چه بازی های توهین آمیز ودردناکی که با ملت رنجدیده ما صورت نمیگیرد. این بار اجرای درامه زجردهندهی "کنفرانس پاریس" با تایید و حمایت امریکاست که دژخیمان ائتلاف شمال، طالبان، حزب گلبدین، القاعده، جبهه ملی، شورای عالی صلح، ائتلاف ملی، حزب حق و عدالت وغیره را جمع کرد تا برای مردم ما "صلح" بیاورند.
درد اصلی این نیست که چرا این باندهای آدمکشان حرفهای، با دهان پر خون شان گرد یک خوان نشسته و دم از "صلح" میزنند؛ درد این هم نیست که به فرض این جانیان خاین به "توافقاتی" برای ایجاد دولت مشترکی برسند و مردم را، متحدا و با خاطر آرام بیشتر از پیش سلاخی میکنند؛ مسئله اصلی این است که ماشین تبلیغاتی اشغالگران امریکایی و همدستانش همه به هایهو در آمده و از طریق "کارشناسان"، "تحلیلگران" و مهره های دست آموز و زر خریدی چون ظریف نظر "رادیو آزادی"، داکتر اکبر وردک، داکتراحمد مهجور، وحید مژده وغیره کنفرانس پاریس را "حادثه" نامیده و با چنان شور و هیجان از آن حرف میزنند که گویی مردم افغانستان فقط همین یک انتخاب دارند و اگر صلح میخواهند باید به انقیاد این جلادان تن بدهند زیرا آنان "رهبران" مسلم افغانستان به شمار میروند که گروهی در قدرت، گروه دیگری "اپوزیسیون محترم مسلح" و گروهی هم "اپوزیسیون محترم غیرمسلح" ائتلاف شمال اند و با توافق شان در افغانستان صلح و صفا حاکم خواهد شد!
ادامهی: «کنفرانس پاریس»: نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم!
تذکر «پیام زن»: ما در گذشته تحت عنوان «حنیف اتمر از پلیدترین شکنجه گران خاد» چشمدید یکی از مبارزان را انتشار دادیم که جریان قتل ایمل زرمتوال بدست حنیف اتمر، شکنجهگر خاد را شرح داده بود. اینک با سپاس از دوستان «انجمن افشای اسناد جنایت علیه بشریت در افغانستان»، نوشته شان در مورد اتمر را انتشار میدهیم که به گوشه های دیگری از جنایات و پستی های این مزدور کثیف روشنی انداخته اند.
سلام و درود به ملت آزاده و یک پارچه افغانستان
روز سه شنبه مورخ ٢٠ سرطان ١٣٩١ خورشیدی مطابق ١٠ جولای ٢١٢ میلادی در پروگرام به عبارت دیگر تلویزیون بی.بی.سی فارسی، مصاحبۀ تهوع آوری با جنایت سالار خونخوار و سفاک محمد حنیف اتمر، این خادیست وطنفروش پخش شد. انجمن افشای اسناد جنایت علیه بشریت در افغانستان به همکاری فرزندان آزاده و راستین افغانستان بلافاصله در افشای چهره این سفاک جنایتکار و خائن به ملت ومیهن، از اسناد آرشیف و شهادت [شاهد]، که همکار خادیست سالیان وطنفروشی اتمر بوده و اکنون از گذشه ننگین و جنایت بارش توبه کرده و برای شهادت علیه تمام جنایت سالاران حزب دموکراتیک و خادیستها حاضر به شهادت است – این افشاء نامه را به شما هموطنان درد دیده پیش کش میکند.
