وقتی‌ جمبوره‌های‌ خاینان‌ اخوانی‌ برضد «راوا» دهان‌ می‌گشایند

جمال‌ ـ كابل‌

«هفته‌ نامه‌ كابل‌» در شماره‌ ۷۹ نوشته‌ای‌ مملو از فحاشی‌ علیه‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» بچاپ‌ رسانیده‌ كه‌ لازم‌ می‌بینم‌ روی‌ نكاتی‌ از آن‌ مكث‌ كنم‌.

نخست‌ قابل‌ تذكر است‌ كه‌ این‌ نشریه‌ بوسیله‌ یك‌ مشت‌ آدم‌هایی‌ (لطیف‌ پدرام‌، صبوراله‌ سیاهسنگ‌، واصف‌ باختری‌، پرتو نادری‌ و...) انتشار می‌یابد كه‌ روح‌ و روان‌ شان‌ سالها در خدمت‌ دولتهای‌ مزدور روس‌ قرار داشت‌ و اكنون‌ در لجن‌ گندیده‌ی‌ اخوانی‌ غسل‌ تقدیس‌ نموده‌ اند تا با آرایش‌ دادن‌ آن‌ لجن‌، در عرصه‌ی‌ مطبوعاتی‌ شكلكی‌ برایش‌ دست‌ و پا كنند.

اگرچه‌ اعتنا به‌ ته‌مانده‌های‌ پرچمی‌ را كه‌ خود را همانند قانغوزك‌ های‌ مردار خوار در زیر چتلی‌ های‌ جهادی‌ گور می‌كنند، شایسته‌ «پیام‌ زن‌» نمی‌دانم‌، زیرا موضع‌ آن‌ در برابر دولت‌ نوكر روسها و بعد نزول‌ جغد شوم‌ اخوان‌، صریح‌ و روشن‌ است‌، با اینحال‌ نوشته‌ حاضر بیشتر بخاطر برداشتن‌ نقاب‌ از چهره‌ی‌ گردانندگان‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» است‌ كه‌ با چرخش‌ یك‌ شبه‌ در تیزاب‌ اخوان‌ حل‌ شده‌ بر فراز خرابه‌های‌ كابل‌ كف‌ بر دهان‌ و چون‌ كاسه‌ی‌ داغتر از آش‌ در حالیكه‌ بپای‌ امیركان‌ خونریز سجده‌ می‌زنند، با سیلی‌ از دشنامهای‌ ركیك‌ علیه‌ «پیام‌ زن‌» انقلابی‌، اینان‌ كه‌ با زردی‌ گونه‌های‌ خود چهره‌ی‌ سیاه‌ اخوان‌ را رنگ‌ و روغن‌ می‌دهند، می‌كوشند عقده‌های‌ خود ناشی‌ از ضربات‌ كاری‌ كه‌ از «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» دیده‌ اند، با تمجید و تملق‌ از قاتلان‌ جهادی‌ وا كنند، بناءً چپ‌ و راست‌ فدای‌ جهادی‌ و مجاهد می‌شوند و بر تشكلات‌ مبارز و پرده‌در خاینان‌ بنیادگرا می‌تازند.

قضیه‌ وقتی‌ نفرت‌انگیزتر و شیطانی‌تر می‌شود كه‌ می‌بینیم‌ مزدوران‌ مطبوعاتی‌ بنیادگرایان‌ خاین‌ ضمن‌ كیف‌ كردن‌ از اینكه‌ در امارت‌ «استاد ربانی‌» نه‌تنها سر شان‌ زده‌ نمی‌شود بلكه‌ مجازند بشرط‌ تأیید و تكریم‌ امیركان‌ و قومندانان‌ فاسد و خون‌آشام‌ نشریه‌ای‌ «گلاسنوستی‌» انتشار دهند، از نیما و اخوان‌ و شاملو و... هم‌ یاد می‌كنند!

نویسندگان‌ مزور در شروع‌ می‌گویند: «نمی‌دانیم‌ این‌ پیام‌، پیام‌ كدام‌ زن‌ است‌؟!»

