
فاطمه گیلانی با یک جهادی زن دیگر در کنفرانس بیجنگ
از طریق نشریه «مجاهد ولس» (میزان ۱۳۷۴) خبر شدیم كه فاطمه گیلانی در كنفرانس جهانی بیجنگ شركت كرده بود. ما قبلاً نوشته بودیم كه ادامه سیاستهای سازشكارانه و چاپلوسیهای كراهتانگیز در برابر بنیادگرایان، خانم گیلانی و امثالش را (كه ظاهراً مدعی اند اخوانی نیستند) به جاهایی بد و خطرناكی میكشد. اینك میبینیم كه وی در كنفرانس بیجنگ نه بعنوان سخنگوی «محاذ ملی» بلكه به عنوان نماینده باند برهانالدینربانی، ننگ «اشغال» چوكی افغانستان را پذیرفته است. وی در مصاحبهای با «مجاهد ولس» بار دیگر حرفهایی بر زبان آورده كه نمیتوان از آنها گذشت.
در برابر پرسش جریده كه «آیا اشغال چوكی افغانستان را به حیث نماینده كابل قبول نموده و یا طور مستقلانه به این كار اقدام ورزیده بودید؟» فاطمه خانم با افتخار جواب میدهد:
«بلی من در كنفرانس بیجنگ از طرف پوهنحی اسلامی لندن شركت كردم. كرسی افغانستان با كمال تاسف خالی بود به دلایلی كه برایم نه روشن و نه معقول بود از طرف كابل نمایندهای فرستاده نشده بود. در روز اول كنفرانس من وظیفه خود دانستم كه به حیث یك زن افغان آن كرسی را خالی نگذارم. همان بود كه با شاغلی سخنیار وزیر مختار افغانستان همراه شدم. من هیچ نوع نمایندگی رسمی از طرف كابل نداشتم.»
در اینجا فاطمه جان صاف و ساده دروغ میگویی. اگر واقعاً نماینده كابل نبودی یا آن را ننگ میشمردی چگونه شد كه چوكی افغانستان را «اشغال» و از آن مهمتر به اصطلاح وزیر مختار را هم «همراهی» كنی؟ اگر زبان و روحیه خاینان ربانی و گلبدینی وغیره را نمیداشتی، «شاغلی سخنیار» با یك اخطار یا سیلی ترا از نزدیك شدن به چوكی افغانستان میراند. «رسمی» و غیر رسمی دیگر چه معنایی دارد؟ قرار شنیدگی چند زن بی اهمیت دیگر افغان نیز در بیجنگ تشریف داشتند، چطور كه آنان چوكی را «اشغال» نكردند و «وزیر مختار» صاحب نیز «همراه» شان نشد؟ پس اگر «هیچ نوع» نه لااقل «یك نوع» نمایندگی داشتی، نمایندگی «غیررسمی» از باند ربانی و دیگر بنیادگرایان خاین بر اساس عدم افشای آنان منحیث وحشیترین، جنایتپیشهترین و ضد زنترین موجودات در دنیای كنونی كه روی هر پلیدی و رذالت شان پردهی دین و اسلام را میاندازند.
با آن سیاستهای معاملهگرانه و سازشكارانه، چه تو فاطمه خانم به اینگونه محافل بروی و چه مثلاً آمنهافضلیها و قدریهیزدانپرستها و فاطمهیاسرها، برای ربانی و شركا هیچ فرقی نمیكند. و حتی ترا ترجیح خواهند چرا كه غیر از انگلیسی ماشاالله به لهجه ایرانی هم میتوانی روان مكالمه كنی! تو اگر با ربانی و سیاهسرهای فوقالذكرش همفكر نمیبودی، تكیه زدن به چوكی افغانستان و «همراهی» با وزیر مختارك را پستترین حد شرم و ننگ میدانستی.
