دوست عزیز، یك به یك ولی ناگزیر بسیار فشرده به پاسخ سوالهایتان میپردازیم.
۱ـ تا حدودی ماهیت خاینان جهادی فاش شده ولی هنوز به بركت سالها وابستگی به قدرتهای مختلف و رهزنی و چپاول، غیر از پول و اسلحه از امكانات بسیار وسیعی (مطبوعات، رادیو و حتی تلویزیون) برخوردار اند كه آنها را در خدمت فریب دادن تودهها بكار میگیرند و چون از دین و مذهب مردم به خاینانهترین وجه ممكن سواستفاده میكنند، نمیتوان گفت كه تبلیغات و عوامفریبیهای شان صد در صد نقش بر آب است. آنان هر روز به نیرنگها و نمایشات تازهای توسل میجویند. این خاینان هنوز به اسبهای مرده بدل نگشتهاند كه لگدزدن به آنان كاری بیجا و عبث تلقی شود. برخلاف دلیل شما، ما قویاً معتقدیم كه افشاگری علیه آنان باید هر چه بیشتر و وسیعتر و توام با «سند»، «عكس» و «مدرك» ادامه یابد. توقف افشاگری بر ضد اخوان كه شما آن را «طوطیوار» و «یكنواخت» مینامید، فقط و فقط خواست خود اخوان و طرفداران نقابدار شان میتواند باشد.
منظور شما را از «دیكته» نفهمیدیم ولی به یك معنا میتوان گفت كه مطالب «پیام زن» را خون شهدای ما و محنت و سوگ عظیم مردم كه گرفتار زنجیرهای سیاه بنیادگرایی اند، به ما «دیكته» میكند. ما نشریات دیگر را محكوم میكنیم كه چرا با فراغ خاطر در ماورای افغانستانِ اسیر خرامیده، خاینان بنیادگرا را هدف قرار نداده و با پرداختن به مسایل درجه دوم و سوم، خود را شیادانه به «كوچه حسن چپ» میزنند. ماهیت و اعمال فجیع بنیادگرایان در كشور، باید به هر نشریه و تشكلی جدی و آزادیخواه جز پاره كردن ماسك مرتجعان دینی و ولینعمتان شان، هیچ چیز دیگری را «دیكته»نكند و این «دیكته» پر افتخار است.
اگر ما موفق شده باشیم كه با شعار «دموكراسی، آزادی و عدالت اجتماعی» و بخصوص انعكاس اخبار جنایات جهادی، «اقشار خوشباور و زنان بیسواد و طبقه رنجبر» را بر ضد خاینان اخوانی آگاهی بخشیم یعنی به قول شما «فریب» داده باشیم، موجب بی نهایت خوشحالی ما خواهد بود.
آیا مبارزه آشتیناپذیر برای سرنگونی كامل و قاطع اخوان، پافشاری روی شعار بالا و تامین حقوق زنان، «فریب» و «حرفهای میان تهی» است؟ اگر بگوییم كه مثلاً زنان افغان باید اول تدبیرمنزل و خیاطی فرا گرفته و بعد با چادر و دلاق نزد خون آشامان جهادی بروند كه جنگ را قطع كنید؛ اگر از طالبان بخواهیم كه دیگر ستمهای تان را بر سر و چشم قبول داریم، لیكن لطف كرده و مكاتب را باز كنید؛ اگر به «استاد» ربانی «عارض» شویم كه نظم تكسی و سرویسهای شهری را درست كند؛ اگر مثل قدریهیزدانپرستها یا آمنهافضلیها بگوییم كه با جار زدن دعای خیرِ سرِ «استاد» و سایر خاینان جهادی، به انقلاب اسلامی پر بركت بپیوندیم؛ اگر بگوییم كه بخاطر ساعتتیری بیایید قصه مردی را بخوانید كه راكت در دهانش جا گرفته؛ اگر بنویسم كه مهم نیست در افغانستان چه میگذرد مهم اینست كه بیایید ای ملت غیور، رباب و طبله یاد بگیرید و به سخنان واصفباختری گوش دهید كه در بزمی جهادی به ساقیگری آقا و خانم فارانی، كرامات شخصیت و شعر سلیمانلایق، یوسفآیینه، اسدالهحبیب، پرتونادری، سیاهسنگ وغیره را به شما میفهماند؛ آیا آنوقت حرفها ما را «میان پر» درك خواهید كرد و «سیاست بازیهای عوامفریبانه» نخواهید نامید؟ حرف، حرف است. ولی حرف انقلابی را كه تودهها گرفتند، به نیروی مادی عظیمی بدل میشود. و حرف «پیام زن» كه واژگونی و نابودی اخوان را میخواهد و نه سازش با آنان را، حرفی انقلابی است.
