اين روزها بار ديگر صحت ادعای هميشگی «راوا» مبنی بر جنايتپيشگی و جانورصفتی كليه سران احزاب بنيادگرا به اثبات رسيد.
سرانجام سر صندوق مهر و لاك شدهای باز شد و تعفن متصاعد شده از آن مشام بسياری را در جهان آزرد، ديگر نه صرفاً از زبان «راوا» كه از زبان مهمترين رسانهها، مردم دنيا با نام و جنايتهای يكی از گردانندگان حزب گلبدين خاين آشنا شدند و با برنامه «جهان سمپسن» در تلويزيون بیبیسی، ديگر برای هيچ كس شكی باقی نماند كه دارههای جهادی و از آن جمله باند گلبدين چه باند پليد و تبهكاريست و در آن چه موجودات وحشی كه پرورش نيافته اند.
ادامهی: !زرداد جنايتكار مولود گلبدين جلاد است
دوست ما فهیم ر. از پشاور مینویسد: «من با شما موافقم كه واصف باختری با خسته نشدن تا آخر از زیست باهمی با روسها و میهنفروشان پرچمی و خلقی و بعد هم با ادای چاپلوسی مقابل جنایتكاران جهادی، چیزی به نام حیثیت و آبرو برایش باقی نمانده است. اما تصور نمیكردم كارش در حد "بالا" رفتنها از نوشتههای دیگران هم پیش رفته باشد. كاش ادعایی كه در این مورد در "پیام زن" شماره ۵۰ شده و همچنان عارف شدن و شعر عرفانی او را كمی بیشتر توضیح دهید تا سوال من و شاید بسیاری چون من حل شده باشد.»
• بلی دوست عزیز، متاسفانه این به قول مرحوم فاروق فارانی "در سطح بالا یگانه شاعر" وقتی آنقدر بیغرور شده و تنزل كند كه وظیفه ستایش كودكانه و تهوعآورش را به دست شكنجهگری خادی نظیر حسینخان فخری بسپارد، زیر زدن تعبیرها و جملاتی از این و آن نویسنده ایرانی را بدون ذكر ماخذ به یقین باید حق مشروع و مسلمش بداند. ارتجالا این مثالها از «بالا» رفتنهایش در ذهن ما میآید:
در مصاحبه بدنامش در مجله «راه» عبارت «فتیلههای نیم سوخته» را به كار میبرد (كه البته شاعر فرهیخته و گریخته ف.فارانی آن رابرجسته هم ساخته است) كه ازاحمدشاملو است.
ادامهی: در باب «بالا» رفتنهای واصف باختری
از اندونیزیا خبر است كه از آنجایی كه بوی خورد و بردهای نوع جهادی سوهارتو بسیار بالا گرفت و مردم اندونیزیا یك صدا خواهان دستگیری این قصاب بوده و قرار است به محاكمه كشیده شود، «قیادی جهادی» مخلوع اندونیزیا هم اطمینان داده است كه از دارائیهای به جیب زدهی مردم فقیرش، ۲۵بلیون (بیست و پنجبلیون) دالر را پس بدهد!
جنبش ضد استبدادی مردم اندونیزیا به یقین به پیروزیهای چشمگیرتری نایل شده و ثروتهای شانرا از حلقوم سوهارتو و دار و دستهاش بیرون خواهند كشید.
