مرگ آخر واصف باختری

... و سگ‌هایی که هیچگاه شتر نشدند!



واصف مطلوب و واصف مقلوب

واصف باختری در امریکا مرد! لاکن این خبر برای ما و کلیه دوستداران ادبیات خنجرآسا بر حنجره‌ی جلاد، نه تازگی داشت و نه اهمیت چون او قبلا با پشت کردن به سازمانی انقلابی و آغوش گشودن به دشمنان، ناقوس دردناک مرگ خود را به صدا درآورده و ما را در اندوهی بیکران غرق کرده بود. اما برای دلدادگا‌ن بی‌عار و سازشکارش، زمینه کارزار نوحه‌سرایی فراهم شد تا در شرایطی که زیرچشم امریکا و متحدان، طالبان روح و جسم مردم ما را جویده و افغانستان دریده می‌شود، در شرایط ضعف و حتی خلا نیرویی امیدآفرین، اعلام نمایند که دنیای آنان کماکان ادامه ترسیم اعجوبه‌ای استثنایی از واصف می‌باشد بدون مطلقا کوچک‌ترین اشاره به لکه‌های سیاسی او و تحلیل و عبرت از آنها.

ما در مبارزه علیه ز‌ن‌ستیزی، گریزاندن و اغوای جوانان از تفکر ترقی‌خواهانه، ترویج بی‌سابقه‌ی ایده‌ها و فرهنگ مسلط ارتجاعی و امپریالیزم دوستانه‌ی جهادی، واصف را از عرش پایین آورده و کیش‌تراشی برای او و سیاست‌اش را به روی مریدانش زدیم لیکن توفیق قابل اعتنایی نیافتیم.

هیچ وقاحتی چاره‌ساز خیانت و رذالت نیست

زمانی یک مبارز ایرانی که زخم رژیم شاه و رژیم خیانت اسلامی را در جسم و جانش داشت به ما گفت: «دیگر توان و عمری از من باقی نمانده تا از "زیبایی‌های زندگی" بگویم اما این آرزو در من تنوره می‌کشد که در فردای تلاشی جمهوری اسلامی، عده‌ای از سران آن در سلول‌های اوین و آشویتس‌های ایران مدت‌ها قصه‌گوی جنایات‌شان باشند تا دیگر هیچ نسلی از مردم ما فاشیزم غیردینی و دینی را از یاد نبرده و تجربه نکنند.»

در افغانستان، بسا قصه‌های قتلگاه پلچرخی ناگفته مانده و سران و شکنجه‌گران پرچمی و خلقی در پناه بنیادگرایان هرگز روی محاکمه و مجازات را ندیدند و در نتیجه هنوز مردم ما آن طور که باید راجع به جنایات آنان آگاهی لازم را ندارند. و آگاهی مردم از کارنامه موحش‌‌‌‌‌‌‌تر جنایت‌سالاران جهادی بیشتر از داستان‌های ترس‌آور پرچم و خلق، بنا بر تسلیم‌ شدن‌شان به امریکا و کِلک‌هایش کرزی و غنی و عبدالله مدفون ماندند چون در ۲۰ سال حکومت شعارشان بود: تا می‌توانی خیانت کن و بکش و به روی آن‌ سفیده بزن!

دست امریکا در کار است:

کله‌پز برخاسته و سگ بر جایش خواهد نشست؟


دست امریکا در کار است: کله‌پز برخاسته و سگ بر جایش خواهد نشست؟

بعد از برقراری فاشیزم دینی طالبی و مخصوصا این روزها، باز گویی ابر و باد و مه و خورشید در کار اند تا دل امریکا به رحم آمده و افغانستان درمانده و گیرمانده و آینده‌باخته را از جهنم موجودات طالبی‌شان نجات دهند. در حالی که طالبان شکنجه کرده و می‌کشند و بر زنان و مردان ما دم و دستگاه تفتیش عقاید قرون وسطایی را حاکم گردانیده‌اند.