خانم گیلانی در جای دیگری از مصاحبه كه مثل خانم هیلریكلنتن ابراز «تعجب و تاسف» میفرمایی: «در افغانستان یعنی یك مملكت اسلامی تعداد باسواد حتی به پنج درصد هم نمیرسد»، پس بنیادگرایان و برادران نوع طالبی شان را باید كثیفترین خاینان بنامی كه در مملكتی با این شرمآورترین تعداد باسواد در جهان، نسبت به دانش و تعلیم و مكتب آنچنان برخوردی دارند.فاطمه گیلانی برای «مادران و خواهران هموطنش» پیام دارد:
«پیام من به مادران و خواهران هموطنم این است كه كنفرانس بیجنگ موجب شد كه زنان دنیا یك همبستگی عظیمی از خود نشان بدهند و پایگاه والای خود را باثبات برساند كه اغماض و چشمپوشی از آن ناممكن است. امروز هفتاد در صد بیسوادان جهان را زنان تشكیل میدهد...»
خدا ترا وجدان و موضع و انصاف بدهد، ظالم خانم فاطمه. آخر «همبستگی نشان دادن»های زنان دنیا به زنان تباهشدهی ما چه ارزشی خواهد داشت هنگامی كه بدبختانه هیچ زن نجیب و مبارز افغان كه از رنج جانسوز زنان شهیددار و مورد تجاوز قرار گرفته و خاك بسر وطنش بیاید، در كنفرانس وجود نداشت كه بگوید هر گونه دهل و نقاره زدن برای همبستگی زنان پوچ است اگر اكثریت زنان شركت كننده در مورد آنچه بر سر زنان افغانستان در این سه سال جاریست، افشاگری و اعتراض نكنند. اگر در آنجا نمایندگیای از زنان افغان زیر شكنجهی بنیادگرایان خاین موجود میبود، قبل از همه ماسك نمایندهی ربانی را میدرید و میكوشید تا به كلیه هیئات آزادیخواه بفهماند كه از سه سال پیش به این سو چه جانورانی جای دولت پوشالی نجیب را در افغانستان گرفتهاند.
صحبت از «هفتاد در صد» بیسواد چه اهمیتی دارد فاطمه خانم؟ بجای حرفهای بالا به «مادران و خواهران» خوب بود مژده میدادی كه وقتی دیگران از آن در صدی دردناك بی سوادی زنان در دنیا میگفتند تو بر خاستی و گفتی كه در كشوری بنام افغانستان، موجوداتی به جان یكدیگر افتاده و جان و مال و ناموس مردم را به بازی گرفتهاند كه اگر چشم ناپاك شان به صورت زن در تلویزیون بیفتد یا در دفتر كار، «تحریك» و «بی نماز»! میشوند، و عدهای از آنان هم مكتب را «دروازه دوزخ» نامیده و رفتن زنان و دختران را به قصد مكتب و دفتر، قیامت تصور میكنند.
خانم گیلانی در جای دیگری از مصاحبه كه مثل خانم هیلریكلنتن ابراز «تعجب و تاسف» میفرمایی: «در افغانستان یعنی یك مملكت اسلامی تعداد باسواد حتی به پنج درصد هم نمیرسد»، (۱) پس بنیادگرایان و برادران نوع طالبی شان را باید كثیفترین خاینان بنامی كه در مملكتی با این شرمآورترین تعداد باسواد در جهان، نسبت به دانش و تعلیم و مكتب آنچنان برخوردی دارند. اما برعكس فقط یاد داری كه بسان یك شاهزاده خانم انگلیسی محض «تعجب و نگرانی» بخرج دهی: «بسته شدن مدارس دختران در هرات و باز نكردن مكاتب دختران در قندهار نه تنها مایه تاثر و نگرانی من و امثال منست بلكه بسیار تعجبآور است.»