ادامهی: زمانی آفتاب غروب میکند - جغدان به پرواز در میآیند
چند پرسش و یک تقاضا از او
فرزندان شخصیت های معروف تاریخ تا زمانیکه خیلی جوان اند معمولا به نام پدر یا مادر نامدار بین مردم محبوب و انگشت نما میباشند. در این میان فرزندانی هم اند که خود به آن چنان از آگاهی و بلوغ فکری و شخصیتی دست مییابند که دیگر سایه شخصیت پدر یا مادر بر سرش آزار دهنده مینماید و میخواهد خودش باشد. بسیاری هم بوده اند که در راه پدر، مادر یا... گام نهاده و ثابت ساخته اند که شایسته احترام و محبت اند. اما عدهای هم بوده و هستند که هیچگاه ثابت ننموده اند که سزاوار مهرورزی صمیمانه مردم باشند. در اینان جز نام، چیزی از ارزش های پدر سراغ شده نمیتواند. به نظر میرسد که متاسفانه خانم هندیه دختر شاه امان الله در دسته دوم قرار میگیرد. زیرا:
ادامهی: خانم هندیه چرا و به کدام حق سفیر شد؟
اتمر از زمین بلند میشود و بدون آنکه کلمهای به زبان آرد، با تفنگچه کمریاش سه مرمی بر ایمل فیر کرد
از همان اول وقتی حنیف اتمر وزیر شد، مردم میدانستند که باید سر و پایش کدام جای بند بوده باشد که از سطح یک شکنجه گر خاد ناگهان وزیر شود. و چون حکومت سازی در کشور اشغال شده به دست امریکا بود، طبیعتاً او را هم مثل امراله صالح، امین فرهنگ، کریم خرم، اسماعیل، انورالحق احدی، شهرانی، رامین وغیره به درستی از مهره های آزمایش شده "سی آی ای" میدانستند که مانند اکثر میهنفروشان پرچمی و خلقی که پس از زوال اتحاد شوروی به دامن دولت امریکا پناه جستند، همچون مور و مگس دور و پیش ملکه شان حامد کرزی حلقه زده اند که به نوبت در مقامی مقرر شوند. امروز عناصر پلیدی مثل اتمر و اعظم دادفر خیانت شانرا با اسلامی ساختن معارف افغانستان ادامه میدهند (بی بی سی، ۳ سپتامبر ۲۰۰۶).
اما حنیف اتمر میهنفروش غیر از این سیاهی ها، شاخ بدنامی و رذالت دیگری هم بر سر دارد و آن شکنجه گر بودنش در خاد است. او بخاطر خشنود ساختن اربابان پرچمی و روسی اش برای درهم شکستن روحیه اسیران به محض دیدن آنان به کثیف ترین دشنامهای خواهر و مادر متوسل می شد و بعد که اکثرا این بیشرافتی اش کارگر نمی افتاد، به شکنجه های غیر انسانی رو می آورد تا با گرفتن اعترافی، نزد اربابان روسی و پرچمی و خلقی اش "برازندگی" کسب کند.
ادامهی: حنیف اتمر از پلیدترین شکنجه گران خاد
«تجزیه افغانستان» خیانتی در ذات قومپرستان پشتون و غیر پشتون
قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم | متن کامل بصورت پی.دی.ایف
استقلال افغانستان و پاسداران منافع امریکا
در باره روشنفکران کلمهخوان امریکا و خصم استقلال افغانستان اشارهای داشتیم که در چهارچوب این نوشته نمیشود مفصلا به آن پرداخت. در اینجا بر نظرات دو تن از نمایندگان تپیک آنان درنگی گذرا داریم زیرا طالبان و شرکا با تمسک به بیانات پنتاگون پسندانهی سلطانزویها و نوشین اربابزادههاست که از منجلاب «آیاسآی» و «واواک» علیه روشنفکران وطندوست و آزادیخواه، نجاست پراکنی می کنند.