پرچمی‌ های‌ جهادی‌ شده‌ معلوم‌ نیست‌ كدام‌ قسمت‌ «پیام‌» را خوانده‌ اند. سفیدی‌ هایش‌ را كه‌ هنوز نفهمیده‌ اند این‌ «پیام‌» چه‌ چیزی‌ را فریاد می‌كند؟ این‌ «پیام‌» همان‌ زنیست‌ كه‌ دیروز او را ملعبه‌ روسها ساخته‌، از طریق‌ «سازمان‌ های‌ زنان‌ پیشاهنگ‌ و دموكراتیك‌» به‌ فحشأ كشانیده‌ و به‌ زندانش‌ می‌انداختید، و امروز او را به‌ گلوله‌ می‌بندید؛ به‌ عفت‌ هفت‌ ساله‌ تا هفتاد ساله‌اش‌ تجاوز می‌كنید؛ دختر و پسر و شوهرش‌ را از وی‌ می‌ربایید و راكت‌ پرانی‌ های‌ باداران‌ جهادی‌ شما او را در دشتهای‌ خشكیده‌ و خیمه‌ های‌ تفتیده‌ دربدر كرده‌ و تشنه‌ و گرسنه‌ در زیرزمینی‌ های‌ كابل‌ روز و شب‌ را با اشك‌ و آه‌ و هول‌ سپری‌ می‌كند...

نه‌. شما با این‌ «پیام‌» مخصوصاً آشنا هستید چون‌ ماسكهای‌ جدید تانرا پاره‌ پاره‌ كرده‌ كه‌ در نتیجه‌ این‌ چنین‌ دیوانه‌ شده‌، هذیان‌ گفته‌ و فقط‌ قادرید شرمگاه‌ تانرا بر نوك‌ قلم‌ بندید.

جالبترین‌ قسمت‌ مقاله‌ جاییست‌ كه‌ به‌ «راوا» برچسپ‌ «مزدوری‌» می‌زنند: «چون‌ سگهای‌ زنجیری‌ پیش‌ چكمه‌های‌ هر بیگانه‌ی‌ موس‌ موس‌ می‌كنید.»! چه‌ كسانی‌ «راوا» را متهم‌ به‌ «مزدوری‌» می‌كنند؟ همان‌ هایی‌ كه‌ پس‌ از اشغال‌ افغانستان‌، با دسته‌ های‌ گل‌، با شعر و سرود، كف‌ چكمه‌ های‌ تجاوزكاران‌ روسی‌ را می‌بوسیدند؛ همان‌ هایی‌ كه‌ شمار مدالها، دعوتنامه‌ ها و بورس‌ هایی‌ را كه‌ در اتحادیه‌ شعرا و نویسندگان‌ و روزنامه‌نگاران‌ از روسها و چاكران‌ بیمقدار شان‌ گرفته‌ اند در خاطر فرد فرد مردم‌ ثبت‌ است‌ مردمی‌ كه‌ برای‌ رسیدن‌ روزیكه‌ آن‌ خودفروخته‌ها را به‌ جرم‌ این‌ خوشرقصی‌ ها، بر دار محاسبه‌ خود حلق‌آویز كنند لحظه‌ شماری‌ می‌كنند.همان‌ هایی‌ «راوا» را متهم‌ به‌ «مزدوری‌» می‌نمایند كه‌ خود سه‌ سال‌ است‌ به‌ بركت‌ لیسیدن‌ خون‌ از سر و روی‌ «رهبران‌ جهادی‌ و قیادی‌» محبوب‌ شان‌ به‌ ننگ‌ ارتقاء به‌ مشاوریت‌ «ادبی‌ و مطبوعاتی‌» امیركان‌ خاین‌ نایل‌ آمده‌ اند.

این‌ نویسندگان‌ زمانی‌ بر سكوی‌ پرچمی‌ ـ اخوانی‌ لچ‌ و لق‌ و با چشم‌پارگی‌ای‌ كم‌نظیر می‌ایستند كه‌ می‌گویند: «ما در اینجا سرفراز در كنار ملت‌ ایستاده‌ایم‌»!

