مرگ‌ بر نجیب‌، مرگ‌ بر گلبدین‌

حاجی ‌فرید نام‌ منشی‌ حزب‌ گلبدین‌ گفت‌:

«او (مجددی‌) از آینده‌ ناامید شده‌ و فكر میكند كه‌ دیگر هیچ‌ راهی‌ در رسیدن‌ به‌ كابل‌ برایش‌ وجود ندارد جز همدست‌ شدن‌ با نجیب‌ یا ظاهرشاه‌. در حالیكه‌ تمام‌ مجاهدین‌ مخالفت‌ خویش‌ را با پلان‌ نماینده‌ سرمنشی‌ ملل‌ متحد ابراز میدارند، تنها مجددی‌ و پیر سید احمد گیلانی‌ از آن‌ دفاع‌ میكنند چرا كه‌ هر دوی‌ اینان‌ افغانستانی‌ نیستند. مجددی‌ و گیلانی‌ در زمان‌ امپراتوری‌ بریتانیا از عراق‌ و هندوستان‌ به‌ افغانستان‌ آورده‌ شدند و هیچكدام‌ هرگز مجاهد نبوده‌اند. پس‌ آندو چگونه‌ انتظار میتوانند داشته‌ باشند كه‌ از طریق‌ جهاد به‌ كابل‌ برسند؟»

(فرنتیرپست،‌ ۹ مارچ‌ ۱۹۹۲)

اینكه‌ آقایان‌ مجددی‌ و گیلانی‌ مجاهد بوده‌ یا نبوده‌ و از آن‌ مهمتر اهل‌ افغانستان‌ اند یا عراق‌ و هندوستان‌، مسئله‌ای‌است‌ كه‌ باید خود جواب‌ دهند. اما فریدخان‌ باید بداند كه‌ از اكثر مردم‌ افغانستان،‌ از اكثر مهاجرین‌ و مجاهدین‌ به‌ كرات‌ شنیده‌ شده‌ و میشود كه‌ در افغانستان‌ حكومت‌ شمر و گبر و نصارا را قبول‌ داریم‌ ولی‌ حكومت‌ گلبدین‌ و دار و دسته‌ی‌ قرون‌ وسطایی‌ و تروریستش‌ را نی‌ ولو از هفتصد پشت‌ هم‌ افغان‌ باشند.

ما همواره‌ متذكر شده‌ایم‌ كه‌ ناف‌ گلبدینِ ولدالآی‌. اس‌.آی‌، خلاف‌ اكتهای‌ بی‌نهایت‌ غلیظ‌ و منزجركننده‌اش‌ دایر بر مستقل‌ بودن‌ و عدم‌ وابستگی‌، به‌ ناف‌ بیگانگان‌ بسته‌ بوده‌ و همیشه‌ پس‌ از چرخاندن‌ كلیدش‌ بوسیله‌ صاحبانش‌، لب‌ به‌ سخن‌ گفتن‌ میگشاید یا سكوت‌ میكند. امروز مثلاً علیه‌ طرح‌ صلح‌ كف‌ بر دهان‌ میاورد و بشدت‌ تهدید میكند، اما فردا كه‌ اشاره‌ای‌ دید با بیشرمی‌ عجیبی‌ موضعش‌ را تغییر میدهد.

اكنون‌ هم‌ از اظهارات‌ پهلوانانه‌ی‌ منشی‌ فریدخان‌ و همچنین‌ اظهارات‌ «امیرغازی‌» او بیش‌ از سه‌ هفته‌ نمیگذرد كه‌ گلبدین‌ ناگهان‌ در ۳۱ مارچ‌ میگوید: «ما خواستار راه‌ حلی‌ صلح‌آمیز هستیم‌» او فرمول‌ پنج‌ ماده‌ای‌ ملل‌ متحد را «غیرعملی‌، كهنه‌ و وقتگیر» میخواند اما در برابر هیچ‌ چیز خیلی‌ متفاوت‌ با آن‌ عرضه‌ نمیكند: «تنها راه‌ حل‌ عملی‌ مسئله‌ اینست‌ كه‌ نجیب‌ استعفا داده‌ و حكومتی‌ موقت‌ متشكل‌ از اشخاص‌ غیر متنازع‌ فیه‌ تشكیل‌ گردد تا ظرف‌ یكسال‌ انتخابات‌ برگزار شده‌ و قدرت‌ به‌ نمایندگان‌ منتخب‌ مردم‌ انتقال‌ یابد.»

