بیبیحاجیهكلاوس خود را به این شكل و شمایل در آورده و طالبان را تایید میكند تا «صدفیصد مسلمان» معلوم شود! این خانم كه جرأت دارد طالبان را تایید كند، چرا در كشور خودش سویس به مبارزه به خاطر استقرار حكومت مبتنی بر «شریعت غرای محمدی» از نوع طالبیاش نمیپردازد؟
یك جواب اینست كه در آنصورت به عنوان دیوانهای زنجیری به دارالمجانین برده شده یا به چندین سال حبس با اعمال شاقه محكوم میگردد!
خانم بیبی «حاجیه كلاوس» زن ۴۵ سالهی سویسی كه ۱۶ سال قبل به اسلام روی آورده و عضو حركت انقلاب اسلامی مولوی محمدنبی محمدی میباشد، مصاحبهای داشته با سیدبخارشاه كه فرنتیرپست (۱۵ مارچ ۱۹۹۵) قسمتهایی از آن را نقل كرده است.
ادامهی: اگر بیبی حاجیه یكبار مزهی شلاق را بچشد...
اشارهای به نوشتهی «عاصی، شعر و جامعه» به قلم داكتر سیدعسكر موسوی
خوانندگان ما داكتر سید عسكر موسوی را میشناسند. وی همانیست كه همراه فرد دیگری موسوم به ارغوان، از رادیو بیبیسی هر چه از تعصب و تنگنظری قومگرایی یاد داشت به زبان راند و هر قدر میتوانست خود را زیر پای حزب وحدت و لیدران جنایتكارش چپاند تا حق «دفاع از قوم هزاره» را به بهترین نوع ممكن اداء كرده باشد!

وحدت قوام یافته با خون هزاره و پشتون و سایر ملیت ها را باند های تبهكار بنیادگرا از جنس سنی وشیعه به یاری مخصوصاً جیرهخواران روشنفكر خود میخواهند نابود كنند
هنوز آزار تبلیغات او برای باند مزاری از یاد نرفته بود كه اینك زیر عنوان پرطمطراق «عاصی، شعر و جامعه» در «تعاون» (شماره پنجم ۱۳۷۵) چیزهایی گفته كه اگر صرفاً بنابر سطحی، مبتذل و ارتجاعی بودن، آنها را نادیده بگیریم درست نخواهد بود زیرا وی نیز گویا شامل همان خیل شاعران و نویسندگانی است كه با سقوط رژیم نجیب خود را بیپدر و مادر احساس كرده و اكنون هم هیچ ابایی ندارند كه به ساز جنایتكاران جهادی و طالبی برقصند. معذلك با توجه به امكانات مطبوعاتی رژیم پوشالی از یك طرف، و بیسوادی و چركین بودن فرهنگی بنیادگرایان از طرف دیگر، هستند روشنفكرانی كه اظهارات ادبی و غیرادبی داكتر موسویها را جدی گرفته و موضع و ماهیت ارتجاعی آنان را به لقای «صلاحیت» و «مقام» ادبی یا علمی آنان میبخشند. از دید روشنفكران مذكور، یك فرد «فرهنگی» علیرغم زندگیای مملو از ریزهخواری پوشالیان و جنایت پیشگان اخوانی، تولیدات به درد خور داشته و ازینرو نباید به افشاء و طرد خصمانهاش پرداخت!
ادامهی: كربلایی داكتر موسوی، از انحطاط قومبازی تا ابتذال «عاصی»گری
شیخ عمر متهم به مزدوری و دزدی
انفجار «مركز تجارت جهانی» در نیویارك ثمرهی اخوان پروری سی. آی. ای
انفجار مهیبی در زیر زمینی آسمانخراش «مركز تجارت جهانی» در نیویارك بروز ۲۶ فبروری ۱۹۹۲ چشم افكار عمومی جهان را بر حقیقتی گشود كه نیروهای وطنپرست كشورهای اسلامی از سالها قبل فریاد میكردند: اینكه اخوان و اخوانیت جز دهشت افگنی مسلك و اعتقادی ندارند و درین راه از گزیدن دست صاحبان و پرورندگانی كه بدهان شان روزی میگذارد نیز ابا نمیكنند.
