پاسخی‌ به‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» خادی‌ - جهادی

طوریكه‌ در شماره‌ پیشتر متذكر شده‌ بودیم‌ خوانندگان‌ زیادی‌ احساس‌ انزجار شان‌ را نسبت‌ به‌ دشنامهای‌ كثیف‌ لطیف‌پدرام‌ خادی‌ («و آن‌ جماعت‌ قوادان‌»، هفته‌ نامه‌ كابل‌، ۱۳ جوزای‌ ۱۳۷۳) طی‌ نوشته‌ هایی‌ بیان‌ و برای‌ ما ارسال‌ داشته‌اند كه‌ اینك‌ یكی‌ دیگر از آنها را بقلم‌ خواننده‌ی‌ ارجمند ما حیدر از اسلام‌آباد به‌ نشر می‌رسانیم‌. «پیام‌ زن‌»


«هفته‌ نامه‌ كابل‌» لته‌ چخین‌ خادیهای‌ جهادی‌ شده‌ در شماره‌ ۷۹ برای‌ پاك‌ كردن‌ خون‌ و آثار جنایت‌ از چنگ‌ و دندان‌ فاشیستهای‌ دینی‌ با بكاربرد كلماتی‌ درخور خودش‌، می‌نالد كه‌ «پیام‌ زن‌» «رهبران‌ جهادی‌» و «مسئولان‌» هفته‌ نامه‌ را ناسزا می‌گوید.

ناله‌های‌ لچكانه‌ ملیشه‌های‌ شعری‌ - ادبی‌ بجاست‌. «پیام‌ زن‌» سخت‌ صاحبان‌ شما را میكوبد. زیرا، «پیام‌ زن‌» پیام‌ آن‌ «عاجزه‌»هایی‌ نیست‌ كه‌ وسیله‌ای‌ در دست‌ امیران‌ جهادی‌ و شیئی‌ برای‌ استفاده‌ی‌ مسئولان‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» گردد. «پیام‌ زن‌» صدای‌ رسای‌ آن‌ زنان‌ انقلابی‌ است‌ كه‌ در دفاع‌ از مردم‌ خود با خون‌ شهیدان‌ سوگند یاد كرده‌اند. «پیام‌ زن‌» نه‌ تنها جنایات‌ جهادی‌ را افشا می‌سازد بلكه‌ برای‌ مردم‌ آگاهی‌ سیاسی‌ می‌دهد تا بخاطر نابودی‌ اربابان‌ نیم‌ مرده‌ (خلقی‌ - پرچمی‌) و یا اربابان‌ هار شاخ‌ بشاخ‌ بنیادگرای‌ شما قیام‌ كنند.

«هفته‌ نامه‌» سوال‌ میكند: «پول‌ این‌ همه‌ نشریات‌ از كجا بدست‌ شما می‌آید، با چه‌ تضمینی‌ به‌ فعالیت‌های‌ سیاسی‌ و نشریاتی‌... ادامه‌ میدهید؟ (...) شما با چین‌ ارتباط‌ دارید.» و مثال‌ دو نفری‌ (یونس‌اكبری‌ و حفیظ‌بهشتی‌) را می‌آورد كه‌ به‌ «سازمان‌ رهایی‌ افغانستان‌» خیانت‌ كردند.

قبل‌ از همه‌ بطور معترضه‌ باید گفت‌ كه‌ ذلت‌ آن‌ دو خاین‌ در كنار مرتدان‌ و تسلیم‌طلبان‌ دیگر كه‌ هم‌ اكنون‌ محصولات‌ شعری‌ و نثری‌ برخی‌ از آنان‌ ذلت‌ رونماشدن‌ در صفحات‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» و سایر نشریات‌ خادی‌ - جهادی‌ را می‌یابند، از نظر آزادیخواهان‌ ما، چیزی‌ جز مرده‌ هایی‌ منفور نیستند و «پیام‌ زن‌» را هم‌ نباید كاری‌ به‌ آن‌ نعش‌های‌ كرم‌ خورده‌ باشد. ولی‌ این‌ مربوط‌ «سازمان‌ رهایی‌ افغانستان‌» است‌ كه‌ اگر خواست‌ شاید پاسخی‌ به‌ شما بدهد.