شما واقعاً سرفراز هستید، چرا كه‌ قبل‌ از سقوط‌ رژیم‌ پوشالی‌ با آنهمه‌ عرق‌ ریزی‌ كه‌ برای‌ روسها و سگان‌ شان‌ كردید فكر می‌شد بعد از سقوط‌ پوشالیان‌، بعنوان‌ روشنفكرانی‌ شرفباخته‌ و میهنفروش‌ تیرباران‌ خواهید شد ولی‌ وقتی‌ پای‌ اخوان‌ به‌ كابل‌ باز شد نه‌ تنها چنان‌ نشدید بلكه‌ با شعر سرودن‌ و به‌ مرگ‌ سگ‌ و خر هفته‌ نامه‌ و ماهنامه‌ باز كردن‌ برای‌ آنان‌، الحق‌ توانستید در كنار آن‌ خاینان‌ جانی‌ «سرفراز» بایستید. آری‌ در كنار آنان‌ و نه‌ ملت‌. «در كنار ملت‌» بودن‌ شما را با نیم‌ نگاهی‌ به‌ شهداء، معلولین‌، یتیم‌ ها، آوارگان‌، ویرانه‌های‌ كابل‌ و سایر شهرهای‌ كشور می‌توان‌ به‌ درستی‌ ارزیابی‌ كرد. آیا با این‌ همه‌ «سرفرازی‌» در طول‌ آن‌ ١۵ سال‌ و این‌ ٣ سال‌ اخیر توانسته‌ اید بدون‌ كمربند امنیتی‌، قیود شبگردی‌، راكت‌ پرانی‌، بمباران‌، جاسوسی‌ و استبداد جهادی‌ یك‌ روز هم‌ در فضای‌ امن‌ و امان‌ بسر برید؟

(....)

گردانندگان‌ خادی‌ ـ جهادی‌ در «هفته‌ نامه‌ كابل‌» و سایر نشریات‌ رنگارنگ‌ متعفن‌ جهادی‌ باید بدانند كه‌ روز «سرفرازی‌» شان‌ هنوز فرا نرسیده‌ و آن‌ روزی‌ است‌ كه‌ آنان‌ را با «استاد» و «انجنیر» و غیره‌ رهبران‌ و فرماندهان‌ جنایت‌پیشه‌ شان‌ نه‌ در كنار خود كه‌ در مقابل‌ دیدگان‌ خود بر چوبه‌ دار «سرفراز» كنند.

(....)

بوی‌ مقاله‌ زمانی‌ از حد می‌گذرد كه‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» را به‌ مسابقه‌ ریفراندوم‌ فرا می‌خواند.

درینمورد باید به‌ «هفته‌ نامه‌» جهادی‌ یادآور شد كه‌ شما واقعاً در كار شاطری‌ برای‌ اخوان‌الشیاطین‌، نودست‌ هستید. شما برای‌ «راوا» ریفراندوم‌ می‌گذارید در حالیكه‌ امیركان‌ تان‌ از دیدن‌ تصویر زن‌ در صفحه‌ تلویزیون‌ «تحریك‌» و به‌ تشنج‌ مرگباری‌ دچار می‌گردند. باداران‌ شما آنچنان‌ فاشیستهایی‌ انحصارطلبی‌ هستند كه‌ انجام‌ رأی‌ گیری‌ و ریفراندوم‌ و چیزهای‌ مربوط‌ به‌ این‌ ارزش‌ را حتی‌ برای‌ «برادران‌ قیادی‌ و جهادی‌» خویش‌ تحمل‌ نمی‌توانند و حال‌ شما مزدوركان‌، سازمانی‌ را به‌ این‌ مصاف‌ فرا می‌خوانید كه‌ شدید، عمیق‌، مؤثر و بدون‌ ذره‌ای‌ سازش‌ و ملاحظه‌كاری‌، نقاب‌ ربانی‌، گلبدین‌، سیاف‌، خلیلی‌، طالبان‌ و دیگر اراكین‌ محترم‌ جهادی‌ شما را دریده‌ است‌؟

آخرین مطالب