اسماعیل والی هرات از آن صدها «شخصیت»ایست كه با یك پف «ستر جنرال»، «امیر»، «رهبر» وغیره میشوند و با خلاندن یك نوك سنجاق دوباره شُفتُر. و دلالان مطبوعاتی «دولت» هم هنگامی كه این پوقانهها تا حد «ستر جنرال» و «امیر» باد میشوند به وجد آمده و خاك پای شان را میبوسند اما با تركیدن «قهرمانان» بادی ناگهان از آنان روی برگردانده، «تورن» خطاب شان میكنند و تا میتوانند دامن آنان را بالا میگیرند. بدون توجه به اینكه اینكار در واقع به مفهوم بالا كردن دامن تمام مالكان بنیادگرایشان است. دلالان مطبوعاتی جهادی نمیدانند كه هیچكدام از پوقانههای «جهادی»، دیروز هم شخصیتی نبودهاند كه امروز ضمن دعوای رسوای خانوادگی و با تورن نامیدن و «افشا» شدن به شیوهی جهادی، بی شخصیت گردد. از نوچه لعبتكان مطبوعات جهادی كه با تحقیر اسماعیل در شماره ۸۸، ۵ میزان ۱۳۷۴ «هفته نامه كابل» میخواهد لطف صاحبان «قیادیش» را به خود جلب كند فردی بنام ضیا رفعت است. او و سایر مزدوركان قلمی شاید از یاد میبرند كه با چنین عملی قبل از همه حجاب نازك روی خود شان را میدرند كه چگونه تا پریروز پستی قلمزن بودن در رژیمهای پرچمی و خلقی را افتخار میدانستند؛ دیروز با ورود تبهكاران بنیادگرا به كابل خود را زیر پای آنان انداختند و قهرمان شان كسانی مثل «ستر جنرال امیر محمد اسماعیل خان» محسوب میشد ولی كه امروز بر او تف میكنند و فردا هم اگر سیاهبختی مردم ما تكرار شود، این آرایشگران دژخیم، بی عارتر از آنند كه به همان شیران برفی نظیر اسماعیلخانها، مجدداً و استفراغآورتر از امروز دم تكان ندهند.
ادامهی: انفلاق جهادی در حباب «شخصیت» اسماعیل خان!
فاطمه گیلانی با یک جهادی زن دیگر در کنفرانس بیجنگ
از طریق نشریه «مجاهد ولس» (میزان ۱۳۷۴) خبر شدیم كه فاطمه گیلانی در كنفرانس جهانی بیجنگ شركت كرده بود. ما قبلاً نوشته بودیم كه ادامه سیاستهای سازشكارانه و چاپلوسیهای كراهتانگیز در برابر بنیادگرایان، خانم گیلانی و امثالش را (كه ظاهراً مدعی اند اخوانی نیستند) به جاهایی بد و خطرناكی میكشد. اینك میبینیم كه وی در كنفرانس بیجنگ نه بعنوان سخنگوی «محاذ ملی» بلكه به عنوان نماینده باند برهانالدینربانی، ننگ «اشغال» چوكی افغانستان را پذیرفته است. وی در مصاحبهای با «مجاهد ولس» بار دیگر حرفهایی بر زبان آورده كه نمیتوان از آنها گذشت.
ادامهی: فاطمه گیلانی بار دیگر در برابر بنیادگرایان خاین جبین میساید
- توقف افشاگری بر ضد اخوان كه شما آن را «طوطیوار» و «یكنواخت» مینامید، فقط و فقط خواست خود اخوان و طرفداران نقابدار شان میتواند باشد.
- ما نشریات دیگر را محكوم میكنیم كه چرا با فراغ خاطر در ماورای افغانستان اسیر خرامیده، خاینان بنیادگرا را هدف قرار نداده و با پرداختن به مسایل درجه دوم و سوم، خود را شیادانه به «كوچه حسن چپ» میزنند.
- اگر «پیام زن» به نشریهای حاوی یكچنان اراجیف خاینانهای كه در واقع راه و اصول آشتی با جلادان اخوانی است، بدل شود، هزار بار بهتر است كه اصلاً انتشار نیابد.
- شما هیچگاه نخواهید كه «پیام زن» در سطح «مرجان»، «سحر»، «هفته نامه كابل»، «نوبهار»، «فریاد»، «میرمن»، «زن افغان»، «بشیرالمومنات» و امثالهم سقوط كند.
- این بیناموسان «حجاب اسلامی پسند» از یكسو تا گلو در خون مردم غرق اند و موجد فاجعههای تازه به تازه میشوند و از سوی دیگر با بیشرافتی خاصی از «مراعات حجاب اسلامی» حرف میزنند.
