در صبحگاه هفتم اگست ۲۰۲۰ خبر مرگ کرستینا کتفیستا (Cristina Cattafesta) دوست و خواهر گرامی اعضای «راوا» و مردم افغانستان، قلب ما را فشرد و همهی ما را در ماتم عمیق فرو برد. «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) درگذشت دردناک این زن والا را به شریک زندگیاش Edoardo Bai، مادر و خواهرانش و اعضای «سازمان ایتالیایی هماهنگی حمایت از زنان افغان» (چیزدا) تسلیت عرض میدارد.
کرستینا زن فعال ایتالیایی بود که پس از آشنایی با یکی از فعالان «راوا» در هشت مارچ ۲۰۰۰، گرویده نظریات و مبارزات «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» گردیده و تا آخر عمر خود را وقف کار و حمایت از «راوا» و سایر نیروهای انقلابی و دموکراتیک افغانستان نمود. کرستینا در دوران حاکمیت قرونوسطایی طالبان چند بار به پاکستان و افغانستان سفر نمود و سپس همه ساله با تنظیم سفر گروههای چندنفره از ایتالیا به افغانستان، میکوشید تا کار و پیکار نیروهای انقلابی افغانستان را به سازمانها، مطبوعات و روشنفکران ایتالیا معرفی نماید.
ادامهی: یاد کرستینا کتفیستا زن مبارز ایتالیایی گرامیباد!
ایدئولوگهای امپریالیزم در هر فرصتی مطابق به طرح قدرتهای جهانخوار مینویسند و دهان باز میکنند تا اعمال و حرکات آنها را تیوریزه کرده، درست و منطقی و مهمتر از همه انسانی و حقوق بشری جلوه دهند. شریل بنارد در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی راجع به مقالهاش در نشریهی «نشنل اینترست» (۲۷ فبروری ۲۰۱۹) سخن گفت. نکتهی محوری این مقاله و مصاحبه، به اصطلاح انتقاد شریل است از زنان جامعه مدنی و انجیویی افغان که به زعم وی مخالف صلح هستند و میخواهند «اوضاع مثل چند سال اخیر باقی بماند، دالرها همچنان سرازیر شود و سربازان امریکایی باقی بمانند.» مسئله این است که اکثریت زنان طرف انتقاد او که لحن شان را «ناراحتکننده» میخواند کسانی اند که در ۱۹ سال گذشته زیر پر و بال امریکا و به زور دالر جان گرفتند و «مشهور» و «شخصیت» شدند. شریل بنارد مانند هر بادار دیگر با تحقیر به رخ این خانمها میکشد:
ادامهی: شریل بنارد بر لعبتکهایش سیلی میزند
دوستان ارجمند، این یادداشت را با بهرهگیری از نوشته
«پیام زن» راجع به مرتضی محیط برای تان میفرستم که اگر مناسب تشخیص شد انتشار یابد.
با درود فراوان
حبیب حارس
داکتر مرتضی محیط در ۱۶ می ۲۰۲۰ در اشاره به قتل عدهای از هموطنان درمانده و سیهروز ما توسط نیروهای مرزی رژیم جنایت خامنهای، فرمود که نباید در محکومیت عجله کرد و باید منتظر نتایج نهایی ماند زیرا حسین عالمی بلخی از طرف افغانستان و یکنفر از مسئولان ایرانی بر اساس توافق جواد ظریف و حنیف اتمر (دو فرد از نظر داکتر صاحب بسیار مهم!) در این رابطه مامور تحقیق شده اند.
ادامهی: داکتر محیط در انتظار عدالت جنایتکاران ایرانی و افغانی!
در کشورهای مختلف به خصوص استبدادزده و وابسته که مشتی جاسوس، خیانتکار و جانی مافیایی در آن حاکم باشد، تاریخ عموما طوری تحریر و دستکاری میشود که به میل حاکمان جور آمده و نام و چهره منفور و کوچک آنان حتیالوسع کلان و به مثابه «مشاهیر» و «مفاخر» و «خدمتگزار صدیق مردم و وطن» در ذهن مردم تپانده شود.