چرا چنین است؟ چرا مردم افغانستان همانند دوران اگسایی و خادی خلق و پرچم، چهار سال خون و خیانت جهادی و دو دهه مادرفروشی و فسادسالاری کرزی، غنی‌-عبدالله در بیدادی بی‌‌پایان می‌سوزند و می‌سوزند؟ سیاف، گلبدین، عطا، خلیلی، دوستم و بقیه سرجنایتکاران و طالبان در حد سواد و معرفت مگسی و عوام‌فریبانه‌ی خود جواب سوال را «خواست و قهر خدا» می‌گویند و روشنفکران خودفروخته هم در توجیه این جواب خاینانه تقلا می‌کنند. اکثر روشنفکران مذکور زیردل می‌دانند که توده‌ها را تحمیق‌ می‌کنند ولی لب نمی‌گشایند و به همین علت که «می‌دانند و نمی‌گویند تبهکار اند.»

روشنفکران

خیانت به سکیولریزم و خدمت به اخوانیزم



سکیولریزم جدایی دین از دولت

روشنفکران افغانستان منسوب به هر قومی در جنبش مشروطه، مدت کوتاهی در زمان ظاهرشاه و به خصوص در مذبح پلچرخی میهن‌فروشان پرچم و خلق، با خون خود شط سرخی از قهرمانی‌های افسانوی را در تاریخ ما حک کرده‌اند. جز عده‌ای از جانباختگان پرافتخار مشروطه‌خواهی که گرایش رادیکال و چپ داشتند، اکثر روشنفکرانی که زیر تیغ سلاخان خلق و پرچم رفتند، متعلق به جریان دموکراتیک نوین (شعله جاوید) و آزادیخواهان و میهندوستانی منفرد بودند. این تلفات چندهزاری، نه صرفا از لحاظ کمی بلکه از این نظر که شامل تقریبا تمامی رهبران و اندیشمندان جریان می‌شد، ضربتی سهمگین بر جنبش انقلابی، دموکراتیک، سکیولر و آزادیخواهانه،‌ و خدمتی رویایی به امپریالیزم و سگ‌های رنگارنگ بنیادگرایش به شمار می‌رود. همچنین جان باختن هزاران شعله‌ای و ملیون در جنگ مقاومت و تروریزم بنیادگرایان، ضربت مضاعف دیگری بود بر جنبش انقلابی نامتشکل و پراکنده.

خیانت تجزیه‌طلبی تباهی‌آور تر از طالبان

دستجاتی از فاشیست‌های جهادی در دوره کرزی و غنی شروع کردند به طرح مسئله قومی و ملی با راه حل آن، تجزیه افغانستان. ما به موقع، منشا سمت‌و‌سوی این قوله‌های کریه و خاینانه را نشان دادیم: رژیم ایران. البته امریکا هم به‌مثابه مرجع آمال تجزیه‌طلبان ‌گاهی صدای تجزیه‌ و انتشار نقشه افغانستانی توته‌شده را بلند نمود. صرفنظر از گذشته‌های دورتر، در نشست برلین در ۲۰۱۲، خاینان تجزیه‌طلب، رشید دوستم، امرالله صالح، ضیا مسعود، محقق و فیض‌الله ذکی به سرپرستی سه تن از صاحبان امریکایی ‌شان و در آن میان دینا رورا باکر، راه‌های تجزیه افغانستان را جستجو کردند که به گفته رورا باکر کار را به درخواست اسلحه ثقیل ضدتانک نیز کشیدند.(۱)

در نشست ۱۸ – ۱۹ اکتبر ۲۰۱۹ «انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان» که در آن عده‌ی زیادی از تجزیه‌طلبان و همسویان آنان مثل رنگین سپنتا، صالح ریگستانی، ثریا دلیل، داوود مرادیان، سمیع مهدی، شهرزاداکبر، سیما سمر، محی‌الدین مهدی، عزیز رویش، قیوم سجادی، وحید پیمان و... روی تقسیم افغانستان به منطقه تحت تسلط طالبان و منطقه خارج از اداره آنان بحث صورت گرفت که به قول مایکل روبین عضو ارشد اتاق فکری AEI و از شرکت‌کنندگان در نشست، پیشنهاد تجزیه بلافاصله رد شد.