آیا روزی هم رسیدنی است كه مردم بدطالع و ناكام افغانستان نیز بلیونها دالر سرمایههای میهن به خاكدان برابر شدهی شان را از شكم «قیادیان» خونخوار و تا مغز استخوان فاسد و خاین و بیناموس جهادی بیرون كشند؟
ادامهی: سوهارتو و سوهارتوهای پلیدتر وطنی
سلیم ر. ـ آلمان
دوستان ارجمند «پیام زن»،
من بدون اكتهای نفرتآور روشنفكرانه، با تعظیم كامل در برابر كار و مبارزه شما زیر سایه تروریزم و استبداد و ارتجاع كثیف طالبی و جهادی و پاكستانی، صمیمانهترین مراتب تكریم و تشكر خود و تعدادی از دوستانم در آلمان را تقدیم تان مینمایم. آن كه مثل اسحقنگارگر مشهور به «نرشیر»، اهمیت تاریخی بزرگ اكسیونهای شما را در حریم جنایتپیشگان جهادی و طالبی در پاكستان نادیده گرفته و یا كم بها دهد قبل از همه بر بیوجدانی و بیعملی ننگین خود صحه میگذارد. فقط باید در دُم طالبی یا جهادی آویزان بود كه مبارزات بینظیر شما را در عرصههای مختلف ارج ننهاد. تأسف من این است كه قادر نیستم آن طوری كه آرزو دارم در خدمت شما قرار داشته باشم كه در شرایط كنونی بالاترین افتخار است. بدبختانه هیچ ـبطور مطلق هیچـ گروه افغانی دیگری را در آلمان یا اروپا سراغ ندارم كه برضد جهادیها و طالبان و پرچمی و خلقی و همدستان شان موضع داشته، بصورت جدی و پیگیر به افشاگری و مبارزه علیه خاینان مذكور مشغول بوده و در افغانستان كار و سازماندهی كند. شما مایه سرفرازی رمی تمامی مبارزان و اكثریت مردم ما هستید و من شكی ندارم كه صدای حمایت و همبستگی این «اكثریت خاموش» را با گوش دل و جان تان میشنوید و به همین دلیل هم هیچگاه آفت ناامیدی در شما راه نیافته و نخواهد یافت.
ادامهی: طنز» خونین حلیم تنویر و چاپلوسی رقت انگیز رهنورد زریاب»
با هجوم وحشیانهی طالبان به مناطق شمال كابل تعداد زیادی از خانوادهها آواره و مهاجر شده خانه، باغ، زمین و دیگر هست و بود خود را از دست دادند. اكثریت آنان از سرنوشت گمشدگان اعضای فامیل خود هنوز هم اطلاعی ندارند. از لابلای صحبت با تعدادی از این فامیلها به این نتیجه میرسیم كه بیشتر زنان و دختران ربوده شده باید در جنوب و جنوب غربی كشور مانند متاع اقتصادی فروخته شده؛ جبراً به ازدواج پیرمردانی كه چندین زن دارند، در آمده و یا هم در بازارهای لاهور پاكستان به خاطر بهرهبرداری جنسی برده شده باشند.
«اسم من سنبل است. پدرم عبدالمجید نام داشت كه چند سال قبل توسط روسها در موقع چیدن انگور در باغ شهید شد. شوهرم نعمتالله نام داشت و در وزارت آب و برق راننده بود. سه دختر و دو پسر داشتم. شوهرم توسط دزدهای جهادی به نام این كه با دولت كار میكنی و كافر هستی ربوده شده و چند روز بعد جسدش را در نزدیكی بابهقشقار سرایخواجه پیدا كردیم. پسرانم از ترس و به زور با انوردنگر مجاهد شدند. قبل از شهادت شوهرم با یك توته زمین، معاش و كوپون شوهرم زندگی غریبانه ما را سر و سامان داده بودیم. دخترانم را با خون دل كلان كردم. یكی را عروسی كردم و دو دختر دیگر با من بودند. تا موقع جنگ طالبان در قریه خود بودیم.
در زمانی كه مسعود در منطقه بود افراد انوردنگر به دو گروپ تقسیم شدند كه نصف آن طرفدار مسعود و نصف دیگر با خود انوردنگر جانب طالبان را گرفتند.
ادامهی: مصاحبه با زنان تباه شده شمالی
فرهاد ـ هرات
خدمت دستاندركاران مجلۀ پيام زن سلام و احترامات فايقه و القاب و عناوين لايقه!
و اما از دو سال به اين طرف است كه نشريات شما را با هزار سرگردانی و زحمت بدست آورده و از مطالب و مضامين سودمند آن استفاده میبرم شهامت و پايمردی شما را در راه احقاق حقوق مسلم منسوبه تان و همچنان آفاق نگرش اجتماعی سياسی تان را در راه رسيدن به آزادی، دموكراسی و عدالت اجتماعی پشتيبانی نموده و میستايم و اميدواريم روزی فرا رسد كه اين حركت معقول در داخل كشور عزيز ما افغانستان جايگاه واقعی خود را باز يافته، سُكان اين كشتی شكسته را بدست گرفته و به ساحل ترقی رهنمون سازد.