در اینجا فاطمه جان صاف و ساده دروغ میگویی. اگر واقعاً نماینده كابل نبودی یا آن را ننگ میشمردی چگونه شد كه چوكی افغانستان را «اشغال» و از آن مهمتر به اصطلاح وزیر مختار را هم «همراهی» كنی؟ اگر زبان و روحیه خاینان ربانی و گلبدینی وغیره را نمیداشتی، «شاغلی سخنیار» با یك اخطار یا سیلی ترا از نزدیك شدن به چوكی افغانستان میراند. «رسمی» و غیر رسمی دیگر چه معنایی دارد؟ قرار شنیدگی چند زن بی اهمیت دیگر افغان نیز در بیجنگ تشریف داشتند، چطور كه آنان چوكی را «اشغال» نكردند و «وزیر مختار» صاحب نیز «همراه» شان نشد؟سبحاناله، او طوری قیافه میگیرد كه گویی براستی از این خاك نباشد و نفهمد كه طالبان كیستند و بنابرین با زبانی شیرین نسبت به طالبان لطف نموده و صرفاً و صرفاً منحیث یك دعاگوی و غمخوار آن طالبان عزیز، «تاثر و نگرانی» خود را اظهار میدارد!
با توجه به اینگونه اظهار «نگرانی»ها و «تعجب»ها در برابر جنایتكاران مزدور و ماورای مرتجع، آیا نمیتوان حدس زد كه فاطمه خانم (كه بدون هیچگونه احساس شرم با مهمانداری پوشالیگكی بنام سخنیار به چوكی افغانستان بمثابه عامل ربانی دربار كرده بود) در كنفرانس بیجنگ از یكسو به دفاع از فاجعه ۸ ثور و خاینان اخوانی و بخصوص ربانی تلاش كرده (مگر با «همراهی» وزیر مختار مزدور ربانی غیر از این ممكن بود؟) و از سویی باید پوست پشك برویش كشیده و ضمن ناچیز نشان دادن سگجنگی برادران جهادی با برادران طالبی، در بارهی ماهیت ضد فرهنگی طالبان، حتی از همان ابراز «تاسف و نگرانی و تعجب» به شیوهی ماریآنتوانتها نیز باید اجتناب ورزیده باشد زیرا در آنصورت اصل معاملهگری بهم خورده و این خطر وجود داشت كه در آنجا وزیر مختار صاحب شانه خانم فاطمه را گرفته از «چوكی خالی» بلندش كند، و طالبان هم به قهر شده و در آینده او را به عنوان طلبهای از «طبقه اناث» به كنفرانسی در چین یا سایر كشورها نفرستند.
فاطمه خانم، ماقبل از آنكه كار سازشكاری شما به «همراهی» با «وزیر مختار» بكشد، نوشتیم: «خانم فتانه گیلانی، شما از پشاور و خانم فاطمه گیلانی از لندن تا دلتان میخواهد در شستن خون از سر و روی «رهبران» خویش مجاهدت بخرج دهید. ولی مطمئن باشید كه موفق نخواهید شد ملتی مجروح و داغدار را با آن گرگان خونآشام آشتی دهید. مردم ما دیر یا زود بر ضد «رهبران» شما برخاستنی اند و چه حیف كه شما دانسته یا ندانسته از راه «اعتدال و میانه» به سوی لجن بنیادگرایان خیز زده و بدین ترتیب خود را لامحاله در معرض توفان پر خشم و كین مردم قرار میدهید.» («پیام زن»، شماره مسلسل ۳۹)
و حال بیشتر از پیش به صحت حرفهای بالا و نیز سیاست ما مبنی بر افشای سازشكاری با بنیادگرایان پی میبریم.
یادداشت ها:
۱) فاطمه خانم با این گفته، آیا آن حكم مسخرهی تان را پس میگیرید كه:
«جهاد به نفع زنان تمام شد و بر تعداد مدارس زنان افزوده شد. با وجودیكه جنگ در افغانستان (...) بدبختیهای بسیار كلانی برای مردم عموماً برای زنان و اطفال بخصوص آورد. اما یك فرق مهم در افغانستان آمد كه وقتی كه مهاجرین در پاكستان زندگی میكردند، برای زنان امكانات درسی بهتر بود، تمام تنظیمهای جهادی مدارس و مكاتب بسیار خوب داشتند امكانات بسیار خوب برای زنان بود كه یاد بگیرند نه تنها از علوم دینی باخبر شوند بلكه از تاریخ مملكت خود و زبانهای خارجی و زبانهای دیگری را هم یاد بگیرند...»
(«پیام زن»، شماره مسلسل ۳۷)