همپای به شمار افتادن روزهای عمر رژیم دست نشانده، بسیاری از سردمداران آن بخاطر احساس لرز و وحشت از روزیكه مورد تعقیب مردم قرار خواهند گرفت، یكی پس از دیگری تلاش میكنند از طریق این و آن رادیو یا روزنامه گریسته و ادعای بیگناهی نمایند. ولی برخیها درین زمینه سفیهانهتر و احمقانهتر از آن سخن میگویند كه «ترحم» جلب كرده و از نفرت بیكران مردم نسبت به خود بكاهند. از آنجمله است سلطانعلی خان كشتمند كه در ۶ جنوری ۱۹۹۲ در پروگرام فارسی بیبیسی فرصت را غنیمت شمرده و گفت: «خوشبختانه دست من به خون هیچكس آلوده نیست»!
ادامهی: سلطانعلی كشتمند از میهنفروشی تا شیعهبازی و هزارهبازی
در ۲۷ فبروری ۱۹۹۲، سلیمان لایق میهنفروش مشهور و از رهبران حزب پرچم طی مصاحبهای در پروگرام فارسی رادیوی «بیبیسی» با طمطراق و لحن خاص یك خاین وقیح حرفهایی زد و ضمن آن مخصوصاً مدعی شد كه «آن كسانیكه مرا متهم به این میسازند كه گویا (۱) به نفع پشتونها موضع گیری های ناجایز و به اصطلاح آنها شوونیستی به نفع یك ملت دارم، من نصف كار خود را برای رشد و پرورش ادبیات و فرهنگ زبان دری انجام دادهام.»
آقای سلیمان لایق درینجا حق كاملاً با شماست. كی شما را «شوونیست» نامیده؟ كی عنوان كرده كه گویا شما به نفع ملت پشتون كار میكنید و پشتون پرست هستید؟
واقعاً هركس و هر گروهی كه به این جهت از شخصیت شما چسپیده، خود فردی بی وجدان، جاسوس، كودن و خاینی بیش نیست زیرا كه شما بیش از ۳۰ سال از عمر تان را وقف مزدوری و میهنفروشی كردهاید و بناً هر گونه پشتون پرستی تان زیر سایه سنگین و سیاه جاسوس بودن شما به مسكو محو میگردد.
ادامهی: سلیمان لایق قومباز یا خاینی وطنفروش؟
برادر گرانقدر ما«ش.م.ع» - استرالیا،
دو نامه شما را گرفتیم. اشك ریختن شما با شنیدن سرودهای انقلابی و میهنی احساس عمیق وطندوستی شما را میرساند. از اظهار محبت و علاقه تان نسبت به «راوا» شكرگزاریم. امیدواریم در پخش نشریات و كاستهای «راوا» مساعدت بكنید.
* * *
دوست گرامی H.N - اتریش،
نامه پر مهر شما با یك چك پنجاه دالری برای ما رسید. از احساسات انقلابی شما نسبت به «راوا» سپاسگزاریم. هشت كاست به آدرس تان روان شد. همكاریهای بعدی تان را فراموش نكنید.
* * *
برادر گرامی هیوامحمد مهاجر كرد عراقی مقیم كویته،
نامه شما را گرفتیم. نظر شما بخاطر حقوق زنان درخور ستایش است. ما ضمن اینكه برای ملت آزادیخواه كرد آرزوی پیروزی میكنیم، قهرمانیهای زنان كردی را میستاییم و تا جاییكه برای ما ممكن است در انعكاس جانبازیهای شان خود را متعهد میدانیم. به امید همكاریهای بیشتر شما.
* * *
دوست محترم محمدرسول نقشبندی ـ پشاور،
نامه شما كه از احساسات انقلابی تان حكایت میكند مواصلت كرد. «پیام زن» برای تان روان شد. در انتظار نامههایتان هستیم.