«پروگرام و طرح و پلان و هدف نهایی» خود را به كرات توضیح دادهایم كه بسیار مختصر و فهم آن ساده است: امحای بنیادگرایان، برقراری دولتی مبتنی بر دموكراسی و عدالت اجتماعی، جدا دانستن دولت از دین و لغو تمامی قوانین ضد زن چه در پوشش دین و مذهب و چه غیر آن.
شما به عنوان «خواننده دایمی» براستی از نكات فوق آگاهی نداشتید؟ آیا مسئله اصلی ما را انتشار «پروگرام و پلان»های عریض و طویل تشكیل میدهد؟ ما به این عقیده هستیم كه نیاز مردم آگاهی و متشكل ساختن آنان است برای یورش بنیان برافكن علیه اخوان و كلیه همدستان.
۲ـ بلی یكی از وظایف عمدهی ما عبارتست از افشای (و نه طوریكه شما مینویسید «انتقاد») «فلان تنظیم، فلان شاعر، فلان شخص و فلان حكومت» بنیادگرا یا خادم بنیادگرا. زیرا اینها را از سر تا پا معیوب و منفور میدانیم. و تاسف ما اینست كه برای افشای خیانتها و جنایتهای آنها به علت امكانات بسیار محدود، كار زیادی انجام داده نمیتوانیم.
اگر مثل قدریه یزدانپرستها یا آمنهافضلیها بگوییم كه با جار زدن دعای خیرِ سرِ «استاد» و سایر خاینان جهادی، به انقلاب اسلامی پر بركت بپیوندیم؛ اگر بگوییم كه بخاطر ساعتتیری بیایید قصه مردی را بخوانید كه راكت در دهانش جا گرفته؛ اگر بنویسم كه مهم نیست در افغانستان چه میگذرد مهم اینست كه بیایید ای ملت غیور، رباب و طبله یاد بگیرید و به سخنان واصف باختری گوش دهید كه در بزمی جهادی به ساقیگری آقا و خانم فارانی، كرامات شخصیت و شعر سلیمان لایق، یوسف آیینه، اسداله حبیب، پرتو نادری، سیاهسنگ وغیره را به شما میفهماند؛ آیا آنوقت حرفها ما را «میان پر» درك خواهید كرد و «سیاست بازیهای عوامفریبانه» نخواهید نامید؟آیا شما افشای خاینان و شركا را مبرم و سودمند برای مردم میدانید یا اطلاعات «ناب» در زمینههای «علمی و ادبی» را؟ درباره «علم و ادب» بدون ارتباط آن با سلطهی ددان اخوانی در كشور، نشریاتی مثل «هفت قلم»، «دانا»، «افغانستان»، «هفته نامه كابل» و... هم مینویسند. اما فقط در قسمت فاش ساختن تبهكاریهای اخوان و مزدوران شان است كه پای ورقپارههای مذكور به بهانهی «علمی» و «فرهنگی» بودن میشكند و بدین ترتیب به ارتجاعیترین و بیارزشترین مطبوعات استحاله مییابند. اینجاست كه «پیام زن» احساس میكند كه باید مسئولیت خطیر افشای بی پروای خاینان گوناگون را تقریباً یك تنه بدوش كشد. و حال شما خواننده محترم به ما اندرز میدهید كه «انتقاد» زیاد خوب نیست و حداكثر مثلاً سال یكی دو بار به «انتقاد» از میهنفروشان جهادی اكتفا ورزیم؟ و «پیام زن» را به شكل «مجلهای خانوادگی» بیرون بكشیم حاوی مطالبی از قبیل پخت و پز منتو؛ عجایب سفر به كره ماه؛ چگونه از دولت عزیز جهادی دفاع و جان و مال خود را فدای رهبران بزرگوار جهادی سازیم؛ حل مشكلات روانی از طریق مشورت با داكتر اسدالهحبیب خادی؛ به پیش در راه عذر و زاری با چادرهای خود به پیشگاه قیادیها! و...؟