و اما اصل‌ مطلب‌: شما فكر می‌كنید كه‌ شرط‌ فعالیت‌ سیاسی‌ یك‌ سازمان‌ «تضمینی‌» از جانب‌ یك‌ كشور خارجی‌ است‌. در غیر این‌ نه‌ تنها نمی‌توان‌ مبارزه‌ كرد بلكه‌ پول‌ ودكا و كاغذ شعرسرایی‌ و انرژی‌ «عبادت‌»های‌ جهادی‌ را در حجره‌های‌ دارالخلافه‌ «استاد» هم‌ نمی‌توان‌ بدست‌ آورد.

واقعاً گناه‌ شما نیست‌. اربابان‌ خلقی‌ - پرچمی‌ خود را دیدید كه‌ چگونه‌ با سرپرستی‌ «كی‌.جی‌.بی‌» تا حد احزاب‌ و قدرت‌ سیاسی‌ بالا رفتند. از جانب‌ دیگر «سیا»، «آی‌.اس‌.آی‌» وغیره‌ را می‌بینید كه‌ در اثر فعل‌ و انفعالات‌ خاص‌ خود ملایات‌ و گروههای‌ عامی‌ فاقد فرهنگ‌ سیاسی‌ فاقد آداب‌ معاشرت‌ و عناصر بدنامی‌ در حد گلبدین‌ را تا سطح‌ قیم‌ سیاسی‌ - دینی‌ شما ارتقا می‌دهند. و شما كه‌ بیش‌ از یك‌ دهه‌ از روسها و غلام‌ بچه‌های‌ شان‌ مزد شعرسرایی‌ و روزنامه‌نگاری‌ و سفرهای‌ به‌ خارج‌ را دریافت‌ كرده‌اید، و حال‌ هم‌ با وقاحت‌ تمام‌ بر خوان‌ ارتجاع‌ اخوانی‌ چهارزانو زده‌اید، غیر ازین‌ فكر («تضمینی‌» از خارج‌) فكر دیگری‌ نمیتواند در كله‌ تان‌ ایجاد شود.

زندگی‌ زیر سایه‌ راكت‌ جنایتكاران‌ جهادی‌ برای‌ ملیشه‌های‌ شعری‌ - ادبی‌ قله‌ی‌ «سرفرازی‌» است‌ كه‌ می‌نویسند: «ملت‌ همینجاست‌ كه‌ ما هستیم‌ سرفراز در كنار ملت‌» و به‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» چلنج‌ ریفراندوم‌ می‌دهند: «بیایید... نماینده‌ جماعت‌ تان‌ را به‌ ریفراندوم‌ بگذارید تا بدانید چند زن‌ اصیل‌ افغان‌ به‌ شما و نظریات‌ شما ارج‌ می‌گذارند؟»

زهی‌ وقاحت‌! در هنگام‌ تجاوز روسها كه‌ توده‌های‌ این‌ خاك‌ بخاطر دفاع‌ از وطن‌ و ناموس‌ خود با داس‌ و تبر بر دشمن‌ هجوم‌ می‌بردند، شما «سرفرازان‌» در درگاه‌ دولت‌ پوشالی‌ شعر و ترانه‌ سر می‌دادید؛ در وصف‌ «همسایه‌ بزرگ‌ شمالی‌» و سگهایش‌ پایكوبی‌ كرده‌ و گلو می‌دریدید. و با پهن‌ شدن‌ سایه‌ی‌ شوم‌ كفتاران‌ بنیادگرا بر كشور، كورس‌ بیشرمانه‌ی‌ «جهادی‌» تان‌ از پس‌ دروازه‌های‌ امارت‌ ربانی‌ و شركا بالاست‌. بناً شما چه‌ وقت‌ و در «كنار» كدام‌ «ملت‌» بوده‌اید؟ در كجای‌ زندگی‌ خادی‌ - جهادی‌ شما، «سرفرازی‌» است‌؟ مسئولان‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» و سایر نشریاتی‌ كه‌ منادی‌ خاینان‌ جهادی‌ اند و یا اینكه‌ به‌ بهانه‌ی‌ سخیف‌ داشتن‌ موضع‌ «خانوادگی‌»، «بیطرف‌» و «فرهنگی‌»، در برابر تبهكاریهای‌ بنیادگرایان‌ مختلف‌ سكوت‌ اختیار می‌كنند، ولو خود «ندانند» یا انكار كنند، مردم‌ این‌ مهر را كه‌ در سرین‌ آنان‌ كوبیده‌ شده‌ به‌ وضاحت‌ می‌بینند: قلمبدستان‌ خادی‌ - جهادی‌!