هر چند كه در مجلۀ پيام زن محاسن آنقدر زياد است كه روی معايب آن را پوشانيده اما از آنجائيكه بشر هميشه در حال ساخته شدن است، فلذا نبايد هيچ فردی چه حقيقی باشد يا حقوقی (سازمان) گفتار و يا كردار خود را به عنوان اصل لايتغير و مطلق بر ديگران تحميل نمايد كه انسان از خطا برا نبوده است و حقيقت دموكراسی نيز بر پايۀ همين اصل است.
بنظر میآيد كه درين مدت دو سال بيشترين حجم اوراق و وقت پرسونل ادبی سياسی اين مجله را موضوع چند شخصيت (خوب يا بد) واصفباختری، نگارگر، عاصی، نوذرالياس... بخود اختصاص داده اند كه بگمانم اين جبههگيری از حدمعمول و لازم آن پا پيشتر نهاده و خوانندگان را دچار دلسردی و بيعلاقهگی به مجله مینمايد. چون قشر باسواد و روشنفكر اين جامعه درين وضعيت خاص احتياج به مضامين بكر و تازۀ دارند كه بتواند التيامبخش دردهای تحميل شده از جانب قدارهبندان طالبی جهادی باشد.
الف: ۱ـ اوراق مجلۀ پر خرج شما كه شايد بكمك مالی دوستان، جمعآوری اعانه از كفر و اسلام و خلاصه با هزار رنج و زحمت مرتب ميگردد تنها به يك بخش افشاگری اكتفا نموده و بعضاً افشای چهرههای مثل افراد قبلالذكر طوريكه من نوذرالياس را ميشناسم از اكثر اين اتهامات مبراست. و آنگاه واصفباختری، عاصی، نگارگر و... نيز جنايات شان به صديكم جنايات اعضای باندهای چريكی تولد يافته از شكم پاكستان نمیرسد... و اگر من صلاحيت ميداشتم در هر شماره هويت شيطانی هر يك ازين فروختگان مثل گلبدين، ربانی، سياف، خليلی، خالص، ناخالص، ملاعمر، امين، سروری، ترهكی، كارمل، نجيب و صدها نانجيب ديگر را برای مردم افشأ میكردم چون هزاران گپ ناگفته و ناشنيده ديگر وجود دارد كه مردم ما از آنها هيچ اطلاعی ندارند كه بايستی گفته شود.
۲ ـ منسوبين راوا كه اغلب تحصيل يافتهگان اين كشور اند و از جور، ظلم و بيعدالتی مشتی نادان بخارج پناه بردند انجینران، داكتران و دانشمندان عزیز ما هستند متاسفانه از تراوشات تخصصی فكری شان در صفحات مجله هیچ ستونی به ملاحظه نمیرسد! در حالیكه زن افغان امروز در داخل كشور سادهترین اصول حفظ الصحه، طرز پرورش و نگهداری فرزند، تشویق برای واكسین اطفال وغیره ضروریات ابتدائی زندگی اجتماعیاش را از طریق جاسوسخانههای به اصطلاح دفاتر سازمان ملل فرا میگیرد و به آنها افتخار میكند! دهقانان بیبضاعت ما یك كیسه كودكیمیاوی را به مبلغ چهار تا پنج لك افغانی میخرند تا به زراعت خود رسیدگی كنند و اغلب شان توان خرید آنرا ندارند، اما یك ستون جداگانه برای دهقان و برای استفاده مناسب از شا و برگ درختان و تهیه كود وطنی از طریق انجنیران خبره ما وجود ندارد كه برای دهقانان بیبضاعت ما فایدهاقتصادی داشته باشد.
>
۳ ـ دست و پا بریدنهای مردم را ما همه روزه به چشم و سر شاهدیم حتی از لنگ آویزان كردن مردهگان را نیز به كرات و مرات دیده ایم، از نشر این چیزها برای ما كه در داخل كشوریم چه فایده؟ زد و بندهای پشت پرده ملاعمر را با بنلادن، قاضیحسین، فضلالرحمن و مولاناصاحب حمیدگل برشته تحریر در آورید! بنویسید كه چطور استعمار مزدوج امریكا + انگلیس از كشوری بنام پاكستان منحیث یك سكوی در بست نظامی سیاسی در جهت خیزش بجانب اهدافش استفاده میكند و استفاده كرده است؟ بنویسید چطور صدها هزار نیروی نظامی بشكل نامرئی در مقدسترین لباس و مكان پنهان گردیده و عنداللزوم به میدان جنگ و كشتار برادران هموطن خود میشتابند! بنویسید كه چطور امریكا قوانین بینالمللی را به بیارزشی یك ته سیگار لگدمال میكند و برای حكومتهای مستقل حریم ممنوعه میتراشد! بنویسید كه چگونه ناتو پرچمدار حقوقبشر میگردد و هزاران البانیتبار نگونبخت را شهید كردند! بنویسید كه از همه چیز و همه جا... از بیداد هیولای استعمار كه میدان را برای جولان خود خالی یافته است بنویسید كه جامعه افغانی ما نیز لاجرم عضویست از یك پیكر كه این اژدها بدورش پیچیده و دندان زهرناك بخونش فروبرده و هزاران هزار مصیبت و بلای داخلی و بینالمللی دیگر...