نه شفیقه جان صبوری، ما در جای دیگری هم گفتهایم كه اگر «پیام زن» به نشریهای حاوی یكچنان اراجیف خاینانهای كه در واقع راه و اصول آشتی با جلادان اخوانی است، بدل شود، هزار بار بهتر است كه اصلاً انتشار نیابد. «پیام زن» به آن دلیل مورد قبول خیلی از آزادیخواهان و انقلابیون وطن ماست كه سلاح قاطع و سازشناپذیر «انتقاد از فلان شخص و فلان تنظیم و فلان شاعر و یا حكومت» را كه خاین، همدست یا موید بنیادگرایان تشخیص میدهد در دست دارد. تا زمانیكه سایهی شوم «فلان تنظیم و فلان شاعر و یا حكومت» اخوان یا خادی - اخوان از سر ملت ما كم نشده، «پیام زن» كماكان خنجری بر چشم و قلب آنان باقی خواهد ماند و در غیر آن ضرورت وجودیش را به عنوان زبان زنان ستمدیده و انتقامگیر ما از دست میدهد. شما هم به مثابه زنی كه اخوان را به درستی «جنایت پیشه» مینامید هیچگاه نخواهید كه «پیام زن» در سطح «مرجان»، «سحر»، «هفته نامه كابل»، «نوبهار»، «فریاد»، «میرمن»، «زن افغان»، «بشیرالمومنات» و امثالهم سقوط كند.
۳ـ افشای اخوان بدون افشای دولت هایی كه قلاده آنان را بدست دارند، ناقص است. ما حكومت افغانستان امروزی نیستیم كه از ایراد گرفتن به حكومتهای دیگر احساس شرمساری كنیم. توصیه شما فقط خطاب به «دولت» ربانی میتواند معنی داشته باشد. یعنی این شبه دولت خاین هرگز حق ندارد به هیچ دولت دیگر در دنیا - هر قدر هم مرتجع، فاشیست، رسوا، بی حیثیت و بی پایه - بتازد زیرا كه خود به هر چیز شباهت دارد جز به یك دولت.
۴ـ در مورد «كاسه و زیر كاسه»ی تان متاسفانه بیش از حد خود را خوار و بی اطلاع نشان میدهید. فعالیت ما در خارج، در كشور پاكستان متمركز است كه در آن آزادی مطبوعات و آزادی بیان تا اندازهای تامین است. ما در جمهوری «انقلابی و اسلامی»ای مثل ایران نیستیم كه كوچكترین صدای مخالفت جدی با سیستمِ آخوندهای فاشیست، فقط با گلوله، شكنجه و زندان پاسخ داده میشود و فریاد اعتراض هنرمندان و فرهنگیان ایران هر روز در رسانههای جهان بالاست.
تا زمانیكه سایهی شوم «فلان تنظیم و فلان شاعر و یا حكومت» اخوان یا خادی - اخوان از سر ملت ما كم نشده، «پیام زن» كماكان خنجری بر چشم و قلب آنان باقی خواهد ماند و در غیر آن ضرورت وجودیش را به عنوان زبان زنان ستمدیده و انتقامگیر ما از دست میدهد.ما با استفاده از همین آزادی در پاكستان، نشریهای به چاپ میرسانیم بر ضد میهنفروشان وطنی و هر دولتی (به شمول دولت پاكستان) كه از مزدوران اخوانی شان در افغانستان حمایت میكنند. و روزی هم كه این آزادی مصرح در قانون اساسی شان را زیر پا كرده و مانع فعالیتهای ما شوند، «پیام زن» را از كشور دیگری منتشر خواهیم ساخت. ما به دولت پاكستان یا آی اس آی با «كنایه» نه بلكه به صراحت برخورد میكنیم. و این برای دولت مذكور نه میتواند و نه باید چیز عجیب و غریب تلقی شود. شما اگر با مطبوعات پاكستانی - ولو محافظهكارترین آنها - اندك آشنایی میداشتید، میدانستید كه آنها كاملاً درك و روشن علیه هر مقام از رئیس جمهور و صدراعظم گرفته تا شورا و ادارات استخباراتی و بقول شما «پستهای بسیار مهم و حساس»، هر قدر و به هر زبانی كه بخواهند مینویسند. متاسفانه چون مردم ما هیچگاه آزادی مطبوعات و بیان را به چشم ندیدهاند، اینست كه افرادی مثل شما به «پستهای بسیار مهم و حساس» تقدیس قایل شده، برخوردی انتقادی بر آنها را كار خارقالعادهای شمرده و اگر سازمانی این كار را كرد بطرز رقت انگیزی تئوری «كاسه و زیر كاسه» در ذهن تان خطور میكند.