ادامهی: پیام زن و خوانندگان
یكی از همكاران ما از كابل گزارشی مفصلی را جهت نشر به «پیام زن» فرستادهاند. ما با تشكر ازین دوست خود قسمت هایی از آن را درین شماره و شمارههای
بعدی به نشر میرسانیم.
دولت نجیب فعلاً به نیروهای اساسی ذیل تكیه دارد:
۱) حزب وطن
۲) قوای مسلح
۳) احزاب سیاسی وابسته به آنان
۴) سازمانهای اجتماعی
۵) مشران اقوام و قبایل
۱) حزب وطن:
این حزب نیروی عمده و فعال دولت نجیب است كه در تشكیلات خود كندكهای مستقل سپاهیان انقلاب را دارد. اعضای سپاهیان انقلاب برعلاوه داشتن كوپون، معاش، ماكولات و سایر امتیازات ماهانه ۱۲۰۰۰ افغانی نیز بدست میاورند. كندكهای مذكور مجهز به سلاح پیشرفته بوده و در كمربندهای امنیتی وظیفه دفاع از شهر و سایر نقاط حساس دولتی را بدوش دارند. همچنان آنان عساكر تازه وارد را كه جبراً جلب و احضار شدهاند تحت كنترول و نظارت خود میگیرند تا از كمربندهای امنیتی شهر فرار نكنند. در صورتی كه سربازی فرار كند و یا قصد تسلیم شدن به مجاهدین را داشته باشد از طرف آنان تیرباران میگردد.
ادامهی: تازهترین تصویر از رژیم پوشالی كابل
حاجی فرید نام منشی حزب گلبدین گفت:
«او (مجددی) از آینده ناامید شده و فكر میكند كه دیگر هیچ راهی در رسیدن به كابل برایش وجود ندارد جز همدست شدن با نجیب یا ظاهرشاه. در حالیكه تمام مجاهدین مخالفت خویش را با پلان نماینده سرمنشی ملل متحد ابراز میدارند، تنها مجددی و پیر سید احمد گیلانی از آن دفاع میكنند چرا كه هر دوی اینان افغانستانی نیستند. مجددی و گیلانی در زمان امپراتوری بریتانیا از عراق و هندوستان به افغانستان آورده شدند و هیچكدام هرگز مجاهد نبودهاند. پس آندو چگونه انتظار میتوانند داشته باشند كه از طریق جهاد به كابل برسند؟»
(فرنتیرپست، ۹ مارچ ۱۹۹۲)
اینكه آقایان مجددی و گیلانی مجاهد بوده یا نبوده و از آن مهمتر اهل افغانستان اند یا عراق و هندوستان، مسئلهایاست كه باید خود جواب دهند. اما فریدخان باید بداند كه از اكثر مردم افغانستان، از اكثر مهاجرین و مجاهدین به كرات شنیده شده و میشود كه در افغانستان حكومت شمر و گبر و نصارا را قبول داریم ولی حكومت گلبدین و دار و دستهی قرون وسطایی و تروریستش را نی ولو از هفتصد پشت هم افغان باشند.
ادامهی: مرگ بر نجیب، مرگ بر گلبدین
«امیرالامیران» تروریست چندی پیش ضمن چنگ و دندان نشان دادنهای معمول علیه كابوس آمدن ظاهرشاه گفت:
«حزب دارای دوصدوسیهزار (خنده موقوف خواننده عزیز) مجاهد و لشكری از قومندانهای ملیتهای مختلف بشمول تاجیك، ازبك، تركمن و هزاره است در حالیكه تعداد اعضای حزب (باز هم جلو خنده تانرا بگیرید) به بیش از یك ملیون میرسد»!