در آن روز سرد زمستانی انفجار بم بزرگ ۵۵۰ كیلویی تعبیه شده در موتری كه در گاراژ زیر زمینی «مركز تجارت جهانی» توقف داده شده بود حفرهی بزرگی مهیبی به قطر ۶۰ متر را بوجود آورده باعث هلاكت شش نفر و زخمی شدن بیشتر از هزار نفر گردید. تا آنزمان این بدترین و بزرگترین حادثهی دهشت افگنی در تاریخ و قلمرو ایالات متحدهی امریكا بود، بدین سبب تحقیق و جستجوی گستردهای در سراسر كرهی زمین توسط مقامات امنیتی و اطلاعاتی ایالات متحده راه افتاد تا عاملین انفجار را كشف و گرفتار نمایند. یكی از متهمین عمده جوان ۳۳ سالهی مصری بنام «محمود ابوحلیمه» بود كه با همكاری حكومت مصر گرفتار و به ایالات متحده انتقال داده شد.
ادامهی: «سیا» از مزدورانش سیلی میخورد
طالبان كه چندی قبل سوار بر سرپنجهی باداران خارجی شان تا مزار پیشروی نمودند و سرمست پنداشتند كه دیگر حاكمین عام و تام كشور اند، اینك با شكست های پیهم از سوی برادران رهزن جهادی شان دچار سرگیجه شده و حتی باداران را هم كه دیروز «دولت» آنان را به رسمیت شناختند، دست و پاچه ساخته اند.
در مقابل، جهادیها كه تا دیروز سوراخ میپالیدند به بركت وابستگی به ایران، ازبكستان و... و دریافت كمكهای عظیم تا حوالی كابل پیش آمده و لبخند خوشی بر لبان ولینعمتان خود جاری ساختند.
آنچه درین میان بخوبی قابل درك است تلاش پدران گروههاست كه هركدام میكوشد چاكرانش را ترغیب نماید تا با نمایش قدرت موقعیت برتری را برای چانه زدن های بعدی كسب كند. ایران و پاكستان بر اساس تضاد حاد بین هم هركدام تقلا دارد تا دار و دسته مزدورش را بر سر قدرت نگهداشته و كشور ما را شدیدتر از هر زمانی به صحنه سگجنگی دست پرورده های شان كه با فراغ خاطر و خیانت پیشگی به ساز شان میرقصند، مبدل سازد.
ادامهی: نفرین و مرگ بر جهادی و طالبی، زنده باد آزادی و دموكراسی
ما در شماره های قبلی «پیام زن» هجویات نشریاتی چون «شهادت»، «اتحاد اسلامی»، «دانشجویان مسلمان»، «میثاق خون» و... بر ضد «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» را نشر نمودیم كه با لحن لچكانه خاص خاینین بنیادگرا بر ما تاخته بودند. ولی اینبار پدران پاكستانی این خاینین از افشاء و طرد مزدوران افغانی شان بوسیله «راوا» به خشم آمده در شماره ۱۲ جولای ۱۹۹۶ روزنامه «جسارت» چاپ كراچی با همان لحن آشنا و بازاری به نشر اكاذیب و دشنام هایی بر ضد «راوا» پرداخته و به دفاع از موالید كثیف افغانیاش برخاسته.
ما افتخار میكنیم كه بین خود و آن دژخیمان خاین و بیوطن اینچنین خط فاصلی كشیدهایم كه قولههای شان را بلند كرده و در مقابل پشتیبانی اكثریت عظیم مردم را جلب كردهایم اگر غیر از این میبود جای شگفتی بود. باندهای كثیف اخوانی هیچگاه نشریاتی نظیر «مرجان»، «سحر»، «نوبهار»، «آرمان»، «فریاد»، «وفا» و غیره را كه راه مماشات و سازشكاری و حتی همسویی با آنان را پیشه كردهاند مورد لعن و دشنام قرار نداده و نمیدهند چون در آخرین تحلیل آنها را متحدین و دوستان خود میپندارند ولی «پیام زن» كه سازشكاری را ننگ دانسته به افشای بیچون و چرای شان میپردازد مورد حملات پست قرار میگیرد، زیرا خنجری است بر قلب كلیه دشمنان مردم ما.
