رژیم ایران رژیمی نیست كه مسعود بهنود ها و چنگیز پهلوان ‌ها از طریق بی‌بی‌سی به مشاطه‌گری آن می‌پردازند. برای درك ماهیت «جمهوری اسلامی ایران‌» شاید همین كافی باشد كه نجیب‌اله لفرایی این جلادك «دپلمات‌»شده‌ی «رئیس جمهور» ربانی‌، عشق استقرار عین آن نظام را در افغانستان می‌كند.

در ایران اگر «تل‌سیاه‌»ها برای مهاجران تیره‌بخت ماست‌، زندانهای مخوف اوین وغیره برای دهها هزار زن و مرد آزادیخواه ایران است‌. زندانهایی كه در آنها «پاسداران اسلام‌» دختران باكره‌ی محكوم به اعدام را قبل از اجرای حكم مورد تجاوز قرار می‌دهند تا در آخرین روز زندگی شان «پاك‌» شده باشند!

داستان «مهریه‌» فقط گوشه‌ی كوچكی از نظام جهنمی «جمهوری اسلامی ایران‌» را به تصویر می‌كشد. «پیام زن‌»


پاسخ به نامه نفیسه ـ كابل‌،



قبل از پرداختن به جواب نامه‌ی خواهر ما، لازم می‌بینیم جهت روشن نمودن مطلب برای خوانندگان بخش‌هایی از نامه‌ی شان را بیاوریم‌:

«من در شماره ۴۴ "پیام زن‌" مطلبی را تحت عنوان "داكترجاوید از قهارعاصی تا سمنك‌پزی از سمنك‌پزی تا كجا؟" خواندم‌. اول اینكه موضوع خیلی پیچیده بود و من اصلاً پی نبردم كه آیا داكتر جاوید راجع به قهار عاصی سخن پردازی كرده و یا چه‌؟ دوم اینكه با خواندن مطلب مذكور بسیار متأثر شدم كه چرا قهارعاصی شاعر خوب را اینقدر بد و بیراه گفته‌اید. ما نمی‌توانیم قهارعاصی را صرف بخاطر اینكه شعری برای آوازخوانی سروده محكوم كنیم‌.

شما اكادمیسین‌ها، كاندید اكادمیسین ها و محقق‌ها را دست‌نشانده روسها خوانده‌ اید. اكادمیسین‌ها همه دست‌نشانده روس‌ها نیستند.

شما گفته اید كه عشق اساس و بنیاد ندارد. در حالیكه این مفكوره به نظرم غلط است‌. زیر اعشق یك امر طبیعی است و هر انسان این غریزه را داراست‌.»

خـواننـده عـزیـز نفیسه‌،

اگر اندك زحمت به خرج می‌دادید و مطلب «داكتر جاوید، از قهار عاصی تا سمنك پزی از سمنك پزی تا كجا؟» را با دقت می‌خواندید می‌توانستید به مضمون اصلی‌اش كه همانا افشای خصلت واقعی روشنفكران سازشكار است‌، پی ببرید.

روزنامه «مسلم‌» در ۲ اگست ۱۹۹۶ از قول «مركز كمك برای افغانستان‌» (CCA) یكی از سازمانهای امدادی غیر دولتی مقیم پشاور نوشت كه مهاجران افغان در ۴۸ كمپ در صوبه سرحد بسر می‌برند كه تعداد شان به ۰۳۷۵۶۵/۱ می‌رسد در حالیكه حدود یك میلیون مهاجر دیگر راجستر شده در خارج كمپ‌ها درشهرهای مختلف پاكستان زندگی می‌كنند. از بین مهاجران راجستر شده چهار صدهزار آنان را كودكان زیر ۱۴ سال تشكیل می‌دهد. از این میان تنها ۴۲۵۴۳ پسر و دختر به كسب آموزش ابتدایی مشغول اند كه فقط ۹ درصد مجموع جمعیت كودكان مهاجر بشمار می‌روند. ۸۹ درصد بقیه كودكان نه مكتب می‌روند و نه پیشه‌آموزی می‌كنند.

احصائیه‌های تازه نشان می‌دهد كه ۳۸۹۱۳۷ كودك مهاجر در وركشاپ‌ها، هوتل‌های متصل سركها، موترشویی‌، زراعت‌، پاكسازی‌، بوت‌دوزی‌، پیشخدمتی‌، صنعت‌خانگی و زباله‌چینی مشغول‌اند.