«در انتخابات اخیر شورای حزب حدود یك ملیون اراكین و اعضا رای دادند. اراكین آن اعضای حزب اند كه از ده سال به اینسو عضو حزب باقیماندهاند و آنانیكه از لااقل شش سال گذشته به این طرف عضو بودهاند اعضا نامیده میشوند. سایر اعضا كه كمتر از شش سال به اینسو با حزب در پیوند بودهاند بیشمار است» (میدانیم خواننده عزیز كه حالا هیچكس نمیتواند جلو خنده و نفرینش را بر امیر دروغگو بگیرد).
حتی احزاب پرچم و خلق نیز در دادن آمار و ارقام مربوط اعضا خود به اندازه این «غازی امیر» وقاحت و دروغ به خرج نداده بودند.
با یك محاسبه ساده میتوان دریافت كه گلبدین بخاطر ترساندن ملت ما چقدر خام و بچگانه انداخته است.
نفوس كشور ما طبق تخمین سالنامه بینالمللی ۱۹۹۲ چاپ نیویارك به ۱۵۵۹۲۰۰۰ نفر میرسد.
ادامهی: تازهترین دروغ گلبدین: چهارمیلیون خاین و تروریست در افغانستان!؟
ارسالی خواهر ما نادیه از پشاور
پس از ایجاد «كنفرانس سیاسی» و «جبهه آرای عمومی» در ۱۹۵۲ (این جبهه در ۱۹۷۵ با سازش دولت اندراگاندی با شیخعبداله، منحل شد) جبهه آزادیبخش جمو و كشمیر ( JKLF ) در ۱۹۴۶ توسط شهید مقبولبت و اماناله خان ایجاد گردید كه نیروی اصلی قیام فعلی در كشمیر محسوب میشود. مقبولبت در فبروری ۱۹۸۴ به اتهام قتل یك دپلمات هندی در انگلستان، اعدام شد.
از بخصوص سال ۱۹۸۷ به بعد، كشمیر شاهد بوجود آمدن یا رزمندهتر شدن سازمانها بود. «لیگ خلق» و «ج.آ.ج.ك» علیالرغم اختلافات ایدئولوژیك اولین بمبها را بر ضد اشغالگران هندی در ۱۹۸۸ منفجر ساختند.
از چند و چون اكثر سازمانهای كشمیر بعلت مخفی بودن شان اطلاعات زیادی در دست نیست. به گفته روزنامه «هندو» چاپ مدراس مورخ (۳ دسمبر ۱۹۹۰) تعداد این سازمانها به ۱۵۸ میرسد.
بین تمام سازمانهای كشمیری دو گرایش عمده وجود دارد. یكی تحت رهبری جماعت اسلامی كه خواهان پیوستن كشمیر به پاكستان میباشد و دیگری ناسیونالیستی كه خواستار استقلال كشمیر از چنگ هند و پاكستان هر دوست.
گروههایی مثل جماعت اسلامی، حزب اسلامی، حزب المجاهدین، فدراسیون محصلان مسلمان، ببرهای خدا، جمعیت طلبه اسلامی، نیروی ببرضیا، لیگ محصلی اسلامی، الجهاد، تحریك عمل و لیگ خلق طرفدار پاكستان بوده و میخواهند كشمیر با پاكستان یكی شود.
ادامهی: سازمانهای سیاسی كشمیر
مطلبی كه در سالروز شهادت خواهر مینا توسط یكی از اعضای «راوا» بزبان اردو خوانده شد
خواهر شهید مینا، ضمن آموزش سیاسی به ما میگفت كه در حال حاضر چه در افغانستان و چه در پاكستان افراد و نیروهایی هستند كه از بكاربرد اصطلاح بنیادگرا و بنیادگرایی خوششان نمیاید. اما این مهم نیست. مهم اینست كه دیر یا زود این اصطلاح خارج از خواست و رضاییت یا عدم رضاییت برخیها، در قاموس سیاسی جایش را باز كرده و رساننده معنای عمیق و وسیع در رابطه با نوعی اسلام و سایر ادیان خواهد بود.