ب: در شماره مخصوص روز جهانی زن كه نكات ناب و جدیدی را مطرح ساخته بود چشمم به عنوان مطلبی دلپذیر روشن شد! (مبارزه متحدانه نیروهای دموكرات...) كه توسط یكتن از خواهران راوائی در مجلس ایراد گردیده بود.
میخواهم بپرسم عزیزان من! از جمعیت تقریبا سیملیونی ملت بدبخت افغانستان چند فیصد آن باسواد خواهند بود؟ ازین قشر بسیار اندك باسواد چند فیصد دارای شعور سیاسی بوده باشند؟ ازین چند فیصدی كه دارای شعور سیاسی بوده و هستند چند فیصد شان به خطا نلغزیده و راههای منحرف و استعمال شده گذشته را نه پیموده اند؟ بیائید واقع بینانه ازین دو فلتر قشر تحصیل یافته خود را عبور دهیم و ببنیم در دست ما چه خواهد ماند؟!
بنظر من بهتر آن خواهد بود كه سخنان همین خواهر (اتحاد نیروهای دموكرات...) نیروهای دموكرات و آزادی دوست را ولو اگر در گذشته مرتكب اشتباهات سیاسی شده باشند، كه بطور ناآگاه فریب خطوط پر زرق و برق استعماری را خورده اند (به استثنای لیدران جاسوس و خاین شان) با حوصلهمندی و درایت كامل سیاسی و بازسازی اندیشه معیوب شان بدور یك محور اصولی كه همین (آزادی، دموكراسی و عدالت اجتماعی) باشد جمع كنیم و آنگاه در برابر صفوف نابرابر خاینان اعم از طالبی ـ جهادی وغیره اعلام موضع كنیم. چونكه با سیلی زدن كاری صورت نخواهد گرفت.
خیلی عذر میخواهم مرا به پند و نصحیت گوئی متهم نكنید چون از مدتهاست كه ازین عمل مردم ناپسند توبه كردهام! فقط خواستم آنچه را میدانستم منحیث وظیفه با شما در میان بگذارم.
دوست عزيز، تمركز ما روی افشای فرهنگيان معين از يك ضرورت مهم ناشی میشود. اين ضرورت عبارتست از آن كه مردم ما در بيداد طالبی و جهادی يعنی خونآشامترين ستمگران در تاريخ پنجهزار سالهی ما گرفتار اند و بناءً بر روشنفكران اين سرزمين بدطالع است كه برای بيداری و سازماندهی مردم بر ضد دشمنان خونی شان از هيچ فداكاری دريغ نورزند. ما همواره گفته ايم كه امروز آنچه يك روشنفكر نجيب را از روشنفكری خاين متمايز میسازد فقط قرار داشتن وی در جبهه مبارزه بر ضد ميهنفروشان جهادی و طالبی میباشد. «پيام زن» هميشه اين ندا را خطاب به روشنفكران سر داده كه آنان و بخصوص شاعران و نويسندگان و روزنامهنگاران و ديگر قلمبدستان بايد خود را به قول شاملو كفن پوش كرده در برابر دژخيمان دينی بايستند و نگذارند مشتی جلاد متعفن با شمشير دين و مذهب در دست و «انگ وطن بر شرمگاه» شان در هر عرصهای خرمستی داشته باشند. اما متأسفانه میبينيم كه از واصف باختری گرفته تا نرشير نگارگر، داكتر جاويد، نبی مصداق و از الف تا يای انجمن نويسندگان، نه تنها از در آميختن با روسها و پوشاليان شرمگين نيستند بلكه ضمن افتخار به آن، از هيچ گونه سازش با فاشيستهای دينی رو بر نمیگردانند. و اينجاست كه «پيام زن» در تنهايی كامل و در سنگری از چهار سو در محاصره، افشای پيگير و بیملاحظهكاری اين عناصر وقيح را در صدر وظايفش نهاده است زيرا اينان به گفته پوشكين در مستراح بوده و به بوی آن عادت كرده اند، ولی مدعی اند كه در حمام گلاب بسر میبرند! اينان صرفاً به ننگ سكوت در مقابل دژخيمان طالبی يا جهادی گرفتار نيستند بلكه دار و ندار «ادبی و هنری پژوهشی» خود را در پای اين يا آن گروه بنيادگرا میريزند. درست است كه اگر منظور از جنايت تيرباران يا كشتن مبارزان زير شكنجه باشد، ميزان جنايات تعدادی از اين افراد به پای جنايات باندهای مزدور پاكستان، ايران يا عربستان نخواهد رسيد.