دوست عزیز، یك به یك ولی ناگزیر بسیار فشرده به پاسخ
سوالهایتان
میپردازیم.
ادامهی: پاسخ به چند سوال
بین جلادان اخوانی، باند ربانی كه كابل را در اشغال دارد، سخت در تلاش است تا با استفاده از بقایای زنان پرچمی و خادی، به اغوای زنان كشور پرداخته و مثل دولت پوشالی كه به شانهی عدهای از زنان كلاشنكوف میداد و آنان را به «مارش» وامیداشت تا به دنیا نشان دهد كه هزاران زن طرفدار «حقیقت انقلاب ثور» دارد، میكوشد هر چه زودتر اینگونه نمایشات را به مرحله اجرا درآرد تا «ثابت» سازد كه لااقل زنان كابل حاضر اند برای دفاع از «فاجعه ۸ ثور» كه موجد سیاهترین مصایب بر سر زنان در تاریخ افغانستان محسوب میشود، جان خود را برای یكی از كثیفترین و فاشیستترین باندهای ضد زن فدا كنند!
قدریهیزدانپرست و آمنه افضلی از آن كنیزكانی اند كه با بیشرمی باور نكردنیای برای بیناموسان جهادی حنجره پاره میكنند.
شرفباختگان بنیادگرا را همه میشناسند، اما مسئله این است كه وجدان تو آمنه خانم را مثل وجدان «استاد» و دیگر قیمهایت «امارت» و شهرت قدرت سیاسی، كلوخ ساخته در حدی كه حتی حاضر نیستی بگویی كه مثلاً به استثنای برادران جمعیتی و سیافیات، آنهمه بیناموسیها را برادران «شورای هماهنگی»ات مرتكب شدهاند. چرا؟ برای اینكه میدانی آن تفت هم بروی خودت و «برادران» مینشیند چون آنان هر قدر هم شكم یكدیگر را بدرند باز «برادر» اند و بدون «اختلاف ایدئولوژیك».
ادامهی: آمنه افضلی و قدریه یزدانپرست، بمثابه كنیزكان خانهزاد بنیادگرایان خاین سخن میگویند
روشنفكران همانطور كه با دانش و اطلاعات شان قادر اند نقش ارزندهای در انقلاب مردمی و آزادیبخش ایفا كنند، اگر به طرف خیانت و ضد انقلاب رفتند نیز توانایی انجام عظیمترین خیانتها را میداشته باشند.
شاعر دربار نجیب و «روانشناس» امارت «استاد»
داكتر اسداله حبیب از آن روشنفكران خاینی بشمار میرود كه هیچگاه مصدر خدمت به مردم ما و همنوا با فریادهای آزادیخواهانهی آنان نبوده است. گفته میشود او در همان زمانی كه برای تحصیلات و گرفتن داكتری در ادبیات به اتحاد شوروی رفت به استخدام كی جی بی درآمد. اما این (زمان عامل كی جی بی شدنش) برای ما بطور دقیق روشن نبوده و زیاد مهم هم نیست. مهم اینست كه او پس از بازگشت از شوروی، در زمره پادوان معتبر حزب «پرچمی» قرار گرفت و از كودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ تا ۸ ثور ۱۳۷۱ در كنار سلیمان لایق، واصف باختری، بارقشفیعی و چند میهنفروش درجه یك دیگر از چشم و چراغهای «ادبی و فرهنگی» روسها و پوشالیان محسوب میشد. با سقوط رهبر و رژیمش، اسداله حبیب همانند عدهای دیگر از پرچمیهای یتیم شده، با توجه به درماندگی و ماهیت میهنفروشان بنیادگرا در صدد برآمد تا خود را برای آنان (بنیادگرایان) فردی ثابت سازد كه بسیار آسان میتواند مورد معامله و استفاده قرار گیرد. اینست كه او هم مثل سلیمان لایق، واصف باختری، رازق رویین، اكرم عثمان، صبوراله سیاهسنگ، لطیف ناظمی، پرتو نادری، ظاهر طنین، لطیف پدرام، پویا فاریابی و... دو اصل را نصبالعین خود قرار داد: ۱ـ سكوت مرگبار ذلیلانه مقابل باندهای اخوانی و تپ و تلاش برای چسباندن خود به این جنایتكاران و ۲ـ طفره رفتن از گذشته ننگین نوكری برای تجاوزكاران روسی و سگان پرچمی و خلقی آنان قسمیكه گویی اساساً گذشتهای خلقی یا پرچمی یا خادیگری در كار نبوده بلكه از ابتدا در ركاب این و یا آن باند بنیادگرا بوسه میزدهاند!