سروی‌ای حاكی از آن است كه ۸۵ درصد مدارس مهاجران افغان در ساختمان‌های شكسته و ریخته قرار دارند. ۴۵ درصد مكاتب در هوای آزاد دایر می‌شوند. در هیچكدام از آنها از نصاب تعلیمی كه جز اصلی تعلیم و تربیه محسوب می‌شود خبری نیست‌. ۹۵ درصد شاگردان پس از گذراندن امتحانات صنف هشتم از ادامه تحصیل محروم‌اند. تنها یك درصد آنان به تحصیلات بیشتر دست می‌یابند كه آنهم مشروط به پرداخت مخارج آن می‌باشد.

در حالیكه مردم مظلوم افغانستان در خون خویش غوطه‌ورند و جهادی‌های خاین و جنایتكار، وحشت و بربریت را از حد و اندازه گذشتانده و از هیچگونه بی‌ناموسی و وطن‌فروشی دریغ نورزیده و خاك میهن ما را به توبره كرده و در جنایتكاری و بی‌بندوباری از همطرازان خلقی و پرچمی خویش پیشی جسته و كشور محبوب ما را در آستانه‌ی تجزیه قرار داده‌اند، هستند عده‌ای معدود كه در كمال آسوده‌خیالی از تار و تنبور، هارمونیه و طبله و یا از سمنك و هفت‌میوه‌ی نوروزی دادسخن سر داده و یا هم در مدح شاعران خود فروش و مرتجع سخن پراكنی می‌نمایند.

از آن جمله دكتور احمد جاوید می‌باشد كه هم در افغانستان از زندگی راحتی برخوردار بود و هم اكنون در لندن در كمال آسایش بسر برده و زمانیكه در اتاق مطالعه‌، عقب‌میز كار خویش قرار می‌گیرد، یا در مدح قهارعاصی صفحات كاغذ را سیاه می‌كند و یا هم در مورد نوروز و چگونگی پختن سمنك و آماده كردن هفت میوه نوروزی و كلچه نوروزی و اینكه در قدیم‌الایام شاعران در مورد چه گفته‌اند وغیره‌. نمی‌دانم در شرایط كنونی پختن سمنك و دانستن اینكه از فلان میوه‌ها در هفت ‌میوه استفاده می‌شود و یا كلچه نوروزی چه معنی دارد یا فلان شاعر در مورد هفت‌میوه چه گفته است‌، كدام درد ملت ستمدیده‌ی ما را دوا خواهد كرد.

اینگونه نوشته‌ها انزجارآور بوده و از كمال بی‌مسئولیتی نویسندگان آنها نمایندگی می‌كند. اینان اگر نمی‌توانند بر دردی از دردهای جانگداز مردم بربادرفته‌ی ما بپردازند، لااقل نباید با نوشتن چنین چیزهایی برزخم ‌های مردم‌نمك بپاشند.

از میان آن همه شاعر و نویسنده‌ی میهن‌پرست و انقلابی كه سرهای شانرا بكف گرفته و با قلم و قدم‌، بی‌هراس به مبارزه علیه اشغالگران روسی و نوكران خلقی و پرچمی شان شتافته و در راه آزادی جان باخته‌اند، آقای دكتور جاوید كمر به مدح قهارعاصی می‌بندد كه گاهی به ساز خلق و پرچم رقصید و گاهی هم به ساز ربانی ـ مسعود. و در شرایطی كه مبارزان و شاعران انقلابی در دخمه‌های پلچرخی و دیگر شكنجه‌گاههای پیدا و پنهان وطنفروشان خلقی ـ پرچمی بصورت بسیار وحشتناك شكنجه و كشته می‌شدند، قهارعاصی و امثالش با خاطر آرام در آغوش اشغالگران روسی و نوكران شان بزم‌آرایی می‌كردند، شعر می‌سراییدند، فرهاد دریاها به آوازخوانی و رقص مشغول بودند و خادی‌های پلید كیف كرده‌، بیانیه داده و مستی می‌كردند. داكتر جاوید اگر از یادآوری هنرمندان ضد روسی و ضد اخوانی تنش می‌لرزد لااقل باید از نام و نشان علمی خود حیا كرده و در سطح دفاع از عناصر پرچمی ـ ستمی ـ جهادی آنهم با استفاده از صفاتی چون «نازكخیال‌» و «باریك‌بین‌» (۱) تنزل ننموده و شاعران خود فروخته و تسلیم‌طلبی چون واصف باختری‌ها را «آزاده‌» و «صاحبدل‌» ننامد.