داوود سلطانزوی:
او که با کاندیدان معترض پیش سفارت امریکا استغاثه میکرد، در بلندگوی امریکا «رادیو آزادی» (در امواج آزادی، ٩ سرطان ١٣٩٠)، شرمک را یکسو نهاده و با تکرار تزهای «سیآیای»، مفهوم اشغال را در قرن ٢١ واهی میخواند:
ادامهی: مسئله ملی و خاینان ملی (قسمت چهارم و پایانی)
«تجزیه افغانستان» خیانتی در ذات قومپرستان پشتون و غیر پشتون
قسمت اول | قسمت دوم | قسمت چهارم و پایانی | متن کامل بصورت پی.دی.ایف
عوض نبی زاده از خادیگری تا بنیادگرایی
هرچند لطیف پدرام آئینه قدنمای کلیه میهنفروشان پرچمی و جهادیست اما با مرور گذرای نظرات عوض نبیزاده در مییابیم که یک میهنفروش با زوال تکیهگاهش اتحاد شوروی، وقتی به سرشکستگی پیوستن به حزب وحدت تن میدهد، دهانش را برای همان چیزهایی میدرد که آغازش به عهده شکنجهگر لطیف خان گذاشته شده بود. او، سلطانعلی کشتمند، داکتر عسکر موسوی، کریم میثاق و... دشمنان مردم هزاره اند چرا که نه بخاطر آگاهی آنان به سمت اتحاد با کلیه اقوام علیه ستمگران واقعی ــ حاکمان پشتون وغیرپشتون ــ که به دستور «واواک»، با سینه زدن زیر نام «بابه مزاری» و «استاد محقق» و... برای مشوب کردن ذهن مردم هزاره نسبت به مردم پشتون زندگی می کنند.
آقای نبی زاده نیز بازی با پرچم «فدرالیزم» را خوش دارد. او در نوشتهی «نظام فدرالی راه حلی کنونی در افغانستان» امریکا را مایه حیات دانسته(٢١) و میخواهد با «نظام فدرالی» زیر چتر اشغال و دولت مافیایی، عشق کند.
ادامهی: مسئله ملی و خاینان ملی (قسمت سوم)
«تجزیه افغانستان» خیانتی در ذات قومپرستان پشتون و غیر پشتون
قسمت اول | قسمت سوم | قسمت چهارم و پایانی | متن کامل بصورت پی.دی.ایف
وحدت ملی
هر کسی که دلش به خاطر تحکیم ملت شدن اقوام افغانستان و «وحدت ملی» میتپد، اگر سوءنیتی در کار نباشد باید به علت اصلی متزلزل شدن وحدت ملی ــ جنایات سالاران و شرکاــ اندیشیده و همهی آنان را به عنوان خاینان ملی و تفرقه جو و سد وحدت ملی افشا سازد. وحدت ملی که بیش از هر مفهومی لجنآلود شده واز نادرشاه تا پوشالیان و جنایت سالاران و کرزی آن را همچون پوشش مقاصد خاینانه و عوامفریبانهی شان هر گاه و بیگاه با آب و تاب قلقله کرده و میکنند، زمانی مطرح بوده میتواند که ملت، دولتی مستقل و آزادیخواه داشته و در صف شان سرخاینان و سرجنایت سالاران را نبینند. هدف وحدت ملی غیر از استقلال، دموکراسی و عدالت اجتماعی چیز دیگری نمیتواند باشد. جنایت سالاران ثابت نموده اند که دشمن هرسه شعار اند. در نتیجه کسانی که موید یکی از این خاینان باشند، حق ندارند درباره «وحدت ملی» نظر دهند چرا که فهمیده و نافهمیده گوش به فرمان «سی آی ای»، «واواک» و یا «آی اس آی» خواهند بود. آنان خواهان وحدت ملت نه بلکه خواهان وحدت خاینان می باشند و به نام «وحدت ملی» میخواهند ملت ما را تحت رهبری و دستور آن جانیان فرا بخوانند.
ادامهی: مسئله ملی و خاینان ملی (قسمت دوم)
«تجزیه افغانستان» خیانتی در ذات قومپرستان پشتون و غیر پشتون
قسمت دوم | قسمت سوم | قسمت چهارم و پایانی | متن کامل بصورت پی.دی.ایف
وقتی در کشوری گروههای ضد دموکراسی و مستبد و جیرهخور قدرتهای خارجی مسلط باشند، آن کشور به زن ستمزدهی بی پناهی میماند در محاصرهی اوباشان که بر او میخندند، سنگ میزنند، دشنام میدهند و به دریدن عصمتش تهدید میکنند.