در ماده‌ دوم‌ طرح‌ ملل‌ متحد از ضرورت‌ دوره‌ انتقالی‌ صحبت‌ میشود كه‌ جزئیات‌ آن‌ باید طی‌ بحث‌ طرفهای‌ ذیدخل‌ افغانی‌ تعیین‌ و منجر به‌ ایجاد حكومتی‌ فراگیر گردد.

بر اساس‌ همین‌ طرح‌ و مساعی‌ بنن‌سیوان‌ نماینده‌ ملل‌ متحد بود كه‌ نجیب‌ هم‌ (قبل‌ از فرمایشات‌ «امیر» قاتل‌) آمادگیش‌ را برای‌ استعفا اعلام‌ داشت‌.

پس‌ «امیر» منافق‌ حرف‌ تازه‌ای‌ ندارد و آن‌ رجزخوانی های‌ قبلی‌ جز رقصیدن‌ به‌ ساز اربابان‌ (كه‌ منافع‌ كوتاه‌ مدت‌ و احیاناً دراز مدت‌ شان‌ درین‌ پیچ‌ و تاب ‌دادنهای‌ گلبدین‌ نهفته‌ است‌) نبود كه‌ طبعاً سود پیشبرد سیاست‌ «همیشه‌ داغ‌ مطرح‌ نگهداشتن‌» «امیر» را در صحنه‌ نیز در بر داشت‌.

ولی‌ راستی‌ «امیر» بدنام‌ و مطرود را چرا صاحبانش‌ شامل‌ جریان‌ صلح‌ ملل‌ متحد ساختند؟

جواب‌ سوال‌ را در این‌ پرسشها باید یافت‌ ۱) اگر عامل‌ خودفروخته‌ای‌ چون‌ گلبدین‌ و حزبش‌ در حكومت‌ موقت‌ نباشد كی‌ به‌ اندازه‌ او منافع‌ ملی‌ وطن‌ را در پای‌ بیگانگان‌ میتواند فدا كند؟ ۲) اگر گلبدین‌ از جریان‌ بدور میماند، اخوان‌ بین‌المللی‌ و ارتجاع‌ منطقه‌ چگونه‌ میتوانند در ایجاد خرابكاری‌ و بی‌ثباتی‌ در حكومت‌ موقت‌ یكچنین‌ آلت‌ اجرایی‌ دلخواهی‌ داشته‌ باشند؟ ۳) در آینده‌ در كشاندن‌ میهن‌ ما زیر یوغ‌ بنیادگرایی‌ كی‌ شریرانه‌ترین‌ و خاینانه‌ترین‌ نقش‌ را بازی‌ خواهد توانست‌ جز حزب‌ گلبدین‌؟

لیكن‌ هر تغییر و وضع‌ جدیدی‌ كه‌ پیش‌ آید یك‌ چیز مطلق‌ و مسلم‌ است‌: گلبدین‌ و همدستان‌ خاین‌ و جنایتكارش‌ را مردم‌ نمی‌بخشند. امروز توده‌ها به‌ درستی‌ و به‌ حق‌ دیگر تنها به‌ حذف‌ و نفی‌ نجیب‌ اكتفا نمیكنند بلكه‌ با خشم‌ و نفرتی‌ بی‌پایان‌ شعار میدهند: نه‌ نجیب‌ نه‌ گلبدین‌، مرگ‌ و نفرین‌ بر هر دو!

آخرین مطالب