طالبان از هرات، فراه، نيمروز و مناطق ديگری گذشته و اكنون برق ساطور «جهادی» شان در آسمان كابل هم پيدا شده است تا اگر «پروفيسر» صاحب و شركأ بر اساس نوبت، «امارت انقلابی و اسلامی و جهادی» را به آنان نسپارند، بر فرق كابليانِ در جهنم، فرود آيد. مگر نه اينست كه هر گروه خاين جهادی زور آدمكشی و رذالت و بیناموسيش را میخواهد قبل از همه به مردم ماتمدار كابل نشان دهد؟
«استاد» و شركأ كه با راندن طالبان از نواحی كابل بسيار غره شده بودند، اكنون سوراخ میپالند، مولوی خالص بيچاره را كه ساده گير كرده بودند میخواستند به ارگ آورده و تاجپوشش كنند؛ دست و پای الحاج دوستم «كمونيست» را میگيرند؛ هيأتهای آشتی به «برادر نستوه حكمتيار» فرستادند و.... ولی چون ظاهراً هيچكدام از حيلهها و ديپلماسیهای جهادی كـارگر نيفتاد، «استاد» و شركای درمانـده تنها راه رسيـدن بـه پولهای انبـار شـده شان در اروپـا و ادامـه زندگیای افسانوی را در خارج، واگذاری قدرت به ساير «برادران» ديدند.
اما اين به اصطلاح احاله قدرت، هر چيز است جز نقطهی پايانی بر خيانتها و جنايتهای جهادی. تا زمانی كه قدرت از دايرهی شيطانی بنيادگرايان خيانتپيشه خارج نشده، با برخاستن كلهپزها و نشستن سگها برجای شان، تراژدی عظيم مردم افغانستان طولانیتر، گستردهتر و خونبارتر میگردد.
با آنكه گلبدين خاين اعلام میكند با «برادران جهادی اختلاف ايدئولوژيك» ندارد (اين كاملاً صحيح است زيرا همه اخوانی و پاسداران منافع ارتجاع و قدرتهای بزرگ اند) تضادهای حادی به خاطر غصب قدرت سياسی، اندوختن ثروت و تجاوز به مال و ناموس مردم، بلوك «برادران جهادی» را شكسته و شاريده نگهميدارد. و اين وضع تا وقتی دوام خواهد داشت كه جنبش طرفدار دموكراسی وطن ما به نيروی بنيادبرافگن بنيادگرايی بدل شود.
وضعيت درون اخوان را پيدايش همقماشان طالب آنان بيشتر از پيش آشفته ساخته است. هر كدام از احزاب مختلف اخوان بشرط كسب امتيازاتی، برای نزديك شدن به طالبان و «پذيرفته شدن» توسط آنان، به رقابت با يكديگر مشغول اند. مثلاً گلبدين كه در اوايل طالبان را نوكران انگلستان میخواند، در ۱۲ مارچ ۱٩٩۵ چيغ زد كه «اگر طالبان ببازند، كابل پايگاه هندوستان خواهد شد.» ليكن در بهترين حالت هم، طالبان ـتنها يا در وحدت با اين و آن گروه خاين جهادیـ با باندهای ايرانی خليلی و اكبری، و نيز باند «استاد» جور نخواهند آمد. البته وجود لااقل سه گروهبندی بين طالبان (اخوانی، ميانهرو، تكرو) فعل و انفعالات طرف دشمن را پيچيدهتر مینماياند.
بهر حال قدر مسلم اينست كه چنانچه به كرات گفته ايم، ستمكاری
خاينان بنيادگرا ـ اگر متحداً قدرت را در چنگ بگيرند ـ بر مردم ما صدچندان خونبارتر از امروز خواهد بود كه شكم يكديگر را بنام جهاد و اسلام میدرند. زيرا توبه گرگ مرگ است. هر يك از خاينان بنيادگرا آگاهست كه از دست دادن تفنگ و قدرت و امكان زورگويی و رذالت كاری همان و پوقانهای بیباد شدن همان. كليه بنيادگرايان و شركای خيانتها و جنايتهای شان، همانند جسمی بيگانه و به شدت عفونتبار در بدن ملت زجر كشيده ما اند كه تا دور انداخته نشده، ملت و ميهن ما را از عذاب و تباهی نجات نخواهد بود.
بر نيرو های طرفدار آزادی و دموكراسی است كه بخاطر شديدترين نبردها با مرتجعان اخوانی و طالبی و غيره آمادگی بگيرند. و بازهم طوريكه مكرر در مكرر بيان داشتهايم سياستهای مداراجويانه و دوپهلو، دشمن را هارتر میسازد.
صفحه بندی نشريه تمام شده بود كه از ترور جنرال كتوازی و وكيل وزيرمحمد از «شورای تفاهم» خبر شديم. اين تازهترين هشدار و زنگ خطر است به همه دستجات و عناصری كه در برابر بنيادگرايان خاين از موضعگيری قاطع، صريح و آشتیناپذير احتراز كرده در تلاش اند تا ضمن تبانی با اخوان معاملهگری و قبول تحقير و ذلت، دستی در قدرتی آلوده و عميقاً ضد مردمی داشته باشند. قتل خاينانهی دو نفر مذكور، برای چندمين بار ثابت ساخت كه برخورد سازشكارنه نسبت به بنيادگرايان اين پليدترين بلای جان ملت و ميهن ما هرگز آنان را به رحم نمیآورد. مبارزهای بی تزلزل و آشتیناپذير با اخوان در تفكر و عمل، يگانه سياست منطقی و افتخارآميز در شرايط كنونی است. آنانی هم كه دل در گرو «پيروزی سرتاسری» طالبان ضد دانش و فرهنگ و زن نهاده اند، به زودی در خواهند يافت كه سگ زرد برادر شغال است.
اگر روشنفكران شرافتمند و وطندوست تن به دنائت همكاری با فاشيستها (چه اخوان و چه طالبان) نسپارند، اين در طرد شدن مرتجعان مذكور در سطح ملی و بينالمللی نقش بسزايی خواهد داشت.
اردوگاه دشمن دچار هرج و مرجی خونين است. اگر نيروهای واقعاً آزاديخواه و دموكراسی طلب با هم متحد شده و بر سياست مشت در مقابل مشت پافشاری ورزند، ميهنفروشان جهادی هم ديگر نخواهند توانست بر خر مراد خود سوار باشند. بايد با تشديد پيكار ضد بنيادگرايايی در هر زمينه، دميدن خورشيد رهايی را برفراز ميهن تسريع كنيم.