بارها گفتهایم یكی از بدشانسیهای مردم ما اینست كه موجودات احمق و عجیب و غریبی بنام «امیر» یا «رئیس جمهور» بر آنان فرمان رانده اند. قطعات زیر از مصاحبه طولانی صبغتاله مجددی است كه در ۱۵ اپریل ۱۹۹۳ در كوپنهاگ انجام داده و نشریه «ندای وحدت» از گروه مزدور خلیلی آن را به چاپ رسانیده است و ما آنها را عیناً نقل میكنیم.
«این ها بسیار سخت تجاوز كردند كه من هیچ به زبان آورده نمیتوانم... جنگ ظالمانه بوده خلاف شریعت؛ خلاف انسانیت؛ و خلاف عنعنات افغانی بوده بالكل. ... در تاریخ افغانستان بیغیرتی و بیهمتی و تجاوز از این كرده كی كرده... همین است كه من خودم گفتم ولله برای این مردم ما در قاموس كدام كلمه را نه نمیافیم كه برای اینها استعمال كنیم...»با مرور این گفته ها هم به سطح و سواد یك «رئیس جمهور» جهادی میتوان پی برد و از آن مهمتر به سالوسی و دورویی او.
«من، آقا، اصلاً كه آمدیم بسیار خسته شدیم تكه تكه شدیم و من راستی عمرم تقاضای این را نمیكند كه بسیار فعالیت كنم. و دیگر این كه فشار خون برایم پیدا شده است و داواهای كه داده اند فایده نكرده. برای چند روز استراحت و تداوی آمدیم لكن من آنجا یعنی افغانستان فرزند خود راهمرای هیئت مكمل با صلاحیت ماندیم كه همرایشان یعنی رهبران دیگر در تماس هستند و تمام جریانات را تعقیب می كنند و آن چیزی كه از طرف ما كمك شود برای برادرها انجام خواهیم داد.
من چهارده سال در پهلوی جمیعت و شورای نظار ایستاده شدم و از حقوق اینها دفاع كردم به سویه بین المللی دفاع كردم. كمك های مادی و عسكری و هر قسم كمك برایشان كردم لكن به مجردی كه وزیر دفاع شد مسعود و ربانی رئیس شد نوبتش رسید بالكل معكوس و عجیب و غریب شدند كه من هیچ تصور كرده نمی توانستم كار شكنی و چیزهای كردند در وقت حكومت من كه هیچ ...»
بلی آقای مجددی، همه میدانند كه از طرف آن «برادر» بشدت تحقیر و توهین شدید و برای «ریاست جمهوری» شما پشیزی بها قایل نبودند. اما شما هم هیچ حیا نكرده و همانوقت و حالا و تا ساعت نزع هم از «برادر» نامیدن آن دو و سایر خاینان بیزار نخواهید بود. وقتی كسی كه گلبدین را بارها «یك پیاله زهر» و «مفعول» و... خوانده و با او تفنگچهكشی كند اما امروز با آن تروریست خاین عقد وحدت ببندد معلوم است كه بخاطر نیل به قدرت و پول اندوزی هر ذلتی را میپذیرد.
«در این اواخر شورای نظار و حزب اتحاد سیاف یك جا شدند و افشار را زدند و برادر های حزب وحدت را تكه تكه كردند. نزدیك بود آغای مزاری از بین برود. به چه قسم او را كشیدند. دیگر این كار ها را كردند و دیگر بسیار گپ ها...به سویهای بین المللی ما را خجالت دادند. والله ما خجالت می كشیم كه راجع به افغانستان، راجع به جهاد و مجاهدین گپ بزنیم. همان نامی كه خدا برای مجاهدین داده بود در كجا بود. مردم دنیا افتخار میكردند كه با افغانها می بیننند. امروز ما را خجالت دادند. حالا من والله از شرم ...»
كدام شرم؟ همان شرمی كه موجب شد با گلبدین و دوستم و مزاری كنار نیایید و آنان را همانند ربانی و مسعود و سیاف و غیره نه بعنوان «برادران جهادی» و «رهبران جهادی» بلكه بعنوان كثیفترین خاینان و جنایتكاران رسوا و طرد كنید؟
«غیر از این، برادر، این خو خیر، ترور خو میكنن، همین مسلمان های بی گناه را نكشتند. هزاران نفر مسلمان بی گناه را نكشتند و نمی كشند، وقتی كه مسلمان بی گناه را می كشند ان ها را میتوانند بكشند ...»