------------
۱ ـ مراجعه شود به نوشته‌ی آقای جاوید با عنوان «واژه‌ها و ایماژها در شعر قهارعاصی‌، نشریه كاروان شماره ۲۶، ۱۶ فبروری ۱۹۹۶

جـواب مـا: سازشكاری با بنیادگرایان را از هر سویی كه باشد خیانت می‌دانیم‌

زریر قدوس‌

چنــد انتقــاد بــر «پیـام زن‌»‌

ـ لحن «پیام زن‌» انتقام جویانه و پر از عقده است‌
ـ اصطلاح خلقی ـ پرچمی ـ خادی ـ جهادی وارد نیست‌
ـ اگر نامه‌ای در تایید شما باشد خوب در غیر آن نویسنده‌اش باید توهین را تحمل كند
ـ «راوا» به ظاهرشاه امید بسته است‌



به اداره محترم مجله‌ی «پیام زن‌»!

«ملنگ‌» یا پلنگ‌؟

داكتر محمد اكرم عثمان برای اكثر روشنفكران افغانستان چهره‌ای از قدیم آشناست‌. در دوران استبداد سردار داوود، حنجره و قلمش را به رژیم پلیسی او سپرده بود و در دوران تجاوز روسها نه‌تنها از نظر كی‌جی‌بی و مزدوران پرچمی و خلقیش نیفتاد بلكه همانند بسیاری از نویسندگان و شاعران دیگر بجای پیوستن به مبارزه آزادیخواهانه‌، آرمیدن در بغل اشغالگران و سگان وطنیش را ترجیح داد.

قلمزنان یک نشریه پوشالیان
قلمزنان یک نشریه پوشالیان
كدامیك از افراد فوق آنقدر وجدان دارند كه از دوران قلمزنی برای رژیم پوشالی خجالت بكشند؟

پس از برگزاری هشتمین سال یادبود شهید مینا، تنی چند از شركت‌كنندگان ما را درباره پیام آقای بشارت مورد سوال قرار دادند و «پیام زن‌» هم لااقل دو نامه دریافت كرد كه یكی از آنها را انتشار داد. مسئله‌ای را كه اغلب دوستان مطرح می‌كردند این بود كه آقای بشارت می‌تواند چنان نظریاتی داشته باشد و آنرا تبلیغ هم كند ولی چرا «جمعیت انقلابی زنان افغانستان‌» اجازه دهد یكچنان پیامی مملو از توهین به اسلام از تریبون آن خوانده شود؛ چرا به آن پیام فی‌المجلس برخورد نشده‌، و انتقاداتی از اینگونه‌.

مـا در پاسخ به نامه خواننده‌ای به اسم رقیه‌، نكاتی را روشن نمودیم و فكر كردیم مسئله به همینجا خاتمه می‌یابد و نباید آنرا بزرگ ساخت‌.

مکتوب فدراسيون به راوا
مکتوب فدراسيون به «راوا»

لیكن خلاف خواست ما دو قضیه دیگر (دیدار با نمایندگان آقای بشارت و انتشار نوشته او در همبستگی ۶۳) درك ما را از «حزب‌» و «شورا»ی آقای بشارت تعمیق بخشید و هم فهمیدیم كه اشتباه می‌كردیم مسئله آنقدر هم كم اهمیت نیست‌: ما با تشكلی روبرو هستیم كه ولو دلپذیرترین الفاظ را برای مردم افغانستان و كل بشریت بزبان آرد و جز به خوشبختی آنان نیندیشد، متأسفانه پای چنان خیانتكارانی را در درونش باز گذاشته كه ادامه ارتباط نزدیك ما یا هر سازمان ضد میهنفروشان پرچمی و خلقی را با آن سخت قابل تأمل می‌سازد.

هنوز فكر آلوده شدن سازمان آقای بشارت توسط خلقی‌های وطنی آزارمان می‌داد كه «همبستگی‌» (شماره ۶۳ اپریل ۱۹۹۶) را در اگست ۹۶ دریافت كردیم و ملتفت شدیم كه كار سازمان ایشان در چپ‌نمایی خلاصه نمی‌شود بلكه مداخله در امور سازمانهای دیگر را هم رسماً و علناً از وظایف «انترناسیونالیستی‌»اش می‌شمرد.

