امریکا و دولتهای غربی به طور کلی زمانی که احمد شاه مسعود را «قهرمان ملی» کشور بخت برگشتهی ما اعلام کردند، خود را ناگزیر میدانند که هر سال در ستایش او از هر هنری که در بزرگسازی چیز کوچک دارند کار بگیرند.
و امسال در ۱۷ می یک جنرال امریکایی جیمز ماتیس James N. Mattis قصاب افشار را با جارج واشنگتن مقایسه کرده گفت:
ادامهی: امریکا و مخلوق «قهرمان»اش
در برابر چشمانم دهها و صدها «عبیر» افغانستانم
از ۲۵ سال به اینسو همچون پردهی سینما جان گرفتند
ملالی جویا این یگانه خروش خشم و دادخواهی مردم خموش ما در برنامهای تقریباً دو ساعتهی تلویزیون آریانا افغانستان، از جمله گفته است: «صبوراله سیاهسنگ جرئت حرف زدن درباره حوادث جامعه خودش را ندارد و برای زنان عراقی مینویسد تا دل سیاف را خوش سازد.»
چه عبارت عمیق، پر معنا و جامعی!
ولی آقای سیاهسنگ در پاسخ او
مطلبی
در هفت قلم در سایت «آسمایی» انتشار داده است.
ادامهی: دردنامهی عبیر «سیاهسنگ» را سفیدروی نمیتواند
شنیدهایم که سالها قبل انتشارات نیل در تهران گاهنامهای منتشر میکرد به نام «انتقاد کتاب» که شماری از نامورترین نویسندگان ایران تالیفها و ترجمههای مطرح و جدی را با قلم استادانه و دلنشینی در آن بررسی و معرفی میکردند. اما در صفحه آخر نشریه مذکور ستونی وجود داشت با عنوان «متاب» که در آن به آوردن فقط نام برخی از کتابهای بیارزش و مبتذل اکتفا میشد. کتابهایی که به نقد و ارزیابی نمیارزیدند و در واقع «متاب» بودند و نه کتاب.
مدتی پیش دوستی «قاموس مختصر اصطلاحات فلسفی و اجتماعی» تدوین پوهنمل غلام حضرت نبیپور چاپ سال ۲۰۰۵ را برای ما فرستاد که خواهیم دید متاسفانه چیزی نازلتر حتی از یک «متاب» است. پس چرا درباره آن حرف میزنیم؟ زیرا مدونش در پوهنتون بیچارهی کابل درس میدهد و حتی زمانی مسئولیت یک دیپارتمنت را به عهده داشته است و از روی همین متابک میتوان سطح و وضع پوهنتون ملوث از وجود جنایتکاران بنیادگرای طالبی و ائتلاف شمالی را حدس زد.
ادامهی: اشارهای به «قاموس مختصر اصطلاحات فلسفی و اجتماعی»
من نمیتوانم به «رادیو آزادی» به طور منظم گوش دهم ولی برنامه «در امواج آزادی» را کمتر ناغه کردهام.
«در امواج آزادی» پنجشنبه ۲۴ حوت ۱۳۸۵ سه نفر شرکت داشتند: جعفر رسولی، صدیق چکری و داکتر رمضان بشردوست. اولی از آنانی است که گویی فقط به همین خاطر آفریده شده که زبان و نوکر خانهزاد رژیم بر سر اقتدار باشد چه رژیمی چپ یا راست باشد چه میانه، دموکرات یا ضد دموکرات و ضد ملی. البته او همانقدر که به هر قیمتی و با نادیده گرفتن پیکر گندیدهی دولت کرزی به علت سازش با جنایتکاران و جاسوسان خود را ملزم به دفاع از آن میداند به همان اندازه و حتی از صدق دل بیشتر مدافع سیاستهای امریکا و متحدان و نیز ایران در افغانستان و در سطح جهان است. من هیچ شکی ندارم که اگر فردا دایناسورهای طالبی رویکار بیایند یا جنایتپیشگان «ائتلاف شمال» قدرت را به صورت یکدست غصب کنند، آقای جعفر رسولی برای آنان حنجرهاش را سختتر خراش خواهد داد.
ادامهی: داکتر بشر دوست و عریضه «شعلهای» نبودنش!
با تذکر به این حقیقت آشکار و غیر قابل انکار که حرکت طالبان توسط پاکستان، چند کشور معلوم عربی و امریکا به میان آمد و طالبان به کمک مستقیم پاکستان و کشور های نامبرده در مدت کوتاهی تقریباً ۹۰ فیصد خاک افغانستان را تصرف کردند. درک معمول موجود چنین است که طالبان بیش از مخالفان ائتلاف شمال به رهبری احمد شاه مسعود کمک خارجی دریافت میکردند و مسعود و یارانش «قهرمانانه» و فقیرانه تنها با تاراج لاجورد و زمرد، از مناطق دست داشته شان دفاع میکردند. اما سندی که در بانک اطلاعاتی آرشیف امنیت ملی امریکا وجود دارد، نشان میدهد که کمک هایی را که مسعود از ایران، روسیه، اوزبکستان، تاجیکستان و غیره کشور ها دریافت میکرده است به مراتب زیادتر از کمک های دریافتی طالبان از پاکستان و سایر منابع بوده است.
