اعتراض علیه جنگ و كمك به "راوا"
الیشیا Alicia - امریكا،
قرار است در ماه مارچ در راهپیمایی اعتراضیای بیاد تمام آن
بیگناهانی شركت كنم كه در نتیجه حملات امریكا جان شان را در افغانستان و
عراق از دست داده اند. همچنان برای آن عساكری كه قربانی تصامیم وحشتناك
رئیس جمهور بش شدهاند.
ما میخواهیم تا حد ممكن نام قربانیان را گرفته یاد شان را گرامی
بداریم.
من شعاری را به نام «راوا» حمل خواهم كرد و تصاویر راهپیمایی را هر چه
زودتر خواهم فرستاد.
ادامهی: گزیدهای از پست الكترونیك ما
ولی ـ كابل،
یك مطلب شما را زیر عنوان «دیگ هنوز حق اعتراض به دیگدان را ندارد» در همین شماره آوردیم. از مطلب دومی تان در شماره بعدی استفاده خواهد شد. امیدواریم مرتباً افتخار چاپ نوشتههایی از شما را داشته باشیم.
* * *
پروفیسور نوم چامسکی و «راوا»
ب. ژ. ـ آلمان،
«دوستان عزیز،
با سلام و درود بیپایان به كار و پیكار انقلابی تان. بدون مقدمه میخواهم نكتهای را با شما در میان بگذارم كه با اعتبار و ایمانم به كار تان از شما بعید میدانستم، مخصوصاً مسئلهای كه منافع بزرگ معنوی "راوا" هم در آن نهفته بود.
نوم چامسكی فیلسوف، زباندان، جامعه شناس و از بزرگترین شخصیت های ضد سیاستهای هژمونیستی امریكا در یكی از نوشتههایش به زبان آلمانی بعد از ۱۱ سپتامبر، "راوا" را به عنوان یك سازمان معتبر افغان ستوده و سایت آن را به عنوان یك منبع ارزشمند
معلومات در مورد جنایات بنیادگرایان معرفی نموده است. انتظار داشتم كه آن نوشته را در "پیام زن" به چاپ برسانید. ولی خلاف تصور آن را نه در سایت و نه در "پیام زن" دیدم. در صورتی كه این متن را نداشته باشید لطفاً برایم احوال دهید تا آن را همراه با مطلب
مختصر دیگر راجع به چامسكی ترجمه و ارسال دارم.
میخواستم بگویم كه به وجود و مبارزه "راوا" برای دموكراسی واقعی همیشه بالیدهام ولی وقتی با حمایت این و آن معتبرترین و درخشانترین شخصیتهای معاصر در دنیا از "راوا" بر میخورم شما خواهرانم بیشتر از پیش در قلبم جا میگیرید و مایه مباهاتم
میشوید.»
ادامهی: پیام زن و خوانندگان
پاسخی به
نوشته شهرنوش پارسیپور درباره «پیام زن»
جای خرسندی است كه نویسندهای معروف از ایران شهرنوش پارسیپور در «شهروند» چاپ كانادا
مطلبی
نوشته است درباره «پیام زن»، نشریهای كه بنیادگرایان حاكم در افغانستان تاب دیدنش را در روزنامهفروشیها ندارند و سازشكاران و تسلیمطلبان سایهاش را به گلوله میزنند.
او در نخستین نگاه تحت تاثیر عكسهای روی و پشت جلد «پیامزن» قرار گرفته اما تصور نمیكنیم متوجه شده باشد كه عكسها سران جهادی را با مالكان پاكستانی، ایرانی و عربستانی و گوشه كوچكی از جنایتهای آنان را نشان میدهند كه قبل از ظهور طالبان بیشاخ و دم در سالهای ۹۲ تا ۹۶ علیه مردم ما مرتكب شده اند و كسان دیگری نیستند جز باندهای «ائتلاف شمال» كه در حال حاضر اهرم قدرت را به دست دارند. با این تفاوت كه امروز اغلب دریشی و نكتایی پوشیده و در برابر مردم افغانستان و دنیا اكت «دموكرات» و «متمدن» و معتقد بودن به «حقوق زنان» را مینمایند. كاش او این را میدانست تا بیشتر به عمق جراحت قلب ما و ناكامی و تیرهروزی ملت ما پی میبرد، پی میبرد كه
در این كشور سوگوار بر جای وحوش طالبی جنایتكارانی به مراتب خونآشامتر و هرزهتر و ضد دموكراتتر «ائتلاف شمال» نشسته اند ولی رسانههای غرب و شرق به طور خستگیناپذیر لالایی «آزاد شدن افغانستان» را در گوش افغانها و جهانیان پف میكنند و اگر كسی غیر از این بیندیشد و این سوگلیهای غرب را زیر سوال برد، باید عواقب ناگواری را انتظار داشته باشد.
ولی ظاهراً نویسنده بیشتر از آن از كمبود آگاهی راجع به افغانستان رنج میبرد كه به تشخیص عكسها و معنی آنها خلاصه شود و مقالات «پیام زن» را دچار «عصبیت» و «زیادهروی» نداند.