با آنكه لاشخواران بنیادگرا بر تن پاره ‌پاره‌ی افغانستان پنجه افكنده و می‌خواهند تا آخرین قطره‌ی خونش را بمكند، و با آنكه در ایران قریب ۲۰ سال‌است كه پدران این لاشخواران جان‌ مردم آن سرزمین را برلب رسانیده‌اند و بنابرین بر هر سازمان و فرد جدی است كه پیكان اصلی مبارزه را فقط‌ بر ضد فاشیست های دینی متوجه سازد، اما بخاطر رفع ابهامی نزد خوانندگان ایرانی یا افغانی‌، با احساس تأسف ناچار به نكاتی از نوشته فوق می‌پردازیم‌.

«فدراسیون‌» و میهنفروشان‌

فضاحت طالبان

چند هموطن تیره‌بخت ما به جرم قماربازی در حالیكه رویشان سیاه شده بر سر موتر سوار بوسیله طالبان در سركهای كابل گشتانده شدند تا مورد تمسخر قرار گیرند و زمینه سرگرمی برای طالب صاحب‌های «شریعت فهم‌» مهیا گردد. ازدیاد قماربازان‌، فواحش‌، گدایان و...كه معلول سلطه‌ننگین بنیادگرایان و فقر وفلاكت ناشی از آن می‌باشد با این شیوه‌های قرون وسطایی غیر انسانی نه اینكه هرگز ازبین نمی‌رود بلكه روز تا روز و تا وقتی كه خرك و درك فعلی بقا كند حدت و كثرت می‌یابد. فقط زمانی كه لاشه‌های كثیف كلیه سركردگان جهادی و طالبی بدینگونه بر سر موترها در سرتاسر افغانستان در میان لعن و تف و نفرین مردم ما به تماشا گذاشته شوند و دولتی مبتنی برارزشهای دموكراسی برقرار گردد، مبارزه با این بلایای اجتماعی به جایی خواهد رسید. چنگ انداختن به این مسایل در شرایط كنونی سرپوشی است برای هزار و یك جنایت خیانت و فریب مردم از سوی فاشیست های دینی‌. جالب است كه تا بحال بنیادگرایان طالبی به استثنای اعدام نجیب‌، نه روی كدام پرچمی و خلقی برجسته و نه روی كدام برادر خاین جهادی شان را سیاه كرده و نه به دار زده‌اند. در شریعت این ستم‌پیشگان هدف اصلی همان فقیرترین گروههای مردم است‌.

Taliban Jehadi
طالب بچه و متکایش                      جهادی بچه و متکایش

ما همیشه یادآور شده‌ایم كه هر فرد یا گروهی كه دین و مذهب را وارد كار سیاسی كند، این امر دیر یا زود خود آن فرد یا گروه را بعنوان سوءاستفاده‌چی از دین رسوا خواهد ساخت‌.

بارها گفته‌ایم یكی از بدشانسی‌های مردم ما اینست كه موجودات احمق و عجیب و غریبی بنام «امیر» یا «رئیس جمهور» بر آنان فرمان رانده اند. قطعات زیر از مصاحبه طولانی صبغت‌اله مجددی است كه در ۱۵ اپریل ۱۹۹۳ در كوپنهاگ انجام داده و نشریه «ندای وحدت‌» از گروه مزدور خلیلی آن را به چاپ رسانیده است و ما آنها را عیناً نقل می‌كنیم‌.

«این ها بسیار سخت تجاوز كردند كه من هیچ به زبان آورده نمی‌توانم... جنگ ظالمانه بوده خلاف شریعت‌؛ خلاف انسانیت‌؛ و خلاف عنعنات افغانی بوده بالكل‌. ... در تاریخ افغانستان بی‌غیرتی و بی‌همتی و تجاوز از این كرده كی كرده‌... همین است كه من خودم گفتم ولله برای این مردم ما در قاموس كدام كلمه را نه نمیافیم كه برای اینها استعمال كنیم‌...»

با مرور این گفته ها هم به سطح و سواد یك «رئیس جمهور» جهادی می‌توان پی برد و از آن مهمتر به سالوسی و دورویی او.

آخرین مطالب