خوب بود شما در پرتو فكر «كاسه و زیر كاسه»ی خود باز هم به ارزیابی بنیادگرایان مینشستید و این سوال برایتان پیدا میشد كه چرا آنان از پیدایش تا بصورت «عظیم راهنما» درآمدن خود، هرگز زبان به انتقاد از دولت پاكستان نگشودهاند؟
آنان انتقاد نمیكنند چرا كه بسان پرچم و خلق به مسكو، به دولت پاكستان تعهد سپرده به آنان حق ترور، داشتن شكنجهگاه و زندان و... داده و تا دندان مسلح شان ساخته و... و در نوكر بودن شان به این دولت و نیز دولتهای عربستان و ایران هیچ احمقی هم شك ندارد. اگر بفرض اینان به روی ارباب پریده و سخنی نسبتاً خلاف قاعده چاكری به زبان آرند، باید سخت تعجب كرد و دید كه «نیم كاسه»ی زیر «كاسه» چیست.
اما برعكس اگر ما همانند نشریات اخوانی، سكوت شرمناك را در برابر دولت پاكستان یا هر ولینعمت دیگر بنیادگرایان در پیش گیریم، باید بپرسید: چرا «راوا» كه مقابل هیچ دولتی به اصطلاح «دهن پر آب» نیست علیه صاحبان اخوان نمینویسد؟
با این حال خوبست به یاد داشته باشید شفیقه جان كه تا كنون بعضی اعضای «راوا» از سوی مقامات «بسیار حساس و مهم» پاكستان، یكبار زندانی گردیده و بارها مورد تحقیق، تعقیب و حتی تهدید قرار گرفتهاند. ولی هرگز نه بخاطر آنكه «صاحب خانه را كنایه» زده باشیم بلكه بخاطر آنكه علیه سگان «صاحب خانه» موضع داشتهایم. اولین و آخرین سوال نفرتانگیز مقامات «بسیار حساس و مهم» پاكستان از ما این بوده كه «راوا» چرا به تبلیغات خصمانه علیه احزاب و رهبران جهادی میپردازد؟!! و در برابر جواب ما كه «این احزاب و رهبران برای شما خوب اند ولی برای مردم و وطن ما حكم مكروب و طاعون را دارند»، تكانی میخورند كه گویی نخستین بار به غلامان شان تحقیر میشوند.
دوست محترم، پاكستان از ۱۶ سال به اینسو با دربست اجیر كردن احزاب پشاوری و بخصوص باندهای بنیادگرا، «ماهی»هایی را گرفته و با آنها سرگرم بازی است. اما در حال حاضر «آبی» در كشور نیست و «ماهی»ای تازه و نو كه او زحمت گرفتن را بخود بدهد. همهی «رهبران» خاین به سر انگشتش میچرخند و قواره ساختنهای اخیر «پروفیسر» هم مقابل پاكستان با وصف احتمال نزاع بین مزدور و بادار، امری موقتی است و یادآور ضربالمثل: زن و شوهر با هم جنگ كنند و لودهها باور!
یاد تان باشد خواهر جان كه بكار گرفتن گفتهی «آب را گلآلود و ماهی گرفتن» در شرایط فعلی، در واقع برائت دادن جنایتپیشگان اخوانی و الله و بلا را بر سر مالكان شان شكستن است. چنانچه خود آنان هم كه با هزار زنجیر به پای دولتهای بیگانه بستهاند، ابلیسانه جار میزنند كه اگر كشورهای خارجی مداخله نكنند، قیادیان احزاب جهادی با هم متحد شده و در نتیجه صلح و سعادت ابدی در افغانستان به میان خواهد آمد!