آقای صبغتاله مجددی توجه ندارد كه «برادران محترم جهادی و قیادی» بدون كشت وكشتار و تجاوز و رذالت، زندگی را عبث و بیمزه مییابند. اگر «مسلمان های بیگناه» را نكشند پس «برادرها» كی را بكشند؟ اقلیت هندوهای بیگناه ما كه در همان اولین ماههای تجاوز به كابل مورد غارت و بیحرمتی و بیناموسی قرار گرفته و به هندوستان رانده شدند. پس این قاتلان حرفهای كی را بكشند غیر از «مسلمان های بیگناه» را؟
«این ها بسیار سخت تجاوز كردند كه من هیچ به زبان آورده نمیتوانم من آن را تقبیع كردم به همین خاطر به عربستان سعودی و پاكستان و ایران گفتم كه شما چطور این طور حكومت جنایت كار را كه هزاران نفر را كشتند صد زن و دختر را بیناموس كردند واین ها چه نكردند باز این ها را هفده ماه دیگر هم برایشان وقت میدهید كه بازهم حكومت كنند؟ برای چه؟ گفتم شما باید به رسمیت نشناسید این حكومت را چطور باید به رسمیت میشناسید اینگونه حكومت را؟ ... دیگه من تلاش خود را كردم و گفتم این جنگ، جنگ ظالمانه بوده خلاف شریعت؛ خلاف انسانیت؛ و خلاف عنعنات افغانی بوده بالكل. افغانها همین كار را نكردند در تاریخ افغانستان بی غیرتی و بی همتی و تجاوز از این كرده كی كرده... همین است كه من خودم گفتم ولله برای این مردم ما در قاموس كدام كلمه را نه نمیافیم كه برای اینها استعمال كنیم...»
آقای مجددی درینجا هم یا شوخی میكنید یا اینكه سخت دروغ میگویید. مگر با آن جنایتكاران شرفباخته ۱۴ سال تمام همكاسه نبودید؟ مگر در چهار سال اخیر با عدهای از پلیدترین این تجاوزكاران ـ گلبدین، مزاری و رشید دوستم متحد نشدید و آقای احمد شاه مسعود «وزیر دفاع» تان نبود؟ چرا، آقای مجددی شما «قاموس» خود را دارید كه هر قدر هم گاهگاهی بر همرزمان ۲۰ سالهی تان خشم بگیرید و از «بیناموسی» و «خیانتكاری» و... آنان نام ببرید، باز برای خاینان مذكور كلمه «برادران قیادی و جهادی» و ازین قبیل را «استعمال» كرده و خواهید كرد.
«در این اواخر شورای نظار و حزب اتحاد سیاف یك جا شدند و افشار را زدند و برادر های حزب وحدت را تكه تكه كردند....به سویهای بین المللی ما را خجالت دادند. والله ما خجالت می كشیم كه راجع به افغانستان، راجع به جهاد و مجاهدین گپ بزنیم.... امروز ما را خجالت دادند.... »مردم ما بدرستی گفتهاند كه به حرف ملا توجه نكن، اعمالش را ببین. در سراسر رفتار و كردار شما آقای مجددی با جمیع «برادران» خاین تان هیچگاه از «خجلت» و «حیا» و این چیزها اثری نبوده است.
«در عربستان سعودی هم رو بروی ملك فهد آن جا هم امضای خود را دادند، قرار داد رابه عربی امضا كردند. و باز اینها به كعبه داخل شدند، درداخل خانهای كعبه رفتند همان جا هم قسم و قرآن دادشان. من نرفتم داخل كعبه من گفتم برادرها ما بیرون كعبه چه كردیم كه داخل كعبه كنیم. از خدا خجالت بكشیم. چندین دفعه مرا میسر شده، داخل كعبه مرا حیا میگیرد نرفتیم راستی به تنهایی. با این گناهانی كه داریم داخل كعبه چه میكنیم. اینها رفتند داخل كعبه میبینیم باز هم همین مسئلهای كمیسیون ها باید همان روز حل میشد وكمیسییون ها تشكیل میشد (كه نشد)»
اگر واقعاً از خجالت داخل كعبه نشده باشید آقای مجددی، آفرین بر حیای تان! منتها وقتی همه به خیر و عافیت از چهار دیواری كعبه بیرون شدید، كاش مقدار بسیار كمی از آن «خجالت» و «حیا»ی ادعایی را با خود میداشتید كه شما را از دست وحدت دادن با گلبدین و دوستم و معاملهگریها با ربانی و مسعود و غیره بازداشته و در نتیجه به شرم نازدودنی همصدایی و همدستی با آن جنایتپیشگان گرفتار نمیآمدید.
«ربانی را خدا هدایت كند اگر هدایت نمی كند خدا جزایش بدهد من این را واضع گفتم هر وقت یك نقص كلان كه كرد همین كه چهار ماه برایش تعیین شده بود قدرت انتقال نداد بعد از آن تحمیل كرد و بعضی ها را تهدید می كرد و بعضی را به طمع و به دیگه و دیگه. وقتش را یك و نیم ماه دیگر تمدید كرد و من در همان مجلس مخالفت كردم و برایشان گفتم كه من به دو دلیل طرفدار تمدید وقت او نیستم اول به خاطر اینكه گفتم مشكل ما بین تو و حكمتیار است جنگ كابل و كشتن مردم هم به دست شما دو تا است .... در همین ظرف چهار ماهی كه تو بودی تمام خزانهای دولت و بیت المال را شما خلاص كردید به مردم دادید به هر كس پنجاه ملیون و صد ملیون و دو صد ملیون و چهار صد ملیون به مردم دادید كه باز به تو رای بدهند وقتی این طور یك خیانت كلان شد در چهار ماه گفتم. یك و نیم ماه دیگر كه باشی چه میكنی»
ولی از همهی اینها گذشته، حرف اساسی مردم با شما آقای مجددی اینست: ۱۰ ملیون دالر اهدایی نواز شریف را چه كردید؟؟؟