شعری از شهید مینا رهبر «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) که در شماره دوم، سال اول «پیام زن» (سرطان ۱۳۶۰) به چاپ رسیده بود.
ای مرد هموطن
دستان من زحلقه چوری رها شدند
فریاد من گسست همه حلقههای زر
عصیان من بریخت همه قلعههای زور
آن حلقههای شوم
آن حلقه ها زبندگی من نشانه بود
آن قلعهها به خامشی من بهانه بود
من سوختم گسیختم و سخت ریختم
هم بند بندگی
هم رنج زندگی
ادامهی: «من کیستم»، شعری از شهید مینا
شعری از شهناز صفا یکی از اعضای جوان «راوا» به مناسبت ۳۱مین سالروز شهادت مینا.
«دلم هوای ترا دارد»
و حنجرهام امشب
به بلندای زندگی
نامت را فریاد میزند،
مینا
دلگیرم
از هیاهوی کفتارها
از بازگشت دوبارهی جنایت
از وطنی که سرنوشت ندارد
جز اسارت.
ادامهی: مینا (شعر)
احمد ظاهر
راجع به احمدظاهر بیشتر از هنرمند دیگری در افغانستان نوشته و گفته شده است. طبعاً همه وی را صرفا از لحاظ صدای افسونگرش برجسته میسازند و بس. مثلاً «دانشنامه آریانا» که نویسندگانش عموما «دکتر» اند مینویسد: «او آهنگهایی بامفهوم و جاندار را برای شنوندگان عرضه داشت. احمد ظاهر بیشتر کوشش میکرد تا از بهترین، زیباترین و معتبرترین اشعار در آهنگهای خود استفاده کند و از این روی علاقه او به حافظ، مولانا، سعدی، خیام، بیدل، پروین بهبهانی (منظور دانشنامه سیمین بهبهانی است(١)) عشقری وغیره شعرای زبردست زبان فارسی بوده است.»
«دانشنامه آریانا» مثل هر فرد و نشریه مرتجع و محافظهکار، آگاهانه از همان شاعران «زبردست» نام میبرد که به استثنای سیمین بهبهانی مورد قبول تمام حکومتهای ارتجاعی از ظاهرشاه تا حکومت جنایتسالاران به سرکردگی کرزی میباشند.
ادامهی: نیمهی ممنوعهی احمدظاهر
در ۴ اسد فرصتی دست داد که فلم مستند "ظاهر شاه" از آقای عتیق رحیمی را ببینم. علت علاقمندیم به دیدن فلم غیر از احتمال آشنا شدن به زوایایی تازه از زندگی، شخصیت و تفکر ظاهر شاه، نام سازنده فلم بود. کیست که عتیق رحیمی و کتابش "خاک و خاکستر" را نشناسد که فلمی هم از آن به عین نام ساخته شد؟ فلمسازی تحصیل و کار کرده در فرانسه که با نخستین اثرش به معروفیتی جهانی دست یافت؟
طبعا با دیدن این نام پرآوازه، توقع از فلمی آفریده ی او بالا میرود. من همین حس را داشتم و تصور کردم "ظاهر شاه" چیزی خواهد بود قابل تأمل، زیبا، آگاهی بخش، به یاد ماندنی و از همه مهمتردر حد خودش ضد ارتجاعی و ضد تبهکاران بنیادگرا.
ادامهی: عتیق رحیمی مشاطه گر سلطنت و خاینان جهادی
من از میان سفرهی اعداد
صفر را به جای «هشت»
صفر را به جای «هفت»
تا سالیانِ سال
در ثور خونچکان
تعویض میکنم
ادامهی: جشن ِبی ننگان
در تمامی جوامع و بخصوص جوامع عقبمانده و آنهم عقبماندهترین آنها نظیر افغانستان زخمی و شغالی شدهی ما، از انواع هنر، تنها سینماست كه میتواند نقش بسیار گسترده و عظیمی در ارتقای آگاهی مردم و برانگیختن شان بازی كند. زیرا عامه پسندترین هنر در سرزمینی است كه چیزی به نام تفریح، نمایش و سرگرمی وجود ندارد و در یگانه استدیوم ورزشی پایتختاش مزدوران جنایتكار با ریختن خون زنان و مردان هلهله و مستی سر میدهند؛ در سرزمینی كه به علت حاكمیت خاینترین و مرتجعترین دولتها در یك قرن اخیر، هنوز هم ٨۰ در صد مردمش در خندق بیسوادی دست و پا میزنند.
ادامهی: سخنی با فلمسازان كشور و رسالت آنان
«ادیر» آوازخوان انقلابی الجزایری که نام اصلیاش «حامد شیریت» میباشد در ۱۹۴۹ در یکی از قریههای شمال الجزایز به نام «ایت لسین» در یک خانواده دهقان به دنیا آمد. «ادیر» که به زبان محلی آن منطقه یعنی «بربری» صحبت میکند، تحصیلاتش را در رشته زمینشناسی به پایان رسانید. او همیشه نفرت و انزجارش را از عربهای متجاوز که میخواستند فرهنگ «بربری» را در الجزایر از بین ببرند، بیان داشته و در یکی از آهنگهایش آنان را ملخ خطاب کرده است.