ادامهی: وزارت خارجه امریکا افشا میکند: «مسعود به مراتب بیشتر از طالبان کمک خارجی دریافت میکرد»
چنانچه به همه گان آشکاراست و آنطوری که در دل تاریخ سیاه و خونین سه دهه اخیر کشور مان نیز جا دارد، در نخستین ماه های ظهور طالبان در سال ۱۹۹۴، دولت وقت مجاهدین که توسط ربانی - مسعود اداره میشد، پشتیبانی همه جانبه شان را از جنبش طالبان ابراز داشته در تسخیر مناطق جنوب به طالبان کمک کردند. فقط علل و عوامل پشت پرده این ائتلاف نافرجام بین دولت ربانی - مسعود و طالبان تا هنوز برای مردم رنجدیده ما روشن نیست.
ادامهی: وزارت خارجه امریکا افشا میکند: چرا ربانی - مسعود در آغاز از طالبان پشتیبانی کردند؟
ارتجاع شاهی و خادی و جهادی همه خواسته اند خلیل الهخلیلی شاعر معروف را شخصیت مقدسی وانمود سازند که نه در گذشته های دور لکهای در دامان داشت و نه در دور ظاهرشاه و داوود و پوشالیان و نه در عهد امارت خون و خیانت جهادی. چنانکه میدانیم از الف تا یای شاعران و نویسندگان خادی-جهادی تنها یاد داشته و دارند که از او به عنوان یکی از بالاترین «مرجع» های شعر و فرهنگ فارسی نام ببرند ولی دست و زبان شان می خشکد که از نوکر بچه سقو (سقا) بودنش، از شونیزم شمالی و تاجیکیاش، و از همه نجستر از جمعیتی بودنش تا زمان مرگ ذکری کنند. منزلت او در جمعیت ربانی جلاد در حدی بود که مسعود خلیلی پسرش نیز مراتب ارتقا را به سرعت پیموده و به چاکر و ندیم خاص و مطبوعات باشی و سفیر کثیرالابعاد احمدشاه مسعود در هند شد و فعلاً معلوم نیست به کدام مقام دیگر نصب میشود.
ادامهی: رابطه خلیل اله خلیلی با رژیم ساواکی محمد رضا شاه
فاطمه گیلانی را همه میشناسیم همان سفیر صاحب رژیم خون و خیانت برهان الدین ربانی در چین و فعلاً رئیس سرهمیاشت و از ستارههای رسانهها که در قیافهگیری و فیس و افادهفروشی دست کمی از حنیف اتمر و امین فاطمی و دادفر سپنتا ندارد. ولی به نظر میرسد که بر اساس لااقل یکی از مصاحبههایش از آن سه وزیرک هم در وقاحت و «بزرگ نمایی» پیشی گرفت.
وقتی مصاحبهگر تلویزیون «آیینه» درباره گوگوش از وی میپرسد، با بیشرمی یک اشرافزاده، پس از تاملی فیلسوفانه جواب میدهد: «گوگوش را نشناختم»!
ادامهی: فاطمه گیلانی، گوگوش را نمیشناسد!
شاعران و نویسندگان سازشکار وطنی که خود را همچون پشک به پای رژیم ایران، سیاف، خلیلی، ربانی، قانونی و خیانتپیشگان دیگر میمالند و از اکتهای تهوعآور «پست مدرنیستی» هم غافل نیستند، بیشتر از آن وقیح اند که از این گونه سیلی خوردنها چرت شان خراب شود. با این هم دیدن فاصله زمین و آسمانی بین نویسندگان و شاعران عافیت جو، تسلیم طلب و مرتجع کشور با یک شاعر متعهد و میهنپرست و مترقی فلسطینی جالب است.
ادامهی: سیلیای از محمود درویش به روی رهنوردزریاب، واصف باختری، سمیع حامد، اکرم عثمان، لطیف ناظمی و...
چه از سرجنایتکاران جهادی و چه افرادی ظاهراً غیرجهادی فراوان شنیده شده است که پس از سقوط رژیم پوشالی در ۱۹۹۲، امریکا افغانستان را تنها گذاشت. ولی ما همواره و موکداً گفتهایم که امریکا این دار و دستههای خاین جهادی را صرفاً برای انتقامگیری از اتحاد شوروی نه آفرید و بر سر آنها سرمایهگذاری نکرد بلکه نقشه دراز مدتتری داشت تا با تکیه روی این دارههای اسلامی و رقصاندنهای آنها به دلخواه خود، بتواند به جای پای محکمی در «قلب آسیا» دست یابد و بر کل منطقه حاکم باشد.
ادامهی: امریکا هیچگاه سگهایش را تنها نگذاشته است