ادامهی: برخورد شهرنوش پارسیپور به افغانستان، بیدردانه یا عامیانه؟
شماره مسلسل ۵۵ و ۵۶، اسد ۱۳۸۱، جولای ۲۰۰۲
شهرنوش پارسیپور
یك دوست محترم افغان، به مناسبت آن كه این نشریه بخشی از مقالهی من درباره بوداهای بامیان را در این شماره نقل كرده بود آن شماره مجله را برای من «روانه» كرد (چقدر زیباتر است از ارسال كردن). تماشای عكسهای روی جلد و پشت جلد به راستی انسان را پریشان احوال میكرد. افغانستانی را میدیدم كه گاهی عكسهایی از بدبختیهایش در اینجا و آنجا به چاپ رسیده است، اما عكسهایی كه پیام زن به چاپ رسانده به راستی دلخراش و دردناك هستند.
در خواندن مقالههای درون مجله كه گاهی به فارسی و گاهی به زبان پشتون چاپ شده است، انسان بیشتر از پیش متوجه میشود كه «قلب» افغانستان آنقدر مجروح است كه مقالات گریه میكند. در سطر و صفحهای نیست كه ما این جراحت عمیق درونی و رنج را نبینیم. همین مسئله، این مجروح بودن و عصبی بودن، كه منجر به نوشتن مقالات «عصبی» شده است نشان میدهد كه افغانستان برای پیدا كردن راهی برای دردهایش به زمان درازی نیازمند است. و تازه همین دو سه روز پیش خواندم، كه در كابل دانشجویانی را كه به دلیل بیآبی و بیبرقی و بیغذایی دانشگاه راهپیمایی كرده اند به گلوله بسته اند، كه گویا شش نفر دانشجو كشته شده اند.
چرا بهای انسان در افغانستان تا این حد پایین و ارزان است؟ به هر حال به گفته برتولت برشت: «آدم آدم است.» فرقی نمیكند كه این آدم در آمریكا زندگی كند یا در افغانستان. اما در آمریكا اگر كسی در جریان راهپیمایی كشته شود كشور میلرزد، در حالی كه در افغانستان ـحتی امروزـ به راحتی آب خوردن آدم میكشند. دلیل این كه باز در همین اواخر در بخشهایی از افغانستان مدارس دخترانه را به گلوله بسته اند چیست؟
ادامهی: نگاهی به «پیام زن» نشریه جمعیت انقلابی زنان افغانستان
«پیام زن» افشاگر خاینان
ع. ل. صدیقی ـ راولپندی،
از نامه و شعر ارسالی تان تشكر قسمتی از نامه شما:
«یك هفته قبل سه شماره "پیام زن" را پسرم برایم آورد. با این كه هر دو چشمم تكلیف داشت و عملیات كرده ام مگر هر سه شماره را دقیقاً خواندم. واقعاً كه در آنها چهرههای سیاه و جنایتكار جهادی و بیناموسان و وطنفروشان طالبی افشأ شده و نقاب از رخ آن خاینان كه دست شان به خون ملیونها هموطن ما آلوده است، برداشته شده است. من این را قابل ستایش و تمجید میدانم. در همین دقایقی كه این نامه را مینویسم حواس و فكرم متوجه شما و مجله ارزشمند شماست و با تمام تار و پود وجودم آنچه را گفته اید قبول دارم.
شما وظیفه تان را در مقابل میهن تان به صداقت و ایمانداری انجام داده اید. در حالی كه نامه خویش را ختم مینمایم یك بار دیگر از شما خواهران گرامی كه بیهراس مقابل وطنفروشان خلقی و پرچمی و جهادی و طالبی میرزمید اظهار امتنان مینمایم.»
* * *
ادامهی: پیـام زن و خواننـدگان
فرق بین مردم امریكا و دولت امریكا
جی تیمیت G jtemte ـ امریكا،
خوشحال بودم از این كه در مظاهره تان علیه جنگ، فرق بین دولت امریكا و مردم آن قایل شده بودید. ظاهراً بوش طرفداری «اكثریت» امریكاییان را با خود دارد. اما این طور نیست. تنها چیزی كه میتوانم تصور كنم این است كه رأی و نظر مردم را این چنین نمایانده اند كه گویا مردم طرفدار بوش اند و این كه بیشترین مطبوعات ما (مانند هر جای دیگر) توسط ثروتمندان و صاحبان قدرت كنترول و اداره میشود.
فكر میكنم عملكرد امریكا در افغانستان و عراق شرمآور است. به شدت متأثر میشوم از این كه میبینم دولت ما باعث عذاب و رنج عساكر جوان خود ما و شهروندان كشورهای دیگر میشود.