ادامهی: نویسنده و شاعر پوشالی كه حالا خود را به اخوان عرضه میدارد
نجیب الله لفرایی «وزیر» خارجه مصاحبهای داشته با روزنامه «انترنیشنل» چاپ تهران که «فرنتیر پست» (27 جون 1995) قسمتهایی از آن را نقل کرده است.
این، گلها بروی همه خوانندگان، «وزیر» گفته است که «به زودی نظامی اسلامی نظیر آنچه در ایران هست، در افغانستان مستقل خواهد شد.»
به راستی شتر در خواب بیند پنبه دانه. «وزیر» صاحب اول باید از خاموششدن شعلههای خشم مردم ایران بر ضد جمهوری خونین اسلامی ایران (که تا سرنگونی این رژیم خاموش نشدنی است) مطمئن شود تا بعد هوس استقرار عین فاشیزم را در افغانستان و ایران اعلام نماید. از آن مهمتر واقعاً یک نوع وقاحت خاص، وقاحتی از نوع بنیادگرایی باید داشت که درحالیکه بیش از سه چهار ولایت کشور زیر کنترول نیست، برادران قیادی، جهادی و طالبی دایره بغاوت شان را علیه دارالخلافه «پروفیسر» وسیعتر ساخته میروند، هیچ سفارتی در کابل وجود ندارد و پدر وکیل پاکستانی نیز بروی «پروفیسر» تف انداخته، ولی بازهم آقای «وزیر» خارجه سوار بر قانغوزکی ز سیاره ای دیگر، بغدادش را خواب می بیند!
مردم ما در سه سال اخیر طعم حکومت برادران صدفیصده ی «عقیدتی» و «مکتبی» حاکم در ایران این خاینان وطنی را چشیدند که تا هفت پشت شان کافیست و نیز 16 سال اخیر ناظر «درخشش» خیره کنندۀ رژیم فاشیستی مذهبی ایران در عرصۀ ملی و بین المللی بوده اند. مردم ما علیه میهنفروشان بنیادگرا از هر رنگش، برپا شدنی اند. آقای لفرایی قبل از تعبیر آن خوابش بعنوان مهره مهم «پروفیسر» و به جزم زدن ملیون ها دالر از وزارت خارجه، در آتش محاصرۀ قهر مردم دست و پا زده و آرزوی نحس و خاینانه اش را با خود به گور خواهد برد.
ادامهی: خوابدیدن و بیوجدانی وزیرکی خارجه
خواهران محترم و مبارز مجلهی «پیام زن»،
بادرود های بیپایان و آرزوی موفقیت های بیشتر تان، میخواهم تا از طریق «پیام زن» درد و آلام زنان و دختران كشورم را كه از ٣ سال گذشته از جانب گروههای بنیادگرای «جهادی» متحمل میشوند بازگویم. هدفم از انعكاس رنج و غم زنان افغان اساساً بخاطر محكوم و رسوا نمودن ماهیت كریه و «جهادی» همه آنانی است كه جهت پابوسی به آستان فاشیست های مذهبی به امید تفویض كدام پست و یا چوكی مهم، مقابل جنایات بیحد و حصر شان كه حالا دیگر برای همه جهانیان اظهرمنالشمس گردیده است سكوت پیشه نموده و بدتراز آن آنانرا با تردستی و بیشرمی، حق به جانب، مخلص و منزه قلمداد مینمایند.
در شمارهی مسلسل ۴۰ «پیام زن» در بخش (تظاهرات «راوا» و قولههای اخوان) عنوان «آیا بیحجابی تمدن است؟» توجهم را بخود جلب نمود كه در ارگان نشراتی «دانشجویان مسلمان افغانستان» به نشر رسیده تا به زعم ایشان تظاهرات پرشكوه و مبارزه دموكراسیخواهانهی شما پیشقراولان ضد بنیادگرایی را با كلمات نهایت ركیك و كوچگی محكوم نمایند.
ادامهی: پنج سیلی به روی «دانشجویان مسلمان»
صفیه ـ پشاور
كاركنان محترم «پیام زن»، شیر زنان دلاورافغان سلام های گرم خویش را تقدیم تان میدارم. فعالیت های برحق و انقلابی شما خواهران مبارز نه تنها قولهی بنیادگرایان افغانی و پاكستانی را بالا نموده بلكه كسانیكه در خرقه افراد «فكور» و «مدرن» خواسته اند اخوانی بودنشان مخفی باشد نیز از مبارزات شما سخت ناراحت شده و به ناله افتاده اند مانند م.امیها.
