیث جنایتكار و قاتل درین قضایا هراس دارند.
ما همچنان با وصف درك اهمیت معین افشاگریها، قویاً به این باور هستیم كه نه با عریضهبازی و دادن اعلامیهها، دایر كردن كنفرانسهای مطبوعاتی و مراجعه به سازمانهای حقوق بشر و امثال آن سایه شوم تروریزم از سر ملت ما رخت بر نخواهد بست. باید بیهراس و با مبارزه پیگیر و بلاوقفه در برابر فاشیزم بنیادگرایی تا سرحد دفنش بایستیم. اینست بهترین ابراز همدردی، همبستگی وانتقام از خون آزادیخواهان ما كه «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» با افتخار و با قبول شهادت رهبر گرانقدر و سایر همكارانش در آن پیشگام است.
و نكته آخر اینكه دوست عزیز، هنوز خیلی دیر نشده، شما هر چه گفتنی در مورد شهید عثمانی دارید برای ما بفرستید. آیا بنوبه خود توانستید با استفاده از شرایط مساعد امریكا مجلس یادبودی برایش برگزار كرده و قاتلینش را در رسانههایی معرفی كنید؟ برای ما از همه جالبتر است اگر بنویسید كه وی (عثمانی) چرا به حزب گلبدین پیوست و چرا و چگونه و چه وقت از آن باند فاشیست برید؟
* * *
خواهر عزیز حنیفه از كانادا، از نامه و ۳۰ دالری كه بابت كاستها فرستاده بودید سپاسگزاریم.
كاستها را به آدرس تان فرستادیم، دوبیتیهای ارسالی تان در همین شماره آمده است.
منتظر همكاریهای بیشتر تان میباشیم.
* * *
دوست گرامی مجید از فنلند،
از مشكلاتی كه دارید ما هم بنوبه خود از آن متاثریم. نامه جداگانه برایتان فرستاده شد. بهروزی برایتان آرزو میكنیم.
* * *
برادر عزیز اولیا وفا، تا حال پنج نامه تان برای ما رسیده. روحیه پر شور و انقلابی تان را میستاییم. نامه جداگانهی برایتان ارسال گردید. موفق باشید.
* * *
از طرف «مجمع اسلامی دانشجویان ایرانی» در مونتریال ـ كانادا، نشریاتی برای ما رسیده است كه ضمن تشكر ارسال «پیام زن» را به آنان وعده میدهیم.
* * *
پدر بزرگواری كه از طرف خواهران ما بخاطر دیدن از كلینك، مكاتب و آشنایی با فعالیتهای «راوا» دعوت شده بود، طی نامهای از فعالیتهای «راوا» اظهار خشنودی و اطمینان نمودهاند كه ما هم به این وسیله از ایشان تشكر میكنیم.
* * *
نامهای داریم از كتابخانه ایرانیان مقیم اسلو كه خواستار ارسال نشریات «راوا» شدهاند. ما ضمن آرزوی موفقیت در كار این دوستان عزیز ایرانی از ارسال مرتب نشریات به ایشان اطمینان میدهیم.
* * *
بیسواد کسان مبارز او انقلابی کیدای شی؟
خواهر عزیز ما سیماجان «ولیزاده» نامه محبتآمیزی از چترال فرستادهاند. او «پیام زن» را چه در شكل و چه در محتوی ستوده و خواستار نشریات و كاستها شدهاند. ما ضمن اینكه موفقیت این خواهر عزیز را میخواهیم، مواد درخواستی را برایشان ارسال میداریم.
* * *
برادر محترم شفیقالهصدیقی از دروش چترال، از نامه شما كه مملو از احساسات نیك تان نسبت به «راوا»ست، سپاسگزاریم. شما با ارسال نامههای بعدی و همكاریهای تان در زمینه گزارشدهی میتوانید یكی از همكاران دایمی ما باشید. كار رهبری «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» بصورت دستهجمعی پیش برده میشود. در انتظار نامههای دیگر تان.
* * *
برادر مهاجر كرد عراقی ما آزی گوزان بجات، نامه تان را گرفتیم. از احساسات شما نسبت به «راوا» سپاسگزاریم. سوالاتی را كه مطرح كردهاید در همین شماره و شماره قبلی پاسخ داده شده است. عدهای از افراد ما كه مدتها قبل در كویته بنابر توطئه حزب گلبدین توسط پولیس دستگیر شده بودند آزاد شدند. چشم براه نامههای دیگر تان میباشیم.
* * *
برادر عزیز عبدالسلام كاكر، مبلغ ۱۱۰ كلدار شما رسید. چهار كاست به آدرس تان روان شد. پیروز باشید.
* * *
از مركز فرهنگی ایرانیان مقیم آسترالیا نامهای داریم كه خواهان همكاری متقابل شدهاند. ما از دعوت ایشان استقبال میكنیم. نشریات «راوا» فرستاده شد. در انتظار همكاریهای شان هستیم.
* * *
مجله «آزادی»، برای كدام آزادی؟!
