باز هم در باره روشنفكران تسلیم‌طلب و خاین‌

پاسخ به نامه نفیسه ـ كابل‌،



قبل از پرداختن به جواب نامه‌ی خواهر ما، لازم می‌بینیم جهت روشن نمودن مطلب برای خوانندگان بخش‌هایی از نامه‌ی شان را بیاوریم‌:

«من در شماره ۴۴ "پیام زن‌" مطلبی را تحت عنوان "داكترجاوید از قهارعاصی تا سمنك‌پزی از سمنك‌پزی تا كجا؟" خواندم‌. اول اینكه موضوع خیلی پیچیده بود و من اصلاً پی نبردم كه آیا داكتر جاوید راجع به قهار عاصی سخن پردازی كرده و یا چه‌؟ دوم اینكه با خواندن مطلب مذكور بسیار متأثر شدم كه چرا قهارعاصی شاعر خوب را اینقدر بد و بیراه گفته‌اید. ما نمی‌توانیم قهارعاصی را صرف بخاطر اینكه شعری برای آوازخوانی سروده محكوم كنیم‌.

شما اكادمیسین‌ها، كاندید اكادمیسین ها و محقق‌ها را دست‌نشانده روسها خوانده‌ اید. اكادمیسین‌ها همه دست‌نشانده روس‌ها نیستند.

شما گفته اید كه عشق اساس و بنیاد ندارد. در حالیكه این مفكوره به نظرم غلط است‌. زیر اعشق یك امر طبیعی است و هر انسان این غریزه را داراست‌.»

خـواننـده عـزیـز نفیسه‌،

اگر اندك زحمت به خرج می‌دادید و مطلب «داكتر جاوید، از قهار عاصی تا سمنك پزی از سمنك پزی تا كجا؟» را با دقت می‌خواندید می‌توانستید به مضمون اصلی‌اش كه همانا افشای خصلت واقعی روشنفكران سازشكار است‌، پی ببرید.

باید توجه نمود كه همه روشنفكران تسلیم‌طلبی را كه «پیام زن‌» مورد افشاگری قرار می‌دهد، یا آنانی اند كه در گذشته با تبانی مراتب ترقی را در نهادهای رژیم‌های پوشالی می‌پیمودند و درد شان را اسارت كشور و ظلم و جنایات خلق و پرچم نه بلكه چگونگی رسیدن به امتیاز و نشان و ریاست و سیاحت تشكیل می‌داد، و یا آنانی‌اند كه با پشت كردن به گذشته‌ی مثبت شان راه همسویی با جنایتكاران جهادی را در پیش گرفته‌اند یا در بهترین حالت با دوری جستن از صف توده‌ها در كشورهای غربی لم داده به بحث‌های تفننی و اكادمیك مصروف‌اند. آنان با بی‌شرمی تمام به مردمی كه در تهیه یك لقمه نان درمانده‌اند و بنیادگرایان خانه و كاشانه‌ی شان را به راكت می‌بندند و شب و روزشان در بیم و هراس از غارت و مورد تجاوز قرار گرفتن سپری می‌شود، چگونگی تهیه گِل و پخسه‌ی خوب را (البته با تجزیه خاك آن در لابراتوارهای آلمان‌)یاد می‌دهند، پیشنهاد فراگیری طبله و هارمونیه را به مردم می‌كنند و یا اینكه با آسوده‌خیالی باور نكردنی‌ای از سمنك پزی و میوه هفت‌رنگ گپ می‌زنند.

حرف و موضع ما بسیار ساده و روشن است‌. ما معتقدیم كه در شرایط حاضر كه مردم ما در بیداد رذالت و اهانت بنیادگرایان می‌سوزند، روشنفكران جز به امر مبارزه آشتی‌ناپذیر به هر شكل ممكن بر ضد این جنایتكاران دینی نیندیشند و استعداد و توان شانرا جز در این راه بخدمت نگیرند. مشخصاً قاطعانه برآنیم كه شاعر، نویسنده و فرهنگی‌ای كه دیروز زبان و قلمش را بر ضد اشغالگران روسی و نوكران پرچمی و خلقی آن و بخاطر آزادی به كار نمی‌گرفت‌، صاف و ساده روشنفكری خاین به شمارمی‌رود زیرا بین جبهه مقاومت و جبهه تسلیم و خیانت‌، جبهه دومی را پذیرفته بود. همچنین شاعر، نویسنده و یا فرهنگی‌ای كه امروز زبان و قلمش را بر ضد تجاوزكاران بنیادگرا و مالكان شان و به دفاع از آزادی و دموكراسی به حركت در نمی‌آورد بلكه از آن شرم‌آورتر، فرصت‌طلبانه به پابوسی اخوان شتافته یا سكوت و یا خنثی‌گویی و خنثی نویسی پیشه می‌كند، روشنفكری است وقیحترو كثیفتراز اولی كه باید بی‌محابا و بدون ملاحظه‌كاری و خودفریبی و عوامفریبی‌، بمثابه نوكر و دلال پست مطبوعاتی اخوان افشاء شود.