ادامهی: و اینبار قوله پدران پاكستانی جنایتپیشگان بنیادگرای وطنی
هستند عدهای كه از سر انفعال و جبن مرگبار، به مبارزهی شجاعانهی «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» به دیده شك نگریسته و خاینانه این برچسپ را میزنند كه «زیر كاسهی شعارهای تند و تیز "راوا" باید نیم كاسهای باشد!» اما صرفنظر از دشواریهای متعدد امنیتی كه روزمره تجربه میكنیم، رویداد پایان تظاهرات ۸ ثور امسال، مخصوصاً لگدیست بردهان مفتریان ترسو و ضد انقلابی مذكور.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» پس از حمله مأموران استخباراتی پاكستان، فوری سازمان عفو بینالملل، برخی سازمانهای آزدیخواه و مطبوعات پاكستان، ایران، افغانستان و چند كشور دیگر را در جریان گذاشت. ما ضمن دریافت پیامهای همبستگی از سازمانها و افراد مختلف آگاه شدیم كه تاكنون نامههای بیشمار همبستگی با «راوا» هم از سوی آن دوستان، عنوانی وزراتهای خارجه و داخله پاكستان مواصلت كرده است.
چون متن نامه قبلاً وسیعاً انتشار یافته است، درینجا فقط به آوردن بخشهایی از آن اكتفا میكنیم.
ادامهی: نامه سرگشاده «راوا» به نیروها و شخصیتهای طرفدار دموكراسی
ا.نگارگر ـ یا بقول خودش شیرنرـ نامهای به ما فرستاده در پاسخ به مقالهی «"معراج" آن "مومن" و هبوط این مرتد» منتشره در شماره ۴۴ «پیام زن». ما با توجه به محتوا و لحن سربازاری و لچكانهی نوشتهی ا.نگارگر بد ندیدیم كه تا زمان انتشار «پیام زن» شماره ۴۶، آن را به عدهای از خوانندگان و دوستان بفرستیم. در نتیجه جوابهایی از آنان علیه فحشنامه مذكور دریافت داشتیم كه در شماره حاضر یكی از آنها را (اندكی كوتاه شده) به چاپ میرسانیم و در شمارههای بعدی چند جواب دیگر را خواهیم آورد. در آخر اگر میارزید، ما هم در زمینه سهمی اداء خواهیم كرد.
چندی قبل دوستی شمارههای اخیر «پیام زن» را با اوراقی چند برایم آورد. در وهلهی نخست ورقهایی كه در پیشانی صفحات اول و دوم آن عناوینی («خانمهای روی پرده و آقایان پشت پرده «پیام زن»، پاسخ به خانمهای معركهآفرین و آقایان حجله نشین») داغ شده بود، نظرم را معطوف داشت. با شتاب ورقپاره های دست داشته را مرتب نموده، با تعمق و كنجكاوی آنها را مطالعه كردم. اوراق طومارگونه یا بهتر گفته شود «غزعبلات نامه» از اسحق نگارگر همكار رادیو بیبیسی یا همان مضطرب باختری بود، كه زمانی از غفلت رهبران «جریان دموكراتیك نوین» بهره گرفته، خودش را در میان آن جریان پرتاب نمود و به «شعلهای» شهرهی هر شهر و دیار ساخت.
ادامهی: واقعیت جورج ارول وطنی ما
با آنكه از نوشتن این مقاله بیش از یكسال میگذرد اما بنظرم درج قسمتهایی از آن در «پیام زن» انقلابی و وزین برای آگاهی خوانندگانش خالی از فایده نخواهد بود.
داكتر لطیف نائیك در مقالهاش تحت عنوان «افغانستان: راه حل بسته است» مندرج در «فرنتیرپست» مورخ ۲۴ جنوری ۱۹۹۶ با مطرح ساختن این سوالها كه آیا صلح به افغانستان بازخواهد گشت؟ یا اینكه این كشور بین مستبدان نظامی پارچه پارچه خواهد شد، مینویسد:
«كارت اسلامی بطور كامل علیه تنها خدانشناسان و كمونیست های آتئیست از نوع شوروی مورد استفاده قرار گرفت. احزاب مذهبی كشورهای وابستهی اسلامی برای انجام خدمات ضد كمونیستی صف بستند. در آنزمان بنیادگرایان، دستجات بدردخور و مفیدی بشمار میرفتند كه میشد با كمك مالی و غیره امریكاییان، توسط آنان خشم مذهبی را علیه كافران دامن زد.