کتابهای درسی از دیرباز به این سو و امروزه سایتهای بیشمار نیز پر از این شخصیتسازیهای تقلبی میباشد. آنچه در این حقهبازیها بیش از همه آزاردهنده است اینست که جاعلان، با بیشرمی بر برهههای سیاه و به هر حال ارتجاعی زندگی ممدوحانشان پرده انداخته و طوری قلمفرسایی مینمایند که خوانندگان مطلع، جنبههای تیره آنان را به یمن «فرهیختگی و فرزانگی» ممدوحان، بیاهمیت بیانگارند؛ میدانند که اگر چنین نکنند مچ خود و در قدم نخست «بزرگان» شان وا خواهد شد. به طور مثال در معرفینامههای کشککیها، سلجوقیها، ملکیارها، وزیران و سفیران ظاهر شاهی، جز تقریظهای اغراقآمیز، اشارهای به افکار و اعمال ضدمردمی آنان نمیبینیم. به همینگونه در ستایشهای پوچ و مهوع از اکرم عثمان، واصف باختری، هارون یوسفی، قهار عاصی، لطیف ناظمی، حمیرا نکهت دستگیرزاده، عبدالباری جهانی، اسدالله حبیب، کاظم کاظمی، رهنورد زریاب، صبورالله سیاهسنگ، محمد حسین محمدی، و... مکثی بر مثلا گردن نهادن گوسفندی بر استبداد دهشتبار نادر تا داوود، پرچم و خلق، سفاکان جهادی و طالبی، رابطه با «سیا»، «آیاسآی» و «واواک»، در پروژه بزرگنمایی آنان «حرام» و کاملا غایب است.
ادامهی: عبدالرحمان پژواک شاعر، نویسنده، مترجم، سیاستدان، دیپلمات و غیره، اما در خدمت کی و چی؟
نوام چامسکی و همکارش ادوارد هرمن که دموکراسی امریکا را «دیکتاتوری چهار ساله» میخوانند، در کتابی با نام «تولید رضایت: نوام چامسکی و رسانهها» نشان میدهند که شرکتهای غولآسای انحصاری که در واقع گرداننده دولت پنهان در امریکا میباشند و مهمترین رسانهها (از قبیل نیویارک تایمز، سیانان، فاکس نیوز، واشنگتن پست، لسآنجلس تایمز و...) را در انحصار داشته و با این انحصار سیاستمداران را نیز میخرند، چگونه افکار مردم را کنترول و در جهت حمایت از وضع موجود در امریکا یعنی حاکمیت یکدرصدیها بر ۹۹ درصدیها و در همه حال مدافع و راضی بودن این اکثریت از سیاستهای دولت، سمتدهی میکنند.
ادامهی: کاکتوس، برنامهی آرایش پلیدترین سرجنایتکاران خاین و دلالان روشنفکرشان
با اندوه فراوان دوست ارجمند ما آقای کبیر توخی، یکی از پیروان جنبش چپ انقلابی افغانستان، در ۲۸ اگست ۲۰۱۹ در کانادا پدرود حیات گفت. خبر خاموشی این مبارز ما را در غم عمیق فرو برد و میخواهیم بدینوسیله به دوست گرامی خانم رحیمه توخی همسر و کلیه دوستداران ایشان مراتب تسلیت و همدردی خویش را ابراز نماییم.
ادامهی: گرامیباد یاد کبیر توخی شاعر و نویسنده انقلابی!
در کتابهای درسی مکاتب سالهای بسیار دور، گفتگوی طوطی و فیلمرغ بود که وقتی فیلمرغ در شمردن زیباییهای خود در برابر طوطی در میماند، از سر خالی نبودن عریضه سر به زیر و شرمنده میگوید: نمیبینی که من مثل انسانها فکر میکنم!
دولتهای به شدت مرتجع، مستبد و وابسته افغانستان بعد از امانالله تا امروز با ادعای داشتن «استقلال»، خون مردم را به شیشه کرده و این ادعای دروغین و عوامفریبانه را همیشه به عنوان تنبان جان عریان خود مورد استفاده قرار دادهاند.