ملت‌ ما از بیگانه‌ پرستان‌، خواجگان‌ مطبوعاتی‌ امیران‌، شاعران‌ بی‌ جبهه‌ و غمزه‌ای‌ سخت‌ نفرت‌ دارند. فقط‌ آنانی‌ «سرفراز در كنار ملت‌» اند كه‌ افتخار مبارزه‌ با دو دشمن‌ كثیف‌ ملت‌، (روسها و چاكران‌ و بنیادگرایان‌) را داشته‌ باشند.

چلنج‌ ریفراندوم‌ شما ملیشه‌ها مثل‌ چلنجهای‌ انتخاباتی‌ ارباب‌ تان‌ گلبدین‌ بغایت‌ احمقانه‌ است‌. «راوا» آن‌ زمان‌ نماینده‌ی‌ خود را به‌ ریفراندوم‌ خواهد گذاشت‌ كه‌ ساحت‌ افغانستان‌ از بوی‌ و نكبت‌ مخدومان‌ خاین‌ بنیادگرای‌ شما عاری‌ باشد. تا آن‌ هنگام‌ نه‌ ما و نه‌ هیچ‌ نیروی‌ دیگر جدی‌ ضد بنیادگرا، با زبان‌ ریفراندوم‌ جهادی‌ با شما سخن‌ نخواهد گفت‌. ولی‌ طبعاً شما می‌توانید ریفراندومهای‌ خود را با زنانی‌ «اصیل‌» از نوع‌ پنبه‌ گل‌ تره‌كی‌ها، اناهیتاها، آمنه‌افضلی‌ها، ثریاراهی‌ها، فاطمه‌یاسرها، قدریه‌یزدان‌پرست‌ها، محبوبه‌كارمل‌ها، فتانه‌نجیب‌ها و... بگذارید. اما قبل‌ از آن‌ لازمست‌ دل‌ ملامحمدعمرخان‌، ملاعبدالمنان‌نیازی‌ و مخصوصاً دل‌ باب‌ خالص‌ را با لطف‌ و كرم‌ خاص‌ بدست‌ آرید تا الله‌ بخواهد زنان‌ نامبرده‌ به‌ كدام‌ شورای‌ اهل‌ حل‌ و عقد راه‌ یابند یا در هر نمایش‌ دیگر جهادی‌ نقش‌ ادا كنند.

هنرمندان‌ ملیشه‌ای‌ می‌نویسند: «پیام‌ زن‌ افغان‌ قرآن‌ است‌ و عمل‌ زن‌ افغان‌، جهاد» آفرین‌، ولی‌ آیا شما عقیده‌ی‌ ثابتی‌ از خود دارید كه‌ مبتنی‌ بر آن‌ برای‌ زنان‌ افغان‌ سیاست‌ و برنامه‌ عمل‌ دیكته‌ می‌كنید؟ شما دیروز منبع‌ الهام‌ و «پیام‌» زن‌ افغان‌ را كرملین‌ می‌دانستید و «عمل‌ زن‌ افغان‌» را قبول‌ بردگی‌ روسها و پیروی‌ از مثلاً اناهیتاها؛ اما امروز «پیام‌» و «عمل‌» برای‌ زنان‌ را ناگهان‌ قرآن‌ و جهاد قلمداد می‌كنید؟ درینصورت‌ وقتی‌ زمان‌ تفاله‌ خواری‌ كاملاً علنی‌ حكومت‌ «استاد» از هندوستان‌ فرا برسد، آنوقت‌ «پیام‌» و «عمل‌» «زن‌ افغان‌» را «گرنگ‌» و درمسال‌ رفتن‌ تعیین‌ خواهید كرد؟

حتی‌ اگر زنان‌ وابسته‌ به‌ شما هم‌ شعور سیاسی‌ بیابند؛ به‌ بردگی‌ و تحمیق‌ خود از طرف‌ شما پی‌ ببرند؛ درك‌ كنند كه‌ شما با چه‌ شیطنت‌ و نیرنگهایی‌ آنان‌ را گاهی‌ با تجویز این‌ «پیام‌» و گاهی‌ با تجویز آن‌ «پیام‌» ازین‌ موضع‌ ارتجاعی‌ به‌ آن‌ موضع‌ خاینانه‌ می‌كشانید، بروی‌ تان‌ خنجر خواهند كشید.

آخرین مطالب