افغانستان پس از لشکرکشی شوروی و دولتهای دست نشاندهاش و مخصوصاً از دوران خون و خیانت جهادی و طالبان تا امروز، به صورت یکچنان مادری تنها و بیکس درآمده که از هر طرف مورد تهمت و تحقیر و تهدید قرار دارد. او مادری است که فرزندان پاک و پاسدارش زخمی و پراکنده اند ولی فرزندان خاینش به جمع آن اوباش متجاوز به خواهر و مادر پیوسته و برای رضای صاحبان خارجی شان و رسیدن به مکنت و مقام و نام، حاضر اند مادر را بفروشند.
ادامهی: مسئله ملی و خاینان ملی (قسمت اول)
قدیر فطرت رئیس د افغانستان بانک که به امریکا گریخته است استعفا داد و ظاهرا علت آنرا تهدید یک عده زورمندان وانمود ساخته و گفته است که زندگیاش در افغانستان به خطر جدی مواجه بوده است.
فطرت در سالهای آخر حکومت وحشت ربانی رئیس بانک مرکزی شد، بعد در دوران کرزی به حیث معاون دوم د افغانستان بانک مقرر گردید. بعد از اینکه پول جدید چاپ و قرار شد پول های کهنه جمع آوری و حریق گردد، وی منحیث مسئول زون شمال برای این کار تعیین گردید. او به تمام اعضای گروپ خود دستور داده بود که پول جنبشی را با ارزش نصف پول دولتی آنزمان تبادله نموده ولی مساوی با پول دولتی گزارش دهند. درین معامله وی میلیون ها افغانی را به جیب زد. از طرف دیگرخودش شخصا در حریق کردن پول های کهنه شرکت کرده و میلیون ها افغانی را حریق شده گزارش میداد ولی این مبالغ هنگفت را توسط گماشتگان خود دوباره به بانک آورده با پول جدید تبادله میکرد. حتی وی بانکنوت های با شماره د- ی را که دولت ایران برای نوکران وحدتی خود چاپ میکرد و در بامیان، دایکندی و دیگر مناطق مرکزی با ارزش بسیار کم در مقایسه با پول دولتی در گردش بود، به همان نرخ معمولش با پول جدید تبادله کرده ولی به قیمت پول دولتی گزارش داده که از این طریق نیز پول فراوانی به جیب زد.
ادامهی: نمونه هایی از فساد و چپاول قدیر فطرت
یکی از کاندیدهای جایزه نوبل صلح سال ٢٠١٠ استاد سیماسمر از رهبران «محترم» حزب وحدت و از همرکابان مشهور استاد خلیلی و استاد محقق بود. اگر چه در آخر از دادن جایزه به او دست گرفتند اما نفس کاندید شدن یک سرکرده حزبی جنایتکار، خاین و چوبدست رژیم فاشیستی ایران به خودی خود نشان می دهد که صلح نوبل چه جایزه آلوده ایست که بنابر ملحوظات سیاسی به هر کس و ناکس داده میشود. به یاد داریم که چند سال پیش به میمنت تجاوز امریکا به افغانستان و احیای آدمکشان جمعیت اسلامی و شورای نظار، و تحقق پروژه «قهرمان» سازی از پلیدترین و منفورترین موجودات تاریخ، احمدشاه مسعود را هم در شمار نامزدان آن جا دادند.
تلاش های «راوا» و سایر سازمانها و شخصیت ها در هر دو مورد فوق به یقین نقشی داشته ولی قرار معلوم بالا شدن بوی افتضاح بیسابقه و غیر قابل کنترول این خاینانه ترین انتخاب موجب شد که کمیته نوبل صلح از اهدای جایزه به مسعود و سیما سمر خجالت کشیده منصرف شود.
ادامهی: نوبل صلح بار دیگر آلوده شد!