همچنین شاعر، نویسنده و یا فرهنگی‌ای كه امروز زبان و قلمش را بر ضد تجاوزكاران بنیادگرا و مالكان شان و به دفاع از آزادی و دموكراسی به حركت در نمی‌آورد بلكه از آن شرم‌آورتر، فرصت‌طلبانه به پابوسی اخوان شتافته یا سكوت و یا خنثی گویی و خنثی نویسی پیشه می‌كند، روشنفكری است وقیحتر و كثیفتر از اولی كه باید بی‌محابا و بدون ملاحظه‌كاری و خودفریبی و عوامفریبی‌، بمثابه نوكر و دلال پست مطبوعاتی اخوان افشاء شود.

بدون شك افغانستان تكه و پاره شده‌ی ما به روشنفكران نیازی حیاتی دارد اما روشنفكرانی كه سهمی در پیكار برای آزادی و دموكراسی و بر ضد بنیادگرایی اداء بتوانند. در غیر آن وجود روشنفكران نوكر احزاب فاشیست دینی و روشنفكران با سابقه معامله‌گری با دولتهای پوشالی بدون احساس شرم و ندامت از این گذشته‌، نه تنها فاقد ارزش بلكه بسیار خطرناك نیز می‌باشند. اینان به آسانی و ارزانی به جاسوسان سرسپرده‌ی دولتها و دستگاههای استخباراتی بیگانه بدل می‌شوند.

ما شخصیت و هنر قهارعاصی‌، اسداله‌حبیب‌، لطیف پدرام‌، نگارگر و غیره را بر پایه معیارهای فوق ارزیابی و در نتیجه آنان را مطرود اعلام كرده‌ایم‌. ما با افراد متذكره نه «پدركشی‌» داشته‌ایم و نه در داوری ذهنیات خود را معتبر دانسته‌ایم بلكه ابراز نظر ما مبتنی براسناد و كار خود آن تسلیم‌طلبان بوده است‌. به بحث گرفتن و رد نوشته‌های «پیام زن‌» درین زمینه بدون برخورد دقیق و نقطه به نقطه به آنها رانمی‌توان جدی گرفت‌.

ما خوب می‌دانیم كه در كار افشاء و طرد روشنفكران خنثی بالانشین یا خادی ـ جهادی‌، «تنها» هستیم‌. ولی این هرگز مانع ادای مسئولیت ما نخواهد گردید. ما مطمئنیم كه كار ما اثر داشته وتعداد آنانی كه نظرات و معیارهای ما را در می‌یابند روز به روز بیشتر خواهد شد. اینكه «پیام زن‌» در مركز حملات دیوانه وار نشریات بنیادگرا و لطیف‌پدرام‌های خادی ـ جهادی قرار دارد، خود دقیقاً مؤید درستی و كاری افتادن سیاست ما نسبت به روشنفكران خودفروخته می‌باشد. خواهر عزیز، آیا شما هیچوقت فكر نكرده‌اید كه چراكلیه مطبوعات كثیف اخوانی و عناصر خادی ـ جهادی با زبان هرزه‌ی كوچگی شان تنها و تنها به «پیام زن‌» می‌تازند و نه هیچ نشریه‌ای دیگر؟؟

البته ما از حملات دشمن اخوانی و سگهای قلم‌بدست شان شكوه نداریم زیرا این چنانچه گفتیم دال بر صحت و برندگی موضع ماست‌. منتها بر خوانندگانی چون شما هم است كه با تعمق نوشته‌های ما را مرور كنید و آنوقت اگر نكاتی داشتید مطرح سازید كه بحث روی آنها برای سایر خوانندگان نیز مفید باشد.

در رابطه با «اكادمیسین‌»ها، «كاندید اكادمیسین‌»ها، «محقق‌»ها، «سرمحقق‌»ها و غیره باید گفت كه صاحبان این باصطلاح درجات علمی معمول شده از طرف تجاوزكاران روسی و سگهای شان‌، اگر تا دیروز به هر عللی آنها را پیشوند نام خود می‌ساختند، امروز دیگر لازم است قدری متانت به خرج داده و از آنها بعنوان نشانه و یادگاری خفتبار از دورانی سیاه‌، دل بكنند تالااقل درین مورداز لطمه خوردن و كوچك شدن بیشتر خود جلو گیرند. یقیناً تعداد قابل توجهی از این افراد قبولدار روسها و پوشالیان نبوده‌اند ولی با اینهمه اصرار روی استفاده از القاب مذكور ناخواسته و نا آگاه تن به ابتذال داده‌، خود را ریشخند ساخته و به نحوی به «مقام علمی‌»ای می‌نازند كه روسها و چاكران به آنان اعطا كرده‌اند.