«ادیر» که به خاطر صدایش و تکنوازی گیتار در سرتاسر جهان مشهور میباشد، همیشه کوشیده در آهنگهایش فرهنگ «بربری» را انعکاس دهد و به همین خاطر سفیر این فرهنگ شناخته میشود. اولین البومش به نام «پدر جانم» در سال ۱۹۷۶ به نشر رسید و یکی از آهنگهایش در این البوم به عین نام شهرت جهانی یافت و تا به حال به هفت زبان دیگر ترجمه و خوانده شده است. در البوم دومش، «برای کودکان مان» او از مشکلات اطفال در جهان و بخصوص در الجزایر حرف میزند. «ادیر» تا به حال هشت البوم نشر کرده است و تمام سرودههایش دارای مضمون سیاسی میباشند. در یکی از آهنگهایش که برای زندانیان سیاسی آزادیخواه خوانده است، از واژگونی استثمارگران حرف میزند و میافزاید که زمان، زمان مبارزه است و نه مذاکره و سازش:
ادامهی: ادیر، فریادگر دردهای ملتش، نه مرثیهخوان جنایتکاران
خاینان جلاد خلقی و پرچمی و جهادی در حجلهی «جبهه ملی» هماغوش شدند.
پیامبران وحشی و خودبین
ملعونیان دی
بیننگ، بیندامت
در سایهی شمایل آقا
نام خدا به لب زده
با مُد میروند
دیروز
ادامهی: دجلهی غم
نگاهی به كتاب «كرباس پوشهای برهنهپا» از داكتر حسن شرق
كیست كه از خواندن خاطرات یك رجل سیاسی لذت نبرد بخصوص كه وی در دورههای عطف تاریخ یك كشور به سر برده باشد؟ و باز هم موضوع اهمیت مییابد كه صاحب خاطرات متعلق به سرزمینی باشد كه تاریخش به علت سلطهی جنایتكارترین، فاسدترین و ارتجاعیترین دولتهای تاریخ بشری، هیچگاه مدون نشده یا اگر هم كتابهایی به نام تاریخ نوشته شده عموماً چیزهای كم ارزش و غیرعلمی بوده كه فقط بنابر خوشآیند و میل حكمروایان به رشته تحریر درآمده و طبعاً سركاری و دستكاری شده اند. در این میان فقط «افغانستان در مسیر تاریخ» از غلاممحمدغبار است كه همچون ستارهای بین انبوه متون تاریخی وطن میدرخشد.
ادامهی: ...و حریرپوشان شیاد و ژولیده فكر
اوژنگرندل Eugen Grindel معروف به پلالوار Paul Eluard از پر آوازهترین شاعران سدهی بیستم جهان در سال ۱۸۹۵ در سن دنی، حومهی صنعتی و كارگرنشین پاریس زاده شد. در ۱۹۱۷ اولین دفتر شعر خود را به نام «وظیفه و نگرانی» و سال بعد دومین دفتر شعرش را با عنوان «اشعار برای صلح» به چاپ رساند. در سال ۱۹۳۵ در كنگرهی نویسندگان ضد فاشیست شركت كرد. در جنگ داخلی اسپانیا حضور یافت و همراه دیگر نویسندگان و شاعران مترقی جهان در كنار جمهوری خواهان علیه نیروهای فاشیستی فرانكو جنگید. در هنگام اشغال فرانسه به نهضت مقاومت پیوست. الوار همزمان با پایان جنگ اول با آندرهبرتون، لوییآراگون و فلیپسویو آشنا شد و با شركت آنان «بیانیه شعر سورریالیستی فرانسه» را امضا كرد. اما پس از به میان آمدن اختلاف بین اعضای انجمن سورریالیستها جدا گردید و مانند آراگون كه قبل از او به حزب كمونیست پیوسته بود ۱۹۴۲ به حزب كمونیست فرانسه ملحق شد. در طی جنگ دوم جهانی الوار و آراگون در راس شاعرانی بودند كه دلیرانه برای دفاع از وطن خود بر ضد فاشیستهای هیتلری میجنگیدند و اشعار خود را به مثابه سلاحی در مبارزه با اشغالگران آلمانی به كار میبردند. او از شاعران سرآمد نهضت مقاومت گشت و از طرف نهضت به هماهنگ كردن فعالیت روشنفكران در خاك فرانسه مامور شد. اشعار الوار مملو از ستایش عشق، برابری، برادری و آزادی اند.
ادامهی: خنجـری بر حنجـرهﻯ دژخیمـان