همكار ما رحیمراهی از پشاور طی نامهای مفصل درباره لحن تبلیغات پست نشریات گلبدینی علیه نیروهای طرفدار دموكراسی و منجمله و مخصوصاً «راوا» مینویسد:
«... بطور مثال چندی پیش نویسندگان مزدور گلبدین در اولین شماره مجله "آزادی" مطلب سخیفی در حد شخصیت خود علیه "پیام زن" در صفحه "شوخی با مطبوعات" آوردهاند به اینصورت:
"فریاد مرا كی میشنود؟ (پیام زن مجله زنانهی گروه الحادی شعله)
جواب آزادی: درمندر"!
حالا خواهران مبارز تقاضا دارم كه اگر شما وقت ندارید به اینگونه اراجیف لچكانه گلبدینیها بپردازید، امیدوارم این جواب را به چاپ رسانده ممنون سازید.
مجاهد اولی: حزب گلبدین كه دشمن آزادی و ارزشهای دموکراسی است، پس مجله "آزادی" خواستار كدام آزادیست؟
مجاهد دومی: جواب این سوال را هیچكس نمیداند جز آقایان كرینكار و یوسفسرخه!
* * *
هیات تحریریه محترم نشریه «كنكاش» مقیم امریكا، نامه شما رسید. به امید همكاری شما، موفق باشید.
* * *
برادر عزیز دوستمحمد از دنمارك، نامه تان رسید نشریات برایتان ارسال میگردد. امیدواریم نامه جداگانه ما را دریافت كرده باشید. موفقیت برایتان آرزو میكنیم.
* * *
نامهای داریم بدون امضا حاوی انتقادی به ملالی روغتون. نامه را به اداره آن روغتون فرستادیم. از انتقاد نویسنده نامه تشكر میكنیم.
* * *
برادر محترم څارنوال، نامه شما را به اداره ملالی روغتون سپردیم. خانم تان میتواند مجدداً به آنجا مراجعه كند.
* * *
اعظم رهنورد، احسانطبری وطنی یا مبارز؟
خواننده عزیز ما سیف.ل از پشاور مینویسد:
«... در مقاله "شعر، خنجری به حنجره دژخیمان یا سجده بپای سپید و مرمرین عشق؟" از اعظم رهنورد زریاب و همكارانش بعنوان عوامل ذخیره رژیم پوشالی یاد كردهاید در حالیكه او و سخی غیرت مدتی زندانی رژیم بودند.
ضمناً در همین مقاله به آقای عبدالحكیم حبیبی تاختهاید. در حالیكه او هم مخالف رژیم بوده و در انگلستان به تدریس در دانشگاهی مشغول است. من معتقدم كه درین اوضاع حساس تمام سازمانها و افراد ضد رژیم و بنیادگرایی باید متحد شده و از حمله علیه یكدیگر بپرهیزند....»
دوست عزیز، ما كماكان برآنیم كه رهنورد از اول تا بحال از مهرههای «ادبی و هنری» احزاب میهنفروش پرچم و خلق بشمار رفته و همقطارانش را فقط میتوان با احسان طبری های كوچك حزب خاین توده ایران مقایسه كرد و بس. مدتی حبس شدن توسط ارباب و یا قهر و غضب بادار و نوكر بر یكدیگر مسئله را تغییر نمیدهد. مگر پرچمیها و خلقیها زمانی افراد و حتی رهبران یكدیگر را به زندان نیانداخته و تبعید نكردند؟ ولی با اینحال آیا در ماهیت واقعی آنان بمثابه پستترین خاینان و وطنفروشان تغییری رخ داد؟
از زندانی شدن آقای رهنورد اطلاع نداریم، اما آقای سخی غیرت همانی نیست كه چند روزی مهمان دوستان پرچمیش در زندان بود ولی به ننگینترین و شرمآورترین جرم یعنی به جرم نوشتن و تبلیغ برای «امیر» گلبدین خان تروریست!؟
اگر آدم بیسواد و بی اطلاعی آن حرفهای خندهآور و در عینحال دردناك را میزد زیاد اهمیت نداشت ولی چون از زبان آدمی به اصطلاح دانشگاهی و سیاستمدار قدیمی ابراز میشود باید افشا و طرد شود. ما ممكن است با آقای حبیبی و همفكران ایشان در مسایلی وحدت نظر داشته باشیم مگر، این هیچگاه موجب نمیشود و نباید شود كه محافظهكاری و ترس آنان را در برابر بنیادگرایان محكوم سازیم.
* * *
برادر محترم استاد عبدالقیوم رسولی، دو نامه تان به ما رسید. كاست سرودهای انقلابی «راوا» را میتوانید در بدل پرداخت قیمت آن بدست بیاورید. این هم شعر تان:
بسان «جمعیت انقلابی» در تابم
سبك سیر و بلند پرواز عقابم
نمیسازم دگر در شام ظلمت
شعرم مهتاب و در پی ظلمت تنابم
به آئینم حرام باشد كه من
چون اندر رگ مت نتابم
منم دریای پر موج و خروش
بهر مشت گره خورده جوابم
نمینوشم بدان از باده غیر
كه خود پیمانه و آب و شرابم
سكوتم را درین دوران نبینی
كه من فرزند دور انقلابم
* * *
«ستم ملی» و وطنفروشان نقابدار
دوست ما جلال از پشاور ضمن نامهای گرم و پر محبت مینویسد:
«... بدون اغراق "پیام زن" تنها نشریه سیاسی وطن ماست كه از آغاز تا كنون بین مردم ما بعنوان نشریهای كه قاطعانهترین و پیگیرترین موضع ضد بنیادگرایی و ضد وطنفروشی را داشته، معروف است. به نظر من یكی از عوامل اصلی نفوذ و محبوبیت "پیام زن" همین موضع افشاگرانهی آشتیناپذیر آن علیه بنیادگرایان تروریست میباشد.