اما فراموش نكنيد كه اينان هم دهان و زبان جنايتكاران حساب میشوند زيرا اولاً «بيطرف» نيستند بلكه در سطح جارچی و «نظريهپرداز» ادبی طالبی يا جهادی سقوط كرده اند و ثانياً مگر با برتولتبرشت موافق نيستند كه: «آن كه حقيقت را نمیداند بیشعور است؛ اما آن كه حقيقت را میداند و آن را انكار میكند تبهكار است.»؟
«پيام زن» در افشای مزدورانی چون گلبدين، ربانی، سياف، خليلی و ملاعمر كه شما نام گرفته ايد غفلت نداشته و برعكس به همان گوشههايی از شخصيت و سياست اين خاينان پرداخته كه معمولاً ديگران از آنها طفره میروند. سگجنگی بين اين دو گروه هم كافی بوده كه ماهيت واقعی يكديگر را برملا سازند و حتی باداران خارجی شان نيز گاهگاهی كه خشم گرفته اند پرده از رازهای غلامان دين سالار خود برداشته اند.
اما متأسفانه نشريه ديگری را سراغ نداريم كه بر گذشته و مخصوصاً امروز اعضای انجمن نويسندگان انگشت انتقاد بگذارد. و اين جاست كه وظيفه «پيام زن» هنوز بيشتر خطير و تخطی ناپذير میشود. بسياری از اين «فرهنگيان» ماسك بر چهره دارند در حالی كه سر باندهای جنايتكار ندارند و بنابراين پاره نمودن ماسك و فاش ساختن آنان به مثابه چوكيداران «ادبی» تبهكاران بنيادگرا از اهميت فراوانی برخوردار است.
به قول شما هزاران گپ ناگفته و ناشنيده درباره سردارههای بنيادگرا را بايد گفت و ما مطمئناً سهم خود را در اين زمينه اداء خواهيم كرد. ولی هيچگاه انديشيده ايد كه افشای معاملهگری واصفها با اشغالگران و پوشاليان و كثيفتر از آن با بنيادگرايان، مسئوليتی است كه جز «پيام زن» تشكيلات و نشريهای آن را به دوش ندارد؟ پس آيا باز هم صحيح است بگوييم در «اين جبههگيری از حد معمول و لازم آن پا پيشتر نهاده» ايم؟
كاش شما مینوشتيد (يا بنويسيد) در كدام مورد افشاگری ما اضافی بوده و چرا نبايد تكرار كرد كه: آقايان و خانمهای انجمن نويسندگان، اگر تا ديروز از پيوستن به دشمنان روسی و پوشالی شرم نكرديد لااقل امروز حيا نماييد و شرف قلم تان را برای دومين بار با نوشتن شعر و داستان و مطلبی عاری از مضمون ضد طالبی و جهادی بر باد نداده و بسان دلالان مطبوعاتی آن جلادان عمل نكنيد؟
اتفاقاً در يك اعتراض تان به ما تصور میشود درك مشتركی داريم. آن جا كه شما از ما خواسته ايد به جای تمركز روی واصف وغيره به «استعمار مزدوج امريكا + انگليس» و «زد و بندهای پشت پردۀ ملاعمر را با بنلادن و...» بپردازيم. عين حرف را ما به اين «فرهنگيان» بیمسلك ابراز داشته و میداريم كه چرا خنثیگری میكنند؟ چرا سلاح قلم شان را در ديدهی اين تروريستهای پليد و مالكان شان فرو نمیبرند؟ چرا به جای موضعگيری قاطع عليه آن دشمنان به تفحص در رازهای كاينات و عرفان بازی يا بحثهای ادبی «ناب» و يا از گور كشيدن لاشهای «فرهنگی» پرچمی و خلقی، روز خود را تير كرده و به محشر سياهی كه طالبان و جهادیها راه اندخته اند، با چشمان كلوخی مینگرند؟ ما تقريباً هرروز در مطبوعات پاكستان مطالب دردناك و انزجارآوری در دفاع از بنيادگرايان میبينيم كه خود خيلی كم قادريم به پاسخ همهی آنها بپردازيم ولی سوز ما دو چندان میشود وقتی میبينيم كه هيچ كدام از اين «فرهنگيان» بیشرم و در عين حال پر مدعا، با ارسال مقاله يا نامهای به پاسخگويی به آنها بر نمیخيزند. حق و صحيح بود آقای «فرهاد» كه كم از كم در اين مورد به اين بزدلان بیمايه نهيب میزديد كه بالاخره تا كی، تا كی بیعار و بیحس نشسته و به پستی سكوت يا همكاری با فاشيستهای دينی ادامه خواهند داد؟
آيا حق نداريم از شما متوقع باشيم كه قبل از همه از نوذرالياس بخواهيد كه به سكوت پايان بخشيده، از انتشار شعرهايش در نشريات جهادی ـ خادی جلو گرفته و صريح و متداوم در راه مبارزه عليه جنايتكاران بنيادگرا قدم نهد؟
اجازه بدهيد راجع به دوست تان كمی بيشتر توضيح دهيم. استناد ما در برخورد به نوذرالياس همان نكتهای هست كه در مقدمه كتاب «از آتش از بريشم» آمده است. (۱) حالا اگر اين امر واقعيت دارد كه ايشان با آن دو تن ديگر و در آن روز و روزگار ماتمزا به بنای «دل آباد» در دل خاد و به ياری يك خواننده و شاعر مقبول پوشاليان میانديشيد، ما روی حرف خود میايستيم ولی اگر آن ابتذال و ننگ به ايشان نمیچسبد ـكه قلباً آرزو میكنيم چنين باشدـ بايد به خاطر دفاع از شخصيتش و جدا كردن خود از آن «دو روح در يك بدن» و در واقع كليه انجمنیهای پرچمی و خلقی و كرنشگر، اقدامی میكرد يا بكند. در آن صورت «پيام زن» آماده است آن اتهام را پس گرفته و از وی پوزش بخواهد. البته اين امر در مورد هر «فرهنگی»ای كه از تعلق به انجمن و انجمنیها عار داشته باشد، صادق است.
گناه ما چيست دوست عزيز وقتی نام يك فرد آنچنان شايد به غلط ملوث میشود و او در مقابل هيچ واكنشی نشان نداده و به دفاع از حيثيتش برنمیخيزد؟ ديگر معيار ما چه باشد كه او را «از اكثر اين اتهامات مبرا» بپنداريم؟ فرض ما هميشه اين بوده كه اگر ما اشتباهاً شخصی را منسوب به انجمنیهای هرزه بنماييم، او از اين اهانت به هيچ وجه آسان نگذشته، ما را بلافاصله متوجه ساخته و ما به نوبه خود علناً از وی عذرخواهيم خواست. ليكن تا جايی كه تجربه نشان داده متأسفانه تا حال هيچيك از كسانی كه نام شان در كنار فرهنگيان پوشالی، جهادی يا تسليمطلب و معاملهگر آمده است، آزرده نشده اند. ايكاش نوذرالياس اين افتخار را بيابد كه موضعش را به عنوان شاعری ضد پوشاليان و ضد جنايتكاران بنيادگرا و ضد جريان تسليمطلبی، اعلام داشته و همكاسگی احتمالی خود با آن اراذل در گذشته را به باد انتقاد گیرد.
تصاویر قطع دست و پا و جنایاتی از این قبیل اگر چه برای مردم اسیر ما دیگر امری معمولی است اما برای مردم دنیا هنوز هم ارائه شواهد انكار ناپذیر و مجسم افشای درندهخویان حاكم بر وطن لازم است و از اینرو باز هم به آوردن تصاویر زنده ادامه خواهیم داد.