درباره قهارعاصی درشماره ۳۹ «پیام زن‌» مطلبی آمده كه شما را به آن رجوع می‌دهیم‌. ما منكر استعداد و قریحه قهارعاصی نیستیم چنانكه اسداله‌حبیب‌، عنایت‌«پژوهان‌» و یا لطیف‌پدرام خادی را هم علی‌الرغم لهجه و تقلیدهای میمون‌وار ایرانیش‌، فاقد استعداد نمی‌شناسیم و تأسف همینجاست كه اینان استعداد و هنر شان را برای تطهیر دژخیمان پرچمی و خلقی و اخوانی و سایر دشمنان مردم ما بكار گرفته بودند و گرفته‌اند. ما قهارعاصی را نه به هیچوجه به دلیل تصنیف‌سازی برای فلان آوازخوانك بزم‌های پوشالیان بلكه بنابر دلایل متعدد ثابت كرده‌ایم كه شاعر مردم و مقاومت نه بلكه شاعری پوشالی و از آن زننده‌تر شاعر مكتب و سیاست «استاد» و احمدشاه‌مسعود بود.

منظور ما از برخورد به صفاتی چون «نازكخیال‌»، «باریك‌بین‌» و... در مقاله «داكتر جاوید، از قهارعاصی تا سمنك‌پزی‌، از سمنك‌پزی تا كجا؟» عمدتاً این بود كه دیگر زمان تشخیص و تشریح شعر با استعانت از آن كلمات سالهاست بسر آمده ولی داكترجاوید در بحث روی شعر قهار عاصی بسان مؤلفان مرتجع و سركاری متون درسی فارسی گذشته‌های بسیار دور، از توصیف های مهجور و تاریخ زده و بی‌اهمیت مذكور كار می‌گیردكه نوشته‌ی ایشان را صرفنظر از محتوای سیاسی اخوان‌نوازش‌، در سطحی فوق‌العاده نازل پایین می‌آورد. نكته‌ی دومی اینكه شاید بتوان به قول‌شما به شمارش «نازكخیالی‌»های حافظ وجامی و... پرداخت‌. اما بنظر ما مخصوصاً ازكودتای ۷ ثور۱۳۵۷ تا فاجعه ۸ ثور ۱۳۷۱ و تا این لحظه‌، هیچ شاعر آزادیخواه و شرافتمند افغانستان نبوده كه بر آنهمه تجاوز و خون و شناعت و شقاوت و بربادی مادی و معنوی چشم بسته‌، خود را به خمار «نازكخیالی‌» غرق كرده و نتیجتاً از مبارزه علیه اشغالگران‌، دست‌نشاندگان و خیانتكاران بنیادگرا استعفاء داده باشد. این حدود ۲۰ سال اخیر تاریخ وطن ما بیشتر از آن‌خشن و پر خون و خیانت است كه سنجش «نازكخیالی‌»ها و «باریك‌بینی‌»های یك شاعر بتواند افتخاری محسوب گردد. برعكس وظیفه آن بود و هست تا دید شعر این و آن شاعر چقدر آتش و گلوله‌ای بوده بر سینه‌ی دشمنان كه بعد به همان میزان برایش بهاء قایل شد و خود و شعرش رابه مردم شناساند.

كجا گفته‌ایم كه «عشق‌ اساس و بنیاد ندارد»؟ ما معتقدیم كه عشق چیز با شكوهی است‌. ولی‌ این عظمت را زمانی می‌یابد كه «عشق‌ عمومی‌» و عشق به آزادی و خوشبختی انسان جای عشق خصوصی و عشق به چیزهای زیبای دیگر را بگیرد. در شرایط حاضر از دیدگاه ما همان شعری‌ ارزشمند، نجیب و جلیل است كه خنجری بر گلوی اخوان و مرهمی بر روان مجروح خلق مابه حساب‌رفته بتواند.

خواننده عزیز، اجازه بدهید مجدداً از شما بخواهیم تامقالاتی را كه به آن اشاره كردیم یكبار دیگر از نظر گذرانده و باز هم برای ما نامه بفرستید.

آخرین مطالب