ولی فكر میكنم عدم افشای چهرههای گروهها و عناصری كه از سالها به اینسو منحیث نیروها و جاسوسان ذخیره روسها عمل داشتهاند، خالیگاه جدیای را در "پیام زن" تشكیل میدهد. رسوا ساختن ستم ملی، گروه پنجشیری، گروه محتاط و خاینین دیگر با دیدی انقلابی و ضد بنیادگرایی را مردم ما تنها میتوانند از سوی سازمانی چون "راوا" انتظار داشته باشند.»
برادر عزیز، «پیام زن» در مقالاتی به افشای نیروهای ذخیره روس مثل ستم ملی وغیره پرداخته اما انتقاد شما وارد است كه این امر بطرز لازم انجام نگرفته است. مخصوصاً ازین ببعد كه سایه شوم دار و دسته نجیب از سر مردم ما چیده خواهد شد، نوبت بازی وسیع «ستم ملی» و نظایرش فرا خواهد رسید كه هر چند پس از فروپاشی اتحاد شوروی، این وطنفروشان نقابدار بی پدر و مادر شدهاند ولی بعلت سالها نوشیدن از پستان اربابان روسی شان و شركت در جنایات و خیانتهای ۱۳ ساله رژیمهای دست نشانده، مردم ما آنها را نمیبخشند. بر نیروهای آزادیخواه است كه گذشته و سرشت واقعی آنها را برملا سازند تا این وطنفروشان ماسكدار درك كنند كه آرزوی رسیدن به قدرت را برای همیشه با خود به گور خواهند برد.
* * *
مقایسه علف هرزه با درخت سرو
«كاركنان مبارز و ارجمند «پیام زن»!
مطلب "شعر، خنجری بر حنجره دژخیمان یا..." را بسیار پسندیدم. اما خیلی مختصر دو انتقاد دارم یكی اینكه اكنون كه به اصطلاح باب اینگونه یادداشتهایی ادبی و هنری را در "پیام زن" باز كردهاید باید آنرا ادامه دهید كه بنظرم ضرورت دارد زیرا، كتابهای اشعار و داستانهای بی نهایت مبتذل و ارتجاعی فراوانی در پشاور و ایران به چاپ میرسند كه باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند. دوم اینكه، در مقاله مذكور به قیاسهای بی اندازه نامنصفانه دست زدهاید، در آنجا در حقیقت بوت با یخچال و بعبارت دیگر علف هرزه با درخت سرو مقایسه شده. شما شعركهای چند اخوانی یا چند زن و مرد اروپانشین وطنی را (كه شب و روز دست بر دعا اند كه جنگ ختم نشود تا پناهندگی شان در آلمان و سایر كشورها قبول گردد) در مقابل اشعار و شخصیتهای بزرگ چند شاعر ایرانی و غربی قرار دادهاید. مگر این نوعی توهین به این شاعران خلق و بها قایل شدن به آن متشاعران جلف نیست؟»
* * *
حشمت از اسلامآباد
دوست عزیز، خوانندگان زیاد دیگری هم این پیشنهاد را دارند. ما با توجه به اهمیت جبهه فرهنگی خواهیم كوشید تا اگر نه مرتباً لااقل هر چند گاهی مطلبی درباره ادبیات و هنر بیاوریم. ولی مطمئناً شما هم مانند اكثر خوانندگان با ما همنوایید كه رسالت اصلی «پیام زن» صرفنظر از دفاع از حقوق نصف مردم ما عبارتست از مبارزه علیه بنیادگرایان و وطنفروشان بخاطر نیل به آزادی و دموکراسی. در حال حاضر با هیچ بهانه «فرهنگی» و «ادبی یا هنری» نمیتوان و نباید بر این رسالت سایه افكند. رها كردن پیكار بر ضد بنیادگرایان و وطنفروشان زیر نام «مبارزه فرهنگی» جز تسلیمطلبی و بزدلی در برابر دشمنان كثیف و سوگند خورده مردم ما نیست كه باید قاطعانه آنرا رسوا ساخت.
اما در مورد نكته دوم تان باید گفت كه بسیاری از خوانندگان و خود ما اینطور فكر نمیكنیم. در آن مقاله قصد مقایسه آن دو دسته از شاعران را نداشتهایم بلكه برای روشن شدن نكاتی، از چند شاعر مشهور نام برده و كار شان را بعنوان نمونه یادآور شدهایم با در نظرداشت اینكه حتی الامكان باید كوتاه بگوییم.
* * *