علاوتاً توجه كنید دوست محترم كه سایر نشریات ولو از این عكسها داشته باشند از چاپ آنها بنابر بزدلی یا همنوایی و همدستی با جنایتكاران طالبی و جهادی امتناع میورزند. شاید جالب باشد بدانید كه پس از گذاردن عكسهایی در سایت صدها نامه تشویقآمیز از سراسر دنیا دریافت داشتیم.
منظور ما از نیروهای دموكراتیك، غیر از احزاب میهنفروش است با آنكه عجالتاً ضعیف و پراكنده اند. تا آن جاییكه مربوط به ماست افراد با سابقه پرچمی، خلقی و حتی اخوانی میتوانند پس از برخوردی رك و بدون رندیهای روشنفكرانه به خیانتها و جنایتهای باندهای مربوطه، قابل پذیرش باشند. اما تا وقتی این «سیلی» را خود به روی خود نزده اند باید تا آخر سیلیباران شوند. اتحاد نیروهای دموكراتیك امری بسیار اساسی است اما باید هشیار بود تا سایهی آن خفاشان از سرش دور باشد.
ما هیچگاه نگفتهایم هزاران پرچمی و خلقی به دریا ریخته شوند ولی محاكمه و مجازات كلیه سركردگان و بسیاری از كادرهای آنان مسئلهای حتمی است. متأسفانه به علت وجود تبارز همین سیاست سازشكارانه بوده كه میهنفروشان چشم پارهای مثل نبیعظیمی، شهنوازتنی، دستگیرپنجشیری، سلیمانلایق و... از مستی باز نایستاده و به اشكال مختلف عرض وجود مینمایند. وقتی رهنوردزریاب به لیسیدن لكههای خون از سر و روی حلیمتنویر گلبدینی افتخار كند و سرورآذرخش به بوسیدن پای حسینخانفخری خادی بشتابد دیگر چه دلیلی وجود دارد كه میهنفروشان فوقالذكر از خودنمایی شرم و حذر كنند؟
امیدواریم باز هم انتقادات و پیشنهادهای تان را مطرح سازید.
یادداشت ها:
متن سخنرانی فهیمه اكبر كه به زبان اردو ایراد شد
نخست از همه از جانب «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)، هشتم مارچ روز جهانی زن را به همهی شما تبریك میگویم. هشتم مارچ امسال از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا اولین هشتم مارچ قرن جدید است. وقتی از قرن جدید صحبت میكنیم فوری ارزشهایی مثل دموكراسی، آزادی، پیشرفت، تمدن و سكیولاریزم در ذهن ما خطور می كند. ما درباره مردم دنیا، بخصوص زنان فكر میكنیم كه با آرزوها و چشماندازهای نوین بخاطر كسب حقوق شان به پیش میروند. اما همین حالا در قلب من شعلهای زبانه میكشد زیرا من از كشوریام كه حاكمان وحشی آن زن را اصلا انسان نمیشمارند. ما فراموش نمیكنیم كه در بسیاری از كشورهای جهان وضع زنان خیلی اسفبارتر از آن است كه تصور كنیم. زنان كشمیری در برابر چشمان ما وحشتناكترین ظلم و برخورد را تجربه میكنند. ولی از نظر ما آنان خوشبخت اند زیرا میتوانند لااقل بخاطر آزادی آزادانه برزمند. در دوران جنگ مقاومت ضدروسی زنان افغان با مشكلات فراوان و انواع ظلم و ستم روبرو بودند از حمله مشكلات شدید در مبارزه برای استقلال وطن. امروز هم زنان افغان از ابتدایی ترین حقوق خویش محروم اند. اجازه خریداری و رفتن نزد داكتر را ندارند. حتی شنیدن صدای پای زن نیز «غیر شرعی و حرام» است. زنان در محضرعام مورد توهین و شلاق و سنگسار قرار میگیرند تا راه و رسم زندگی در «امارت اسلامی» را فرا گیرند!
درد و اندوه زنان افغان را شاید زمانی بتوان درك كرد كه خود را به جای آنان قرار داده و مجسم نمایید كه در مقابل شوهر، برادر و یا خویشاوندان تان به دلیل این كه چرا پاچه تنبان تان كلان است و یا چرا بوتهای كری بلند پوشیده و یا چادری تان كوتاه یا دراز است شلاقكاری شوید.
