قرار اطلاع در مارچ ۱۹۹۶ شركتی بنام «خيبر افغان هوايی شركت»، در جلالآباد شروع به كار نموده است. بهادرشاه نماينده اين شركت در مصاحبه با روزنامه پاكستانی «وحدت» میگويد: «د هيوادوالو د ترانسپورتی مشكلاتو د حل د پاره... د افغانستان د هوانوردی وزارت در مقرراتو سره سم په شخصی دول تاسيس شوی دی. ددی شركت رئيس حاجی دين محمد او دده په شمول در حاجی عبدالحق او حاجی قدير په مشترك سهم فعاليت كوی»(۱). بهتر بود نام اين شركت را نه با سواستفاده از نام تاريخی دره خيبر، بلكه مطابق با واقعيت آن «شركت هوايی حاجیقدير و برادران» میگذاشتند زيرا انحصارطلبی آنان چنان رسواست كه حتی هيچ يك از دزدان جهادی ديگر را هم با خود شريك نساختهاند.
در شرايطی كه مردم امنيت ندارند، نان ندارند، حتی اختيار جان و ناموس و مال خود را ندارند، آواره و سرگردانند، مسخره است كه از حل مشكلات ترانسپورتی صحبت كنيم آنهم ترانسپورت هوايی! نياز مردم فعلاً اينست كه حاجی قديرخان پسر نازدانه و برادران «جهادی» خود را مهار سازد تا از كشتن و آزار مردم دست بكشند؛ (۲) نياز مردم ما امنيت است تا در مسير راهها غارت نشوند؛ مهار كردن قومندانان است كه بدون بیناموسی و رذالت آرام ندارند؛ تامين حقوق اوليه انسانی و ختم گلوله باران مناطق مسكونی و بالاخره نان و كار است نه ترانسپورت هوايی.

حاجیقدير و برداران از بركت كمك های بیحساب دوران جهاد و غارت و چپاول دارايیهای عامه و شخصی مردم اين شركت را ساختهاند. اگر چنين نيست صدها بليون دالر را برادران مذكور از كجا آوردهاند كه دهها بنگله در جلالآباد و پشاور ساخته و حالا هم شركتی هوايی براه میاندازند؟ آنان قبل از «جهاد فی سبيلاله» نه تاجر بودند و نه زميندار بزرگ.
آنان ادعا میكنند كه شركت جهت حل مشكلات مردم و فراهمآوری تسهيلات برای تجار ايجاد گرديده است. اگر واقعاً اين طور است بايد دروازهها را جمعآوری كنند و دزدان خود را از غارت اموال تجارتی باز دارند. آنان به استثنای عدهی معدودی از شريكان خود شان تاجران را از ميدان خارج كرده و زمينه كار و فعاليت را بروی شان بستهاند.
بهادر شاه در همان روزنامه میگويد: «دا شركت د يونسيف (UNICEF) او (UNHCR) امدادی مرستی قندهار او د هيواد نورو برخو ته رسوی». مگر مردم نمیدانند كه همين كمك يونيسف و يو.اين.اچ.سی.آر. وغيره بود كه از افرادی كوچك و بینام «كشمشخان» هايی ساخت كه امروز شركت هوايی برپا میكنند. پس چه ضرورتی است كه كمكهای يونيسف وغيره توسط طيارههای حاجیقديرخان حمل شود؟
دزدان و جنايتپيشگان هيچگاه راست نمیگويند. در شركت قديرخان هر چيزی نهفته است به استثنای سود و رفاه مردم ستمديدهی ما. شركت مذكور فقط برای انتقال هيرويين و چرس قيادیهای خاين به خارج و وارد كردن اجناس مختلف برای بازارهای قاچاق در پاكستان با مصونيت دولتی و ديپلماتيك، به وجود آمده است.
فردا ملاربانی و ملاعمرخان نيز «ميوند افغان هوايی شركت» خواهند ساخت زيرا شنيدهاند كه «خر اگر از خر عقب ماند دم و گوشش از بريدن است». طالبان كه در راكتباران كابل از گلبدين سبقت گرفتند، در شركت هوايی سازی نيز از حاجیقدير و دوستم (اين يك شركتی هوايی بنام «خط هوايی بلخ» راه انداخته است) پس نخواهند ماند.
مردم ما با قديرها و دوستمها و رهبران طالبان حسابها دارند و به آن اميد اند كه با پيروزی قيام بزرگ سرتاسری شان پولهای زدگی از طريق شركتهای هوايی وغيره را ضمن محاكمات صحرايی، از حلقوم جنايتكاران بيرون كشند.
یادداشت ها:
(۱)خوانندگان حتماً میدانند که حاجی قدیر «والی» ننگرهار، حاجی دین محمد معاون مولوی خالص و عبدالحق که در دور «امارت» مجددی قومندان عمومی پولیس در شهر کابل نام نهاده شد با هم نسبت برادری دارند.
(۲)«مجاهد ولس» در شماره مسلسل ٢۴۴خود مینویسد: «څو ورځی د مخه د والی صاحب ځوی یو سړی وواژه، دغه نازولی هلک یوه ورځ بندی هم شو او جناب والی صاحب په جهادی شورا کی په لوړ آواز دا خبره وکړه او ویی فرمایل: "سره له دی چی زما ځوی دی خو جزا به وینی. "اما د ننگرهار د څارنوال په قول د هماغی ورځی په مازدیگریی خپل ځوی د محبس نه وویست او خبره په هماغه ځای ختمه شوه.»