واصف باختری، عنقای بی‌بدیل اولیایی یا ریزه‌خوار سربه‌زیر جهادی؟

کار انتشار نوشته در سایت به پایان رسیده بود که اطلاع یافتیم عطا محمد «جایزه ادبی واصف باختری» را اعلام داشته است. این اقدام وی نیز جز کتمان لکه‌های خون و فساد بر پیکرش و چور نهایی شرف و حیثیت واصف و هر دریافت‌کننده‌ی جایزه مذکور، معنایی ندارد. و مساویست به اعلام جایزه‌ی مثلا «استقلال و وطن‌دوستی» از سوی پرچمی‌ها و یا جایزه «کوشندگان اجرای عدالت برای زندانیان سیاسی» از سوی خامنه‌ای و ابراهیم رییسی معروف به آیت‌الله قتل‌عام!


«پیام زن» سال‌ها قبل ماسک واصف باختری و عده‌ای از پیروان جهادی و واواکی‌اش را پاره نموده است. ازینرو با توجه به شخصیت و مواضع سیاسی او و دلدادگانش -که اغلب به مثابه پیچ و مهره‌های دولت مسخ‌شده‌ اند- در واقع اسب‌های مرده‌ اند که نباید جدی گرفت.

کرستینا کتفیستا دوست راوا درگذشت

در صبحگاه هفتم اگست ۲۰۲۰ خبر مرگ کرستینا کتفیستا (Cristina Cattafesta) دوست و خواهر گرامی اعضای «راوا» و مردم افغانستان، قلب ما را فشرد و همه‌ی ما را در ماتم عمیق فرو برد. «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) درگذشت دردناک این زن والا را به شریک زندگی‌اش Edoardo Bai، مادر و خواهرانش و اعضای «سازمان ایتالیایی هماهنگی حمایت از زنان افغان» (چیزدا) تسلیت عرض می‌دارد.

کرستینا زن فعال ایتالیایی بود که پس از آشنایی با یکی از فعالان «راوا» در هشت مارچ ۲۰۰۰، گرویده نظریات و مبارزات «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» گردیده و تا آخر عمر خود را وقف کار و حمایت از «راوا» و سایر نیروهای انقلابی و دموکراتیک افغانستان نمود. کرستینا در دوران حاکمیت قرون‌وسطایی طالبان چند بار به پاکستان و افغانستان سفر نمود و سپس همه ساله با تنظیم سفر گروه‌های چندنفره از ایتالیا به افغانستان، می‌کوشید تا کار و پیکار نیروهای انقلابی افغانستان را به سازمان‌ها، مطبوعات و روشنفکران ایتالیا معرفی نماید.

شریل بنارد بر لعبتک‌هایش سیلی می‌زند

ایدئولوگ‌های امپریالیزم در هر فرصتی مطابق به طرح قدرت‌های جهانخوار می‌نویسند و دهان باز می‌کنند تا اعمال و حرکات آنها را تیوریزه کرده، درست و منطقی و مهمتر از همه انسانی و حقوق بشری جلوه دهند. شریل بنارد در مصاحبه‌ با تلویزیون‌ بی‌بی‌سی راجع به مقاله‌اش در نشریه‌ی «نشنل اینترست» (۲۷ فبروری ۲۰۱۹) سخن گفت. نکته‌ی محوری این مقاله و مصاحبه،‌ به اصطلاح انتقاد شریل است از زنان جامعه مدنی و انجیویی افغان که به زعم وی مخالف صلح هستند و می‌خواهند «اوضاع مثل چند سال اخیر باقی بماند، دالرها همچنان سرازیر شود و سربازان امریکایی باقی بمانند.» مسئله این است که اکثریت زنان طرف انتقاد او که لحن شان را «ناراحت‌کننده» می‌خواند کسانی اند که در ۱۹ سال گذشته زیر پر و بال امریکا و به زور دالر جان گرفتند و «مشهور» و «شخصیت» شدند. شریل بنارد مانند هر بادار دیگر با تحقیر به رخ این خانم‌ها می‌کشد:

Page 1 of 33

آخرین مطالب