ادامهی: جهادیها و طالبان هردو مسئول فاجعه جاری اند
قسمت اول ♦ قسمت دوم ♦ قسمت سوم ♦ قسمت آخر
قسمت آخر
آیا «سه صد اثر آفرینشی» میتوانند داغ ننگ نوكری كیجیبی و پوشالیان را بزداید؟
فرموده «اكادیمسین» است كه:
اعتراض شما بر اكثر دانشمندان ما این است كه چرا در مقابله با حكومتهای دستنشانده برنخاستند و در مؤسسات فرهنگی پناه گرفتند.
آقای عزیز! آنها نقش جلیلی در سمتدهی فرهنگ بسوی آزادیهای مدنی ایفا كردند. همانها بودند كه با مقاومت منفی در برابر اربابان ارتودوكسِ دولتی سینه سپر كردند و رفته رفته توفیق یافتند تا در حدود سه صد اثر آفرینشی و پژوهشی، شامل آثار شادروان استادخلیلی، عبدالرحمن پژواك، باقیقایلزاده، استادالفت و محمدحسین طالب قندهاری را گردآوری، ویرایش و تنقیح نمایند و به اهل ادب و علم ارمغان كنند.
ادامهی: داكتـر اكـرم عثمان، اجنت یا اجنتِ اجنت؟

<
/>
مردم كردستان كه در تركیه، ایران، عراق و سوریه زیست دارند و بخصوص در سه كشور اولی به شدت مورد ستم و سركوب قرار میگیرند، سالهاست كه به منظور كسب خودمختاری و حقوق ملی خود میرزمند. همانند حزب كمونیست ایران (كومله) و «حزب دمكرات كردستان» در ایران، «حزب كارگران كردستان» (پیكیكی) از ۱۵ سال پیش با دولت تركیه در جنگ مسلحانه مشغول بوده است. در ماه فبروری سال جاری، عبدالهاوجالان رهبر این حزب از سفارت یونان در كنیا توسط عمال دولت تركیه (به همكاری سیآیای و موساد) ربوده و پس از محاكماتی كه نتیجه آن از قبل معلوم بود، محكوم به اعدام شد. ولی دولت تركیه با سر به نیست كردن اوجالان نه قادر خواهد بود حزب كارگران تركیه را متلاشی سازد و نه خلق قهرمان كردستان را از ادامه نبرد برحق شان باز دارد.
پیروز باد مبارزهی دلاورانهی كردها علیه دژخیمان در تركیه، ایران و عراق!
این نوشته از ما نه بلكه ندای وجدان یك خارجی است كه از بربریت بنیادگرایان وطنی تكان خورده است. و از این جاست كه تكرار میكنیم نفرین به همهی آن «فرهنگیان» وجدان سوختهای كه با همان بیغیرتی و بیشرمی كه با تبهكاران روسی و سگهای شان ساختند، از كنار این سفاكیهای جانورمنشانهی بنیادگرایان نیز خونسرد و خنثی میگذرند و نه شعر، نه نثر و نه هیچ صدایی از آنان بر نمیخیزد؛ ولی برحسب عادت و به طرز خستگیناپذیری عار ندارند كه از شعر و شاعری و نقد و... بیارتباط به وحوش جهادی و طالبی، سخن برانند.
كشتار جمعیای كه از نظر جهان پنهان ماند
۱۷ اگست ۱۹۹۹ پاریس
یك سال قبل در آخر همین هفته ۵ الی ۸هزار نفر در طول ۳ یا ۴ روز به قتل رسیدند، فقط بدلیل هویت قومی شان (هزاره). بسیاری از آنان را مردان تشكیل میدادند.
بعضی از آنان را بر روی سرك گلولهباران كردند. تعدادی را بعد از محاصره منطقه مسكونهی شان، شناسایی نموده و در خانههای شان اعدام كردند و بعضی را در كانتینرهای فلزی انداخته و در زیر تابش آفتاب رها كردند تا پخته و خفه شده، بمیرند. در یك شفاخانه، كم از كم حدود ۳۰ مریض را در حالی كه در بستر بودند به گلوله بستند.
ادامهی: كشتار جمعیای كه از نظر جهان پنهان ماند