گرچه شماره ۴۰ «پیام زن» كمی دیرتر بدست من رسید ولی مطالب بسیار سودمندی داشت. اما من به حیث یك فرد آزادیخواه و خواننده مجله شما سیاه شدن چندین صفحه آنرا با اراجیف بنیادگرایان جاهل و وحشی حیف میدانم. اینان ارزش آنرا نداشته و ندارند كه وقت خواننده با خواندن نوشته های شان ضایع شود. زیرا آنان برای تطهیر خاینانی كمر بسته اند كه مال مردم را حلال میدانند، به ناموس مادران ۷۰ ساله تجاوز میكنند و كشتار مردم تفریح شان است. این برای ما مفهوم است فقط به م.امیها كه آن همه جنایات حیوانی جهادیها طبع شانرا ملول نمیسازد ولی از اطلاق صفحات خاین و بیناموس و... به بنیادگرایان دهان شان كف میآورد، باید مفهوم نباشد.
ادامهی: م.امیها مردم ما را از پشت خنجر میزنند
شازیه ـ اسلامآباد
شنیدم كه در «گالری هنری هنركده» دو هموطن نقاش آقایان اختر محمد زاهد و نعمت حامد، آثار شان را به نمایش گذاشته اند. من با چند دوستم همانروز مشتاقانه به دیدن نمایشگاه رفتیم به این امید كه اگر تا كنون از جانور سیرتی بنیادگرایان نسبت به مردم و وطن ما فقط در چند نشریه محدود چاپ خارج سخن میرفت، اینك در آثار دو نقاش، جهنم سرزمین مان را مجسمتر و مؤثرتر خواهیم دید كه هرچند در چشمان ما اشك خواهد آورد ولی با جنبهی قوی تبلیغاتی و افشاگرانهی آنها برای مخصوصاً پاكستانیها تسكینی خواهیم یافت.
ولی متأسفانه كارهای نمایشگاه نهتنها هرگونه امید ما را به یأس مبدل ساخت بلكه آدم به عنوان افغان در برابر پاكستانیها احساس شرمساری میكرد. به استثنای چند تابلوی نعمت حامد كه نشانی از وضع جاری كشور در خود داشتند آنهم بصورت غیرصریح، نامشخص و بدون تمركز روی میهنفروشان اخوان و با آمیزهای از سبك میناتوری (گویی بسیاری نقاشان ما بدون میناتوركاری مفهومی برای هنر نقاشی قایل نیستند)، تابلو ها همه حاوی مضمون های بشدت تكراری، بیارزش و مبتذل بودند. گویی هیچكدام از این دو به اصطلاح هنرمند از افغانستان نبودند كه اینچنین بیخیال، آرام و سرخوش هنوز هم فكر آن كمر و دستها و چشمهای خاص با لباسهای مربوطهی چهره های میناتوری، مغز و دست شان را در زنجیر دارد كه نمیخواهند ذرهای از خیانتها و جنایتكاریهای بینظیر بنیادگرایان وطنی را تصویر كند.
ادامهی: برخی هنرمندان افغانستان در آسمان چكر میزنند
در پایان مصاحبهای با یكی از برگزاركنندگان تظاهرات ضد تروریزم باند گلبدین (كه در شماره پیشتر آمد)، خواهر ما نامهای را به خبرنگار ما سپرد كه بنام «بستگان شهیدان و اسیران آزادیخواه» جهت رد گزارش مغرضانهی «فرنتیرپست» (۲۶ مارچ ۱٩٩۵) درآن روزنامه بچاپ رسیده بود. ما درینجا ترجمه كامل نامه مذكور را از دیده خوانندگان میگذرانیم.
به تاریخ ۲۱ فبروری ۱٩٩۵ عده زیادی از زنان افغان جهت آگاهی وزارت داخله پاكستان از قتل و اختطاف بستگان شان توسط تروریستهای گلبدین در خاك پاكستان تظاهراتی را علیه گلبدین حكمتیار و حزب اسلامی وی در اسلامآباد براه انداختند و خواستار تعقیب قانونی جنایتكاران در پاكستان شدند. اكثر روزنامههای معتبر پاكستان این حركت بیسابقهی زنان داغدیدهی افغان را بطور عالی انعكاس دادند.
گرچه «فرنتیرپست» هم تصویری از تظاهرات را آورد لیكن گزارشی را كه انتشار داد نمایانگر موضع مغرضانهی گزارشگر شما میباشد و در غیر آن باید در برابر صداقت روزنامهنگاری وی علامت سؤال كلانی نهاد.
توجه شما را به نكات آتی جلب مینماییم كه امیدواریم بعنوان توضیح در روزنامه محترم شما نشر شود:
ادامهی: قربانيان تروريزم