ادامهی: صد سال استقلال در دوزخ جهادی، طالبی و سنگسار و تحقیر
(قسمت سوم)
حقایق دیگر دال بر عفونت شورای نظاری-جمعیتی شفیع عیار
دعوت از حمید گل و «نوکرهای آیاسآی»
مسعود و ربانی و همدستان که جنرال حمید گل را به کابل دعوت کردند، مردم افغانستان به آنان نفرین فرستادند. اما شفیع عیار به این یکی از خاینانهترین حرکتهای ضد ملی دو قبلهگاهش توجهی ندارد.او که غنی و شرکا را جاسوس «آیاسآی» گفته فحشباران میکند، باید بفرماید دعوت از پدرحمیدگل چه بود، مادرفروشی، بیناموسی، بیشرافتی، خیانت یا همهی اینها؟
ادامهی: مستی های شفیع عیار بر بال مگس (۳)
(قسمت دوم)
شفیع عیار و هیرویینسالاران «سیا»زاده
او مثل هر قومپرست هار و تفرقهانداز، با چربزبانیهای شیادانه نمیتواند سرشت ضد پشتوناش (نه پشتونیزم) را بپوشاند. عبدالله را به حق «کلانترین و مفتضحترین جاسوس نکتایی گلابی»(۴۴۳) مینامد، اما توضیح نمیدهد که این ژیگولوی رسوا، جاسوس کدام کشور است، امریکا؟ اگر بلی، باید پنهان ننماید که «مارشال صاحب»، قانونی، عطا محمد، برهانالدین و صلاحالدین ربانی، مسعود خلیلی، بسمالله، اسماعیل، امرالله صالح و... جزء سربازان جرار «سیا» بودند که پنتاگون برای سقوط طالبان و سرهمبندی دولت پوشالی بر آنان و دوستم تکیه کرد و مسعود را «قهرمان ملی» و همتراز جورج واشنگتن خواند. یعنی در ازای اشغال افغانستان هم یک «قهرمان ملی» برای ما تراشید و هم دولتی متشکل از عمله او که با قطع پستان «سیا» از دهان شان، زندگی و خردجالی شان پایان مییابد. ولی شفیع عیار این واقعیت آفتابی را منکر میشود تا معبودان قاتلاش را «مستقل» و «دموکرات» رنگ نماید و از آن مهمتر مانند سلطانزوی، نوشین اربابزاده، سیدطیب جواد، شکریه بارکزی، جعفر رسولی، خالد مجیدیار و سایر امریکاپرستان، مستعمره بودن افغانستان را واهی نشان دهد. و با عزیمت از همین موضعگیری است که هرگونه اصلاحات اجتماعی و سیاسی را در دایره نظام اخوانی منهای غنی ممکن میشمرد. و در خدمت همین نفی سیطرهی امپریالیزم و دولت دستنشاندهاش در کشور است که «سگهای ولگرد کوچگی کابل را بدیل بهتر از اشرف غنی»(۳۴۴، ۳۳۸) قلمداد مینماید اما راجع به غلامی آقای «متفکر» به امریکا لب میدوزد چون لابد این وجه غنی، خودش و هر کسی را اوج افتخار میداند نه حضیض ننگ. ندیدن اسارت افغانستانِ در چنگال امریکا، آقای عیار را قسمی روانپریش کرده که وقتی هم ناگزیر به اشاره از «کمک امریکا به طالبان در کندز و دیگر جاها» میشود(۵۰۱)، مولود «سیا» بودن طالبان، داعش و سرکردگان جهادی و تکنوکرات دولت پوشالی را مسکوت گذاشته و نتیجه نمیگیرد که علتالعلل فجایع جاری افغانستان امریکاست که سرنوشت وطن ما را به مدد حقوق بگیران بومیاش در کف دارد.
ادامهی: مستی های شفیع عیار بر بال مگس (۲)
(قسمت اول)
مدتها پیش دوستی به ما گفت که آقای شفیع عیار برنامههایی در یوتیوب دارد در افشای خرافات دینی و این که اکثر ملاها و مولویهای افغانستان خلاف دساتیر قرآن وعظ و نصیحت میکنند در حالی که خود غرق در «آن کار دیگر» اند. ما گفتیم اگر چنین باشد خوبست که ملا و مولویهای بدسرشت جاهل ظاهرا غیرطالبی افشا شوند که فرقی با برادران طالبی خود ندارند. تا این که خود نگاهی به برنامهها انداختیم و دریافتیم که واقعیت نه آنست که دوست ما گفته، نه آنست که در کامنتهای برنامهها میآیند و نه مخصوصا آنست که به ادعای خود عیار گویا مستقلانه و به مثابه یک روشنفکر ناراضی از اوضاع کشور، نقشاش را در آگاه ساختن مردم ما ادا میکند.
ما مکررا نوشتهایم که یکی از مصایب اشغال روسها و سپس امریکا و وجود دولتهای پوشالی و جهادی و طالبی و ع و غ، عبارت بوده از تزریق مکروب تسلیمطلبی، بیهمتی و بیعزتی به اکثر روشنفکران میهن. بیحساب اهل به اصطلاح قلم و زبان را داریم که اول خود را به روسها و وطنفروشان پرچم و خلق و بعد به دژخیمان جهادی عرضه کردند و با ورود طلبه«کرام» از کنام «آیاسآی»، بخشی از این بدذاتان دامن جهادی زیر قیمومیت «سیا» را گرمتر و نرمتر یافتند و بخشی هم فاشیستهای طالبی را آیندهدار دیده به پیشوایی خلیلالله هاشمیان و نرشیر اسحق نگارگر با بیعاری و فرومایگی تا سرحد بوسیدن چشم و پای ملاعمر و به پیشوایی جنرال رحمتالله صافی و روستار ترهکی تا «جنبش مقاومت ملی» خواندنِ میهنفروشان کرام تن سپردند.
ادامهی: مستی های شفیع عیار بر بال مگس (۱)