۵ـ درباره مسئله حجاب اگر به جملهی آخر تان باور داشته باشید كه «ما باید به جای پافشاری روی چنین مسایل (مسئله حجاب) به فكر آموختاندن و بلند بردن سویه هزاران زن رنجدیده و عقب مانده افغانستان باشیم چه زمانیكه یك جامعه مترقی و باسواد داشته باشیم، مسئله حجاب خود بخود حل خواهد شد«، پس اختلاف نظر تان با ما چیست؟ ما از همان روز اول كه بنیادگرایان با «فتح» كابل، شروع كردند به ایجاد تضییقات علیه زنان و منجلمه مطرح ساختن «حجاب اسلامی»، خطاب به متجاوزان گفتیم كه از مردم گرسنه، برهنه و خسته از جنگ ۱۴ ساله شرم كنید، حجاب و حجاب بازی را مسئله نسازید، اگر شعور و شرفی دارید بفرمایید غم شكم و تن آنان را بخورید. مگر در عقل شما دكانداران حقه باز هیچ امر انسانیای نمیگنجد جز قوله كشیدنها برای «حجاب اسلامی»؟
اما كار این میهنفروشان در تهاجم نامردانه و جانورمنشانه تا جایی پیش رفت كه میدانید و میدانیم.
ما چهره پلید این بی ناموسان «حجاب اسلامی پسند» را افشا كردهایم كه چگونه در حالیكه از یكسو تا گلو در خون مردم غرق اند و موجد فاجعههای تازه به تازه و همچون خوكان حتی از تجاوز به مادران هفتاد ساله و نظاره وضع حمل زنان و تجاوز به آنان دریغ نمیورزند، از سوی دیگر با بیشرافتی خاصی از «مراعات حجاب اسلامی» حرف میزنند. ما این را افشا كردهایم كه معلوم نیست برای این ریاكارترین خاینان و بی عفتان تاریخ، خاك باد كردن رای «حجاب» در كشوری كه مردم فقیر و بی پناهش را از تیغ گذراندهاند چه لذتی دارد.
ما هیچگاه نه «تحت نام آزادی زنان بیشتر روی مسئله حجاب تاكید ورزیده» و نه آن را مساوی به «بردگی و عقبماندگی» زن پنداشتهایم. البته ابداً هم آن را «موجب قدر و منزلت» زن تلقی نخواهیم كرد.
چطور ممكن است عقل سلیم و نسبت به ماهیت اخوان آگاهی داشت ولی باز هم نه مثلاً سطح دانش، و میزان سهمگیری در امور جامعه، بلكه حجاب را «موجب قدر و منزلت» زن دانست؟ چرا؟ صرفاً بخاطر آنكه نامردان بیمار اخوانی دست از پا خطا نكرده، «تحریك» نشوند و مثل آن مردك سفارت ربانی در هند، در ملاعام ایزار خود را بر سر خود نبندند؟
حجاب در فرهنگ ما هست مثلیكه در فرهنگ زنان روس هم هست. اغلب زنان ما از چادر خوششان میآید. به نظر ما مخالفت با این عادت همانقدر احمقانه است كه اقدام برای اجباری كردن آن. آنهم از سوی كسانی كه در بی ناموسی شهره عالم اند. لااقل این خاینان هرگز حق ندارند در مورد حجاب به امر و نهی بپردازند.
زنی كه دو پسر جوانش بدست جانیان اخوانی به قتل رسیده بود میگفت كه او قبل از شهادت فرزندانش به پوشیدن چادر عادت داشت اما بعد از آن حادثه تنها بخاطر انتقام گرفتن زنده است و دیگر اكثراً چادر هم نمیپوشد تا ازینطریق هم مقال اخوان مقاومت نشان داده باشد. و ما از اراده و فكر این یكی از هزاران زن خنجر خوردهی وطن خود دفاع میكنیم.
خلاصه كلام، امروز «قدر و منزلت» واقعی زنان میهن ما تنها و تنها در ابراز مخالفت و برپا شدن - با حجاب یا با بدون آن - بر ضد بنیادگرایان نهفته است كه تا وقتی از قدرت خلع نشدهاند، جان و عصمت زنان نیز از دست این دلالان بیگانه در امان نخواهد بود.
باز هم برای ما نامه بنویسید.