* * *
ادامهی: گزیدهای از پستالكترونیك ما
شما تنها نیستید
كیتلین Caitlin ـ چیلی،
شاید به یاد نداشته باشید، من یكسال قبل به شما نوشته بودم. علاقهام بهاهداف تان حتی از آن زمان هم بیشتر شده است. من در چیلی زندگی میكنم. تا ۱۱ سپتامبر كسی در این جا در مورد افغانستان چیزی نمیفهمید. دو هفته قبل از آن حادثه من در صنفم موادی را كه شما فرستاده بودید، برای شاگردان خواندم. همه تكان خوردند و نمیتوانستند باور كنند كه در گوشهای از دنیا یكچنین وضع هم میتواند وجود داشته باشد. با این فعالیت احساس افتخار كردم. امروز من فلم مستند سایره شاه را دیدم. كار عالیای انجام داده است. تصـاویر بشدت تكاندهنده بودند. باید تمام مردم دنیا این فلم را ببینند.
با فرستادن این ایمیل كوتاه خواستم بدانید كه شما تنها نیستید. مردم در این طرف دنیا برای شما نگران هستند و از شما و اهداف تان حمایت میكنند. علاقه دارند فعالانه به شما از طرق مختلف كمك كنند.
ادامهی: گزیدهای از پست الكترونیك ما
«شماره اخیر «پیام زن» را در انترنت دیدم و همان بخشهایش كه نصب شده اند خواندم. تعجب كردم كه مكاتبه من با شما نیز در این شماره چاپ شده است.
نخست این نكته را باید بگویم كه من اگر میفهمیدم كه شما نامههای مرا چاپ میكنید، قدری دقت میكردم كه حرفهایم روشنتر و توضیحی میبودند تا حداقل خواندنش وقت خوانندگان را بیهوده ضایع نمیساخت.
باید بگویم كه، متأسفانه دستم جور نشد تا آن نبشتههایی را كه گفته بودم بنویسم و تمام كنم. تنها این قدر توانستم كه طرح خیلی خام و ناهنجار تحت عنوان «یكی از هزاران دردسر» را نیمه تمام بدسترس برخی دوستان بگذارم تا از خطوط كلی و عام واكنش من در برابر كارگزاران فرهنگی شاغل در كانونهای فرهنگی رژیم منحوس خلق و پرچم، آگاهی یابند. میخواستم آن نبشته را بازنویسی و تكمیل كنم و بعد یك نسخه از آن را برای شما بفرستم. اما هنوز موفق به این كار نشدهام.
به هر حال، اكنون به وسیله این نامه میخواهم بحث قبلی را كمی با تمركز بیشتر پیگیری نمایم.
ادامهی: «نامههایی از «ب. شنوا
نامه سرگشادهی مینا احدی عضو رهبری «حزب كمونیست كارگری ایران» به «راوا»
نامه سرگشاده به
فعالان «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)
دوستان گرامی از دور دستتان را میفشارم و برایتان در شرایط پرتلاطم كنونی آرزوی موفقیت و پیشروی میكنم.
نیاز به نوشتن این نامه از آنجا ضروری شد كه در سخنرانی روز دوشنبه ۱۷ دسامبر یكی از فعالین «راوا» در شهر كلن آلمان شركت كرده و مسائلی مهم به دلیل كمبود وقت و عدم امكان جدل، در كنفرانس بی پاسخ ماند كه ضروری میدانم آنرا بویژه در شرایط حساس امروزی با شما در میان گذارم.
من بعنوان یكی از فعالین جنبش برابری طلبانه زنان، امروز كه خوشبختانه توجهها به مسئله زنان در افغانستان جلب شده و باز خوشبختانه سازمان شما نیز در مركز این توجهات قرار گرفته، ضروری میدانم مسائلی را كه بنظر خودم در شرایط امروز حیاتی است، با فعالین «راوا» در میان بگذارم.
موفقیت جنبش زنان در افغانستان، ایران و الجزایر و دیگر كشورهای اسلام زده بهم ربط دارد و شما حتما میپذیرید كه هر نوع پیشروی و یا عقبنشینی در یك بخش؛ مستقیما به بخشهای دیگر تسری مییابد.
ادامهی: (نامه سرگشادهی به فعالان «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا
دیانا وادسوارت Diana Wadswart ـ آسترالیا،
برای زنان «راوا» روز خوشی را خواهانم. من هماهنگ كنندهی سازمان عفوبینالملل استرالیا، شبكهی زنان در New South Wales هستم. ما بطور متداوم داستان ها و مقالاتی در مورد زنان منطقهی شما و مبارزات شان برای كسب حقوق اولیه بشر به چاپ میرسانیم. ما همچنان از كمیتهی دفاع از زنان عراقی حمایت نموده، نامه و كمك پولی به پناهگاه شان در سلیمانیه میفرستیم. فقط همین حالا صفحهی اینترنت تان را پیدا كردهام و باید بگویم كه بسیار مؤثر بوده ـ بینهایت منظم و واضح است. آدرس صفحهی شما را در میان هر تعداد زنانی كه بتوانم منتشر كرده و آن را در خبرنامهی بعدی شبكهی زنان به چاپ خواهم رساند. شما تنها نیستید. چشمان زنان سراسر جهان بر شما و گرفتاری های وحشتناك تان است. ما به تمام مقـامات مـربوط مینویسیم تا برای تغییر و بهبود، تبلیغات راه اندازند.
* * *
ادامهی: گـزیدهای از پسـت الكترونیك مـا