از زمان شهادت مینای ما تا امروز صحت این حرف وی با گذشت هر روز عیانتر میگردد. اكنون دیگر صدای كسانیكه با استعمال اصطلاح بنیادگرایی موافق نیستند در لابلای غریو «مرگ بر بنیادگرایی» یا در مقالات و گزارشهای رسانههای جمعی دنیا كه این واژه را همچون صدها واژه سیاسی دیگر مروج ساختهاند، محو میگردد.
بنیادگرایی چیست؟
در بسیاری فرهنگنامهها، مثلاً Webster's New World Dictionary بنیادگرایی چنین تعریف شده: «اعتقادات جزمی (Orthodox) دینی مبتنی بر تفسیر كلمه به كلمه انجیل (یعنی قبول كامل داستان خلقت همانطوریكه در كتاب پیدایش آمده و رد نظریه تكامل) و ریشه ایمان مسیحی.»
عدهای بنیادگرایی را اصطلاح و مسئلهای در دین مسیحی به حساب میاورند زیرا بعد از انقلاب فرانسه بنیادگرایی عكسالعملی بود مقابل گرایشهای نوگرایانه با هدف حفظ بلاتغییر احكام آموزشهای مسیحی. در امریكای شمالی بنیادگرایی بصورت تفكر مسیحی محافظهكارانه در مقابل گرایشهای لیبرال و نوگرا بكار رفته. با غصب قدرت توسط طرفداران خمینی در ایران و سركوب شدید كلیه مخالفین، پیدایش گروههای تروریست طرفدار رژیم ایران در برخی از كشورهای مسلمان اصطلاح بنیادگرایی از اواخر سالهای ۷۰ به اینسو در مورد بعضی از رژیمها و احزاب كشورهای مسلمان بكار رفت.
ادامهی: بنیادگرا و بنیادگرایی چیست؟
فاطمه یاسر «امیره» «تنظیم زنان مسلمان افغانستان» در شماره ۹۱ سال ۱۹۹۱ نشریه "شهادت" ارگان نشراتی حزب گلبدین مصاحبهای انجام داده و درخور شخصیت خود در رابطه با «راوا» اراجیفی را پشت هم قطار نموده كه ما درینجا روی بعضی از نكات آن تماس میگیریم.
قبل از همه قابل یادآوریست كه این خانم موسیچهگكی است روی كلك حزب گلبدین كه ارگان مسخرهای بنام «تنظیم زنان مسلمان افغانستان» در عالم رویا روی كاغذ برایش دیزاین نموده و او را هم در همان تخیل «امیره» آن ساخته و گاهگاهی او را روی جراید میلولاند و مقابل «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» كوك میكند. موضع ضد دموكراسی و ضد زن حزب گلبدین و ایجاد ارگانی برای مبارزه زنان خندهآورترین چیز ممكن میتواند باشد.
در ابتدا، خبرنگار شهادت كه باید از لچكها و چاقوكشان اخوانی باشد از «امیره» صاحبه میپرسد: «مشتی زنان ناشزه و بازاری بنام جمعیت انقلابی....». ما روی كلمات «ناشزه» و «بازاری» تماس زیادی نمیگیریم، ما افراد و تشكلهای سیاسی را با معیارها و ملاكهای سیاسی ارزیابی میكنیم نه فحش دادن. زیرا اگر وارد اخلاقیات شویم در مورد شخصیت و گذشته آقای گلبدین چیزهای فراوانی است كه از نوشتن آن قلم هم عرق خواهد كرد ولی با او و حزبش برخورد سیاسی داریم. اگر چه روشن است كه مردم ما هیچوقت انسانهایی بدنام با گذشتهی ملوث و آلوده را نمیپذیرند.
ما هرگز به این خبرنگار توصیه نمیكنیم كه بعنوان یك ژورنالیست وجدان سیاسی داشته باشد زیرا درس وجدان دادن به كسی كه پستی خبرنگار شدن نشریهای وابسته به حزبی تروریست را پذیرفته باشد زاید است.