طی سالها به علت حاكمیت رژیم های غیر نماینده، غیر دموكراتیك و رهبران فاسد و خودخواه، نفوذ و مداخله امریكا افزایش یافت. كلیه سیاست های داخلی، مالی، خارجی و دفاع از زیر نظر امریكاییان گذشته است. از مالیات گرفته تا بهای تكت قطارآهن و مواد اساسی و تغییر حكومت ها، بدون تأیید آنان صورت نمیگیرد. پاكستان بنابر تمام مقاصد عملی بمثابه یك وكیل، قمر و پایگاه «كاكاسام» درآمده است.
ادامهی: بنیادگـرایان، نـوكران زرخـرید بیگانگان
اخیراً مطلع شدیم كه ملا رفیعالله مؤذن گویا به مقام دیگری منصوب شده و جایش را دژخیمی دیگر اشغال كرده است. این جابجایی چهره در اصل قضیه تغییری نمیدهد زیرا خطاب ما به افراد نه بلكه به كل رژیم طالبان میباشد.
ملا رفیعالله مؤذن رئیس پلیس مذهبی طالبان پس از اشغال كابل، به نخستین سازمانی كه دندانهای خود را نشان داد، «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» بود كه تكمله فكر و عمل ضد انسانی طالبان در مورد زنان بشمار میرفت. راستی پس از اعمال آنهم سبعیت مقابل زنان افغانستان چگونه ممكن بود در برابر یگانه سازمان آشتیناپذیر و پیشتاز ضد بنیادگرای زنان سكوت كنند؟ این قبل از همه ثابت میسازد كه صرفاً مبارزهای پیگیر، قاطع و ضد سازشكاری اثر بخش بوده و دم دشمن را میتواند زیر پا كند و نه نصیحت و ندبه یا قسم قرآن دادن یا چادر خود را زیر پای آن دژخیمان انداختن.
لیكن رفیعالله خان مؤذن كه شرم ندارد، در جهنم افغانستان كه قحطی و بیسرپناهی و بیدوایی و فقر بیسابقه و ناامنی بر تودههای ماتمدار بیداد میكند، قیچی و سوته در دست ریش و بروت اندازه میگیرد، مردم را به زور و در هر حالتی به مسجد میبرد و زنان هزار بار متدین تر از خودش را به شلاق میبندد، در حملهاش به «راوا» هیچ چیز نوی نسبت به برادران جنایت پیشهی جهادیش به زبان نیاورده كه در خور جدی گرفتن و رد مفصل و تحلیلی باشد. فقط به او و دستهاش باید گفت:
ادامهی: ملا رفیع مؤذن، ما را از چنگ و دندان نشان دادن های كوچگیت نمیتوانی بترسانی

«فرشته نجات» در عظیم ترین آزمایشات سلاحهایش بیش از ۲۰۰ هزار عراقی بیگناه را کشت و به اثر تعزیرات شدید اقتصادی در این ۵ سال میلیونها کودک و بیمار عراقی از کمبود غذا و دارو جان سپرده اند.
من منحیث یك زن آزادیخواه از موضعگیری قاطع و افشاگرانه «پیام زن» نسبت به نامه ماری طبیبی به رئیس جمهور امریكا شدیداً پشتیبانی میكنم. اگر«پیام زن» به افشای رسواییهای ننگین ازینگونه نپردازد در حد نشریهای سقوط میكند كه صرفاً پشت مردها و اشتباهات خیانت آمیز آنان را گرفته و اما زنان را هر چه بگویند و یا انجام دهند بخاطر فقط «گل روی» زن بودن شان معاف خواهد كرد.
ادامهی: پیشنهادی به غ. ملكزاده، فردی كه به بلكلنتن نامه نوشت