به تاریخ ۱۵ میزان ۱۴۰۲ زلزلهای به قدرت ۶.۳ درجه ریشتر چند ولسوالی هرات را با خاک یکسان کرد. این قریهها محل زندگی نادارترین و بینواترین هموطنان ما بود که در آن مناطق صحرایی با دستان خالی و رنج و مشقت فراوان، تنها با گل و خاک در دسترس، سرپناهی آباد نموده بودند. دلیل خسارات جبرانناپذیر هم همین خانههای ابتدایی و خامه است که مقاومتی در برابر زلزله نداشته و در یک چشم برهم زدن ساحه وسیعی بالای باشندگانش فروریخت.
چنین بلایای طبیعی در هر جای دنیا اتفاق میافتد اما در سرزمین محروم و اخوانگزیده ما به وضوح نشان میدهد که سران دولتهای فاسد و خاین، در بدل خون و جان مردم، خود را به رفاه و امنیت ممکن رسانیدهاند اما اکثریت تودههای ما با ابتداییترین وسایل معیشتی بیگانه اند؛ آنان از داشتن مکتب، شفاخانه، سرک و دیگر مظاهر انسانی بیبهره بوده و فقط از صبح تا شام با کار در شرایط طاقتفرسا میکوشند تا نوالهای برای خانواده خویش تهیه نمایند. صحنههای جانکاه و کابوسمانند این شب و روز هرات، آیینه تمامنمای چور و چپاول دولتهای گذشته و بیکفایتی طالبان جاهل است. سران این جانیان همانند جمهوریتیها با سفرهای «سیاحتی» از مناطق دیدن نمودند اما این تنها دهقانان و روزمزدان و حتی مسافران قریههای همجوار بود که با دست خالی به کمک همدیاران مصیبدیده شان رسیدند.
درد و آه و دربدری بازماندگانی را که هنوز هم در خطر پسلرزههای بیشتر قرار دارند، با هیچ کلمه و تصویری نمیتوان بیان کرد. زنان و کودکان این روستاها بیش از همه آسیب دیدهاند؛ تعداد قربانیان زن به مراتب بالاتر از مردان است؛ زنانی فراوان مجروح با از دست دادن سرپناه و اعضای خانواده در بیسرنوشتی مصیبتباری قرار گرفته و حتی حاضر به ترک شفاخانه نیستند؛ از اکثر خانوادههای پر جمعیت تنها یک یا دو یا حتی هیچ کسی باقی نمانده است؛ زنان بیشماری که مردان آنان برای امرار معاش در ایران به سر میبردند، قادر به نجات خود و فرزندان شان نگشتند؛ زنانی هم اند که در روزهای اخیر حمل قرار داشته اما هیچ یار و مددگاری ندارند؛ آنانی که جان به سلامت بردهاند از یک طرف در سوز از دست دادن دلبندان شان اند و از سوی دیگر نبود امکانات اولیه برای نجات و یا تهیه آذوقه و سرپناه در هوای سرد خزانی را باید متحمل گردند، چه رسد به وضعیت روحی و اضطرابی که دامنگیر تک تک باشندگان و بخصوص کودکان و زنان است؛ و.... شاید حالت مردی که همه خانوادهاش را از دست داده بود و ضمن مصاحبه با مطبوعات گفت خواهان هیچ کمکی جز یک مرمی برای پایان دادن به زندگی خود نیست، حرف دل صدها بازمانده باشد!
تیم امدادی «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)، با دریافت اطلاع از جان باختن و خسارات هنگفت در نتیجه وقوع این زلزله ویرانگر، فورا به محل رویداد حضور یافته و پروسه کمکرسانی را آغاز نمود.
این گروپ متشکل از زنان توانست به عنوان یکی از نخستین تیمهای امدادرسان به ساحه برسد و سه روستای به شدت آسیبدیده را تحت پوشش قرار داده و بستههای کمکی خود را که شامل کمپل و سایر اقلام عاجل و ضروری بود، به نیازمندان -به ویژه زنان و کودکان- توزیع نماید.
تیم امدادرسان «راوا» با درک این شرایط سخت و در آستانه یک زمستان سرد، کمکهای خود را به صورت منظم ادامه خواهد داد.
فعلا سه روستایی که این کمکها را دریافت کردهاند، در نقاط دورافتاده از مرکز ولسوالی زندهجان قرار داشته و از مسیر سرکهای خامه و پرخاک به شهر هرات وصل اند. مردم این روستاها، از کمترین خدمات حکومتی و یا توجه مطبوعات، برخوردار نبوده اند. بازماندگان شب و روز هولناکی را میگذرانند و دانستهاند که از امارت طالبی نمیتوان توقعی برای رفع نیازهای شان داشت. زنان زیادی کارمندان ما را در آغوش گرفته و میگفتند که همانند فرشتههایی به کمک ما شتافتید.
گرچه تیم «راوا» توانست فقط شمهای از این مشکلات را برای تعدادی با دادن بستههای کمکی عاجل رفع نماید، اما با وجود امکانات محدود و فایق آمدن بر مشکلات و موانع مختلف، تداوم چنین برنامههایی تا مدتهای طولانی نیاز مبرم به شمار میرود.