در ابتدای مصاحبه «امیره» یاسر میگوید: «هجونامه پیام زن شبنامه مائوئیستهای فراری آلمان غرب است كه از كویته پخش میشود.» هزار بار لعنت و نفرین بر دروغگو! مردم و خوانندگان ما با توجه به حتی همین یك دروغ بیشرمانهات هم به سبكی و سطح حملات و برخوردهای حزب گلبدین كه در دهان امیره خانم گذاشته شده پی میبرند. همه میدانند كه ما در آلمان نیستیم. اگر باند فاشیستی تو از راست به ما حمله میكند فراریهای آلمان و امریكا از به اصطلاح چپ به ما میتازند. بخاطر آنكه كار ما در خارج كشور در همین پاكستان متمركز است، سالهاست مورد توطئهچینی و تهدیدهای رذیلانه و هرزه باند تو قرار داریم. اما هرگز میدان را رها نكرده و فراری آلمان و هیچ كشور دیگر نشدهایم و نخواهیم شد. خون رهبر ما مینا و دو همكارش در كجا ریخت در آلمان یا كویته؟ «پیام» ما هم نه در شب و پنهانی بلكه در روز در چندین شهر پاكستان، داخل و كشورهای متعدد آسیا پخش و دست بدست میگردد.
از فقدان سیدالها تنها بنیادگرایان مزدور و جنایتكار میتوانند اظهار خوشحالی كنند. خون سیدال در بیرق مبارزه آزادیخواهانه ملت ما نقش بسته است، اما داغ سیاه ننگی در پیشانی گلبدین و همفكرانش بجا مانده كه تا روز نابودی قاتلان خاینش زدوده نخواهد شد.
ادامهی: وقتی كه «امیره» صاحب اراجیف «امیر» تروریستش را نشخوار میكند
نشریه Horizons ، ۲۱ فبروری ۱۹۹۲ طی مقالهای درباره مشقات و مصایب مهاجرین و بخصوص دهها هزار كودك یتیم كه در چنگ سازمانها و دولتهای خارجی و احزاب هفتگانه گرفتار اند مینویسد:
«نمونه روشن و دردناك (بی كفایتی و فساد سازمانهای به اصطلاح خیریه) آن را در برخورد دوگانه و تبعیض پسندانه عربها در مقابل یتیمان دختر میتوان دید. به یتیمان دختر اولاً حق ورود به یتیمخانهها داده نمیشود و اگر هم پذیرفته شوند به آنان فقط نصف سهمیه یتیمان پسر میرسد. بزرگترین مشكل این كودكان جنگ عبارتست از محرومیت از تعلیم و تربیه مناسب و حفظ الصحه كودكان مهاجر یا طعمهای آسان برای مسیونرها یادیان مختلف اند كه میكوشند اطفال و پدر و مادر شان را در مقابل مشتی ادویه یا یك پایه ماشین خیاطی نسخهای از انجیل را هم به زنان بیوه یا یتیمان میدهند. مهاجرین افغانی در ایران مجبور ساخته میوشند كه نامهای معمول در مذهب شعیه را اختیار كنند تا به صفت مهاجر شناخته شوند، در غیر آن به افغانستان باز گردانده میشوند. عین چیز در مورد سازمانهای خیریه عربی مصداق دارد كه میكوشند تا مهاجرین حنفی مذهب را در ازای مقدای مایحتاج مادی به وهابی شدن وادار سازند.»
سیاهروزی و ناكامیهای كودكان و زنان بیوهی ما عمیقتر و بیشتر از اینهاست. وظیفه درجه یك و اساسی تمام سازمانهای آزادیخواه و مدعی انقلابی، ملی و دموکرات بودن است كه بین این كتلههای عظیم هموطن ما بكار پرداخته و خائنین داخلی و انواع دشمنان كثیف خارجی میهن و مردم ما را به آنان شناسانند تا برای روز انتقام آماده شوند.